حالا بلكي اينو گفتي يه چيزي بگم خيلي جالب :
شنيدي اين پيرا هي ميگن مملكت رو خرابش كردن رفت اينو بشنو.
من يه همكار داشتم كه حدود 60 تا 65 سنش بود.
يه روز من ديدمش داره هي ميگه مملكت به گند كشيده شده ، ديگه اين كشور درست نميشه ، بيحيايي خيلي زياد شده و .... هي ميگفت ، منم جدا تو كف بودم چون اصلا نديده بودم اين بابا اينطوري حرف بزنه . خلاصه گفتم مگه چي شده آخه .
گفت ديروز رفته بودم بالا پشت بوم كولرمون رو نيگاه بندازم ، ديدم يه پسره روش به من هي داره بوس و لب ميفرسته و دستشم تو شلوارشه و ... اول خواستم بهش فهش بدم ولي بعد ديدم با من نيست دو تا دختر همسايمون با سر و سينه لخت و شلوارك از بالاپشت بومشون هي دارن برا اين پسره سينه ميمالن و از پشت قر ميدن .
بعدش رو به من گفت ميبيني فلاني مملكت چقدر خراب شده (اينم بگم اين بابا با اينكه مخالف حكومت بود ولي نماز اول وقتش ترك نميشد) منم داشتم هي آتيش رو زياد ميكردم و از زنهاي توي خيابون و ... ميگفتم يهو گفت : مملكت ديگه خراب شده و درست نميشه مگه كمر من بيل خورده كه اين دخترا واسه اون پسر كچل قميش بيان :blink: :wacko:
منو ميگي تازه فهميدم چرا اين بابا اينهمه جز و وز ميكنه بدبخت سنش گذشته.