سلام
دوم راهنمایی بودیم یه معلم داشتیم به اسم شیرازی. خیلی خاص بود. کلید/ با مرام البته گاهی/ ضد حال اکثر اوقات/ بی مزه / ....
فارسی درس میداد.
با دو سه تا از رفقا از جلو یه ساختمون بلوک رو برداشتیم و گذاشتیم تو یه کارتن که از بقل اونجا (خدا بیامرزش/ اقا نقی رو) گرفته بودیم. کادو کردیم و قبل از اومدنش گذاشتیم رو میز.
اونقدر ادم متناقضی بود که خودشم توقع این کادو رو نداشت. اومد دید گل از گلش شکفت. دقیقا یادمه که ساعدم رو با لباسم به صورت گاز گرفتن، گرفته بودم لای دندونهام که یهو خنده تابلویی نکنم.
پرسید کار کیه؟ هیچکس جوابی نمیداد(دمش گرم بچه ها همه مرد بودن) گفت یعنی کل کلاس خریده ؟ همینجوری حرف میزد و خودش جواب میداد. گفت بچه ها ما از شما توقع نداریم و .. (این حرفها رو که میزد یه کم دلم براش میسوخت)
خلاصه بازش کرد و دید! گفت پس نگفتید کار کیه هان؟ شاکی شد و از میز اول شروع کرد یکی یکی / کار کیه. کار کیه؟ جوابی نگرفت
رفت دفتر چایی و سیگار و زد و برگشت سر کلاس
تو ابتدایی یادمه یه بار برای معلمون یه دست نلبکی بردم وقتی بازش کرد خندید، فکر کردم خنده اش تمسخره حالم گرفته شد :دی/ در ادامه یکی دیگه یه دست استکان اورده بود اون موقع تازه حسابی خوشحال شد / جنسش جور شد.
گل میبردم ولی همیشه. دانشگاه هم اس ام اس