مشکل من با این خانوم اینه که از اون اول ازش دروغ دیدم و علایق مشترکی هم نداریم . میدونم که باید جدا بشیم ولی نمیدونم چطوری ؟ اونم از تو دل من خبر نداره که ... واسه خودش داره برنامه ریزی میکنه . دنبال یه راه کم دردسر هستم . الان هم با هم نامزدیم و صیغه محرمیت خوندیم .
تو رو خدا توی ازدواج دقت کنید . کتاب بخونید مشاوره برید و ... اگر آسون بگیرید یا تو رودرواسی گیر کنید مثل من اول جوونی بیچاره میشید . توی سه چهار ماهه گذشته اندازه چند سال پیر شدم . حال هیچ کاری رو ، حتی پی تی اومدن رو هم نداشتم .
سلام
برادر مشكلت چند وجهيه.البته با اجازه اساتيد...
اگر هنوز با هم رابطه نداشتيد ميتونيد:
اول: با خانواده خودتون درميون بذاريد و نظر اونا رو بپرسيد.(ببخشيدا اما ممكنه بگن پسر جان مگه دور از جون لال بودي؟چرا از اول چيزي نگفتي؟ حالا كه نزديك عقده اين حرفا رو ميزنيو ... . در اينگونه موارد، شما بهتره-يعني بايد- اول سكوت كني و بعد با آرامش و دلايل منطقي اونا رو متقاعد كني.
دوم : اگر خانوادتون رو تونستيد متقاعد كنيد، خانوادتون(نه شما) با خانواده ايشون در اين رابطه صحبت ميكنند.
سوم: اگر آنها هم متقاعد شدند، سخت ترين مرحله، يعني حرف زدن با نامزدتون و متقاعدكردن ايشون شروع ميشه. شايد با حرف زدن ايشون تونست ايراداتش رو( كه مطمئنا خيليهاش در طي زندگي از بين ميره) اصلاح كنه.
پ ن : اين راهها مستلزم اينه كه شما چشمت بدنبال ديگري نباشه.:hmm:
چهارم : اگر ايشون هم متقاعد شد، بين فاميل ميگيد آزمايش داديد و جوابش Match نشده. يعني نميتونيد با هم ازدواج كنيد. اينجوري دختر و خانوادش هم زير سوال نميرن.
پنجم : روزهاي پيش رو و فكر كردنهاي بي انتها....
فقط چشماتو بازكن و اين را بدان كه " عشق حقيقي پس از ازدواج بوجود مياد.پس از سرد شدن تمام هوي و هوسها...و اونموقع ميتونيد نشون بديد كه چند مرده حلاجيد.
دوستدار./