• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

اشعار سروده شده توسط کاربران پرشين تولز

Bvafa

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 آگوست 2010
نوشته‌ها
784
لایک‌ها
3,795
آی آدم ها
من غم هایم را
تا خرخره خورده ام
تو را به خدا
کمی لبخند تعارفم کنید
از آن هائی که غم پشتشان نیست...


کاش اینجا یه جا به اسم دلنوشته داشت:دی
 

Sony_B

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2007
نوشته‌ها
293
لایک‌ها
44
هر وقت دلش مي گرفت
كنار پنجره اتاق مي نشست
خسته از همه جا، همه كس، همه چيز!
با قلمي در دست
به جنگ كاغذهاي خط خطي مي رفت
مي گفت:
"بنويس"!
و اشك ها برروي كاغذ سياه از خط خطي مي ريخت
بنويس از هرچه بود و نبود
از رويايي كه زنجير شد
از دلي كه تنها ماند
به جرم صداقت
"اي محكوم به سادگي!
همه را چون خويش مپندار"

باز دلم گرفته
پرده سكوت را كنار مي زنم
پنجره را باز مي كنم
قلم بدست مي گيرم

اين بار خواهم نوشت
از تو، و فقط تو
مي بينمت در همه جا، در همه كس، در همه چيز
درخت، آسمان، خاك
و آب روان كنار باغچه
حتي در زردي برگان درخت پير حياط همسايه
تو به وسعت دنيا
با ما حرف مي زني ...

"فقط گوش كن، ببين"

مي بويمت تا صدايت بشنوم،
صدايي به وسعت ابديت.

ذهنم دوباره خالي شد!
چطور مي شود اين همه را نوشت؟!

"بايد ديد و فقط ديد و تمام"
 

banned_user_10

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,193
لایک‌ها
1,060
محل سکونت
جزيره ي سبزوار !! بالاترين + برو
گفتا ای پسر آیا سابقه داری؟!
گفتم بله ،به لطف **** مقدس و جنابعالی
گفتا این مزخرفات چیست که اینجا نوشتی؟!
گفتم ببخشید مرا ای بزرگوار گرامی !
گفتا چرا کرده بودی در فلان سایت بر ضد ما افشاگری؟
گفتم شما از کجا می دانید این چیزها را ؟! نکند شما جادوگری؟!
گفتا بگویم حکمی بنویسند برایت تا روی بالای چوبه ی دار؟
گفتم غلط کردم نفهمیدم شما عفو کن سردار!
گفتا یقین دارم تو هستی جاسوس و مزدور بیگانه
گفتم ما را چه به این کارها؟ما هستیم فقط مجنون و دیوانه !
گفتا ما را نپیچان ، ما خودمان هفت خط عالمیم !
گفتم من جسارت نکردم به روی ماه شما سرکار نازنین
گفتا صدایت درنیاید وگرنه آن کنیم با تو که کردیم پیشتر با امید میرصیافی
گفتم پس ما مي شويم گوسفند، شما هم بکنید ما را یک به یک قربانی
 

banned_user_10

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,193
لایک‌ها
1,060
محل سکونت
جزيره ي سبزوار !! بالاترين + برو
اينجا پرستوها بال پرواز ندارند
قاصدك ها خبري از گل و گلزار ندارند
مرغان عشق گوشه گيرند در زندان قفس
بلبلان نيز دگر سوداي آواز ندارند
 

banned_user_10

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,193
لایک‌ها
1,060
محل سکونت
جزيره ي سبزوار !! بالاترين + برو
در مرام و قاموس ما آدم فروشي رسم نيست
در ديار سبز ما آدم فروش، موجودي جز انگل نيست
اي ننگ باد بر آدم فروشان ننگ باد
براستي سزاي اين پست فطرتان ناجوانمرد چيست؟!
 

R3SA

Registered User
تاریخ عضویت
9 مارس 2010
نوشته‌ها
2,591
لایک‌ها
69
محل سکونت
テヘラン
آمدم گویم سخن از دست دوست و آنکه پوست و دل بکند و جای آن ماتم نهشت و این بهشت و آن جهنم را برم کردش ز هر دیدی فنا و این عبا و جامه و تن را سیه در شب بدوخت و روز شب از من گرفت و جان من از من ستاند و در عوض هیچش نداد .
بهمن 90

تو تاپیک شعر های کوتاهم نوشته بودم ولی انگار جاش نبود.
 

Javacl

Registered User
تاریخ عضویت
28 سپتامبر 2008
نوشته‌ها
2,659
لایک‌ها
1,026
محل سکونت
شادشهر قدیم
آه،این منم؟!
چه شکسته و پیر،چه ناتوان...
در کنار پنجره مرغکی شکسته بال به حال من میخندد
در سایه بلند دیوار قمریِ عاشق به حال بار سفر میبندد
گل قالی با اینکه روی زمین است از من سربلندتر است ...
بالهای نداشته ی من شکسته ولی امید به بال زدنم آرزوست ...
 

banned_user_10

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,193
لایک‌ها
1,060
محل سکونت
جزيره ي سبزوار !! بالاترين + برو
سکوت مرگباری حاکم بر اینجاست

به کندی می گذرد هر لحظه اینجا

در اتاقی ساکت و تاریک و نمناک

در حسرت دیدن نور خورشید و مهتاب

مداوم پرس و جو ، توهین و تحقیر

به دست چند تن مزدور بدبین

به جز ارعاب و تهدید و شکنجه

ندارند بیش از این برگی برنده

در این جو پر از تشویش و وحشت

ندارم بیش از این من طاقت و صبر
 
Last edited:

PS3.ONE

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
23 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,296
لایک‌ها
354
سن
41
محل سکونت
طهران
اول هم خودم شروع ميكنم :

كلبه اي خواهم ساخت
سقف آن را ز دلم طرح كنم
كلبه ام پوشاليست,جاي ديوار ز اين كلبه ز قدري خاليست
از ستونهاي تنم نقش ديوار كنم
از نفس هاي دلم رنگ ديوار كنم
به چه رنگي بزنم,رنگ دل سرخ آبيست
در كف كلبه خود يك گليم اندازم
يك گليم از تن خود كه گذارد,پايش ز تن خسته من
اخر اين كلبه ز طوفان نگاهي لرزيد
آخر اين كلبه دل را ز كجا من سازم
كه نباشد بادي,كه نباشد طوفان,كه نباشد هيچكس
ناگهان فكر عجيبي ز دلم آمد و رفت
كه بسازي ز دل دوست,از آنجا امن تر
به دل خود گفتم,خانه دوست كجاست
 

banned_user_10

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,193
لایک‌ها
1,060
محل سکونت
جزيره ي سبزوار !! بالاترين + برو
افتخارمان بازگویی رشادت های آرش و بابک

ولی به هنگام عمل دریغ از ذره ای شهامت

می گوییم آسان دروغ و از آن باکی هم نداریم

به جز منفعت خود دیگر به چیزی کار نداریم
 

banned_user_10

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,193
لایک‌ها
1,060
محل سکونت
جزيره ي سبزوار !! بالاترين + برو
خسته ام از خفقان و دروغ ،از بیداد و استبداد

از عافیت طلبان بزدل و میهن فروشان حزب باد

فریادی در گلو دارم،جور و جفا را برنمی تابم

به اهورا مزدا سوگند که دیگر خاموش نمی مانم
 

maya61

Registered User
تاریخ عضویت
20 مارس 2012
نوشته‌ها
48
لایک‌ها
207
محل سکونت
tehran
هرشب به شوقت
سرمه نگاهت را به چشمانم و
سايه ي سرت را پشت پلك هايم ميكشم و
ابروهايم را به نازكي دلت ميكنم .
من برق چشمانت را به لبانم ميزنم و
موهايم را با خيال تو ميبافم ،
شايد روزي روزگاري
دلت بخواهد
با بوسه ات گونه ام را گلي كني !
 

botrakia

Registered User
تاریخ عضویت
8 مارس 2012
نوشته‌ها
540
لایک‌ها
72
محل سکونت
Wasteland
وقتی از پنجره ی آرزو های محال به دوردست می نگرم...
چهره ی زیبای تو ، از جنگلِ مه آلودِ بهاری، پیداست؛
که آزاد و رها به هر سو می دوی و به چشمان حسرت زده ام میخندی.
 

- Saman -

Registered User
تاریخ عضویت
3 دسامبر 2007
نوشته‌ها
317
لایک‌ها
761
و براستی همين طور است ...

عشق

مسافت و بُعد نمی شناسد . مكان و زمان را تشخيص نمی دهد . از عقل و منطق نيز به دور است .

دوست را از دشمن می شناسد . تو را رنج و عذاب می دهد . و از هر چيز و هر كس قرين تر است .



عشق


باز با همه اين احوال . آن را زيباترين احساس است . كه خداوند متعال به انسان عطا فرموده است .

آری براستی نيز اين طور است ...​
 

Bvafa

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 آگوست 2010
نوشته‌ها
784
لایک‌ها
3,795

وقتی شعله های ِ آتش ِ عشق
سیب های دنیا رو بسوزاند
دیگر فرقی بین بهشت و جهنم نیست
رسم است که می گویند:
این تنها تقصیر "حوا"هاست
تقصیر ما...

پارسال...هدیه ی ِروز ِزنِ من به خودم!
 

mahiye_bala

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 می 2012
نوشته‌ها
512
لایک‌ها
508
محل سکونت
in the sea
دلم اشیانه ای ویران است

حس پرواز را از من ربوده است

تابه کی به اسمان نگاه کنمتا تو بیایی

شروع پروازمبوی پایان می دهد

دل خوشی هایم بی رنگ شده اند

فصل ارزوهایم بوی پایان گرفت
 

mahiye_bala

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 می 2012
نوشته‌ها
512
لایک‌ها
508
محل سکونت
in the sea
ترم عاشقی ام را در دانشکده عشق تو سپری میکنم

نمیدانم نگاهت را به من میبخشی یا به دنبال ردپای نیلگون نگاه مست تو باشم
 
بالا