با سلام خدمت دوستان
خيلي وقته كه توي اين تاپيك پستي داده نشده.
واقعا اين تاپيك حيفه به صفحه 2 بره . به هر حال من حدود دو سال پيش مقاله اي در روزنامه شرق خوانده بودم در خصوص ارتباط فوتباليست ها با موسيقي ، براي همين جستجويي در اينترنت داشتم و موفق شدم اين مقاله را كه به قلم آقاي وصال روحاني نوشته شده است پيدا كنم . اميدوارم دوستان از اين مقاله لذت ببرند:
اين است جادوي موسيقي
موسيقي و فوتبال بي ارتباط با يكديگر نيستند و حتي به لحاظ غريزي و حسي هميشه رابطه و پيوند نزديكي با هم داشته اند بدين خاطر است كه بايد پرسيد چرا اكثر آهنگ ها و ترانه هاي ورزشي و يا آواهاي هنري خوانده شده توسط ورزشكاران كم تاثير و بيش از حد ملايم بوده و دنيا را تكان نداده اند.
در سال هاي اخير بارها برخي نشريات و كارشناسان تلاش داشته اند كه بهترين ترانه هاي متكي بر سوژه فوتبال را بيابند و آنها را رده بندي كنند و البته كمتر به نتيجه رسيده اند. شايد هم مشكل بيشتر به اين نكته برگردد كه سلايق مردم در اين ارتباط بسيار متفاوت است و گاهي آهنگ هاي محبوب يك گروه از نظر سايرين ارزش بالانشيني در جدول برترين ها را ندارند. با اين حال حتي يافتن اوليه آهنگ ها و ترانه هايي كه بايد در اين ليست قرار گيرند، كار سختي است.
يك سئوال اصلي و مهم اين است: خصلت مهم و لازم يك ترانه مبتني بر سوژه فوتبال چيست؟ اگر يك ترانه فقط به يك تيم و يكي دو فرد خاص بپردازد چرا سايرين هم بايد آن را بپذيرند و تحسين كنند؟ حتي اگر اين ترانه ها زيبا باشند ، آيا مي توان آن را به كل جامعه بسط داد؟
جذابيت ها بيشتر از اين نكته نشأت مي گيرد كه در ميان آوازه خوانان و كساني كه ترانه هاي ورزشي را خوانده اند، چهره هاي معروف ورزش فوتبال نيز زياد يافت مي شوند.
اگر چند سال پيش تعدادي از فوتباليست هاي مشهور شامل زيدان، كاناوارو، بكام، آنري و ليونگ برگ آواز مشتركي تحت عنوان «Love United» را خواندند، داشته ايم موارد متعددي را هم كه فقط تك فوتباليست هاي مطرح زمان بدون همكاري و هم آوايي با ساير چهره هاي مشهور اقدام به پر كردن صفحات موسيقي و سي دي هاي مختلف كرده اند.
چند سال پيش
جان فرانكو زولا اين كار را انجام داد. هافبك كوتاه قد اما كارساز ايتاليايي در آن زمان در چلسي بازي مي كرد و آواز و ترانه او «مرد جذاب» نام داشت. و داشته ايم ترانه هايي را هم كه ديگران به نيت ستاره هاي فوتبال و براي آنان خوانده اند به عنوان مثال
ترانه «بسيار زياد، بسيار جوان» براي جودي موريس هافبك سابق چلسي و ترانه «ذخيره» كه براي جو كول ديگر بازيكن چلسي تهيه و عرضه شدند، قابل ذكر هستند و البته كول بر خلاف زمان عرضه آن ترانه اينك نه يك بازيكن ذخيره بلكه از مهره هاي اصلي و سرنوشت ساز چلسي و تيم ملي انگليس است.
آثاري كه نام برديم، فروش خوبي داشته و در جدول پرفروش ترين ترانه هاي روز نيز جاي قابل توجهي را به خود اختصاص دادند.
كيفيت؟ همان طور كه پيشتر گفتيم چيز فوق العاده اي را در برنداشتند. وقتي اسم اين ستاره ها مي آيد و مسئله ادغام «فوتبال سرعتي» با جذابيت هاي هنر متحول به ميان مي آيد، انتظار و توقع اين است كه حاصل كار بسيار بهتر و غني تر از اين باشد.
همه اينها زماني مهم تر و تاسف آورتر جلوه مي كند كه در نظر بگيريم اكثر ترانه هاي روز در سطح جهان برخلاف دهه ۱۹۷۰ فاقد غنا هستند و سطحي و كم ارزش بودن از آن مي بارد. حضوري كوتاه مدت در جمع فوتباليست ها و پرس وجو از آنها نيز ما را به اين باور مي رساند كه آنان اغلب سلايق عجيبي دارند و
كيسي كيلر دروازه بان آمريكايي كه پيشتر در ليگ انگليس بازي مي كرد و اينك كارش را در بوندس ليگا تعقيب مي كند، يك نمونه روشن در اين ارتباط است.
وقتي از او سلايق اش را مي پرسيد و اين سئوال را مطرح مي كنيد كه به چه آهنگ هايي علاقه دارد اسم هايي را مي آورد كه چندان هوشمندانه نيستند و يكي از آهنگ هايي كه او دوست دارد حتي در هفته هاي نخست عرضه اش وارد ۱۰۰ رده اول جدول پرفروش ها نيز نشده بود. نه اينكه سلايق و ايده هاي ديگران بسيار بهتر و زيباتر باشد.
استيو استون هافبك سابق ناتينگام فارست كه به تيم ملي انگليس هم دعوت شد كارهاي گروه «اينفرنو» را دوست دارد كه هر چند در چارت آهنگ هاي پرفروش جاي گرفته بود اما خيلي ها آن را سطحي مي دانند.
گايزكا منديتا هافبك اسپانيايي كه چند سالي است فوتبال باشگاهي اش را در انگليس و در تيم ميدلز بورو تعقيب مي كند، نيز سلايق سطح پاييني دارد و اگر انتظار داريد كه مثلاً آلن استابز مدافع سابق سلتيك، ريو فرديناند مدافع ملي پوش كنوني منچستر يونايتد و يا كريستين ديلي هافبك ملي پوش سلتيك اسكاتلند بسيار بهتر و با كلاس تر از اين بينديشند اشتباه كرده ايد. هرگاه وارد اتومبيل ديلي مي شويد، بر روي «پخش» آن آهنگ هاي گروه «راديو هد» شنيده مي شود و
فرديناند نيز «آبا» را دوست دارد كه هر چند هنوز هم فوق العاده نشان مي دهد اما شايد متعلق به سال ۲۰۰۶ نباشد.
گاهي برخي از ورزش پيشه ها و هنرمندان به همكاري به قصد توليد سي دي ها و نوارهاي مختلف موسيقي مي پردازند. الگوها و نمونه ها در اين زمينه فراوان اند و در ميان شان هم «خوب» يافت مي شود و هم «بد».
تري ونبلز مربي مشهور فوتبال بريتانيا از آن دست چهره ها است كه به همكاري با يك گروه موسيقي به نام «اركستر جو لاس» پرداخته است.
وقتي حاصل كار آنها را گوش مي كنيد، نواها ماندگارند اما به وضوح حس مي كنيد كه نقش و سهم مربي سابق بارسلونا و تاتنهام و تيم ملي انگليس در ترسيم و تحقق آنها كمتر از اركستر فوق بوده است و حتي صداي او را نيز به دشواري مي توان شنيد.
با اين حال فوتبال با موسيقي عجين شده و موزيك بخشي از زندگي ورزشكاران است. كار به جايي كشيده شده است كه وقتي تلفن موبايل فوتباليست هاي مشهور دنيا را مي گيريد، اولين صدايي كه مي شنويد، نواي گروه هاي موسيقي محبوب آنها است.
تدي شرينگام كه در ۴۱سالگي هنوز براي وستهام بازي مي كند و آلن شيرر كه اخيراً كفش هايش را آويخته است، مثال هايي خوب در اين زمينه اند. از آن جالب تر و صريح تر تلاش
جيمي ردنپ هافبك سابق ليورپول و تيم ملي انگليس براي ازدواج با يكي از اعضاي گروه موسيقي «ديلايت فول لوئيس» بوده است و باز از آن جالب تر كوشش موفق تر
ديويد بكام براي ازدواج با يكي از مشهورترين نفرات گروه هاي موسيقي زنان در بريتانيا بوده است كه نام آن زن ويكتوريا آدامز است. حاصل آن ازدواج سه فرزند است كه پدر و مادرشان به قدري مشهورند كه اسم و وصف بچه هايشان (شامل بروكلين و رومئو) تمام دنيا را برداشته است. اينكه آدامز پس از ازدواج با بكام شهرت بسيار بيشترش (در قياس با بكام) را تا حدي از دست رفته ديد و شهرت هافبك سابق منچستريونايتد و ستاره سه سال اخير رئال مادريد را فراتر و بيشتر از خود يافت لزوماً نشان دهنده برتري هاي ورزش بر هنر نيست بلكه خبر از توانايي هاي غيرمتعارف و فراتر از معمول بكام و نزول شديد هنري ويكتوريا پس از تفرق و انحلال گروهي مي دهد كه وي عضو آن بود.
در ميان فوتباليست هاي روز دنيا آدم هاي زيادي را مي يابيد كه بدون اينكه خود بخواهند چهره هايي سينمايي و هنري دارند.
رابي سويج از بلك برن و فرناندو مورينتس از ليورپول از آن جمله اند و پائولو مالديني هنوز و در ۳۸ سالگي هم يك تيپ و پز سينمايي دارد و براي خوانندگي جان مي دهد!
چه فرقي مي كند؟ وقتي تمام آدم هاي مشهور عرصه هاي هنري نيز دوست دارند در كنار ورزشكاران معروف بايستند و با آنها عكس يادگاري بگيرند، معلوم است كه جذابيت هاي ورزش فراتر از حد توصيف است و ورزشكاران جادويي را كه در بيرون جست وجو مي كنند، در خانه دارند و صرفاً از آن بي اطلاعند.و اينكه لزوماً اين روند را به داخل كشور منتقل كنيم و همان را الگو قرار دهيم، گاه جواب نمي دهد اما سلايق و رويكردها همان است.
نيما نكيسا، مهرداد ميناوند و رضا عنايتي هماني را مي خوانند كه اگر قرار بود زيدان و روبرتو كارلوس و پويول بخوانند، مي خواندند.
منظورمان تصنيف ها و كاربردها نيست، زيرا فرهنگ ها فرق مي كند و به تبع آن خواسته ها و اهداف و ابيات نيز همين طور. اما اينكه در كشور ما نيز جادوي موسيقي بر ورزش اثر بگذارد (و بالعكس) يك فرآيند قابل فهم است؛ چه مي توان كرد؟ برخي آهنگ هاي ورزشي ما همان قدر مي تواند ناشنيدني باشد كه آهنگ هاي دلخواه ديويد سيمن و امثال او نازيبا و پيش پا افتاده بوده اند.
منبع
پ.ن: دوستان توجه كنند زمان نگارش مطلب حدود 2 سال قبل است .