به نقل از bahar13 :
ديشب جد بزرگمان آمده به خوابمان به يك عدد چماق اين هوا!
از همان دور كه ديديمش گفتيم خدا به دادمان برسد!
آمده جلو ميگويد دختر گستاخ آبروي دودمانمان به باد رفت!
ميگوييم چه شده؟
ميگويد امروز هفت جد ايران ويج آمده اند يقه مرا چسبيده اند كه چرا پسر عزيزشان در دربار كار ندارد؟
ميگوييم مگر اجداد ايران ويج در دربار شما كار ميكردند؟
ميگويد آري!
ميگوييم همين ايران ويج؟
ميگويد ميگوييم آري دخترك!
ميگوييم همين ايران ويج؟ كه اسمش آدميزاد را ياد هويج مي اندازد؟
ميگويد خفه! دختر بي سروپا!
ميگوييم چرا؟ حاكم كه نبايد از كسي بترسد!
ميگويد خاااك بر سرت كنند كه اين قدر هم عقل در كله نداري! اين جد بزرگ ايران ويج را كه ببيني پس مي افتي! هيكل دارد اين هوا! جميع ارواح دربار ازش ميترسند!
گفتيم حالا بكنيمش آشپز شما راضي ميشويد؟
اين چماق را چنان به هوا برد كه قلبمان افتاد كف پايمان!
گفتيم اوكي باشد! وزارت راه و ترابري شد مال نوه ي رفيقتان!
گفت فردا تا قبل از ساعت 5 اين را اعلام كن كه قولش را به ايران ويج بزرگ داديم
گفتيم چشم!
كاش همان اول حرف وزيرما را گوش داده بوديم!!
بسم اله رحيم.
اعلاميه شماره 3 حجت الاسلام (ببخشيد آيت الله الظمي) امام اشكان نايب برحق ولي عصر نرسيده به فاطمي)
اين اعلاميه را في اليوم داديم تا بدانند دشمنان كه جد مان هرگز آخوند درباري نبوده و نيست و نخواهد بود اصلا تا وقتي ما هستيم سلطنت براي ديگران نيست .
جدت ميداند ما چه آتشي سوزانديم در دربارتان . هر سوراخي كه جدت داشت ما انگشت در آن ميكرديم(فكر بد نكنيد بابا منظورم از سوراخ عيب و ايراده). هي در كارهايش موش بود كه ميدوانديم اين هوا. بيچاره رفت كاپيتلاسيون آمريكايي امضا كند ما جيق بنفش سرداديم كه آي نفس كش .
بگزريم كه خودمان كاپيتلاسيون جهاني امضا كرديم اين هوا يا جام زهر را نوشيديم اين قدر. ما چون بحقيم اشكالي ندارد ولي تو و جدت چون حق مرا خورده ايد بايد بيچارتان كنم.
(اين حرفا دگوشي با ملكه خوشگله هستش كسي بخونه سوسك ميشه : روز اول اگه راه ميومدي كار به اينجا نميرسيد كه من جدت رو جلو چشت بيارم من كه چيز زيادي نخواستم فقط صدارت عظما ندادي حالا بايد سلطنتت رو بدي تازم بايد به عقد خودم هم در بيايي
.خوبس)
دامت بركاته