سوتی

[Benyaminj]

سوتی
آقا من تصميم گرفتم يه موضوع بدم با نام سوتی
به ايين صورت که هرکی تا حالا سوتی از خودش داده ايينجا بنويسه
و به خنده دار ترين سوتی که از طرف خوده افراد سوتی دهنده امتياز داده میشه
و کسی که بيشترين امتياز رو بياره...آخر هفته 15 ساعت کارت
اینترنت مجانی از بنده دريافت خواهد کرد

 

[Benyaminj]

اول از خودم شروع میکنم..من سوتی زياد دادم..اصلاً کيه که سوتی نداده باشه
ولی چندتا باحالشو انتخاب میکنم..مینويسم
يه روز تو يه هوای بارونی که با پسر امم با چتر داشتيم میرفتيم به سمته
مترو که از اون ور بريم هفت تير....چترم که باز بود بد کيپ به کيپ هم زيره چتر داشتيم میرفتيم
که داخل سالن مترو شديم..برای خريدن بيليت............
داخله سالنم پره دختر بود.........من به پسر عمم محسن گفتم ..محسن
چی شده امروز دخترا زياد دارن بهمون نگا میکنن
محسن گفت داش بنی خوشگليو 1000 درده سر
آقا ايين نگاه کردن دخترا و خنديدنشون به کنار..جو گرفتن مام به کنار
آقا خلاصه بيليتو تهيه کرديمو رفتيم که سوار مترو بشيم
ديديم يه چيزی نمیزاره ما بريم داخل...آقا يه لهظه با لا سرمونو نگاه
کرديم ديديم چتر هنوز رو سره ما بازه

 

[Opera 8.0]

این پست رو هم به سوتی هات اضافه کن
چون قبلا بود

خداییش منم کل عمرم بی سوتی نبودم

 

[arash_8998]

یه بار یه بابایی می خواست بهم بگه درایو c رو فرمت کن گفت درایو c رو uninstall کن:lol:

 

[Benyaminj]

تو اون تاپيک من سوتی از خود فرد نديدم نوشته باشه...

 

[Opera 8.0]

تو اون تاپيک من سوتی از خود فرد نديدم نوشته باشه...

 

[pastgirls]

آقا من یه روز تو یک مجلسی به من گفتن چایی دم کن منم که هواسم پیش خانوم بچه ها بود(بسوزه پدر عاشقی))
بعد پسر عموم در حال اسفند ریختن بود که اومد اسفند رو گذاشت بغل دست من منم به جای چایی اسفند ریختم تو قوری و گذاشتم دم بکشه خودتون بگیرید که چی شد!!!!!

 

[nevisande]

من عادت دارم همیشه با لباسام بازی میکنم
یه روز توی تاکسی داشتم با پایین کاپشنم بازی میکردم دور انگشتم می پیچوندم که یهو دیدم آقای کناریم با عصبانیت بر گشت بهم گفت آقا چی می خوای؟
منم کلی شکی شدوم گفتم چیه داداش؟:f34r:
یارو هم گفت تو داری هی کاپشن ما رو میمالونی:blink:

 

[Opera 8.0]

یارو هم گفت تو داری هی کاپشن ما رو میمالونی

حالا راستی راستی ...............

 

[nevisande]

به من میخندی؟:medieval:

 

[Benyaminj]

:lol: :lol: :lol: :lol:

 

[meli]

من عادت دارم همیشه با لباسام بازی میکنم
یه روز توی تاکسی داشتم با پایین کاپشنم بازی میکردم دور انگشتم می پیچوندم که یهو دیدم آقای کناریم با عصبانیت بر گشت بهم گفت آقا چی می خوای؟
منم کلی شکی شدوم گفتم چیه داداش؟:f34r:
یارو هم گفت تو داری هی کاپشن ما رو میمالونی:blink:

 

[nevisande]

انگاری سوتی بدی بید:blush:

 

[meli]

من به طرز صحبته طرف خندیدم!

 

[balabala]

می خواستم سوار تاکسی بشم، مقصدم پمپ بنزین بود. شلوغ هم بود.
یه تاکسی اومد با تمام وجودم داد زدم بمب بنزین! :f34r: آخه زبونم نچزخید. :blush:
همه برگشتن مثل یه تروریست نگام کردن. :blush: (شایدم داشتن می گفتن آخی بیچاره!

)

 

[meli]

بمب بنزین که از پمپ بنزین سخت تره!
چه زبونی داری تو!!

 

[balabala]

بمب بنزین که از پمپ بنزین سخت تره!
چه زبونی داری تو!!

4 متر و نیم بیشتر نیست.

اینکه یه کم سخته بگم پمپ! می گم بمب!

آخه می دونی پمپ به تنهایی راحت تلفظ میشه ولی اگه تونستی 5 بار تند تند پشت سر هم بگی: پمپ بنزین

 

[meli]

من 20 بار گفتم ولی فرقی نکرده بید!

 

[balabala]

من 20 بار گفتم ولی فرقی نکرده بید!

خب مشکل از من نیست از تو ئه!

 

[Shahed]

من يه بار خواستم تاکسي سوار شم ، عجله داشتم !
درو واکردم زودي نشستم ! يه آن حس کردم زيرم نرمه ! بعدم صداي جيغ شنيدم !
نگو نشسته بودم رويه دختره !