الهی به حق همین روز مقدس، عقرب آواتارت اونجاتو نیش بزنه آرمین :|
آره، همینطوره ، رسم روستا بر این هست که دختر کوچک خانواده باید همیشه از پدر و مادرش مراقبت کنه، حتی بعد از ازدواج، برادر هاش فقط سر میزنن به پدر مادرش ... زندگی سختی داره، همیشه آخر هفته ها باید کلی راه رو میرفت _( تو دورانی دانشگاه ) _ که از اونها مواظبت کنه !اینجا یک نکته ای می مونه!
گفتی 2 تا خواهر هستن 8 تا برادر نه؟!
اون 8 تا قل چماغ نمی تونن از پدر مادر پیرشون مراقبت کنن؟ اصلاً مگه نگفتی یه خواهر ازدواج کرده هم اونجا داره؟! اون چلاغه؟
اینجا یک نکته ای می مونه!
گفتی 2 تا خواهر هستن 8 تا برادر نه؟!
اون 8 تا قل چماغ نمی تونن از پدر مادر پیرشون مراقبت کنن؟ اصلاً مگه نگفتی یه خواهر ازدواج کرده هم اونجا داره؟! اون چلاغه؟
خیلی خوبه که به راه اومدی آرمین ... مرسی !این فضولیا به تو نیومده
بله ...آقا ما رو گذاشتی سر کار ؟؟؟
صبح تا حالا جلو در دانشگاتون بودم
دختری که یه خال داشته باشه دیدم یا نهایتا دو تا خال :wacko:
ولی 3 تا خال و خشکل ندیدم
آرمین این چی میگه ؟!بچه ها من دیگه کمربندم رو درآوردم!
اول من یه راه می رم بعدش نوبتی باقیتون!
ممد جون داداش یه 10-15 نفری رو باید سرویس بدی!تو این مورد هم قراره رکورد بزنی!
آقا ما رو گذاشتی سر کار ؟؟؟
صبح تا حالا جلو در دانشگاتون بودم
دختری که یه خال داشته باشه دیدم یا نهایتا دو تا خال :wacko:
ولی 3 تا خال و خشکل ندیدم
بله ...
متاسفانه باید اعتراف کنم که سر کار بودن همه دوستان عزیزم
:دی ... خو من 1 عالمه چیز گذاشتم که شک کنین دیگه :دیاخه محمد اگه میگفتی رو تاکسی کار میکنی باور میکردیم
اما میکانیکی کارت نیست
:دی ... لوس میشد دیگه .... شورش دیشب بود :دی
هنوز تایپیک جا داشت
من تازه چند تا پست واسه بعد از پست دانشگاه انتخاب کرده بودم
یکیش این بود
.
.
خلاصه من رفتم جلو دانشگاتون یکیش رو دیدم که دو تا خال داشت
یه گوشه ی صورتش مقنعش افتاده بود
من رفتم بهش گفتم ببخشید میشه مقتعه رو بزنید انور
واوا چه گه خوردنا
بعد با هر دنگ و فنگی بود زد کنار دیدم خودش نیست
و اینم دو خاله است نه سه خاله
و ....
+ یه مشت ***شعر دیگه
ای ناموسا بچه ی شهر
اوهووم
