سلام .
تازه دیدم این تاپیکو خیلی خوبه کار قشنگیه چون کتاب مورد علاقم کلیدر هست سعی میکنم از هر جلدش یه بخشی رو بنویسم براتون :
خیلی قشنگه حتما بخونید
چیست این مرگ ؟ چگونه به سراغ ادم می اید ؟ از کجا پیدایش میشود ؟ چرا پیشتر خبرت نمیکند ؟ از مادرت زاییده میشوی و خیالش را هم در سر نداری ! غافل از اینکه او هم , مرگ هم با تو از مادر زاییده است . پا به پای تو . قدم به قدم . شاید او مرگ از مادری دیگر , از مادر خود , زاییده باشد ! اما با هر نفس , با هر گام , با هر دم و ان , تو به او نزدیک میشوی و او به تو . رو به تو می اید . مثل چیزی که تو رو به اینه بروی . تو رو به اینه میروی , چیزی هم شبیه تو , همتو , رو به تو می اید . دیر یا زود به هم می رسید .
تو و مرگ
من و مرگ
او و مرگ
نه ! اصلا مرگ از رو به رو نمی اید . مرگ پا به پا می اید . مرگ با تو می زاید . همزاد تو ! از تو میزاید . مرگ تویی همان دم که زندگی توی . همین که پا به زندگی گذاشتی , گام در استانه مرگ هم گذاشته ای . این دو را نمیتوانی از هم جدا کنی . با همند .اصلا یکی هستند . مرگ و تو . تو و مرگ . اگر بخواهی از مرگ بگریزی , به زندگانی باید پا نگذاری . کاش میشد مرگ را زیر پاهایت له کنی . نابود کنی . اما مگر میتوانی سایه ات را زیر پاهایت له کنی ؟ نه ! سایه ات هم به اندازه خود تو سمج است . تا تو هستی او هم هست . هست تا تو را به زیر سایه مطلق بکشاند .....
از کتاب کلیدر نوشته استاد محمود دولت ابادی
جلد سوم صفحه 751