یادش بخیر
من الآن قدم 179 هست و وزنمم 88.البته بدنسازی هستما نه این که چربی داشته باشم.
اون زمان 165 یا این حوالی قدم بود وزنمم 60 یا همین حوالی.لاغر بودم. من اون زمان 40 تیکه میکاسا اصل داشتم که اون زمان خیلی گرن بود. با دوستام میرفتم گل کوچیک همیشه این قدر داد میزدم که صدام میگرفت.:grrr:همیشه وقتی یه آدم هیکلی و نیرومند میخواست از کنارمون رد بشه توپ رو تو دستم میگرفتم و بهش نیگاه میکردم و تو دلم میگفتم کاش جای اون بودم.الآن قتی با دوستام برای تفریح میریم خارج از شهر میریم تو دشت یا روستا میبینم بچه ها بازی میکنن.وقتی یکیشون نیگاه میکنه تا ما رد شیم میگم کاش من جای اون بچه بودم.
حالا قدیما بچه ها و در و همسایه به من میگفتن شیطان کوچک
چرا؟؟؟؟؟؟؟
چون هر وقت از بازی خسته میشدیم من رو به بچه ها میکردم و میگفتم این چیه؟همه نیگاه میکردن میدیدن دستم رو زنگ یکی از خونه هاست.همون لحظه فشار میدادم و فلنگ رو میبستم.همه هم در میرفتن بعد از 5-6 دقیقه همه جمع میشدیم دور هم و نوبتی شروع میکردیم و تا 2-3 ساعت هم این کار رو میکردیم.بعضی مواقع زنگ یه خونه رو 6-7 بار میزدیم و گاهی مواقع یکی گیر میفتاد اما من هیچ وقت گیر نمیفتادم..اما همسایه ها فهمیده بودن من تحریک میکنم و اسمم رو شیطان کوچیک گذاشته بودن.الآن هم به خاطر شیطنت و حا جابی بهم میگن شیطان بزرگ.
حتی دختر خاله هام رو هم که 2و 4 سال بزرگ تر از من هستن تحریک میکردم بریم زنگ مردم رو بزنیم.و میرفتیم یه بار اول دبیرستان بودم دختر خاله بزرگمم تازه رفته بود دانشگاه من زنگ اولین خونه سر کوچه رو زدم دویدم طرف دختر خالم اونم دوید طرف من رسیدم بهش گفتم من به خاطر تو این طوری سریع نیومدم زنگ زدم بزن جیم شیم.اونم گفت فکر کردی من به خاطر تو اومدم منم زنگ ته کوچه ای رو زدم این بود که گیر افتادیم همسایه که اون رو نمیشناخت گفت تو کی هستی اونم گفت من زنشم:lol:
اتفاقا الآن 23 سالمه و یاد اون زمان افتادم.3-4 ماه پیش بود 3 تا از دوستام اومده بودن پیشم بریم بیرون رفتیم سر راه دوست قدیمم دستش رو گذاشت رو زنگ 3-4 تا خونه فلنگ رو بست حساب کنید اونم 190 قدشه و 100 کیلو وزن منم با این هیکل 2 تا از دوستای دیگمم عادی هستن 4 تایی داشتیم جیم میشدیم.فقط تو اون لحظه فکر میکردم که اگه بگیرنمون چی میشه؟؟؟؟؟:blink:
اتفاقا سر کوچه همسایمون دید گفت ممد یاد بچگیات کردی؟الآن بچت باید بیاد زنگ مردم رو بزنه نه خودت شیطان بزرگ.:lol::lol:
البته بعدا فهمیدیم زنگ نزده بود و فقط وانمود کرد میزنه.
گل کوچیک زدنی هم یادش بخیر کافی بود توپ بخوره نقطه هزار امتیازی طرف.همه میرفتیم داخل شلوارش رو ببینیم که خدایی نکرده چیزی نشده.همیشه هم همه به بیچاره میگفتن پاشو لوس نشو چیزی نشده.
الآن هم به ذهنم اومده به رفیقام زنگ بزنم بگم بیایید خیلی وقته 6-7 سالی هست ندیدمتون بیایید بریم بیرون.میخام سر راه حسابی از خجالتشن در بیام.:lol: