برگزیده های پرشین تولز

خاطره کباب خوردن ما...

even

Registered User
تاریخ عضویت
10 دسامبر 2015
نوشته‌ها
554
لایک‌ها
121
محل سکونت
harsin
با سلام خدمت دوستان.
داستان از اونجایی شروع میشه که...
یکی از فامیلامون پول لازم شده بود و به منم رو انداخته بود.فردا ظهر حدود ساعت 12بود که از خونه راه افتادم به سمت خونه عموم رفتم مسیر کوتاهی بود حدود 100متر.!!!
اقا همین که ما زنگ درو زدیم و در باز شد بساط کبابو تو حیاط دیدم ولی خوب نگاه کردم گوشتی، چیزی ،ندیدم.
با خودم گفتم حتما کباب کردن و الان به جونش افتادن و دارن می خورنش.
گفتم افرین به خودم که زرنگم و به موقع رسیدم با این کار دو نشان می زنم.هم اعتبارم بالا میره و از همه مهم تر کباب می خورم.
همین که ما از در پذیرایی وارد خونه شدیم زن عموم به پیشوازم اومد و گفت: خیلی خوش اومدی.خوب موقعی اومدی واقعا خوش شانسی بیا ببین چه غذایی داریم بیا نوش جونت کن.والا منم یه تعارف الکی کردم گفتم نه سیرم و الان غذا خوردم و این جور حرفا.
عموم گفت اگه نیای از دستت میره ها.منم گفتم حالا که اسرار دارید باشه یکم می خورم.همین که داشتم از در پذیرایی وارد حال می شدم عموم گفت بیا و ببین زن عموت چه کرده...
والا هر کی جای من بود خشکش زده بود و سریع فرار می کرد.نون با ماست داشتن.البته نون سنگگ خشک شده
گفتم عجب غلطی کردم کاش پولو می دادم و سریع گم و گور می شدم.اقا همین که ما یه لقمشو می خوردیم باید یه نصف لیوان اب روش می خوردیم تا خیس بخوره نونه و یه نصف دیگه ابو باید می خوردیم که پایین بره لقمه. خلاصه با هر بد بختی بود چند اقمه ای خوردیم و گفتیم ممنون زن عمو خوش مزه بود زحمت کشیدی.عموم گفت کجا تو که هنوز نخوردی.
گفتم ممنون عمو سیر شدم.گفت غلط کردی تو که سیر بودی می گفتی ماست کمتر بهت بدن تازه قاشقتم دهنی هست و توی ماستت گذاشتی.نمیشه دور ریخت.والا ما باز نشستیم سر سفره و دوباره...
دو لقمه ای خوردم دیگه نمی دونستم چیکار کنم.
گلاب به رو تون روم به حیاط گفتم بزار یه سری بزنم به دست شویی.همینه که داخل حیاط شدم دو تا پای خودمو جا گذاشتم چون کند بودن دوتا پای دیگه که سریع بودن قرض کردم.یا علی الفرار رفتم که رفتم پشت سرمم نگاه نکردم.
ممنون از توجهتون.
 

behrooz3229

Registered User
تاریخ عضویت
26 ژانویه 2009
نوشته‌ها
2,423
لایک‌ها
1,270
عجب عمویی داری :D- کباب خودش خورده و ماستشو داده به شما :D:general208::general304:
 

Corner

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
30 دسامبر 2011
نوشته‌ها
702
لایک‌ها
445
پول رو آخر دادی بهش یا خرج دوا درمون خودت کردی ؟
 

amme joon

Registered User
تاریخ عضویت
2 می 2012
نوشته‌ها
1,504
لایک‌ها
2,941
خر داغ کرده بودن یا واقعا کباب بود؟:general304:
از اون نون و ماست پیداست که مورد دوم بوده
 

even

Registered User
تاریخ عضویت
10 دسامبر 2015
نوشته‌ها
554
لایک‌ها
121
محل سکونت
harsin
تا میتونی از این فامیلا در حزر باش !
عمومه داداش چی کارش کنم انشا لله دفعه بعد گیرشون میندازم.به همسایه ها میسپارم هر وقت دودی از خونشون بلند شد سریع به من زنگ بزنن.
 

XBOX ONE

Registered User
تاریخ عضویت
12 آپریل 2014
نوشته‌ها
236
لایک‌ها
121
نوش جان . اما از نان حلال نباید بد گفت چون همراهش مریضی و.. نمیاورد
اون اصرار به خوردن هم برای نبود اصرافه ( خود اصراف گناه است با هربار خوردن و اشامیدن که نباید گناه همراه باشد....
 

behrooz3229

Registered User
تاریخ عضویت
26 ژانویه 2009
نوشته‌ها
2,423
لایک‌ها
1,270
گرسنت که باشه نون خالی هم خوشمزه هست!
 

GlobalTech

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
5 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
3,311
لایک‌ها
4,756
خاطره جالبی بود ، ولی همه ما باید به این نکته توجه کنیم که سلامتی بزرگ ترین نعمته. همین که تن آدم سالم و سلامت باشه که بتونه یک لقمه نون خالی بخوره باید خدا رو شکر کرد.
خیلی از افراد هستند که به دلیل بیماری ، توان خوردن و بلعیدن همون یک لقمه نون خالی رو هم ندارند.
 
بالا