برگزیده های پرشین تولز

بدترین خاطره از ضایه شدن!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

salar12

Registered User
تاریخ عضویت
15 ژوئن 2012
نوشته‌ها
69
لایک‌ها
38
زمان دانشگاه من به تکه کلام داشتم که میگفتم دهنت س ر و ی س!
من عاشق بارسا بودم
عاقا شب بارسا بازی داشت و ما شب نشینی بودیم و نگاه نکردیم فردا تو کلاس یکی از دخترا گفت سالار دیشب بازی رو نگاه کردی؟؟؟ گفتم نه چند چند شد؟
گفت بارسای جناب عالی رسید 2 بر یک باخت
منم حواسم نبود از اون تکه کلام استفاده کردم!!!
عاقا هیچی دیگه همه کلاس منفجر شد و دختره قهر کرد رفت!!! و دیگه تا اتمام دانشگاه با من حرف نزد!!!
 

salman_m2h

Registered User
تاریخ عضویت
23 مارس 2013
نوشته‌ها
700
لایک‌ها
238
محل سکونت
Tehran
آقا لعنت به این دوغ های گازدار
6 , 7 سال پیش یه شب مهمون اومد و شام خوردیم دوغ گازدار هم چند تا لیوان زدم بالا
این دوغ لعنتی هم انگار یه تانکر گاز توش گذاشتن

هیچی بعد شام نشستیم و شکم باد کرده و تشکیلات روده به هم ریخته بود
این دایی ما هم یه حرفایی میزد که آدم غش میکرد از خنده و به زور جلو خندمو میگرفتم
وقتی هم که ادم شام بخوره و شکم باد کنه و دوغ گازدار بخوره بدترین سم برا بدن خندست اونم به طور فجیع
اوضاع روده موده ریخته بود بهم . شینید میگن طرف از خنده منفجر شد

اقا به زور خودمو تو اون حال خراب نگه داشتم که بعدش یه چیزی گفت که دیگه نتونستم جلو خندمو بگیرم
چشمتون روز بد نبینه بعدش یه صدای مهیبی مجلس رو چند ثانیه به سکوت برد و ...

هنوزم که میفتم یاد اون شب اعصابم خراب میشه :D
لعنت به دوغ گازدار
 

panda2

Registered User
تاریخ عضویت
19 آگوست 2013
نوشته‌ها
412
لایک‌ها
332
محل سکونت
تهران
عاقا یه شب من سه تا از دوستای دخملم(اجتماعی)!رو آورده بودم خونه؛یکی از دوستان پسر هم اون شب پیشم بود؛آقا بعد از کلی بازی(بطری بازی_هفت خبیث و ...)دیگه خسته شده بودیم.:)من نشسته بودم روی کاناپه و یکی از این طفل معصوما هم سرشو گذاشته روی پاهام؛و دراز کشیده بود!:general105:این دوستمم روبروی ما روی زمین نشسته بود داشت صحبت می کرد با این طفل معصوم که سرش روی پای من بود!خلاصه همین که سر این طفل معصوم روی پاهای من بود؛منم بیکار ننشستم و موهاشو ماساژ و نوازش می دادم؛یهویی یه فکری امد به سرم؛مارمو در آوردم و کردم تو موهاش!:Dو با مارم موهاشو نوازش میدادم؛اینم متوجه نمی شد که مارمه!:general307:هی تکونش می دادم که این دوستم ببینه اما نه مگه میدید!!!خلاصه همین که موهای طفل معصوم رو دور مارم پیچونده بودم و هر از گاهی تکونی میدادم واسه دوستم؛یهو دوستم که گرم صحبت بود مارمو دید!عاقا اینو برق شیش فاز گرفت و از تعجب 25.5 سانت دههنش باز موند و پوکید به خنده؛عاقا منم سریع قلافش کردم و این قدر خندیدم که اشکمون درومد؛طفل معصوم هم که متوجه نشده بود قضیه چیه همین طور از خنده های ما مثل خر قهقهه میزد همین طور اون دو تای دیگه؛آخرشم هر چه قدر این طفل معصوم گفت به چی می خندید؛نگفتیمو نگفتیم:p
 

Mehdiwol

Registered User
تاریخ عضویت
3 اکتبر 2012
نوشته‌ها
4,051
لایک‌ها
20,249
محل سکونت
Old Trafford
عاقا یه شب من سه تا از دوستای دخملم(اجتماعی)!رو آورده بودم خونه؛یکی از دوستان پسر هم اون شب پیشم بود؛آقا بعد از کلی بازی(بطری بازی_هفت خبیث و ...)دیگه خسته شده بودیم.:)من نشسته بودم روی کاناپه و یکی از این طفل معصوما هم سرشو گذاشته روی پاهام؛و دراز کشیده بود!:general105:این دوستمم روبروی ما روی زمین نشسته بود داشت صحبت می کرد با این طفل معصوم که سرش روی پای من بود!خلاصه همین که سر این طفل معصوم روی پاهای من بود؛منم بیکار ننشستم و موهاشو ماساژ و نوازش می دادم؛یهویی یه فکری امد به سرم؛مارمو در آوردم و کردم تو موهاش!:Dو با مارم موهاشو نوازش میدادم؛اینم متوجه نمی شد که مارمه!:general307:هی تکونش می دادم که این دوستم ببینه اما نه مگه میدید!!!خلاصه همین که موهای طفل معصوم رو دور مارم پیچونده بودم و هر از گاهی تکونی میدادم واسه دوستم؛یهو دوستم که گرم صحبت بود مارمو دید!عاقا اینو برق شیش فاز گرفت و از تعجب 25.5 سانت دههنش باز موند و پوکید به خنده؛عاقا منم سریع قلافش کردم و این قدر خندیدم که اشکمون درومد؛طفل معصوم هم که متوجه نشده بود قضیه چیه همین طور از خنده های ما مثل خر قهقهه میزد همین طور اون دو تای دیگه؛آخرشم هر چه قدر این طفل معصوم گفت به چی می خندید؛نگفتیمو نگفتیم:p
تخیل در حد نگارنده های داستانهای ارسالی سایت ل.وتی
 

bahram_warrior

Registered User
تاریخ عضویت
26 آگوست 2011
نوشته‌ها
1,991
لایک‌ها
3,326
محل سکونت
تهران
عاقا یه شب من سه تا از دوستای دخملم(اجتماعی)!رو آورده بودم خونه؛یکی از دوستان پسر هم اون شب پیشم بود؛آقا بعد از کلی بازی(بطری بازی_هفت خبیث و ...)دیگه خسته شده بودیم.:)من نشسته بودم روی کاناپه و یکی از این طفل معصوما هم سرشو گذاشته روی پاهام؛و دراز کشیده بود!:general105:این دوستمم روبروی ما روی زمین نشسته بود داشت صحبت می کرد با این طفل معصوم که سرش روی پای من بود!خلاصه همین که سر این طفل معصوم روی پاهای من بود؛منم بیکار ننشستم و موهاشو ماساژ و نوازش می دادم؛یهویی یه فکری امد به سرم؛مارمو در آوردم و کردم تو موهاش!:Dو با مارم موهاشو نوازش میدادم؛اینم متوجه نمی شد که مارمه!:general307:هی تکونش می دادم که این دوستم ببینه اما نه مگه میدید!!!خلاصه همین که موهای طفل معصوم رو دور مارم پیچونده بودم و هر از گاهی تکونی میدادم واسه دوستم؛یهو دوستم که گرم صحبت بود مارمو دید!عاقا اینو برق شیش فاز گرفت و از تعجب 25.5 سانت دههنش باز موند و پوکید به خنده؛عاقا منم سریع قلافش کردم و این قدر خندیدم که اشکمون درومد؛طفل معصوم هم که متوجه نشده بود قضیه چیه همین طور از خنده های ما مثل خر قهقهه میزد همین طور اون دو تای دیگه؛آخرشم هر چه قدر این طفل معصوم گفت به چی می خندید؛نگفتیمو نگفتیم:p
عاقا این ضایه شدنش کجای داستان بود؟ :دی
شوما این داستان سوکسی رو تو شه.وانی آپلود کن نه اینجا خخخخخ
پ.ن:ظاهرا علاقه شدیدی به فیلم پ.رن داری وزیاد نگا میکنی...باورت شده که مثل فیلما همیشه همه چی جوره و همه پایه ان :D هیچوقتم هیچ مشکلی پیش نمیاد.

Sent from my GT-I9300
 

hamedovic5405

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژانویه 2013
نوشته‌ها
6,597
لایک‌ها
11,460
محل سکونت
جادوغ آباد سفلی
عاقا این ضایه شدنش کجای داستان بود؟ :دی
شوما این داستان سوکسی رو تو شه.وانی آپلود کن نه اینجا خخخخخ
پ.ن:ظاهرا علاقه شدیدی به فیلم پ.رن داری وزیاد نگا میکنی...باورت شده که مثل فیلما همیشه همه چی جوره و همه پایه ان :D هیچوقتم هیچ مشکلی پیش نمیاد.

Sent from my GT-I9300
ضایع شدنش اونجا بود که میخواسته مارش رو نشون بده به دوستش ولی نمیدیده!!:D:confused:
 

bahram_warrior

Registered User
تاریخ عضویت
26 آگوست 2011
نوشته‌ها
1,991
لایک‌ها
3,326
محل سکونت
تهران
ضایع شدنش اونجا بود که میخواسته مارش رو نشون بده به دوستش ولی نمیدیده!!:D:confused:
زمان ما دوستمون مارمونو میدید ضایه میشدیم و صورت خوشی نداشت الانا برعکس شده :D

Sent from my GT-I9300
 

hamedovic5405

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژانویه 2013
نوشته‌ها
6,597
لایک‌ها
11,460
محل سکونت
جادوغ آباد سفلی
زمان ما دوستمون مارمونو میدید ضایه میشدیم و صورت خوشی نداشت الانا برعکس شده :D

Sent from my GT-I9300
ها دیگه!!
اختلاف نسل ها که میگن همینه!!
الان طرف مارش رو مثل گاوچرون ها گره میزنه سرش رو و دور میده تو هوا تا همه ببینن، اگه دور از جون، بلا به دور یه وقت نبینن طرف با خاک یکسان میشه!!!:general111::general111:
 

bahram_warrior

Registered User
تاریخ عضویت
26 آگوست 2011
نوشته‌ها
1,991
لایک‌ها
3,326
محل سکونت
تهران
آقا ما دبیرستان که بودیم یه روز رفتیم تزریقاتی جاتون خالی پنیسیلین بزنیم سرنگ و متعلقات رو دادیم به خانوم پرستار ، گفت برو حاضر شو رو تخت بخواب الان میام...در این حین ما یه فلش بک زدیم به فیلمی که از خانوم الکسیس فورد روز قبلش دیده بودیم و به قول ندا به خودمون گفتیم "چرا که نه" :دی به جای دمر، طاق باز خوابیدیم و منتظر شدیم خانوم پرستار بیاد و مار مارو ببینه یه دل نه صد دل عاشقمون بشه و همونجا بریم سانفرانسیسکو :D
هیچی دیگه همونطور که پیش بینی میشد با تیپ پا خیلی محترمانه انداختنمون بیرون.
نتیجه اخلاقی: این فیلمارو جدی نگیرید که همه پایه ان، که اگه جدی بگیرید بدجوری ضایع میشین و باید بیاین اینجا طومار بنویسین
پ.ن: تمامی شخصیتهای این داستان موهومی بوده و هرگونه شباهتی با شخصیتهای واقعی اتفاقی ست.....اینی که گفتم جوکی بیش نبود :D (اصلا زمانی که ما دبیرستان بودیم جنا جیم.سون رو بورس بود و الکس.یس فورد هنوز طفلی بیش نبود:دی)

Sent from my GT-I9300
 

panda2

Registered User
تاریخ عضویت
19 آگوست 2013
نوشته‌ها
412
لایک‌ها
332
محل سکونت
تهران
آقا ما دبیرستان که بودیم یه روز رفتیم تزریقاتی جاتون خالی پنیسیلین بزنیم سرنگ و متعلقات رو دادیم به خانوم پرستار ، گفت برو حاضر شو رو تخت بخواب الان میام...در این حین ما یه فلش بک زدیم به فیلمی که از خانوم الکسیس فورد روز قبلش دیده بودیم و به قول ندا به خودمون گفتیم "چرا که نه" :دی به جای دمر، طاق باز خوابیدیم و منتظر شدیم خانوم پرستار بیاد و مار مارو ببینه یه دل نه صد دل عاشقمون بشه و همونجا بریم سانفرانسیسکو :D
هیچی دیگه همونطور که پیش بینی میشد با تیپ پا خیلی محترمانه انداختنمون بیرون.
نتیجه اخلاقی: این فیلمارو جدی نگیرید که همه پایه ان، که اگه جدی بگیرید بدجوری ضایع میشین و باید بیاین اینجا طومار بنویسین
پ.ن: تمامی شخصیتهای این داستان موهومی بوده و هرگونه شباهتی با شخصیتهای واقعی اتفاقی ست.....اینی که گفتم جوکی بیش نبود :D (اصلا زمانی که ما دبیرستان بودیم جنا جیم.سون رو بورس بود و الکس.یس فورد هنوز طفلی بیش نبود:دی)

Sent from my GT-I9300
الان عشق فقط الکسیس تکزاس؛سارا وندلا؛لوسینا لوپز،البته بعد از اینا آوا رس؛کرستینا روس هم بدک نیستن!:)
 

bahram_warrior

Registered User
تاریخ عضویت
26 آگوست 2011
نوشته‌ها
1,991
لایک‌ها
3,326
محل سکونت
تهران
الان عشق فقط الکسیس تکزاس؛سارا وندلا؛لوسینا لوپز،البته بعد از اینا آوا رس؛کرستینا روس هم بدک نیستن!:)
اینا تاریخ اتقضاشون دیگه گذشته. فسیل شدن...مراسم a.v.n رو حتما نگا کن هرساله ،تا با best new starlet ها آشنا شی خخخخ
ضمنا دیدی گفتم فیلم زیاد نگا میکنی :-D

Sent from my GT-I9300
 

hamedovic5405

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژانویه 2013
نوشته‌ها
6,597
لایک‌ها
11,460
محل سکونت
جادوغ آباد سفلی
اینا تاریخ اتقضاشون دیگه گذشته. فسیل شدن...مراسم a.v.n رو حتما نگا کن هرساله ،تا با best new starlet ها آشنا شی خخخخ
ضمنا دیدی گفتم فیلم زیاد نگا میکنی :-D

Sent from my GT-I9300
میا مالکوا mia malkova :general710::general705::general705:!!!
 
Last edited:

mobomas

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2011
نوشته‌ها
2,533
لایک‌ها
1,185
محل سکونت
مشهد
الان عشق فقط الکسیس تکزاس؛سارا وندلا؛لوسینا لوپز،البته بعد از اینا آوا رس؛کرستینا روس هم بدک نیستن!:)
اینا که گفتی رو اسم انگلیششون رو هم بپخ + لینک دانلود اگه داشتی که خوراک شبای سانفرانسیسکوست :general703:
 

mostafa_1366

Registered User
تاریخ عضویت
25 فوریه 2012
نوشته‌ها
1,458
لایک‌ها
3,681
محل سکونت
DEZ
راستی خاطراتی که مربوط به ضایع شدن دیگران هست رو هم میشه نوشت دیگه؟چون خودم که فعلا هرچی فکر میکنم چیزی یادم نمیاد.
قضیه مربوط به خیلی سال پیشه که شیراز درس میخوندم. آقا ما یه روز رفته بودیم کافی نت جلوی دانشگاهمون. این کافی نت هم سیستماشو نزدیک به هم چیده بود که اگه یه مقدار کلتو خم میکردی میتونستی مونیتور بغل دستیتو ببینی. هیچی دیگه ماهم این کارو کردیم دیدیم بغل دستیمون که از بچه های بسیج بود داشت فیلم سوسکی نگاه میکرد. بنده خدا بدجوری ضایع شد. اسمشو نمیدونستم ولی بچه خوبی بود از اون موقع به بعد هروقت منو تو محوطه دانشگاه میدید بهم سلام میکرد.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا