hossein137
مدیر بازنشسته
بوی گند سیگار اتاق را فراگرفته.حالا نمیدانم اگر کسی بیاید بی خبر.به او چه بگویم؟بگویم این آدم بی خودی که دارید میبینید مینشیند این جا و از ترس سرما و سرما خوردن.از ترس این که گیرایی سیگارها در سرما کم شود.یا ترس این که زودتر تمام شود.مینشیند پشت میز و سیگار میکشد.
علت مرگ را جویا شدم.گفتند از کمبود است.کمبود باعث شده که احساس کند بودنش بی فایده تر از نبودنش هست و از اول نیز.احتیاجی به حضورش نبوده.بیچاره حالا که مرده حتی کسی نمیگوید : آدم خوبی بود.کسی برایش نماز میت نمیخواند.کسی برایش قبر نمیکند.کسی هفته به هفته سر خاکش نمیرود.چیزهای به درد نخور را باید دور ریخت.هر چند روزی به کار می آیند اما.تا ان موقع جاگیر هستند و دست وپایت را میبندند.من هم ریختمش دور.چی؟ هیچ!قلبم را میگویم!
اعتنا نکرد هر چه به او کم محلی کردم.و یا گاهی زیادی به او بها دادم و خودنمایی میکرد.حر هف تکراری است.از من نخواه که قصه ها را دوباره بگویم.قصه هایی که گفتنش برای یک بار هم.سکته میدهد آدم را.چه برسد به دو باره گفتنش.چه برسد به این که تازه توجیه هم بکنی کارهای کرده و نکرده ات را.
دارد دو سال از خاکسپاری اش میگذرد.من زیاد به او سر نمیزنم ولی میدانم جایش خوب نیست.به درک.به درک که جایش خوب نیست.به درک که ممکن است به کارم بیاید.
علت مرگ را جویا شدم.گفتند از کمبود است.کمبود باعث شده که احساس کند بودنش بی فایده تر از نبودنش هست و از اول نیز.احتیاجی به حضورش نبوده.بیچاره حالا که مرده حتی کسی نمیگوید : آدم خوبی بود.کسی برایش نماز میت نمیخواند.کسی برایش قبر نمیکند.کسی هفته به هفته سر خاکش نمیرود.چیزهای به درد نخور را باید دور ریخت.هر چند روزی به کار می آیند اما.تا ان موقع جاگیر هستند و دست وپایت را میبندند.من هم ریختمش دور.چی؟ هیچ!قلبم را میگویم!
اعتنا نکرد هر چه به او کم محلی کردم.و یا گاهی زیادی به او بها دادم و خودنمایی میکرد.حر هف تکراری است.از من نخواه که قصه ها را دوباره بگویم.قصه هایی که گفتنش برای یک بار هم.سکته میدهد آدم را.چه برسد به دو باره گفتنش.چه برسد به این که تازه توجیه هم بکنی کارهای کرده و نکرده ات را.
دارد دو سال از خاکسپاری اش میگذرد.من زیاد به او سر نمیزنم ولی میدانم جایش خوب نیست.به درک.به درک که جایش خوب نیست.به درک که ممکن است به کارم بیاید.