دوستان دوره 14 من

[آل صاحب]

صفحه زیاد كردن كه آسونه اگه میتونی چند تا از امام صادقیا رو اینجا جمع كن. ما كه با كلی اطلاع رسانی و صحبت نتونستیم شاید شما بتونی

آخه شماها نتونستین چه کاری از دس من برمی‌آد؟

امری باشه؟!

 

[lya]

آخه شماها نتونستین چه کاری از دس من برمی‌آد؟

امری باشه؟!

گفتم شاید بشه یه جوری ترغیبشون كرد. همین

 

[shamagh]

سلام بر وحید و صاحب.

 

[shamagh]

آخ. یادم رفت که این جا برای کل بچه های امام صادقی.
سلام به بچه های امام صادق

 

[shamagh]

راستی از آقا یا خانوم ][poiuytrewq می خوام که خودش رو معرفی کنه.
البته کشف صاحب هم خیلی جالب بود که چند حالت داره:
- یا خود صاحب اون آدم غریبه هست
-یا اون آدم شانسی دکمه زده و این طوری در اومده
- یا آ قای ][poiuytrewq هدف دار این کار رو کرده و صاحب جان یه کشف بزرگ کرده که باید حتما این کشف رو ثبت کنیم.
:lol:
ببینم ما که تو امام صادق بیشتر از این شش یا هفت نفر بودیم. خب شاید من اشتباه می کنم.
در هر صورت به من چه.....

 

[آل صاحب]

راستی از آقا یا خانوم ][poiuytrewq می خوام که خودش رو معرفی کنه.
البته کشف صاحب هم خیلی جالب بود که چند حالت داره:
- یا خود صاحب اون آدم غریبه هست
-یا اون آدم شانسی دکمه زده و این طوری در اومده
- یا آ قای ][poiuytrewq هدف دار این کار رو کرده و صاحب جان یه کشف بزرگ کرده که باید حتما این کشف رو ثبت کنیم.
:lol:
ببینم ما که تو امام صادق بیشتر از این شش یا هفت نفر بودیم. خب شاید من اشتباه می کنم.
در هر صورت به من چه.....

نه، نه، باور کنین من اون آدم غریبه نیستم! همون مورد سومی به تره؛ باید رفت تو کار ثبت این کشف!!!

امری باشه؟!

 

[English Lord]

صفحه زیاد كردن كه آسونه اگه میتونی چند تا از امام صادقیا رو اینجا جمع كن. ما كه با كلی اطلاع رسانی و صحبت نتونستیم شاید شما بتونی

منظورت رو درست متوجه نشدم
واضح تر بگو

 

[shamagh]

حالا بگم اینجا تعطیل هست ناراحت می شید؟؟؟؟

 

[][poiuytrewq]

سلام.
آفرین بر صاحب.
حالا بگو ببینم این چی؟
qazwsxedcrfvtgbyhnujm
by.

 

[lya]

منظورت رو درست متوجه نشدم
واضح تر بگو

محمد جان با سید محمد محسن عزیز بودم كه گفته بود صفحه رو به 5 رسونده!:blink:
ممنون كه به تاپیک من سر زدی:happy:

حالا بگم اینجا تعطیل هست ناراحت می شید؟؟؟؟

نه عزیز من ناراحت نمیشم:lol: به جای این حرفها چند نفر از بچه ها رو بیارشون كه عضو بشن تا اینجا تعدادمون بره بالا بعدش فعالیت ها هم بیشتر میشه سه نفری كه نمیشه آخه شما اصلاً فعال نیستید!

سلام.
آفرین بر صاحب.
حالا بگو ببینم این چی؟
qazwsxedcrfvtgbyhnujm
by.

فكر كنم بشه كارهای جالبتری هم انجام داد به جای این كارها

---------------------------------------------------------​

حالا من شروع میكنم از این به بعد یادداشتهای زیبای شهید چمران رو براتون میذارم:happy: واقعا زیبا و تفكر برانگیز هستند:happy: میشه بعد از هر مطلبی كه من گذاشتم در موردش بحث و گفتگو كرد.:happy: فكر كنم كار جالبی باشه. هر كسی استقبال كرد ازش ممنون میشم و حتی اگه كسی هم این كار رو نكرد خودم این تاپیک رو زدم تا آخرش رو هم ادامه میدم:f34r: در پست بعدی شروع میكنم به مطلب گذاشتن.:f34r:

 

[lya]

برای شروع یادداشتهای آمریكا رو براتون میگذارم:happy:

اوایل تابستان 1959

من تصمیم دارم که از این به بعد آدم خوبى باشم، دست از گناهان بشویم، قلب خود را یکسره تسلیم خدا کنم، از دنیا و مافیها چشم بپوشم. تنها، آرى تنها لذت خویش را در آب دیده قرار دهم.
من روزگار کودکى خود را در بزرگوارى و شرف و زهد و تقوى سپرى کرده‏ام. من آدم خوبى بوده‏ام، باید تصمیم بگیرم که مِن‏بعد نیز خود را عوض کنم.
حوادث روزگار آدمى را پخته مى‏کند و حتى گناهان مانند آتشى آدمى را مى‏سوزاند.



اوایل بهار 1960

نزدیک به یک سال مى‏گذرد که در آتشى سوزان مى‏سوزم. کم‏تر شبى به‏یاد دارم که بدون آب دیده به‏خواب رفته باشم و آه‏هاى آتشین قلب و روح مرا خاکستر نکرده باشد!
خدایا نمى‏دانم تا کى باید بسوزم؟ تا چند رنج ببرم؟ در همه حال، همه جا و همیشه تو شاهد بوده‏اى. عشقى پاک داشتم و آن را به پرستش ذات مقدس تو ارتباط مى‏دادم، ولى عاقبتش به آتشى سوزان مبدل شد که وجودم را خاکستر کرد. احساس مى‏کنم تا ابد خواهم سوخت. شمعى سوزان خواهم بود که از سوزش من شاید بشریت لذت خواهد برد!
خدایا، از تو صبر مى‏خواهم و به سوى تو مى‏آیم. خدایا تو کمکم کن.
امروز 19 رمضان یعنى روزى است که پیشواى عالیقدر بشریت در خون خودش غوطه مى‏خورد. روزى است که مرا به یاد آن فداکارى‏ها، عظمت‏ها و بزرگوارى‏هاى او مى‏اندازد. از او خالصانه طلب همت مى‏کنم، عاشقانه اشک، یعنى عصاره حیات خود را تقدیمش مى‏نمایم. به کوهساران پناه مى‏برم تا در… تنهایى، از پس هزارها فرسنگ و قرن‏ها سال با او راز و نیاز کنم و عقده‏هاى دل خویش را بگشایم.
خدایا نمى‏دانم هدفم از زندگى چیست؟ عالم و مافیها مرا راضى نمى‏کند. مردم را مى‏بینم که به هر سو مى‏دوند، کار مى‏کنند، زحمت مى‏کشند تا به نقطه‏اى برسند که به آن چشم دوخته‏اند.
ولى اى خداى بزرگ از چیزهایى که دیگران به دنبال آن مى‏روند بیزارم. اگرچه بیش از دیگران مى‏دوم و کار مى‏کنم، اگرچه استراحت شب و نشاط روز را فداى فعالیت و کار کرده و مى‏کنم ولى نتیجه آن مرا خشنود نمى‏کند فقط به‏عنوان وظیفه قدم به پیش مى‏گذارم و در کشمکش حیات شرکت مى‏کنم و در این راه، انتظار نتیجه‏اى ندارم!
خستگى براى من بى‏معنى شده است، بى‏خوابى عادى و معمول شده، در زیر بار غم و اندوه گویى کوهى استوار شده‏ام، رنج و عذاب دیگر برایم ناراحت‏کننده نیست. هر کجا که برسد مى‏خوابم، هر وقت که اقتضا کند مى‏خیزم، هرچه پیش آید مى‏خورم، چه ساعت‏هاى دراز که بر سر تپه‏هاى اطراف »برکلى«(1) بر خاک خفته‏ام و چه نیمه‏هاى شب که مانند ولگردان تا دمیدن صبح بر روى تپه‏ها و جاده‏هاى متروک قدم زده‏ام. چه روزهاى درازى را که با گرسنگى به‏سر آورده‏ام. درویشم، ولگردم، در وادى انسانیت سرگردانم و شاید از انسانیت خارج شده‏ام، چون احساس و آرزویى مانند دیگران ندارم.
اى خداى بزرگ، براى من چه مانده است؟ نام خود را بر سر چه باید بگذارم؟ آیا پوست و استخوان من، مشخّص نام و شخصيّت من خواهد بود؟ آیا ایده‏ها، آرزوها و تصورات من شخصيّت خواهند داشت؟ چه چیز است که »من« را تشکیل داده است؟ چه چیز است که دیگران مرا به‏نام آن مى‏شناسند؟…
در وجود خود مى‏نگرم، در اطراف جست‏وجو مى‏کنم تا نقطه‏اى براى وجود خود مشخص کنم که لااقل براى خود من قابل درک باشد. در این میان جز قلب سوزان نمى‏یابم که شعله‏هاى آتش از آن زبانه مى‏کشد و گاهى وجودم را روشن مى‏کند و گاه در زیر خاکستر آن مدفون مى‏شوم. آرى از وجود خود جز قلبى سوزان اثرى نمى‏بینم. همه چیز را با آن مى‏سنجم. دنیا را از دریچه آن مى‏بینم. رنگ‏ها عوض مى‏شوند، موجودات جلوه دیگرى به خود مى‏گیرند.

.....................................................​

همونطوری كه میبینید شهید چمران در آمریكا به دنبال گمشده ای میگرده، تا حدی سرگردانه و هدف زندگیش رو نمیدونه و همچنین از همه چی خسته و ناراضی!! اینكه مصطفی چمران چرا از زندگی مادی خوب و تحصیلات عالی و همینطور كار مناسب خسته شده و به دنبال چیزی بسیار والاتر میگرده جای صحبت زیاد داره. مصطفی چمران به نظرم به دنبال اقیانوس پهناور و عمیقیه كه هر چه قدر بخواد توش شنا كنه تمومی نداشته باشه و هر لحظه در زیبایی های اون غرق بشه... |ادامه در پستهای بعدی...|​

 

[آل صاحب]

سلام.
آفرین بر صاحب.
حالا بگو ببینم این چی؟
qazwsxedcrfvtgbyhnujm
by.

می‌بینم که یه سرگرمی جدید پیدا کردی!!! امّا همون طور که جناب Lya گفت این جا جای مناسبی برای این سرگرمی نیست!

امری باشه؟!

 

[][poiuytrewq]

وای. من رو ببخشید که جو فرهنگیتون رو به هم ریختم. من معذرت می خوام.
- وحید جان من واقعا ناراحتم از این که منی که اومدم تو این جا و خواستم عده بچه ها بیشتر بشه و جو بهتر بشه حالا با من این طوری حرف می زنی.
- صاحب جان دیگه مخاطب من تو نیستی مثل این که تو کار های مهم تری داری و من مخاطبم رو عوض می کنم و از شمق و بچه های دیگه می پرسم که این رمز پایینی چی:
hd \hnai o,fhk nhn hc yl jkihdd ng fd j, fi [hk Hln ,rj hsj ;i fhc Hdd
- پیشنهاد می شود که ترتیب آمدن نظرات با اولویت آخرین نظر داده شده بگذارید نه اولین نظر داده شده.
by

 

[lya]

وای. من رو ببخشید که جو فرهنگیتون رو به هم ریختم. من معذرت می خوام.
- وحید جان من واقعا ناراحتم از این که منی که اومدم تو این جا و خواستم عده بچه ها بیشتر بشه و جو بهتر بشه حالا با من این طوری حرف می زنی.
- صاحب جان دیگه مخاطب من تو نیستی مثل این که تو کار های مهم تری داری و من مخاطبم رو عوض می کنم و از شمق و بچه های دیگه می پرسم که این رمز پایینی چی:
hd \hnai o,fhk nhn hc yl jkihdd ng fd j, fi [hk Hln ,rj hsj ;i fhc Hdd
- پیشنهاد می شود که ترتیب آمدن نظرات با اولویت آخرین نظر داده شده بگذارید نه اولین نظر داده شده.
by

چرا ناراحت میشی؟:blush: من فقط گفتم : "فكر كنم بشه كارهای جالبتری هم انجام داد به جای این كاره"
اگه ناراحت شدید سونگوهامیدا:blush: منظورم این بود كه یه كار جالب انجام بدید... كسی هم نگفت اینجا جوش فرهنگیه و شما بهمش ریختی. بیشتر از این نمیدونم چی بگم همین حال و حوصله جر و بحث رو هم ندارم!

 

[shamagh]

آقا یا خانوم ][poiuytrewq سلام.
رمزت مشکل بود. ولی از این که من رو مخاطب خودت قرار دادی ممنونم.
دوست داشتم اسم حقیقیت رو بدونم.
راستی صاحب جان. چی شده دیگه این رمز رو نمی گی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

 

[shamagh]

راستل ريالا یا خانوم ][poiuytrewq راست میگه. چرا ترتیب این نظرات این طوری که اولین نظر داده شده برای همیشه در سطر نظرات اول همه نظر ها می آید. یعنی این نظرات بر عکس هستش.

 

[shamagh]

بالا اشتباه تایپی داره درستش:
راستی آقا یا خانوم....

 

[آل صاحب]

آقا یا خانوم ][poiuytrewq سلام.
رمزت مشکل بود. ولی از این که من رو مخاطب خودت قرار دادی ممنونم.
دوست داشتم اسم حقیقیت رو بدونم.
راستی صاحب جان. چی شده دیگه این رمز رو نمی گی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

آقا من نمی‌فهمم این‌جا چه خبره؟ این قضیه‌ی رمز چیه؟


امری باشه؟!

 

[lya]

راستل ريالا یا خانوم ][poiuytrewq راست میگه. چرا ترتیب این نظرات این طوری که اولین نظر داده شده برای همیشه در سطر نظرات اول همه نظر ها می آید. یعنی این نظرات بر عکس هستش.

به نظر من همینطوری خوبه و مشكلی نداره
ریالا؟؟؟؟:blink::blink:

بالا اشتباه تایپی داره درستش:
راستی آقا یا خانوم....

شمق جان میتونید برای اینكار از ادیت استفاده كنید به جای پست جدید:f34r:

 

[jolbak]

وای. من رو ببخشید که جو فرهنگیتون رو به هم ریختم. من معذرت می خوام.
- وحید جان من واقعا ناراحتم از این که منی که اومدم تو این جا و خواستم عده بچه ها بیشتر بشه و جو بهتر بشه حالا با من این طوری حرف می زنی.
- صاحب جان دیگه مخاطب من تو نیستی مثل این که تو کار های مهم تری داری و من مخاطبم رو عوض می کنم و از شمق و بچه های دیگه می پرسم که این رمز پایینی چی:
hd \hnai o,fhk nhn hc yl jkihdd ng fd j, fi [hk Hln ,rj hsj ;i fhc Hdd
- پیشنهاد می شود که ترتیب آمدن نظرات با اولویت آخرین نظر داده شده بگذارید نه اولین نظر داده شده.
by

سلام، این معما که خیلی ساده است ، احتمالا هم خود شمق طرحش کرده ، جوابش هم هست:
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی