برگزیده های پرشین تولز

دلم لک زده واسه یه دست گل کوچیک !!

GraphX

Registered User
تاریخ عضویت
20 می 2009
نوشته‌ها
8,057
لایک‌ها
7,730
محل سکونت
دنيای مجازی
يادش بخير نوبت بعد از ظهر بوديم بعد از مدرسه جنگي ناهار مي خورديم و تو كوچه جمع ميشديم واسه بازي
اون موقع ها من توپ 40 تيكه داشتم و پايه بازيو جور ميكردم
تابستونا زمين خاكي كنار خونمونو زمين فوتبالش مي كرديم و با سنگ يا تاير كاميون دروازه درست مي كرديم و هر روز خدا فوتبال ميزديم
جواني كجايي كه يادت بخير:(
 

Amir_Br

Registered User
تاریخ عضویت
14 مارس 2009
نوشته‌ها
232
لایک‌ها
116
محل سکونت
تبریز
چیزی که من یادمه ، نمیدونم چرا ولی اکثر اون بچه ها که باهاشون بازی میکردیم هیچ کدومشون خلاف نشدن ، قیافشون اجق وجق نشد ، دختر همسایه عین خواهر خودشون بود ، پلی استیشن و Mp3 پلیر نداشتیم ، اینترنت نداشتیم ، واقعا هیچی نداشتیم اما عجیب دلمون خوش بود ... بزرگترین غمی که داشتیم پول واسه خرید توپ پلاستیکی نو بود چون قبلی بادش خالی شده بود ، خرید دوچرخه بود و رفتن شهر بازی ( نه از این مفتی ها ، از این پولی ها رنگی رنگی ها چراغ دارها :D
( واخ واخ بدبخت اون کسی که توپ رو شوت کرده بود و باعث سولاخ شدن توپ شده بود ، دست خودش هم نبود ، این اتفاق ممکن بود واسه هر کس بیفته ، بیچاره چه سرکوفت ها و شکنجه هایی که متحمل نمیشد :lol::lol::lol:
 
Last edited:

vahiddddd

Registered User
تاریخ عضویت
4 می 2006
نوشته‌ها
1,048
لایک‌ها
352
بچه تر که بودم تو محل کلی شيشه و پنجره مردم رو موقع بازی با همين توپ پلاستيکی پايين اوردم
توپ هم که ميرفت خونه همسايه واويلا،ديگه در رو باز نميکرد،يا پاره اش رو تحويل ميداد
بزرگتر که شديم کاپ گل کوچيک مينداختيم،واقعاً حال ميداد آخر شب ها
دعوا ها و کل کل هاشم حال ميداد
البته الان من تو ماه ميشه که چند باری واسه فوتبال سالن برم ،اما دلم لک زده واسه توپ پلاستيکی دو لايه،واقعاً من موندم بچه های الان چه طوری انرژيشون رو خالی ميکنن
 

bshahab

Registered User
تاریخ عضویت
26 مارس 2005
نوشته‌ها
230
لایک‌ها
5
سن
44
محل سکونت
qom
وقتي پنالتي راه دور مي زديم يه احمقي پيدا مي شد توپ رو يواش قل مي داد تو دروازه آخ حرص ادم رو در مياورد

به اين سبك پنالتي مي گفتيم مرده خوري

فوتبال دروازه هندبالي هم خيلي حال مي داد مخصوصا اين جمله خيلي كاربرد داشت"به ولله پنارت بود"

آقا دیدم بچه قمی گفتم یه کامنت بزارم:cool:
ما به هین پنالتیا میگفتیم راچسی :D:D اولشم شرط میکردیم راچسی قبول نیس :lol:
 

brainsore

Registered User
تاریخ عضویت
1 مارس 2008
نوشته‌ها
5,886
لایک‌ها
3,189
محل سکونت
دور
آخ آقا بردیدم به نوجوانی با این تاپیکتون. یه لحظه با تمام وجود دلم خواست اون روزها را دوباره تجربه کنم. خیلی دوران خاطره انگیزی بود برام. چه قدر یهو دلم تنگ شد براش :(

شما شوتهای پای چپ منو نخوردید نه؟ پسر با نوک پا میزدم هر کی جلوش بود جاخالی میداد، حتی دروازه بان! یه پسر همسایه دو سال بزرگتر از خودمون هم داشتیم عالی بود فوتبالش یه بار یه دریبل نازی زدم بهش خودش کفش بریده بود!
 

actros

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
29 اکتبر 2006
نوشته‌ها
3,662
لایک‌ها
3,474
محل سکونت
Tehran
گل کوچیک گفتیو کردی کبابم.من کل کوچیک باز تیر بودم.
تیم بیرونی بازی میکردیم بعد از 10 دقیقه که گلی رد و بدل نمی شد 2 تا پنالتی راه دور می زدیم.اولی گل دومی نزدیک به گل.
من همیشه نزدیک به گل رو میزدم.با کات توی پا:cool:

هر روز خدا بازی می کردیم.اون موقع تو کوچمون 5-6 تا ماشین بود ولی الان تا خرخره پر ماشینه.
یه بار یه شوت محکم زدم آینه بغل یه فولکس رو پروندم:lol: تا 6 ماه صاحب ماشین رو میدم قایم میشدم
 

@li

کاربر فعال موبایل
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 جولای 2006
نوشته‌ها
3,998
لایک‌ها
90
سن
39
محل سکونت
GRAVEYARD
داستان همون تکنولوژی و بدبختی بشره....اونوقت شما هی بگین تکنولوژي خوبه!!!!!!!!!!!!!!!
 

hojatshabani

Registered User
تاریخ عضویت
26 ژوئن 2008
نوشته‌ها
1,371
لایک‌ها
146
محل سکونت
پس پوشت

Need to fight

Registered User
تاریخ عضویت
10 آپریل 2009
نوشته‌ها
532
لایک‌ها
50
محل سکونت
ایران
یادش بخیر
من الآن قدم 179 هست و وزنمم 88.البته بدنسازی هستما نه این که چربی داشته باشم.
اون زمان 165 یا این حوالی قدم بود وزنمم 60 یا همین حوالی.لاغر بودم. من اون زمان 40 تیکه میکاسا اصل داشتم که اون زمان خیلی گرن بود. با دوستام میرفتم گل کوچیک همیشه این قدر داد میزدم که صدام میگرفت.:grrr:همیشه وقتی یه آدم هیکلی و نیرومند میخواست از کنارمون رد بشه توپ رو تو دستم میگرفتم و بهش نیگاه میکردم و تو دلم میگفتم کاش جای اون بودم.الآن قتی با دوستام برای تفریح میریم خارج از شهر میریم تو دشت یا روستا میبینم بچه ها بازی میکنن.وقتی یکیشون نیگاه میکنه تا ما رد شیم میگم کاش من جای اون بچه بودم.:(
حالا قدیما بچه ها و در و همسایه به من میگفتن شیطان کوچک:D چرا؟؟؟؟؟؟؟
چون هر وقت از بازی خسته میشدیم من رو به بچه ها میکردم و میگفتم این چیه؟همه نیگاه میکردن میدیدن دستم رو زنگ یکی از خونه هاست.همون لحظه فشار میدادم و فلنگ رو میبستم.همه هم در میرفتن بعد از 5-6 دقیقه همه جمع میشدیم دور هم و نوبتی شروع میکردیم و تا 2-3 ساعت هم این کار رو میکردیم.بعضی مواقع زنگ یه خونه رو 6-7 بار میزدیم و گاهی مواقع یکی گیر میفتاد اما من هیچ وقت گیر نمیفتادم..اما همسایه ها فهمیده بودن من تحریک میکنم و اسمم رو شیطان کوچیک گذاشته بودن.الآن هم به خاطر شیطنت و حا جابی بهم میگن شیطان بزرگ.
حتی دختر خاله هام رو هم که 2و 4 سال بزرگ تر از من هستن تحریک میکردم بریم زنگ مردم رو بزنیم.و میرفتیم یه بار اول دبیرستان بودم دختر خاله بزرگمم تازه رفته بود دانشگاه من زنگ اولین خونه سر کوچه رو زدم دویدم طرف دختر خالم اونم دوید طرف من رسیدم بهش گفتم من به خاطر تو این طوری سریع نیومدم زنگ زدم بزن جیم شیم.اونم گفت فکر کردی من به خاطر تو اومدم منم زنگ ته کوچه ای رو زدم این بود که گیر افتادیم همسایه که اون رو نمیشناخت گفت تو کی هستی اونم گفت من زنشم:lol:
اتفاقا الآن 23 سالمه و یاد اون زمان افتادم.3-4 ماه پیش بود 3 تا از دوستام اومده بودن پیشم بریم بیرون رفتیم سر راه دوست قدیمم دستش رو گذاشت رو زنگ 3-4 تا خونه فلنگ رو بست حساب کنید اونم 190 قدشه و 100 کیلو وزن منم با این هیکل 2 تا از دوستای دیگمم عادی هستن 4 تایی داشتیم جیم میشدیم.فقط تو اون لحظه فکر میکردم که اگه بگیرنمون چی میشه؟؟؟؟؟:blink::p اتفاقا سر کوچه همسایمون دید گفت ممد یاد بچگیات کردی؟الآن بچت باید بیاد زنگ مردم رو بزنه نه خودت شیطان بزرگ.:lol::lol:
البته بعدا فهمیدیم زنگ نزده بود و فقط وانمود کرد میزنه.
گل کوچیک زدنی هم یادش بخیر کافی بود توپ بخوره نقطه هزار امتیازی طرف.همه میرفتیم داخل شلوارش رو ببینیم که خدایی نکرده چیزی نشده.همیشه هم همه به بیچاره میگفتن پاشو لوس نشو چیزی نشده.
الآن هم به ذهنم اومده به رفیقام زنگ بزنم بگم بیایید خیلی وقته 6-7 سالی هست ندیدمتون بیایید بریم بیرون.میخام سر راه حسابی از خجالتشن در بیام.:lol:
 

full_hd

Registered User
تاریخ عضویت
10 اکتبر 2010
نوشته‌ها
188
لایک‌ها
24
محل سکونت
Tehran
هیچی مثل این نبود که توپی که رفته بود تو چوب رو میچرخوندیم بعد یه بوس می کردیم بعد پرت می کردیم هم تیمیمون با هد میزد انگار نه انگار چوب کثیفه . ولی الان همش چمع شده . من که خودم هفته ای یه بار میرم فوتسال . اونم حال میده . :rolleyes:
 

hojatshabani

Registered User
تاریخ عضویت
26 ژوئن 2008
نوشته‌ها
1,371
لایک‌ها
146
محل سکونت
پس پوشت
گل کوچیک هنوز هم برپاست
فوتبال خیابانی با کیفیت اچ دی تازه 6 نفره هم میشه بازی کرد :happy:
اره تو محله های ما هم هنوز برقراره ( کمتر شده )

نیست اینا بزرگ شدن خودشون بازی نمیکنن یا مثلا شکل محلات عوض شده ماشین بیشتر رفت و امد میکنه

فکر میکنن جای دیگه نیست


البته واقعا به خاطر بازی های کامپیوتری و نا امنی کوچه خیابون خیلی کمتر شده
 

SilentStar

Registered User
تاریخ عضویت
20 ژوئن 2007
نوشته‌ها
572
لایک‌ها
230
محل سکونت
Tehran
آخ آخ آخ ! انقدر دلم واسه گل کوچیک لک زده که نگو ! :(

همش زیر سر این اینترنت کذایی و گیم و... این جور چیزاست!! که 90% ش هم وقت تلف کردنه!!

یادش بخیر ... هر جا مهمونی میرفتیم اصلا یه دقیقه هم تو خونه بند نمیشدم!:D سریع میرفتم تو کوچه اگه بساط گل کوچیک برقرار بود که هیچی اگه نبود به یه ترفندی برقرارش میکردم! ... دیوانه فوتبال بودم دیووونه... تابستونا که فقط واسه خواب برمیگشتم خونه!!! :D

پ.ن: میگم چطوره یه کلوپ گل کوچیک راه بندازیم؟ شاید باعث شد عاشقان قدیمی گل گوچیک هم پایی به توپ بزنن و هم به این بهانه همدیگه رو دیدیم ..... استحکام روابط بچه های PT و این صوبتا ! :دی
 
Last edited:

STEPS

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژانویه 2007
نوشته‌ها
245
لایک‌ها
26
محل سکونت
کرج
یادش بخیر.
می گفتیم دیواری قبول نیست . دست به تیرک پنالتیه .کدوم پا ثابته و..... اما عجب قانون هایی برا خودمون داشتیم.
یادم نمیره یکی از همسایه هامون داشت خونه می ساخت یک هفته دست مال پهن کردیم تا با میل گرد برامون تیر دروازه بسازه که اخرم ساخت .
العان داداش کوچیکم یا میره چمن یا سالن بازی میکنه زمان ما که از این امکانات نبود بعد میاد خونه 360 هم بازی می کنه اخرم معدلش میشه 20!!!!!!!!!!!!!!!
البته العان هم فوتبال بازی میکنم هفته یک شب میرم سالن( قدیما 3 بار بود العان اوضاع مالی خرابه شده 1 بار)هرکسی هم پایه هست 5شنبه شب ساعت 12 شب به بعد بیاد خیابون مطهری بچه ها گل کوچیک بازی می کنن منم گاهی اوقات میرم )
 

SilentStar

Registered User
تاریخ عضویت
20 ژوئن 2007
نوشته‌ها
572
لایک‌ها
230
محل سکونت
Tehran
منم گهگداری سالن میرم. اما ثابت و منظم نیست ... رفقا از جاهای مختلف صدا میکنن که معمولا نمیرسم !
اما گل کوچیک یه حس و حال دیگه ای داره...نوستالوژیکه یه جورایی :دی
12 شب مطهری یه کم سخته ! :دی جمعه ها صب بهترین وقته...
 

Mariachi

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 آپریل 2009
نوشته‌ها
571
لایک‌ها
94
سن
32
یادش بخیر...

دبستان مشهد بودیم.دبستان هجرت! سر وکیل آباد 37! زنگای ورزش میرفتیم وسط بلوار بازی میکردیم.یواشکی از توتای درختای وسط بلوار

میخوردیم!اگه معلممون میدید دعوامون میکرد! الان که فکر کنم اونجا رو دارن قطار میزنن...
 

vorojax

Registered User
تاریخ عضویت
5 مارس 2006
نوشته‌ها
451
لایک‌ها
48
ای جوونیی....
چند وقت پیش تو محل دیدم بر بچ جدید محل دارن گل گوچیک مزنن ، فسقلیا چه قشنگ بازی می کردن! تکنیک درحد رونالدینهو!!
یاد خودم اوفتاده بودم...
 

alibati

همکار بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
22 آپریل 2005
نوشته‌ها
5,726
لایک‌ها
1,343
محل سکونت
تهران
یادش بخیر خاطرات ما رو شخم زدید

چقدر سر این گل کوچیک ها زحمی شدیم همیشه شلوارمون سر زانوش پاره میشد
کفش چینی که بعد از یه مدت روی اسفالت تهش صاف میشد میشد باهاش دستی کشید :D
تو تابستان ها تا وقتی که تاریک میشد و دیگه زیر نوز تیر برق چیزی دیده نمیشد و دراوزه رو نمی تونستیم ببینیم!
همیشه سر این که کی بهتر توپ رو لایه میکنه بحث داشتیم
 

TehranNet

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 آپریل 2006
نوشته‌ها
4,466
لایک‌ها
561
سن
34
محل سکونت
Tehran
بچه های تهران کسی پایه ست پنج شنبه یا جمعه سالن بگیریم بریم بازی؟


پ.ن:از این پارس فوتبالیا بخاری بلند نمیشه :دی
 

alibati

همکار بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
22 آپریل 2005
نوشته‌ها
5,726
لایک‌ها
1,343
محل سکونت
تهران
بچه های تهران کسی پایه ست پنج شنبه یا جمعه سالن بگیریم بریم بازی؟


پ.ن:از این پارس فوتبالیا بخاری بلند نمیشه :دی
من هستم ! فقط اگه ساعتش جورب باشه که بشه خودمون و برسونیم
 
بالا