به شکلی برخورد تمدنها هم ميشه گفت!!!!!
تا زمانی که پی برده نشده است ، چرا آمريکا با هر اهرمی که شده ، ميخواهد برای ايرانيان دمکراسی به ارمغان بياورد ،
و تا زمانی که اين کشور ، عربستان را با وجود فقدان دمکراسی پذيراست ،
آيا ميتوان فشارهای آمريکا بر جمهوری اسلامی را فشارهای برای ايجاد دمکراسی قلمداد کرد .
متاسفانه تحصيل کرده گان در اين فروم ، برای رسيدن به هدف آغاز به توجيه وسيله کرده اند ،
کاری که بن لادن و جرج بوش هم با آن سر کار داشته اند .
و شايد ديگران .
اينکه بزعم خانم رايس " راه پيشرفت دمکراسی در خاور ميآنه از ايران ميگذرد " بنظر عوام پسندانه نمی رسد ؟ ،
در حالی که اين طرح را اگر از عربستان آغاز کنند ، حداقل بدون خونريزی يک کشور ديکتاتوری دارای دمکراسی ميشود .
و آيا اين برای اثبات حسن نيت به مردم ايران
که از سياستهای آمريکا در اين منطقه چه پيش از سال 57 و چه بعد از آن ضربه های بی حد خورده اند ،
و تمامی بی ثمر بوده است , نمی تواند مفيد باشد ؟
متاسفانه يک روشنفکر واقعی در ايران يافت نميشود
که تمامی جناحهای آزاديخواه که ادعای ايرانی بودن دارند , ايشان را قبول داشته باشند .
اين شايد با اين موضوع نسبت داشته باشد که جريان روشنفکری قبل از شکوفايی آلوده به سياست ميشود .
پس روشنفکرانی که طرفداران بی چون چرای يک جريان سياسی ميشوند را شايد بهتر باشد
سياستمدار ناميد که متاسفانه در ايران اين مرسوم نيست !!
و سوال آخرم در اين پست ، کدام روشنفکر غير وابسته ايرانی عنوان کرده است راه آزادی ايرانيان
با توقف جريان هسته ای در ايران گشوده تر ميشود ؟