برگزیده های پرشین تولز

بياين كابوس هامون رو تعريف كنيم !!

kafkamedia

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
13 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
137
لایک‌ها
0
وحشتناك ترين كابوسي كه تا حالا ديدين چي بوده ؟ تعريفش كنين :
( با ياد فرانتس كافكا بزرگترين راوي كابوس در طول تاريخ )
 

*persian woman*

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
27 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
2
لایک‌ها
2
من كابوس زياد ديدم اما يه دونه ش از زمان بچه گي هنوز تو ذهنم مونده.
توي يه سالن نيمه تاريك، جايي كه هيچ در و پنجره اي هم نداشت گير افتاده بودم. تنها چيزايي كه مي ديدم موجوداتي بودن كه شبيه بشكه بودن.اونا روي زمين قل ميخوردن و با سرعت به طرف من ميومدن ...
 

buf

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 ژانویه 2003
نوشته‌ها
676
لایک‌ها
3
افتادن تو سرازيري بدون ترمز... چندين بار...
 

Bones

Registered User
تاریخ عضویت
22 جولای 2003
نوشته‌ها
126
لایک‌ها
0
دعوا با دختره همسايمون !!!!!
جدی ميگم!!!
 

rammstein_persia

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
23 می 2003
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
19
چه موضوع جالبي! :)
جديدترينشون رو مينو يسم :
من سوار ماشيني شدم تا اينكه فرار كنم بعد هر طرف كه ميرفتم ميرسيدم به يك نقطه اي كه توش بمب اتمي بود و قرار بود مثلا تا چند دقيقه ديگه منفجر شه (تايمر داشت)..آخر سرم يادمه كه صحنه هاي انفجارهاي اتمي رو ديدم كه يكي بعد از ديگري بود از هر طرف و هيچ راه فراري نبود!... :? :shock:
 

kafkamedia

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
13 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
137
لایک‌ها
0
بابا شما ها كه همه تون آخر كابوسين . ايول :D
تازه يادم اومد كه خودم كابوسم رو تعريف نكردم .
توي يه باغ بزرگ با سرو هاي خيلي بلند - بلند تر از اندازه طبيعيشون - بودم . داشتم قدم مي زدم كه ديدم جنازه پسر يكي از دوستهام( كه 3 ماهشه ) از درخت آويزونه - تازه جنازه هه سوخته ي سوخته شده بود -
از اون كابوس هاي the omen ي بود !! هر چند به نظرم معني نداشت .
-------------
يكي ديگه از كابوس هاي من هم ذره ذره خفه شدنه .
 

kourosh

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
31 دسامبر 2002
نوشته‌ها
171
لایک‌ها
1
محل سکونت
Tehran
هنوز هم صحنه هاي بمباران و حمله هواپيماهاي عراقي هاي - آن موقع كافر و هم اكنون برادر -هر از چندي به سراغم مياد.
 

*persian woman*

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
27 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
2
لایک‌ها
2
بابا شما ها كه همه تون آخر كابوسين . ايول  :D  
تازه يادم اومد كه خودم كابوسم رو تعريف نكردم .
توي يه باغ بزرگ با سرو هاي خيلي بلند - بلند تر از اندازه طبيعيشون - بودم . داشتم قدم مي زدم كه ديدم جنازه پسر يكي از دوستهام( كه 3 ماهشه ) از درخت آويزونه - تازه جنازه هه سوخته ي سوخته شده بود -  
از اون كابوس هاي the omen ي بود !! هر چند به نظرم معني نداشت .
-------------
يكي ديگه از كابوس هاي من هم ذره ذره خفه شدنه .
اين كابوسي ( اولي) كه تعريف كردين ربطي به فيلم گلادياتور نداره؟
 

arash_kh

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
15 ژوئن 2003
نوشته‌ها
553
لایک‌ها
5
كابوس كه نمي دونم.
ولي از بچگي به شدت از اي تي مي ترسيدم. يعني به حدده مرگ.
 

dracula_persian

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
23 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
109
لایک‌ها
0
سن
40
محل سکونت
GhabrestoOn
اولين کابوس من يادمه تو يه پارک بودم و داشتم بازی ميکردم که ديدم يه
دوره گرد تکه داده به يه درخت تا رفتم جلو يه دفه منو خورد :(
این واسه 4 يا 5 سا لگيم بود
بد از اون رفتم و با سختيهای فراون به درجه Dracula رسيدم :)
البته ميگن اوليش این بود که يه اينه چسبيده بد به من و هر کاری
ميکردم مجبور بودم خودمو ببينم :) {این واسه خنده بود}
 

kafkamedia

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
13 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
137
لایک‌ها
0
بابا شما ها كه همه تون آخر كابوسين . ايول  :D  
تازه يادم اومد كه خودم كابوسم رو تعريف نكردم .
توي يه باغ بزرگ با سرو هاي خيلي بلند - بلند تر از اندازه طبيعيشون - بودم . داشتم قدم مي زدم كه ديدم جنازه پسر يكي از دوستهام( كه 3 ماهشه ) از درخت آويزونه - تازه جنازه هه سوخته ي سوخته شده بود -  
از اون كابوس هاي the omen ي بود !! هر چند به نظرم معني نداشت .
-------------
يكي ديگه از كابوس هاي من هم ذره ذره خفه شدنه .
اين كابوسي ( اولي) كه تعريف كردين ربطي به فيلم گلادياتور نداره؟

راس مي گي ها ، خود گلادياتوره !!!!!
تعبير شد پس !
 

kafkamedia

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
13 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
137
لایک‌ها
0
حالا كه آرش از ترسش هم گفت ، من هم توي بچگي باز هم به حد مرگ از اخبار عربي مي ترسيدم !
جدي مي گم !!
 

aaber_piade

Registered User
تاریخ عضویت
19 دسامبر 2002
نوشته‌ها
1,660
لایک‌ها
25
سن
40
محل سکونت
Tehran
من يك كابوسم هميشه اين بوده كه خودم رو روي يك صفحه زرد خيلي بزرگ و وسيعي مي بينم كه اگر به دور دست يا سمت چپش نگاهي كني اون رو محدب مي بيني بعد احساس ميكنم كه اين سطح دائما از اطراف كشيده ميشه و گسترش پيدا ميكنه و يه نيرويي هم من رو روي اين سطح خيلي سريع در طول يا عرضش حركت مي ده و عقب و جلو مي بره.. اين كابوس رو دوران بچگيم هربار كه تب خيلي شديدي داشتم ميديدم.. زلزله منجيل يادتونه؟ من اون شب تب شديدي داشتم و دقيقا همون كابوس رو ميديدم..
===
يكي ديگش سقوط از ارتفاع هست.. كه خيلي وقت پيش چندين بار اين كابوس رو داشتم كه انگار از ارتفاع خيلي زيادي پايين ميفتم ولي كجا؟ توي جسم خودم يا همون جايي كه دراز كشيدم.
===
از همش وحشتناك تر، نمي دونم تا به حال کابوس وحشتناکي داشتين که داخل کابوس بدونين که خواب هستين؟ من معمولا وقتي کابوس خيلي بدجوري دارم ميدونم که خوابم و سعي مي کنم خودمو بيدار کنم و چندباري هم تونستم ولي معمولا به قدري داغونم که دوباره خوابم مي بره.. روشش هم بگم که ياد بگيرين :D داخل محيط کابوس با فشار زياد سعي ميکنم چشمام رو باز کنم و چشمام رو از حد معمول بازتر ميکنم .. وقتي به حد افراط تلاش ميکنم تاثير واقعيش روي بدنم ظاهر ميشه و چشمام باز ميشه ولي خيلي سخته و دوباره خوابم مي بره..

تمام چيزهايي که اشاره کردم هر کدوم رو بارها تجربه کردم و موردي که فقط يک بار بوده باشه نداشتم... همه البته متعلق به خيلي سال پيش هستش..
 

daydad

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
30 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
189
لایک‌ها
0
سن
42
من یک خوابیده بودم :shock: ... یک دستم روی شکمم بود، یکی دیگش پشت سرم ... بعد حس کردم یک دست دیگه داره با اون دستم بازی می کنه ... :? با اون دستم شروع کردم به کشیدنش که ... تمام وجود مور مور شده ... می لرزیدم و لال شده بود ... حس می کردم یکی داره خفم می کنه جوری که صدام در نمی آمد ... جالب اینکه چشمام تمام مدت :shock: باز بود !!! و هنوز نخوابیده بودم که این اتفاق افتاد.
 

daydad

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
30 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
189
لایک‌ها
0
سن
42
آره خب اگه از تخت بیافتی :shock: پایین که سکته می کنی ... در جا .... اناالله و انا ... :(
 

$aeed

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
15 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
845
لایک‌ها
6
سن
33
تروخدا اين بحث را ادامه ندين.من ميترسم.
 

en2fa

Pocket PC کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
15 مارس 2003
نوشته‌ها
1,642
لایک‌ها
8
سن
42
محل سکونت
tehran
منم هميشه کابوسم این بود که با عشقم قهر کنم....اما الان ميبينم که اصلاً هم کابوس نبود بلکه سر آغاز خوشبختی بود :))
 

kafkamedia

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
13 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
137
لایک‌ها
0
منم هميشه کابوسم این بود که با عشقم قهر کنم....اما الان ميبينم که اصلاً هم کابوس نبود بلکه سر آغاز خوشبختی بود :))
:?: :?: :?
 

en2fa

Pocket PC کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
15 مارس 2003
نوشته‌ها
1,642
لایک‌ها
8
سن
42
محل سکونت
tehran
چی چی اینهمه گيجت کرد؟
 

black_jack_of_black_city

Registered User
تاریخ عضویت
19 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
1,506
لایک‌ها
73
سن
44
محل سکونت
با قلبی شکسته در انتظار مرگ گوشه ای نشستم . به آرز
من تا حالا يه كابوس داشتم كه اونم اتفاق افتاد كامپيوترم سوخت
 
بالا