wonnin
مدیر بازنشسته
امروزم پنج شنبه بود ، مثل همه پنج شنبه هایی که میان و میرن و بوی تو رو برام تازه میکنند . خیلی سخت میشه که دلم بگیره ، ولی میدونی این روزا دلم بدجوری هوای تو رو داره . خب جدایی سخته آره ولی سخت تر از اون اینکه خداحافظی نکنی و بری .......
بهم حق بده ، دوستت داشتم و همیشه در کنارم میدیدمت . رو دوشهای خودت بزرگ شدم ، یادته ؟، قدر هیشکی به جز تو با کسی راحت نبودم و همیشه هر وقت جایی مشکل داشتم اولین کسی که میدونست خودت بودی ، میدونی دلم چقدر برای اون غر زدن ها تنگ شده ، واسه اون نگاه تلخ و اخم کردن ها ، آخه میدونی دلخور شدنت هم شیرین بود و اونقدر مهربون بودی که اصلا بهت نمیومد و من همیشه خنده ام میگرفت . تو هم سرت و تکون میدادی و بهم میگفتی " تو هیچوقت آدم نمیشی .... " . منم بغلت میکردم و میخندیدم ........
تو هم باهام میخندیدی ، راستش و بخوای عاشق خنده هات بودم .
سخته برام که اینارو الان برات بنویسم ولی خب یه گوشه ای از دلم بدجوری گرفته است و مثل یه درد کهنه همیشه باهام میمونه .....
یادته اون روز چقدر خوشحال بودی ، مهربونتر از همیشه و هنوزم آخرین لبخندت رو به یاد دارم و جلوی چشامه ..... ولی کاش لبخند اون روزت آخرین یادگاری ام ازت بود . کاش بعدش پای تلفن باهات بد صحبت نمی کردم و اینقدر زودرنج و نادون نبودم تا ببینم وقتی اونا رو داشتی میخردی فقط به فکر من بودی و دلت میخواست من بخندم ..... خب میدونی الان ندارمشون ، یعنی انداختمشون رفتن ، ببخش که عادت ندارم چیزایی رو که برام یادگار تلخ دارند رو پیش خودم نگه دارم .....
نه اشتباه نکن گریه ام نگرفته ، فقط گاهی چشام خیس میشن . خب به اونم عادت کردم ، راستشو بخوای به خیلی چیزا دیگه دارم عادت میکنم ، که یکیش هم همین نبودنت هست .....
هیچ میدونی بد موقعی رو برای رفتن انتخاب کردی و خیلی چیزا با رفتنت رنگ باخت . نمیخوام گله کنم ، خب حالا دیگه رفتی و خواستن من هم چیزی رو عوض نمیکنه .... ولی بازم یه وقتایی بدجوری دلتنگت میشم و دست خودم نیست . کاش بودی و این روزای منو میدیدی ، کاش توی همه شیرینی ها و تلخی ها اینقدر جات خالی نبود . کاش همون خنده های شیرینت جواب تموم ناراحتی هام بود و بازم مثل هیشه وقتی میخواستم کاری رو شروع کنم ، تو اولین نفری بودی که بهش میگفتم ...
دلم نمیخواست به جای اون دل مهربون و وجود گرمت ، حالا سردی سنگ مزارت هم آغوشم میشد و به جای تموم " دوستت دارم گفتن ها " بوسه ای پر از افسوس بر صورت سرد و خسته تو می نشوندم ............
بعضی وقتا فکر میکنم باید بیام پیشت ، همون جایی که تو هستی ،میدونم ازم دلخور میشی که اینو برات میگم ، ولی خب خسته شدم و امروز خسته تر از گذشته ، خوابم میاد ... میزاری همینجا کنارت بخوابم .........
بهم حق بده ، دوستت داشتم و همیشه در کنارم میدیدمت . رو دوشهای خودت بزرگ شدم ، یادته ؟، قدر هیشکی به جز تو با کسی راحت نبودم و همیشه هر وقت جایی مشکل داشتم اولین کسی که میدونست خودت بودی ، میدونی دلم چقدر برای اون غر زدن ها تنگ شده ، واسه اون نگاه تلخ و اخم کردن ها ، آخه میدونی دلخور شدنت هم شیرین بود و اونقدر مهربون بودی که اصلا بهت نمیومد و من همیشه خنده ام میگرفت . تو هم سرت و تکون میدادی و بهم میگفتی " تو هیچوقت آدم نمیشی .... " . منم بغلت میکردم و میخندیدم ........
تو هم باهام میخندیدی ، راستش و بخوای عاشق خنده هات بودم .
سخته برام که اینارو الان برات بنویسم ولی خب یه گوشه ای از دلم بدجوری گرفته است و مثل یه درد کهنه همیشه باهام میمونه .....
یادته اون روز چقدر خوشحال بودی ، مهربونتر از همیشه و هنوزم آخرین لبخندت رو به یاد دارم و جلوی چشامه ..... ولی کاش لبخند اون روزت آخرین یادگاری ام ازت بود . کاش بعدش پای تلفن باهات بد صحبت نمی کردم و اینقدر زودرنج و نادون نبودم تا ببینم وقتی اونا رو داشتی میخردی فقط به فکر من بودی و دلت میخواست من بخندم ..... خب میدونی الان ندارمشون ، یعنی انداختمشون رفتن ، ببخش که عادت ندارم چیزایی رو که برام یادگار تلخ دارند رو پیش خودم نگه دارم .....
نه اشتباه نکن گریه ام نگرفته ، فقط گاهی چشام خیس میشن . خب به اونم عادت کردم ، راستشو بخوای به خیلی چیزا دیگه دارم عادت میکنم ، که یکیش هم همین نبودنت هست .....
هیچ میدونی بد موقعی رو برای رفتن انتخاب کردی و خیلی چیزا با رفتنت رنگ باخت . نمیخوام گله کنم ، خب حالا دیگه رفتی و خواستن من هم چیزی رو عوض نمیکنه .... ولی بازم یه وقتایی بدجوری دلتنگت میشم و دست خودم نیست . کاش بودی و این روزای منو میدیدی ، کاش توی همه شیرینی ها و تلخی ها اینقدر جات خالی نبود . کاش همون خنده های شیرینت جواب تموم ناراحتی هام بود و بازم مثل هیشه وقتی میخواستم کاری رو شروع کنم ، تو اولین نفری بودی که بهش میگفتم ...
دلم نمیخواست به جای اون دل مهربون و وجود گرمت ، حالا سردی سنگ مزارت هم آغوشم میشد و به جای تموم " دوستت دارم گفتن ها " بوسه ای پر از افسوس بر صورت سرد و خسته تو می نشوندم ............
بعضی وقتا فکر میکنم باید بیام پیشت ، همون جایی که تو هستی ،میدونم ازم دلخور میشی که اینو برات میگم ، ولی خب خسته شدم و امروز خسته تر از گذشته ، خوابم میاد ... میزاری همینجا کنارت بخوابم .........