برگزیده های پرشین تولز

مريم حيدزاده

nima178

Registered User
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
882
لایک‌ها
12
محل سکونت
همان جایی که اینجا نیست
اینک استاد مریم حیدزاده یکی از مشهور ترین​
شاعران و ترانه سرایان ایرانی محسوب می شود.
ترانه ها /شعر های زیبای استاد را هر روزه در کاست های خوانندگان اینور و آنور آب می شنویم
حضور مریم در برنامه ای که از شبکه 3 پخش می شد(تقریبا همزمان با نود شب مهران مدیری)آغاز شهرت مریم بود
البته اهل هنر او را پیشتر نیز می شناختند اما این اولین و آخرین حضور مریم در تلویزون جهموری اسلامی بود
اما عامه مردم او را بعد از اولین کاستش به عنوان مثله هیچ کس شناختند
در واقع آغاز به شهرت رسیدن مریم و کسب محبوبیت عام را آن زمان باید دانشت
بعد از آن خوانندگانی مانند منصور و سامان با خواندن ترانه های
فقط به خاطر تو(منصور)
شعمدانی ها(سامان) و من که ادعا نکردم(سامان)
مسیر سرنوشت مریم را عوض کرند
شاید به نوعی مریم را ممنوع التصویر کردند و دیگر هر گز مریم را در سیمای نازیبای تلویزیون ندیدم
اما این پایان مریم نبود
آلبوم به خاطر تولدت را عده ای جواب مردم به ناملایماتی نا رفیقان می داستند
اما از دنیایی که مردانش عصا از کور می دزدند چه انتضاری می توان داشت
اما اینهم تمام ناملایمات نبود
به تمسخر گرفتن اعشار مریم در برنامه های طنز
تهمت به تقلب و کپی کردن
و حتی عده ای مثله سیسن بهبانی مریم را ترانه سرا می دانستند و زار محبوبیت مریم را صدای معصومانه اش می داستند
اما به راستی آیا مریم معصوم نبود؟
چشمهایی پاک تر از چشمهای مریم سراغ دارید؟
نگاه مریم به زیبایی های زندگی و زندگی های نازیبا زیباست
اواز معدود دخترانی باشد که زشتی ها و زیبایی های اسنانهای آنگونه که هست می بیند
او گل پونه زیبا ترین می داند و به ندرت شعری ازو می یابیم که در آن نشانی از پاکی و سادگی پونه نباشد

به هر حال آلبوم به خاطر تولدت را شایدبه جز عاشقان شکست خورده کسی دیگری نفهمید و نشینید چون نفهمید
و دیگر به شعرهای عم انگیز مریم کسی نخندید و این درون تاریک مریم بود که تنها چراغ این خانه خاموش, امید را هم از این خانه گرفتند

به هر صورت مریم مقدس با آلبوم یا تو یا هیچ کس بار دیگر برگشت
اینبار دیگر همه مریم را ستایش کردند
و از سوی دیگر حمله ی خوانندگان آنور آبی شروع شد
هنگامه شاید اولین خواننده زنی بود که شهرتی با شعرهای مریم به دست آورد و دیگران را نیز به این فکر انداخت که دستی به
این گنجینه گرانبها دراز کنند که دیر زمانی است گردگان گرسنه متظر فرصت بودند

کامران و هومن با جدا شدن از بلک کت و آلبوم نمره 20 که تماما اشعار مریم بود
مهستی و دیگران هم!
به هر صورت بی اجازه یا با اجازه فرقی نمی کند
مهم این است که اشعر مریم را روزمره می کند
یاد حرف شاملو می افیتم که با خطاب به داریوش:
به این نوحه خوان کاباره ها بگویید شعرهای مرا خراب نکند

شعرهای مریم زیباست و زیباتر است وقتی با صدای آسمانی خودش خوانده شود
مریم حیدرزاده یک شاعر نابینای بزرگ نیست
مریم یک شاعر بزرگ است نقطه!









 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
فهميدم که خودشه، مريم حيدرزاده است. رفتم خودمو معرفی کردم و خوشبختانه من رو شناخت.
:blink: :blink: :blink: :blink: :blink: :wacko: :wacko: :wacko:
 

nima178

Registered User
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
882
لایک‌ها
12
محل سکونت
همان جایی که اینجا نیست
مريم حيدزاده يا تو يا هيچ كس!
2004110318030300910019.jpg

يک ماه پيش برحسب اتفاق مريم حيدر زاده رو تو دوبی ديدم.
تو يک رستورانی بوديم و يکدفعه صدای آشنائی به گوشم خورد. صدای خيلی ظريف!
بعد چند جمله شعر آشنا شنيدم. فهميدم که خودشه، مريم حيدرزاده است. رفتم خودمو معرفی کردم و خوشبختانه من رو شناخت.
براي شنيدن مصاحبه روي اين متن كليك كنيد
جالبه که من مدتها دنبال مريم بودم، شاعری که هم تونسته و هم جرأت کرده زبان مکالمه روزمره بين جوونا رو در قالب شعر بيان کنه. شاعری که شعرهاشو چه با اجازه چه بی اجازه از زبون خواننده های روز داخل و خارج کشور شنيديم.
تو اون دو سه روزی که دوبی بوديم مريم رو که به همراه مادرش آمده بود چندين بار ملاقات کردم. دختر خيلی شيک پوشيه و تا مدتی من محو انگشترها و دستبندش بودم و وقتی که کنارش نشستم حس کردم که "مريم، اشعه داره"! (اينها رو موقع مصاحبه متوجه شدم)
بعد از اينکه ضبط صوتو روشن کردم مريم گفت : آدامس؟ منم فهميدم که بله با يک خنده عصبی گفتم :بله؟ و از اون به بعد قول دادم که با دندان مسواک زده برم سر مصاحبه! يک ساعت و خورده ای با هم حرف زديم که نتيجه اش اين شد که می خونين:
بهزاد: باورم نميشه که به اين صورت اتفاقی بتونم از نزديک ببينمت و با هم صحبت کنيم.
مريم حيدر زاده: قربان شما من هم خوشحالم ... بر گل به اشتياق تو شبنم گذاشتند، در کوچه های عاشق دل غم گذاشتند ... تو مثل ياس پاک و سپيد و مقدسی، نام مرا به عشق تو مريم گذاشتند ... به نام تنها پناه آشفتگان ديار سرنوشت. عرض سلام دارم خدمت تمام دوستان عزيز که در سراسر دنيا اين مصاحبه رو می خونند. من خيلی خوشحال هستم که تونستم از نزديک با يکی از پيام آورانی که در يکی از نقاط دنيا همچنان با عشق شديد به زبان فارسی مشغول فعاليته آشنا بشم.

2004110318572500910011.jpg



بهزاد: ذوق شاعری از کی در تو گل کرد؟ اصلأ برامون بگو چی شد!
مريم حيدر زاده: مادرم ميگه که از سه چهار سالگی خيلی دوست داشتی که آخر جمله هات شبيه به هم تموم بشه. يعنی اينکه می گفتند اگر خيلی هم مفهومی نداشت اما دوست داشتی کلمه های آخر جمله هات شبيه هم باشند.
من از اين موضوع چيزی يادم نمياد منتهی اينها صحبت های ايشون هستند. فقط يادمه شعر رو خيلی دوست داشتم. يعنی اگر از شعری خوشم ميومد سريع ترجيح می دادم که دوباره بخونم و حفظش کنم. از هشت سالگی و در کلاس سوم دبستان اولين شعرم رو شروع کردم.
يک شعری نوشتم که معلمم به من گفتند اين رو ميتونی به چند تا از معلم های ادبيات سال های بالاتر نشون بدی که برات اشکال هايش رو برطرف کنند. يک نامه هم برای مادر من نوشتند که برای من کتاب شعر، مجله و چيزهايی که ميشه توش شعر پيدا کرد رو کم کم بخونم. از اون موقع بود که با کيهان بچه ها، حتی حافظ و مثنوی معنوی که هيچ چيزی ازش نمی فهميدم، شروع کردم و مادرم هم خيلی نقش مهمی توی اين کار داشتند.
خيلی چيزها می گفتند که معنی اون رو متوجه نمی شدم ولی خوندن اونها الان داره به وزن و قافيه من توی کاربرد شعريم کمک می کنه.
مريم يک رازی رو افشاء کرد
بهزاد: دوست دارم از اون لحظه ای برامون بگی که اولين کتاب شعرت چاپ شد ...
مريم حيدر زاده: اولين کتاب من "پروانه ات خواهم ماند" نام داره. داستان اين بر می گرده به کارگردان خوب شبکه سه تلويزيون ايران آقای کاشانی که من خيلی ازشون تشکر می کنم و هميشه هم گفتم که آغاز کار من با ايشون بود. ايشون کارگردان يک برنامه تلويزيونی بودند به نام "شب های تابستان" که از شبکه اول سيما پخش می شد. قرار يک مصاحبه ای رو برای من و برای المپياد گذاشتند و در اون سوالاتی می کردند. در اين سوالات رسيديم به شعر و ادبيات و آخرش گفتند يک تفعل به حافظ بزن و بخون. اتفاقاً شعر "چو بشنوی سخن اهل دل نگو که خطاست" در اومد. اون رو خوندم و تموم شد. چند ماه بعد از اون مصاحبه با من تماس گرفتند و گفتند که يک جنگ اجتماعی رو در شبکه سه سيما تشکيل دادند و به من گفتند که تو حاضری اجرای بخش ادبی اون رو به عهده بگيری؟ اين کار رو قبول کردم و کار خيلی قشنگی هم بود.
يک سال و نيم اين کار رو به شکل مداوم انجام دادم که خوشبختانه با استقبال خيلی زيادی هم مواجه شد. من هفته ای يک بار بايد همه نامه ها رو بررسی می کردم و جواب می دادم. تا اينکه اين برنامه هم مثل همه قصه ها و نامه ها تموم شد.
بعد از اين کار آقای کاشانی پيشنهاد کردند حالا شعرهايی که توی اين جنگ خوندی رو در قالب يک کتاب ارائه بده. من هم اين کار رو کردم و همين جا از نشر معين و پروين هم تشکر می کنم و از ناشر بسيار گلم آقای رامسری که هر سال به من قول دادند که برای ارديبهشت که نمايشگاه کتاب هست، کتاب من رو برسونند. تا حالا هيچ وقت هم بدقولی نکردند و من هم خيلی ازشون تشکر می کنم.
بهزاد: پس علاقت به ماه ارديبهشت به همين خاطره؟
مريم حيدر زاده: علاقم به ماه ارديبهشت به دليل تولد کسی هست که خيلی تاثير بزرگی توی زندگی من داشته. به هر حال کتاب من منتشر شد و الان که من دارم با شما صحبت می کنم بعد از گذشت شش سال اين کتاب چاپ هجدهم شده و من به ناشرم تبريگ ميگم.
بهزاد: الان کتاب ديگه ای هم در دست چاپ داری؟
مريم حيدر زاده: بله. کتاب دهم من به نام "اون يکی رو جز من داشت". اسم غم انگيز و حقيقی که در حقيقت اسم ترانه اول اين کتابه .
"اون چشمهای روشن داشت اون، يکی رو جز من داشت،
من تو حسرت موندن اون، خيال رفتن داشت"
اين کتاب رو هم در ارديبهشت سال ۱۳۸۴ در نمايشگاه کتاب خواهيم داشت. اميدوارم هيچ کس، هيچ کسی رو به جز همون يک نفر نداشته باشه ...


مريم و دادگاه
بهزاد: رشته ادبيات خوندی ؟
مريم حيدر زاده: رشته دبيرستان من انسانی بود اما رشته دانشکده من متاسفانه حقوق قضايی دانشگاه تهران بود.
بهزاد: اين رشته رو دوست نداشتی؟
مريم حيدر زاده: نه زياد. من خودم ادبيات رو دوست داشتم. زمان انتخاب رشته که رسيد، همه مخصوصاً کادر مدرسه ای که توش تحصيل می کردم گفتند به خاطر معدلت حقوق بخون!
من فکر می کردم شايد قسمت های عملی اين رشته بتونه من رو جذب بکنه. مثل رفتن به دادگاه، زندان ها و ... چون اين جاها با احساسات مردم ارتباط داره و ميتونه برای کسی که عشق به شعر و ادبيات داره مؤثر باشه. ولی متاسفانه ما حتی يک جلسه عملی هم توی دانشگاه تهرانی که اين همه ازش صحبت می کنند نداشتيم! يعنی چهار سال تئوری خونديم. ترم دوم بود که من متاسفانه متوجه شدم و ديدم که نمی تونم اين رشته رو تحمل کنم! اما به اصرار مادرم اين چهار سال رو تموم کردم و کاملاً درس رو بوسيدم و گذاشتم کنار!
قرمز و سفيد
بهزاد: توی مقدمه يکی از کتاب هات گفتی : "می گويند متولد ۲ بعدازظهر ۲۹ آبان ۵۶، عاشق گل سرخ، رنگ سرخ و هر چيز سرخ "... حالا واقعاً اين سرخی رو به خاطر رنگ قرمز دوست داری يا اينکه از تيم پرسپوليس خوشت مياد؟
مريم حيدر زاده: نميدونم کدومش به خاطر کدومش هست!
( تازگی آهنگی به اسم پرسپوليس در ايران بيرون آمده که شعرش مال مريمه)
بهزاد: نه واقعأ چرا شيفته رنگ قرمز هستی؟
مريم حيدر زاده: چون عاشق پاييز و رنگ های پاييزم. قرمز، زرد و نارنجی.
بهزاد: چرا پاييز ؟
مريم حيدر زاده: به دليل اينکه پاييز يک حس عاشقانه و شاعرانه قشنگی به من ميده. خيلی از دوست های صميمی من شايد اول مهر زنگ می زنند و عيد رو به من تبريک ميگن و اونها اول فروردين هيچ وقت اين کار رو نمی کنند! چون می دونند که من بهار رو زياد دوست ندارم! البته منهای ماه ارديبهشت که يک ارادت خاصی به متولدينش دارم!
کلاً فعاليت های من در زمينه نوشتن، شعرها و کارهايی که خودم انجام ميدم، اتفاقاتی که توی زندگی من ميافته، هميشه برام بخش دوم سال موفقيت آميزتر بوده. پاييز برام پيام آور يک سری خاطرات خيلی قشنگ بوده و همچنين زمستون به خاطر شب يلدا و اون قداست قشنگش که وجود داره، برف و اون سفيدی و دونه های درشتش از پشت پنجره. و در ضمن تولدم هم تو ماه آبانه.
بهزاد: چه چيزهای ديگه توی پاييز هست که تو دوست داری؟
مريم حيدر زاده: تو پاييز خيلی آشنايی هاست که بعد از خيلی جدايی ها اتفاق ميافته. پاييز يک عطر قشنگی داره و اينکه آدم با احتياط بايد رد بشه که برگ ها نشکنند. اون ها ديگه شکست خوردند که از اون بالا افتادند پايين، ولی ما ديگه اونها رو نشکنيم. من هميشه سعی می کنم با احتياط راه برم و از طرفی که برگ ها باشن نرم که فکر می کنم آدم اگر کسی رو دوباره شکست بده خيلی بده.
بهزاد: ديگه از چه رنگی خوشت مياد؟
مريم حيدر زاده: سفيد هم رنگ قشنگی هستش. چون هم رنگ عزا هست، هم عروسی. يعنی فکر کنيد که رنگ کفنی که انسان سفر کرده رو توش می پيچند و رنگ لباس عروس هر دو سفيده
.
20041104174008maryamcasset.jpg


برای شنيدن قسمتی از اين آلبوم اينجا رو کليک کنيد
بهزاد: مريم، ما شعرهای تو رو از زبون خيلی از خواننده های داخل و خارج از کشور شنيديم. بارها هم توی روزنامه ها در ايران شکايت کردی که چرا خواننده ها شعرهای من رو بر می دارند! معمولاً آدم از اين کار خوشحال ميشه، تو چرا ناراحت ميشی؟
مريم حيدر زاده: اولاً فکر می کنم حق مسلم يک شاعر و ترانه سرا اين هست که وقتی که بخواهند شعرش رو بخونند ازش اجازه بگيرند و صحبتی باهاش بکنند.
شايد يک نفر دارای زيباترين صدای دنيا باشه اما سليقه اون شاعری که اون ترانه رو نوشته با اون آدم متفاوت باشه.اين حق مسلم اون شخصه که حق انتخاب بهش داده بشه. به نظر من اين کوچک ترين کاريه که می تونن انجام بدن.
هميشه به ما از بچگی ياد دادند که يک شکلات رو اگر می خواهيم برداريم اجازه بگيريم. سرقت ادبی از اون سرقت هايی هست که جبران ناپذيره و نميشه خريدش و با پول جبرانش کرد. "فقط به خاطر تو" ، "شمعدونی" ، "نامه"، "قناری" و "جلوی آينه نرو آينه خجالت می کشه" رو از زبون کسانی شنيدم که اصلاً دوست نداشتم بشنوم. يعنی علاوه بر اينکه بی اجازه بود اصلاً به دل من هم ننشست.
بهزاد: باز هم ممکنه آلبوم های ديگه در اين چند ماه آينده بيرون بياد. با اونها چيکار ميشه کرد؟
مريم حيدر زاده: متاسفانه به خاطر نبودن حق تاليف و کپی توی ايران اين مشکل هست. کتاب ها کمابيش توی بيشتر نقاط دنيا ميره و اين برای من خيلی خوشحال کننده هست.
خيلی از اشخاص بهانه می کنند که ما شماره تماس نويسنده اين کتاب رو نداشتيم و ... اصلاً اين افراد می تونند با شما يعنی برنامه روز هفتم تماس بگيرند! با اين کار می تونن تمام بهونه ها رو از بين ببرند! می تونن با شما تماس بگيرند و شما هم اين لطف رو می کنيد که به من اطلاع بديد و ديگه هيچ بهانه ای برای اون افراد بهانه جو نمی مونه.
بهزاد: از کدوم يکی از اين آهنگ هايی که از روی شعرهای تو بدون اجازه خونده شده بيشتر بدت مياد؟
مريم حيدر زاده: "فقط به خاطر تو" چون علاوه بر سرقت شعر، اون رو خراب کردند و رديف شعر رو برداشتند و قافيه های خيلی بدی بهش اضافه کردند! در ضمن صدای خواننده اش رو هم دوست ندارم!
بهزاد: می شه شعرش رو برامون بگی؟
مريم حيدر زاده: باشه. البته پس و پيش خواهم گفت و همه اش رو يادم نيست ولی براتون می گم .
آخر يه روز دق می کنم فقط به خاطر تو، دنيا رو عاشق می کنم فقط به خاطر تو ...
سر به بيابون می زنم فقط به خاطر تو، رو دست مجنون می زنم فقط به خاطر تو ...
يه روز ميشم بی آبرو فقط به خاطر تو، قربونی يه جستجو فقط به خاطر تو ...
تو هم يه روز ميری سفر فقط به خاطر من، خيره ميشن چشمام به در فقط به خاطر تو ... ميگی که از پيشم برو فقط به خاطر من، ميرم به احترام تو فقط به خاطر تو.
بهزاد: مريم می شه گفت تو کنسرت هم دادی يعنی شعرهاتو اجرا کردی ... ميشه دربارش بيشتر برامون توضيح بدی؟
مريم حيدر زاده: آخرين برنامه من در حقيقت به عنوان کنسرت سال ۱۳۸۰ در کشور سوئد بود که مدير راديو آوا، آقای ايرانی که در سوئد هستند از من برای اجرای چند تا کنسرت در استکهلم و چند شهر ديگه سوئد دعوت کردن. با وجود اينکه من بهمن ماه در سردترين فصل به اين کشور رفتم اما اين يکی از بهترين سفرهای من بود. البته از ايشون قول گرفتم که روز چهاردم فوريه، روز عشاق به ايران برگردم.
بهزاد: وقتی روز عشاق خونه بودی اون کارتی رو که می خواستی دريافت کردی ؟
مريم حيدر زاده: ناچارم راست بگم که از اون کسانی که هميشه منتظرشون بودم هيج وقت اون کارت رو نگرفتم!
بهزاد: شايد چون از روز والنتاين بی خبرن؟
مريم حيدر زاده: نه اتفاقاً می دونند! خيلی از دوستان لطف می کنند و برای من کارت و حتی دست گل های ناشناس عجيب می فرستن. همشون هم می دونند که رنگ قرمز رو دوست دارم و هميشه برام گل سرخ می فرستند. ولی اونی که می خوام هيچوقت از من يادی نکرد.
بهزاد: يکی ديگه از شعرهايت رو برامون می خونی؟
مريم حيدر زاده: يک شعر اجتماعی می خونم به اسم "يک حقيقت تلخ" از کتاب "يا تو يا هيچ کس".
يه نفر خوابش مياد و واسه خواب جا نداره، يه نفر يک لقمهش نون برای فردا نداره ... يه نفر نشسته و اسکناسهاشو ميشماره، می خواد امتحان کنه که تا داره يا نداره ... يکی از بس که بزرگه خونشون گم ميشه توش، اون يکی اطاقشون واسه همه جا نداره ... يکی از واحدهای بالای برجشون ميگه، يکی اما خونشون اطاق بالا نداره ... کاش يه روزی بشه که ديگه نشه جمله ای ساخت، با نمی خوام با نميشه با نشد با نداره.
بهزاد: مريم جان خيلی ممنون خيلی حرف های بيشتر برای گفتن هست. دوست دارم اگه ميشه در آينده اگر دوست داشته باشی طرفدارهات برات سوال بفرستند و جواب بدی.
مريم حيدر زاده: بله، خيلی خوشحال ميشم. ايميل من هم [email protected] هست. يک شعر کوتاه هست که با اون از همه خداحافظی می کنم ...
اول نامه جای دل تنگ چند تا نقطه چين می گذارم،
جای اسم قشنگت سر سطر
نازنين، نازنين می گذارم ...
گفتن از تو ولی کار من نيست،
پس قلم را زمين می گذارم ...
شب و روز همه بخير
و
پر از گل سرخ.

منبع فان ايران
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
به نقل از nima178 :
بچه ها يه سوال؟
آيا آين آلبوم جديد به بازار آمده يا نه؟
آيا اين اخبار كه از راديو بي بي سيه رو شنيده بود يا نه؟
آيا مريم حيد زاده از گروه فلان بي اهميت تره كه به خاظرش حتي تاپيكو نمي خونين!
تو ایران اگه منظورت البوم که خونده فکر نکنم اومده باشه و لاقل من نشنیدم!
دوتا عکس شبیه مونیکا بلوچی ازش می زاشتی بچه ها هول می اوردن تو:D :D :D :D :D
 

nima178

Registered User
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
882
لایک‌ها
12
محل سکونت
همان جایی که اینجا نیست
اگه تو از پيشم بري

اگه تو از پيشم بري سر به بيابون مي ذارم
هر چي گل شقايقه رو خاك مجنون مي ذارم
اگه تو از پيشم بري من خودم و گم مي كنم
به عمر تو رو شرمنده حرفاي مردم مي كنم
اگه تو از پيشم بري دل رو به دريا مي زنم
غرور خورشيد و با برف آرزوها مي شكنم
اگه تو از پيشم بري كار من آوارگيه
خلاصه شو واست بگم كه آخر زندگيه
اگه بري شكايت تو رو به دريا ميكنم
شقايقاي عالم و من بي تو رسوا ميكنم
اگه تو از پيشم بري زندگي خاكستريه
فرداش يكي خبر مي ده دلت پيش ديگريه
اگه تو از پيشم بري شمعدونيا دق ميكنن
شكايت چشم تو رو به مررغ عاشق ميكنن
اگه بري پرستوها از زندگيشون سير ميشن
آهوا توي دام صياداي پير اسير مي شن
اگه بري دريا پر از اشك و نياز ماهياس
شباي شهرمون مثه چشماي عاشقت سياس
اگه بري يه شب تو خواب دريا رو آتيش مي زنم
نردبون آسمون و با هر چي نوره مي شكنم
اگه بري پروانه ها شمعا رو خاموشن ميكنن
قنرياي قفسي دل و فراموش ميكنن
اگه بري پلك گلا از غم عشق تو تره
يكي مثه من دلش از چشماي تو بي خبره
اگه تو از پيشم بري پنجرمون بسته ميشه
يه دل با صد تا آرزو از زندگي خسته ميشه
اگه بري مجنون ديگه از من و تو نميگذره
نرو بذار ببينمت باز از كنار پنجره
اگه بري من مي مونم با بازي هاي سرنوشت
كه من رو تو دوزخ گذاشت ترو فرستاد به بهشت
اگه بري به آسمون شب شكايت ميكنم
يه شب مي شينم با خدا تا صبح خلوت ميكنم
اگه بري پرنده ها بر نمي گردن به لونه
بي تو كدوم پرنده اي راه خودش رو مي دونه
اگه تو از پشم بري تو ابرا غوغا ميكنم
براي مردن گلا بهونه پيدا ميكنم
اگه تو از پيشم بري ياسا ترك بر ميدارن
شبنما رو گل رز مگه حتي طاقت ميارن
اگه بري مردم منو به هم ديگه نشون مي دن
مي پرسن از همديگه كه چي راجع من شنيدن
اگه بري همه ميگن عشق من و تو هوسه
بمون با هم نشون بديم كه عشق ما مقدسه
اگه بري مي لرزه فرهاد و ستون بيستون
به خاطر اونم شده تو تا ابد پيشم بمون
اگه بري مي گن ديدي اين آخر و عاقبتش
ما هيچ كدوم و نمي خوايم نه رنج و ئنه محبتش
اگه بري نمي دونن شايد واست خوشبختيه
نمي دونن لذتت بعضي خوشيا تو سختيه
اگر چه وقتي تو بري ديگه من و نمي بيني
اگه بخواي هم مي بايد تا فصل محشر بشيني
اما تورو جوون خودت كه از همه عزيزتري
با يك نگاهت منو تا اوون ور دنيا مي بري
اگه ميشه بري يه جا به آرزوهات برسي
يا كه دور از چشماي من قلب تو دادي به كسي
برو منم با يد تو زندگي رو سر ميكنم
گاهي به اشتياق تو قلبم و پر پر ميكنم
عيدا كه شد عشق تو رو تو قلب هفت سين مي چينم
با اينكه رفتي باز تو رو كنار هفت سين مي بينم
غصه نخور دنياي ما سمبل بي وفاييه
هر چي من و تو مي كشيم تقصير آشناييه
راستي اگه بخواي بري اين جوري طاقت مي يارم
خودم بايد دست تو رو دست غربت بذارم
اگه بري دنبال تو ميام تا اوج آسمون
اون وقت مي بينم همه رو پس تو نرو پيشم بمون
دلت مي خواد اگه يه روز بدون من مي رفتي يه جا
دنبال مهربونيات آواره شم تو كوچه ها
اگه بري يه وقت مي آي مي بيني مريم نداري
اون وقت بايد دسته گل و رو خاك مريم بذاري
اگه بري بيداي مجنون و پريشون مي كنم
سقف دل و بر سر آرزوها ويرون ميكنم
اگه بري اينجا يه دل بمون كه صاحب اون مريمه
اگه بري دعاي من بازم مي ياد پشت سرت
من به فداي تو و عشق تو و فكر سفرت
 

Jacky

مدیر بازنشسته - فروشنده معتبر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
18 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
1,771
لایک‌ها
34
سن
43
نيما جان ، من خودم از طرفدارهاي مريم خانوم هستم ، و از همون اولين باري كه در ملاقات با **** شعر خوند ، كارهاش رو شنيدم تا همين الان .
اين آلبوم هم بيش از يك ماهه كه به بازار اومده ، و اگه از كارهاي قبلي مريم خوشت اومده ، از اين هم خوشت مياد .
من كه اين يكي رو هم مثل آلبوم هاي قبلي اش ، بلافاصله خريدم و با هاش حال كردم .
در ضمن مصاحبه بالا رو نديده بودم ، دمت گرم .
ظاهرا امير قاسمي در تلويزيون تپش هم باهاش مصاحبه اي داشته ! من كه متاسفانه نديدم ، شما چطور ؟
راستي داشت يادم مي رفت ، تاريخ و امضاي مريم روي ايم آلبوم مربوط به شهريور 83 است .
 

nima178

Registered User
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
882
لایک‌ها
12
محل سکونت
همان جایی که اینجا نیست
يه سوال :
آيا اين ايميلش واقعي يه! چه جوري مي خونش
من خيلي دنبالش مي گشتم تا اينكه...
من مريمو خيلي قبل از كاست اولش مي شناختم(يادم تو يه برنامه اي ازش دعوت كرده بودند همين بازيگر كرمانيه مجريش بود)
شايد روزي 10 بار نوارشو گوش مي دم وقتي درس مي خونم مي خوابم
صداش هميشه تو گوشمه من چه جوري واست بگم بارون قشنگو و نمنمه
 

nima178

Registered User
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
882
لایک‌ها
12
محل سکونت
همان جایی که اینجا نیست
من تو رو مي خوام اونا رو نمي خوام

عطر زرد گل ياس رو نمي خوام
نمره ي بيست كلاسو نمي خوام
من فقط واسه چش تو جون مي دم
عاشقاي بي حواسو نمي خوام
من تو رو مي خوام اونارو نمي خوام
نفسم تويي هوارو نمي خوام
عشق رو نقطه ي جوشو نمي خوام
دوره گرد گل فروشو نمي خوام
اوني كه چشاش به رنگ عسله
مجنون خونه به دوشو نمي خوام
من تو رو مي خوام اونارو نمي خوام
نفسم تويي هوارو نمي خوام
من كسي با قد رعنا نمي خوام
چشاي درشت و گيرا نمي خوام
دوس دارم قايق سواري رو ، ولي
جز تو از هيچ كسي دريا نمي خوام
من تو رو مي خوام اونا رو نمي خوام
نفسم تويي هوارو نمي خوام
موهاي خيلي پريشون نمي خوام
آدم زيادي مجنون نمي خوام
مي دوني چشم منو گرفتي و
جز تو هيچي از خدامون نمي خوام
من تو رو مي خوام اونا رو نمي خوام
نفسم تويي هوا رو نمي خوام
چشم شرقي سياهو نمي خوام
صورتاي مثل ماهو نمي خوام
آخه وقتي تو تو فكر من باشي
حق دارم بگم گناهو نمي خوام
من تو رو مي خوام اونا رو نمي خوام
نفسم تويي هوا رو نمي خوام
حرفاي نقره اي رنگ رو نمي خوام
او دو تا چشم قشنگو نمي خوام
حتي اون كه بلده شكار كنه
صاحب تير و تفنگو نمي خوام
من تو رو مي خوام اونا رو نمي خوام
نفسم تويي هوا رو نمي خوام
شعراي ساده و تازه نمي خوام
اونكه مي گه اهل سازه نمي خوام
من دلم مي خواد تو رو داشته باشم
واسه ي اينم اجازه نمي خوام
من تو رو مي خوام اونا رو نمي خوام
نفسم تويي هوا رو نمي خوام
سفر دور جهانو نمي خوام
رنگاي رنگين كمانو نمي خوام
لحظه و ساعت عمر من تويي
تو كه نيستي من زمانو نمي خوام
من تو رو مي خوام اونا رو نمي خوام
نفسم تويي هوا رو نمي خوام
فالاي جور واجور رو نمي خوام
نامه هاي راه دور و نمي خوام
واسه چي برم ستاره بچينم
ماه من تويي كه نور و نمي خوام
من تو رو مي خوام اونا رو نمي خوام
نفسم تويي هوا رو نمي خوام
آذر و خرداد و تير نمي خوام
آدماي سر به زير نمي خوام
من خودم تو چشم تو زندونيم
حق دارم بگم ، اسيرو نمي خوام
من تو رو مي خوام اونا رو نمي خوام
نفسم تويي هوا رو نمي خوام
حرف خيلي عاشقونه نمي خوام
دل رسوا و ديوونه نمي خوام
يا تو ، يا هيچكس ديگه به خدا
خدا هم خودش مي دونه ،‌نمي خوام
خرداد و اردي بهشت و نمي خوام
بي تو من اين سرنوشتو نمي خوام
يكي پرسيد اگه آخرش نشه
حتي اين خيال زشتو نمي خوام
من تو رو مي خوام اونا رو نمي خوام
نفسم تويي هوا رو نمي خوام
بي تو چيزي از اين عالم نمي خوام
تو فرشته اي من آدم نمي خوام
مي دوني خيلي زيادي واسه من
هميشه عادتمه ،‌كم نمي خوام
من تو رو مي خوام اونا رو نمي خوام
نفسم تويي هوا رو نمي خوام
من و باش شعر و نوشتم واسه كي
تويي كه گفتي شما رو نمي خوام
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
به نقل از nima178 :
من همين تازگي رفتم گفتم آلبوم جديد نداره!(شهر ما همه چيز با تاخير ميرسه! ما سينما نداريم فيلما رو از طريق .. مي گيريم!)
می بخشی پس اینترنت از کجا داری و ساعتی چند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

nima178

Registered User
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
882
لایک‌ها
12
محل سکونت
همان جایی که اینجا نیست
براي ديدن تو

براي ديدن تو نقره ي ماهو چيدم
تا آسمون هفتم به خاطرت دويدم
براي ديدن تو. آسمونو شكافتم
ستاره چشيدم تا طعمشو شناختم
برا ديدين تو خارا رو سجده كردم
به جاي چشم ابرا سوختم و گريه كردم
براي ديدن تو پاييز شدم شكستم
برف زمستون شدم رو بامتون نشستم
براي ديدن تو از درياها گذشتم
دور ضريح عكست شب تا سپيده گشتم
براي ديدن تو شدم مث پنجره
اشاره هات محاله از ياد چشمام بره
براي ديدين تو سوار موجا شدم
چون تو رو داشته باشم هميشه تنها شدم
براي ديدن تو عمري مسافر شدن
به اجترام اسمت رفتم و شاعر شدم
براي ديدن تو خط كشيدم رو تقدير
نگات مث يه صياد منو كشيد به زنجير
براي ديدن تو سنگا رو شيدا كردم
طلسما رو شكستم راها رو پيدا كردم
براي ديدن تو ، تو جنگلا گم شدم
بازيچه ي نگاه ساكت مردم شدم
براي ديدن تو خيلي چيزا شنيدم
خيلي كارا رو كردم اما تو رو نديدم
براي ديدن تو رفتم تو باغ شعرا
سراغ فال حافظ ، دنبال شعر نيما
براي ديدن تو چه دردايي كشيدم
تبم رسيد به خورشيد ،‌ تموم شدم ، بريدم
براي ديدن تو از خواب گل و پروندم
چه شبها مثل مجنون تو دشت و صحرا موندم
براي ديدن تو چه قصه ها كه داشتم
سر و رو شونه ي رنج چه روزا كه گذاشتم
براي ديدن تو قامت غصه خم شد
انگار كه قحطي اومد هر چي به جز تو كم شد
براي ديدن تو نياز نبود بگردم
تو هر جا با من بودي پس تو رو پيدا كردم
 

faridbahal

Registered User
تاریخ عضویت
22 دسامبر 2002
نوشته‌ها
1,543
لایک‌ها
15
محل سکونت
تهران بــــــــــــزرگ
من ازش خوشم میاد اما خیلی دیگه داره خودشو میگیره! زنیکه میگه صدای منصور قشنگ نیست!!!!!!!!!!!! حالا ممکنه که اهنگاش جواد باشه اما دیگه صداش که قشنگ و رساس!
 

nima178

Registered User
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
882
لایک‌ها
12
محل سکونت
همان جایی که اینجا نیست
نگاه اصلا به اي نحو كان در مورد مريم بد نگو باشه
كه اين دفعه مسله كاملا متفاوت و خطر قات زدگي وجود داره
وقتي ميگه منصور صداش بده حتما راس مي گه (اگرچه من اين حرفو قبول ندارم!)
 

nima178

Registered User
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
882
لایک‌ها
12
محل سکونت
همان جایی که اینجا نیست
اوني كه مي خواستم

اوني كه مي خواستم عهدشو شكست و
به پاي عشق جديد نشست و
چش روي آرزوم هميشه بست و
پشت مه پنجرمون رها شد
اوني كه مي خواستم مث اشك چكيد و
تو طول راه يهو يكي رو ديد و
صداي از ما بهتر و شنيد و
به خاطر هيچي ازم جدا شد
اوني كه مي خواستم دل ما رو بردو
تو راه كه مي رفت به يكي سپرد و
تو خاطرش ، خاطره ي ما مرد و
يكي ديگه تو روياهاش خدا شد
اوني كه مي خواستم دل ازم بريد و
بين گلا يه گل تازه چيد و
به اوني كه دلش مي خواس رسيد و
مثل تموم مردا بي وفا شد
اوني كه مي خواستم زود ازم گذشت و
يه روزي رفت و ديگه بر نگشت و
منكر مجنون شد و كوه و دشت و
منكر عشق و بودن با ما شد
اوني كه مي خواستم زير قولش زد و
با يكي ديگه پيش من اومد و
به خاطر اون به ما گفتش بد و
عزيز تر از ديروز و از حالا شد
اوني كه مي خواستم شدش از ما سرد و
پيغام دادش كه ديگه برنگرد و
بد بودن ما رو بهونه كرد و
غيبش زد و يك دفعه كيميا شد
اوني كه مي خواستم ما رو بد شناخت و
هستي شو پيش يكي ديگه باخت و
قصر من و با يكي ديگه ساخت و
شكر خدا باز ولي پادشا شد
اوني كه مي خواستم من و داد به باد و
رفت پيش اون كس كه دلش مي خواد و
زد زير عشقش تا يادش نياد و
اسم منم جز آدم بدا شد
اوني كه مي خواستم من و زد كنار و
خزونشو يه جوري كرد بهار و
قايم شدش تو يه عالم غبار و
تقدير ما مثل موهاش سيا شد
اوني كه مي خواستم آخرش گم شد و
بازيچه ي چشماي مردم شد و
وارد عشق صد و چندم شد و
توي خيال كس ديگه جا شد
اوني كه مي خواستم ، ولي انگار مده
مال همه يه جورايي گم شده
كاش از ميون غبارا بياد و
بهم بگه هر چي مي گي بيخوده
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
به نقل از faridbahal :
:lol: :lol: :lol:
سر همینه که هنوز ایرانی ها مسلموننن!!!
ربطشو خودتون پیدا کنید!
:D :D :D :D :D :D :D
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47

nima178

Registered User
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
882
لایک‌ها
12
محل سکونت
همان جایی که اینجا نیست
من كه ادعا نكردم

نمي گم خطا نكردم من كه ادعا نكردم
همه گفتن بي وفايي من كه اعتنا نكردم
عازم سفر شدي تو من دلم مي خواست بموني
واسه موندن تو اما بخدا دعا نكردم
واسه تو كلي نوشتم كه يه جوري مبتلا شي
تقصير منه كه آخر تو رو مبتلا نكردم
توي كوچه ي رفاقت يه سلام جواب ندادم
تو دلم تويي اون و با كسي آشنا نكردم
مي دونم دوسم نداري حتي قد يه قناري
اما عاشقم هنوزم بودن اشتباه نكردم
ما جايي قرار نذاشتيم جز تو كوچه هاي رويا
اين دفعه تو اومدي من به قرار وفا نكردم
زير دين ناز چشمات يه عمريه دارم مي سوزم
تا خاكستري نشه دل دينمو ادا نكردم
اومدن واسه نصيحت به بهانه ي يه صحبت
عمرشون كلي تلف شد چون تو رو رها نكردم
راه آسمون كه بسته س گرچه قلبامون شكسته س
تا بحال انقد خدا رو اينجوري صدا نكردم
تو من و گذشاتي رفتي خواستي من ديوونه تر شم
باورت نمي شه شايد آخه جون فدا نكردم
نامه هاي عاشقونه با نشونه بي نشونه
اما از كساي ديگه س پس اونا رو وا نكردم
يادته عكست و دادي بذارم تو قاب قلبم
بعد از اون روز ديگه هرگز به كسي نگا مكردم
تو از اون روزي كه رفتي نه تو رفتي كه ببيني
تا قيامت هم تو رو من از خودم جدا نكردم
 

nima178

Registered User
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
882
لایک‌ها
12
محل سکونت
همان جایی که اینجا نیست
نيما جان ، من خودم از طرفدارهاي مريم خانوم هستم ، و از همون اولين باري كه در ملاقات با **** شعر خوند ، كارهاش رو شنيدم تا همين الان .
اين آلبوم هم بيش از يك ماهه كه به بازار اومده ، و اگه از كارهاي قبلي مريم خوشت اومده ، از اين هم خوشت مياد .
من كه اين يكي رو هم مثل آلبوم هاي قبلي اش ، بلافاصله خريدم و با هاش حال كردم .
در ضمن مصاحبه بالا رو نديده بودم ، دمت گرم .
ظاهرا امير قاسمي در تلويزيون تپش هم باهاش مصاحبه اي داشته ! من كه متاسفانه نديدم ، شما چطور ؟
راستي داشت يادم مي رفت ، تاريخ و امضاي مريم روي ايم آلبوم مربوط به شهريور 83 است .
یاده جکی به خیر چه آدم پری بود مثله پری
اینو تو آمار بزدید کننده ها دیدم
 
بالا