LambOfChips
Registered User
افتک راستی استارترت بچه شهرستان ـه :general206:
سر صحبت که همیشه بازه.. منتها نوبت من که میشه چیزی نمیگم..داداش تو هم شروع کن تو جمع حرف زدن . انقدر کم حرف زدی که فکر میکنی حرفات به درد هیشکی نمیخوره یا نمیفهمن چی میگی
یا شاید هم به سطحی از بلوغ فکری رسیدی که احساس میکنی بقیه زیاد سطحی نگرن و غیر ...
در کل اگه می خوای با کسی سر صحبت باز کنی با آقایون / چه خبر ؟ ی رفیق دارم هم شغل شما میگه خیلی کارتون سخته آره ؟ / و ابنجاست که بحث شروع میشه هی در مورد چیزاییکه میگه احضار نظر کن .
با دخترا هم کمی شوخی و رنگ لاک و ته ریش صحبت کنی حله
موافقم!تنها نیستی داداش
خیلی هامون اینجورییم
و این بلاییه که کامپیوتر و دنیای مجازی سرمون آورده
اگه دقت کنی اونایی که بقول شما شعر میگن و الکی خوشن 4 تا سوال ازشون بپرسی در زمینه علم و کامپیوتر و اینا... عین گاو وامیستن نگات میکنن... چون اصن تابحال خودشونو درگیر این مسایل نکردن...
باید یه مدت فاصله بگیری از این دنیای مجازی حتی شده گوشی موبایلت هم چمد روزی بزار کنار. برو به دوست و رفقای قدیمی سر بزن و سعی کن بیشتر تو جمع باشی... یه سفر خارج هم همین دور و اطراف بتونی بری خیلی تاثیر داره هزینش زیاد نیست... من با سیصد تومن رفتم باکو یه هفته موندم اومدم.
مشکل اساسی اینجاست که ما زیاد میدونیم
مردم عادی هیچی نمیدونن و دنیاشون کوچیکه
ما بیشتر فکر میکنیم و پردازش میکنیم
مردم عادی هر حرفی رو میریزن بیرون و به هر چیز بیمزه ای هم میخندن
زیاد سخت نگیر سعی کن دنیات رو کم کم با دیگران شریک شی و با بقیه تبادل اطلاعات داشته باشی تا نم نم دایره ای از افراد دلخواه دور و برت تشکیل بشن.
هم آره هم نه!زندگی براتون پوچ شده درسته؟
اینترنت ندارم..خیلی وقته خبری ازت نیست !
میتونم حرف بزنم و انگزیه ش رو ندارم .. به علاوه فکر میکنم مخاطبینم ارزش انژی گذاشتن رو ندارن!چیزی برای گفتن نداری و در مورد موضوعاتی که دارن دربارش حرف میزنن سررشته نداری؟
یا اینکه می تونی حرف بزنی ولی انگیزشو نداری؟
این دو تا با هم فرق می کنه
اگه ادم در مورد چیزی بلد نباشه حرف بزنه ساکت باشه طبیعیه ولی اگه می تونی حرف بزنی و بحث کنی ولی نمی خوای نشون دهنده افسردگی یا کمروییه
افتک راستی استارترت بچه شهرستان ـه :general206:
سر صحبت که همیشه بازه.. منتها نوبت من که میشه چیزی نمیگم..
یا مثلا اگه ازم سوالی بشه خیلی سرد جواب میدم..
مثلا یکی از بچه ها شروع کرده به بدنسازی.. بهش گفتم قبل تمرین ویتامین سی بخور.. بعد تمرین ویتامین ای بخور.. ظهرها حداقل یک ساعت بخواب..
شب ساعت 11 تو رختخواب باش.. صبح هانه ی به موقع و کامل بخور و ...
اونم الکی سر تکون میداد میگفت آهان آهان.. تا صحبتم تموم شد گفت دیگه چه خبر؟!!
حالا دیشب اومده بود پیشم (با غرور که انگار کار بلد شده ) گفت کلی چیز یاد گرفته...از تاثیرات ویتامین سی و ویتامین ای قبل و بعد از تمرین میگفت..
انگار نه انگار که قبل از اینکه تحقیق کنه من اینا رو بهش گفته بودم...
دقیقا عین همونایی که میخوان گوشی بخرن.. میان پیشت میگن یه گوشی بهمون معرفی کن.. توهم با کلی تحقیق بهترین گزینه رو براش پیدا میکن.. فرداش میاد میگه اونی که انخاب کردی برد نمیخوره.. بعد که ازش میپرسی چی خریده.. میبینی مزخرفترین گوشی رو خریده!!
-دنیام هم عوض شده بقول خودت انگار افکار دیگران برام سطحی هستن.
یه چیزایی رو با شوق تعریف میکنن که من خمیازه م میگیره!!
سکوت های معنا دار رو به صحبت های اونا ترجیح میدم!! (عجب *شعری گفتم!)
- یکی دو نفر هستن که با اونا اینطوری نیستم.. یعنی احساس میکنم واقعا توی صحبت هامون محتوا رد و بدل میشه..
ولی انرژِی یا حوصله ندارم که با فن بیان به حرفهای گرانبهام ارزش بدم!!
واقعا هم کفری میشم میبیینم آخرین دستاورد های ذهنیم رو تحویل میدم و کسی باش حال نمکنه ولی اونا طوری صحبت میکنن که حرف بی محتوا ارزش پیدا میکنه!!
موافقم!
هم آره هم نه!
نمیدونم!
اگه با چندا پرسش منو به چالش بکشونی تا بفهمم ممنون میشم!
اینترنت ندارم..
میتونم حرف بزنم و انگزیه ش رو ندارم .. به علاوه فکر میکنم مخاطبینم ارزش انژی گذاشتن رو ندارن!
رفیق درست حسابی سه که فاصله ی خونه هامون 5 کیلومتری میشه...افسرده شدی حتمن . . .
رفیق داری؟ اصلا با کسی میری بیرون چرخ بزنی؟! مغزت داغون میشه . . .
مشکلات مثل سگ میمونن اگه فرار کنی دنبالت میان و ولت نمیکنن...قرص بخور
از این قرصا بیخیالی مثل اکس
تو مثل مشروبی..بچه خوبیه. ترشی نخوره ،تهرانی میشه
نیما خیلی سخت میگیری ! لازم نیست که از 100 درصد یکنفر خوشت بیاد تا بتونی باهاش تعامل داشته باشی.آدم با هر فردی چند تا نقطه نظر مشترک داره که میتونه در همون زمینه ها باهاش کار/صحبت/رفت و آمد کنه.
ضمنا انتخابهای دیگری هم داری. میتونی کتاب بخونی. اینجوری گوینده ای باهات حرف میزنه که به حرفهاش علاقه داری. برای گفتن حرفهای مورد علاقت هم میتونی کتاب بنویسی.
مطمئنم خیلی تاثیر خواهد داشت..ولی بازم یه چیزایی ازش باقی میمونه!!اگر شاغل نیستی سرکار برو اتوماتیک درست میشه ....
شب و رانندگی و خیابون....یه ماشین آمریکایی بگیر رستگار شو
چقدر زر میزنن
خداروشکر مشکل عدم تمایل به زر زدن ندارهسر صحبت که همیشه بازه.. منتها نوبت من که میشه چیزی نمیگم..
یا مثلا اگه ازم سوالی بشه خیلی سرد جواب میدم..
مثلا یکی از بچه ها شروع کرده به بدنسازی.. بهش گفتم قبل تمرین ویتامین سی بخور.. بعد تمرین ویتامین ای بخور.. ظهرها حداقل یک ساعت بخواب..
شب ساعت 11 تو رختخواب باش.. صبح هانه ی به موقع و کامل بخور و ...
اونم الکی سر تکون میداد میگفت آهان آهان.. تا صحبتم تموم شد گفت دیگه چه خبر؟!!
حالا دیشب اومده بود پیشم (با غرور که انگار کار بلد شده ) گفت کلی چیز یاد گرفته...از تاثیرات ویتامین سی و ویتامین ای قبل و بعد از تمرین میگفت..
انگار نه انگار که قبل از اینکه تحقیق کنه من اینا رو بهش گفته بودم...
دقیقا عین همونایی که میخوان گوشی بخرن.. میان پیشت میگن یه گوشی بهمون معرفی کن.. توهم با کلی تحقیق بهترین گزینه رو براش پیدا میکن.. فرداش میاد میگه اونی که انخاب کردی برد نمیخوره.. بعد که ازش میپرسی چی خریده.. میبینی مزخرفترین گوشی رو خریده!!
-دنیام هم عوض شده بقول خودت انگار افکار دیگران برام سطحی هستن.
یه چیزایی رو با شوق تعریف میکنن که من خمیازه م میگیره!!
سکوت های معنا دار رو به صحبت های اونا ترجیح میدم!! (عجب *شعری گفتم!)
- یکی دو نفر هستن که با اونا اینطوری نیستم.. یعنی احساس میکنم واقعا توی صحبت هامون محتوا رد و بدل میشه..
ولی انرژِی یا حوصله ندارم که با فن بیان به حرفهای گرانبهام ارزش بدم!!
واقعا هم کفری میشم میبیینم آخرین دستاورد های ذهنیم رو تحویل میدم و کسی باش حال نمکنه ولی اونا طوری صحبت میکنن که حرف بی محتوا ارزش پیدا میکنه!!
موافقم!
هم آره هم نه!
نمیدونم!
اگه با چندا پرسش منو به چالش بکشونی تا بفهمم ممنون میشم!
اینترنت ندارم..
میتونم حرف بزنم و انگزیه ش رو ندارم .. به علاوه فکر میکنم مخاطبینم ارزش انژی گذاشتن رو ندارن!
مسواک زدم چند دقیقه پیش ! ضمنا هله حوله دوست ندارملئو بریتیش اسپنک میخوای ؟
ممکنه پاسخ microbit یکی از جواب های درست به پرسش شما(استارتر) باشه. در واقع چون در دنیای مجازی هیجان و تفریح و شادی مجازی بالاتری نسبت به دنیای واقعی کسب می کنید، کم کم از دنیای واقعی فاصله می گیرید. به هر حال اگه میخواید در دنیای واقعی با افراد صحبت کنید باید یه نقطه مشترک برای صحبت هاتون پیدا کنید تا بتونید باهاش بحث کنید.این بلاییه که کامپیوتر و دنیای مجازی سرمون آورده
ما بیشتر فکر میکنیم و پردازش میکنیم
زیاد سخت نگیر سعی کن دنیات رو کم کم با دیگران شریک شی و با بقیه تبادل اطلاعات داشته باشی تا نم نم دایره ای از افراد دلخواه دور و برت تشکیل بشن.
یعنی برای اینکه آدم بخواد بات حال کنه باید زهر ماری بودنت رو هم بپذیره.یعنی چجوری ؟
من الان چجوریم ؟
یعنی برای اینکه آدم بخواد بات حال کنه باید زهر ماری بودنت رو هم بپذیره.
داداش این مشکل شما نیست ما هم گاهی اوقات حرف کم میاریم.
کلا شاید خیلیامون اینجوری شده باشیم که دلیل اصلیشم عدم مطالعه هست. مطمن باش اگه امثال من و شما مطالعه داشته باشیم همیشه حرف واسه زدن داریم. انقد خودمون رو تو هیاهوی روزمره زندگی گم کردیم که حتی وقت نمیکنیم روزی درحد 1 ساعت کتاب بخونیم.