سيمين دانشور با ساخت فيلم دربارهي خودش مخالفت كرد.
اين داستاننويس پيشكوت كه قرار بود فيلمي از او در پروژهي سينمايي "بيست فيلم دربارهي مفاخر ملي و فرهنگي ايران" ساخته شود، با ابراز مخالفت با اين كار، به خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) گفت: نميخواهم فيلم شوم.
او همچنين گفت كه فيلمساز هم برايش فرقي نميكند و بهطور كلي علاقهاي ندارد جلو دوربين برود.
دانشور همچنين يادآور شد كه چندي پيش فيلمساز جواني با وساطت يكي از نويسندهها به منزل او رفته كه او حاضر نشده جلو دوربين برود.
كارگردان اين كار از پروژهي يادشده سيفالله داد اعلام شده كه قرار است از حسن حبيبي هم فيلمي بسازد؛ اما گويا حبيبي نيز با اين كار موافق نيست.
طبق اعلام، در اين پروژه قرار است فيلمهايي به اين ترتيب ساخته شوند: سيفالله داد: حسن حبيبي و سيمين دانشور، محمدرضا هنرمند: محمدرضا شجريان، منوچهر مشيري: سعيد كاظمي آشتياني، پرفسور رضا و سيدجعفرشهيدي، بهرام توكلي: يهاءالدين خرمشاهي، منوچهر طياب: علياكبر صنعتي، محمد داوودي: آيتالله جوادي آملي و آيتالله حسن حسنزاده آملي، حسن برزيده: محمدرضا حكيمي، مجيد مجيدي: محمود فرشچيان، علي وزيريان: علي معلم دامغاني، بهنام بهزادي: حسين عليزاده، فرشاد فرشتهحكمت: طاهره صفارزاده، محسن عبدالوهاب: حميد سمندريان، ناهيد رضايي: سيدمحمد احصايي و همچنين مصطفي رزاق كريمي، فرزاد مؤتمن و بهروز افخمي نيز دربارهي مرتضي مميز، محمدابراهيم باستاني پاريزي و رضا داوري اردكاني فيلم خواهند ساخت.
يکي از مقامات دفتر مبارزه با موارد غيراخلاقي و نشريات غيرقانوني چين اعلام کرد: دولت چين در مبارزه با سرقتهاي ادبي و غيرمجاز به پيشرفتهايي نايل شده است.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) به نقل از منابع خبري اينترنتي، وي افزود: تاکنون در سراسر چين جمعا بيش از هشت ميليون نشريه غيرقانوني توقيف شده است.
همچنين در جريان اين عمليات 60درصد کتابفروشيهاي دولتي شين هوا و فروشگاههاي صوتي و تصويري لوحهاي فشرده و نرمافزارهاي رايانهيي جعلي را نابود کردهاند.
از سوي ديگر بيش از 200 پرونده بزرگ کپي غيرقانوني محصولات نرمافزاري و نشر کتاب در دادگاههاي چين در حال رسيدگي است.
عمليات مبارزه با آثار تقلبي و غيرقانوني از 15 جولاي تا 25 اکتبر از سوي 10 وزارتخانه چين از جمله وزارت فرهنگ و اداره حق چاپ چين در سراسر اين کشور در حال اجراست.
بخش اول
«ژوزه ساراماگو»، نویسنده ۸۳ساله پرتغالی، در نخستین مصاحبه اش با روزنامه ای انگلیسی نشان می دهد كه بنیادستیزی معروفش كاهش نیافته است.
وقتی كتابخانه «ژوزه ساراماگو» از روی دامنه تپه ای تفتیده در جزیره مورد علاقه اش «لانزاروت»۱ سر برمی كشد، سبك معماری خاص آن تاثیری مثل یك كلیسای جامع امروزی دارد. شیشه های مات، پنجره های بلند و باریكی كه در تمام دو طبقه امتداد یافته اند، نور خورشید را دسته دسته می كنند. دیوارهای سفید پاكیزه و سنگ فرش خنك به ایجاد حس تكریمی پنهانی در پیشگاه این همه كتاب های قدیمی و امروزی و به زبان های فراوان و گوناگون كمك می كنند. این جا معبدی برای ادبیات است، دیانتی تازه برای تنها برنده جایزه نوبل پرتغال كه ۱۴ سال قبل به عنوان اعتراض به ممیزی حكومت بر رمانش، «انجیل به روایت عیسی مسیح»، موطنش را ترك كرد به خاطر آن كه انجیل به روایت عیسی مسیح از نظر كاتولیك ها توهین آمیز بود، حكومت پرتغال با پیشنهاد آن برای جایزه ادبیات اروپا مخالفت كرد. باور این كه ساراماگو در آستانه ۸۴سالگی است، تا اندازه ای سخت است این نه تنها به خاطر جسم سرشار از زندگی اش، صورت نه چندان چروكش و چالاكی چشمان و دستانش در هنگام صحبت بلكه به خاطر قدرت تولیدش است. با وجودی كه ترجمه انگلیسی «دیدن» این هفته چاپ شده ساراماگو در این میان كتاب دیگری هم نوشته است «ادوارهای مرگ» پاییز گذشته در پرتغال، اسپانیا و آمریكای لاتین منتشر شد همان طور كه ساراماگو پیش می رود همسر اسپانیایی اش، «پیلار دل ریو»، كتاب هایش را ترجمه می كند تا این كتاب ها بتوانند به طور همزمان برای خوانندگان كثیر اسپانیایی ساراماگو منتشر شوند و او اكنون دارد روی زندگینامه ای شخصی با عنوان «زندگینامه كوچك» درباره دوران كودكی اش در پرتغال كار می كند.
اما شمایل این نویسنده قابل احترام كه فارغ از دنیا در كنج خلوت جزیره اش دور از دسترس است نمی تواند از حقایق دور بماند. ساراماگو در شرف ترك لانزاروت برای سفری دو ماهه است و همان گونه كه اكثر این سال ها عمل كرده این سفر تا اندازه ای برای تبلیغ رمان های جدید اما در اصل برای سخنرانی در همایش ها درخصوص سیاست و جامعه شناسی است. ساراماگو توضیح می دهد: «بیشتر این سفرها خیلی به ادبیات ربطی ندارد اما این بخشی از زندگی من است كه به نظرم خیلی مهم است، خودم را به آثار ادبی محدود نمی كنم سعی می كنم به بهترین وجه در این دنیا مشاركت داشته باشم.» ساراماگو كه هنوز عضو حزب كمونیست است مخالف علنی جهانی سازی است و بسیاری از رمان های معروفش شكل داستان های نمادین سیاسی را به خود گرفته اند. آیا او عقیده دارد كه هنرمند موظف است نقشی سیاسی بر عهده بگیرد ساراماگو با لحنی تقریبا تند می گوید: «این نقش نیست. نقاش نقاشی می كند، موسیقیدان موسیقی می سازد، رمان نویس رمان می نویسد. اما من عقیده دارم كه ما همگی تا حدودی تاثیر می گذاریم، نه به خاطر این واقعیت كه كسی هنرمند است، بلكه به این دلیل كه ما شهروند هستیم. ما به عنوان شهروند همگی وظیفه داریم كه مداخله كنیم و درگیر شویم. این شهروندان هستند كه اوضاع را تغییر می دهند. نمی توانم خودم را فارغ از هر گونه مشكلات اجتماعی و سیاسی تصور كنم. بله، من نویسنده ام، اما در همین دنیا زندگی می كنم و نوشته هایم در سطحی دیگر واقعیت نمی یابند. اگر مردم بدانند كه من چه كسی هستم و كتاب هایم را بخوانند، به به، عالی است این طوری اگر من چیز بیشتری برای گفتن داشته باشم آن وقت همه سود می برند.»
«دیدن» یك جور دنباله برای رمان سال ۱۹۹۵ او «كوری» است كه در آن ساكنان یك حكومت جمهوری كه شاید پرتغال باشد، شاید هم نباشد دچار كوری همه گیر و موقت می شوند و به سرعت به خشونت و بربریت بازمی گردند. «دیدن» چهار سال بعد دوباره به همان كشور می رود چون این كشور با رویداد بی سابقه دیگری روبه رو شده است: با وجود شمار بالای شركت كنندگان در رای گیری شهرداری ها، هنگامی كه آرا شمرده می شوند، بیش از ۸۰ درصد آرا به حالت سفید بازگشته اند. این رای عدم اعتماد گسترده به احزاب سیاسی نمایشی خنده دار از روند مردم سالارانه می سازد و سركردگان مجبور به اعلام حالت اضطراری می شوند.
ساراماگو به خاطر می آورد: «داشتم درباره یكی از رمان هایم، در بارسلون سخنرانی می كردم. این عادت را دارم كه تنها چند دقیقه درباره كتاب هایم صحبت می كنم، بعد ترجیح می دهم زمان را صرف صحبت درباره جهانی كنم كه در آن توانایی های خودمان را كشف می كنیم، جهانی كه یك فاجعه است و بیشتر اوقات با صحبت درباره مشكلات مردم سالاری كلام را به پایان می برم، این كه آیا به واقع نظامی مردم سالار داریم من اعتقاد دارم كه نداریم. همان جا شخصی از من پرسید، خوب پس توصیه شما چیست چون در واقع داشتم می گفتم كه دنیا تحت تاثیر سازمان هایی است كه مردم سالار نیستند: «بانك جهانی»، «صندوق بین المللی پول»، «سازمان تجارت جهانی». آدم ها با این توهم زندگی می كنند كه ما نظامی مردم سالار داریم اما این تنها صورت ظاهری یك **** مردم سالار است. در حقیقت ما در یك **** توانگرسالار زندگی می كنیم، حكومت ثروتمندان.»
بخش پایانی
قسمت نخست این مصاحبه روز گذشته منتشر شد. اینك بخش پایانی آن را می خوانید.
با این حساب راه حل ساراماگو چه بوده است
«جواب دادم كه راه حلی ندارم، جز این كه ما، به عنوان شهروند، از قدرت حق رای برخورداریم، اما همیشه از آن به طور متناوب برای رای دادن به یك یا دیگر احزاب حاكم و غیرحاكم استفاده می كنیم. اما امكان دیگری هم وجود دارد كه دادن رای سفید است.» ساراماگو به جلو خم می شود و با انگشت اشاره می كند. «و این به هیچ عنوان مثل رای ممتنع نیست. رای ممتنع یعنی در خانه مانده اید یا به كنار دریا رفته اید. با دادن رای سفید دارید می گویید كه مسئولیت تان را می دانید، آگاهی سیاسی دارید و آمدید كه رای بدهید، اما با هیچ كدام از این حزب های موجود هم عقیده نیستید و این تنها راهی است كه برای بیان آن در اختیار دارید.»
ساراماگو می گوید: «بعد به این فكر كردم كه اگر آرای سفید تا ۵۰ درصد یا بیشتر بالا رود چه اتفاقی می افتد این شیوه ای برای بیان این مسئله است كه جامعه باید تغییر كند، اما نیروی سیاسی ای كه ما الان در اختیار داریم برای عملی كردن این تغییر كافی نیست. تمامی **** های مردم سالاری باید مورد بازاندیشی قرار گیرند.»
هر جمله اسپانیایی اش با آهنگ غلیظ پرتغالی و به دقت تدوین شده و به هیچ وجه به سبك روایی تا حدودی نفس گیر و نامربوطی كه مشخصه رمان هایش شده است، شباهتی ندارد. او با تفسیر این نظریه ها به همان اندازه جدی و آگاه به نظر می آید، هر چند هنگامی كه درباره مشكلات فقر در آفریقا یا ناپایداری اكثر اشتغال ها صحبت می كند خشم شدیدی در صحبت هایش بروز می كند كه اعتقاد همیشگی اش به تفكر سیاسی چپ گرا را تقویت می كند.
اما در حالت تحكم نمایشی اش با سگش، كه دور پاهای ما لخ لخ می كند رنگی از شوخ طبعی بگو مگویش با همسرش هم كه آمده تا قهوه به ما تعارف كند، صمیمیتی وجود دارد. هنگامی كه همسر ساراماگو برمی گردد كه بیرون برود، ساراماگو بی اختیار دست او را می گیرد و با محبت آن را می فشارد. می گویم، با وجود مقصود شجاعانه رای دهندگان در دیدن، این رمان پایانی مایوس كننده دارد. صاحبان قدرت به آسانی به قدرت بازمی گردند، گرچه این اعتراض تا آنجا كه می تواند توام با آرامش است، اما در پایان به نظر می رسد كه این اعتراض بی فایده بوده است. به او می گویم این كتاب مرا یاد تظاهرات های ضدجنگ در لندن می اندازد. ساراماگو با اندوه می گوید: «بله خیلی بد تمام می شود چون شرایط كامل نیست. این جا در اسپانیا ۹۰ درصد مردم مخالف جنگ بودند و هیچ كس در **** قدرت توجهی به آن نكرد. اما ببین همین تازگی ها برای قانون اشتغال در فرانسه چه اتفاقی افتاد. این قانون پس گرفته شد چون مردم در خیابان ها تظاهرات كردند. فكر می كنم آنچه ما نیاز داریم یك جنبش اعتراض آمیز جهانی متشكل از آدم هایی است كه ناامید نشوند، كسانی كه خیابان ها را ترك نكنند. ما در لندن و مادرید تظاهرات كردیم، وظیفه مان را انجام دادیم بعد به خانه رفتیم و آنهایی كه بر مسند قدرت هستند هیچ كاری نكردند. اما باید به تظاهرات ادامه بدهیم و ادامه بدهیم و ادامه بدهیم.» در این موقع خنده ای گرم و از ته گلو می كند: «هیچ راه حلی وجود ندارد به جز اینكه بگوییم نمی خواهیم در دنیایی این شكلی همراه با جنگ، نابرابری، بی عدالتی و تحقیر هرروزه میلیون ها نفری كه هیچ امیدی ندارند زندگی ارزشی داشته باشد، زندگی كنیم. باید این را با جوش و خروش نشان دهیم و اگر مجبور بودیم، روزها در خیابان ها به سر بریم تا آنهایی كه در مسند قدرتند درك كنند این مردم خرسند نیستند.»
ساراماگو در طول یك عمر عمل گرایی سیاسی گواه این تلاش از ابعاد گوناگون بوده است. او به عنوان نماد فرزند كارگری كشاورز و بدون زمین در روستایی واقع در شمال شرقی لیسبون بزرگ شد و با وجود اینكه اولین رمانش را در سن ۲۳ سالگی منتشر كرد، ۳۰ سال بعد بود كه نوشتن رمان بعدی اش را شروع كرد. او در این میان به عنوان مكانیك، كارمند دولت، فلزكار، مدیر تولید یك شركت چاپ و نشر و سردبیر یك روزنامه كار كرد تا كودتای سیاسی ارتش در سال ۱۹۷۶یافتن كار برای آدمی با شعارهای سیاسی در را غیرممكن ساخت.
ساراماگو به طور تمام وقت به نویسندگی رو آورد، دومین رمانش را در سال ۱۹۷۶ منتشر كرد و نمایشنامه، شعر، مقاله و یادداشت نوشت تا رمان تاریخی اش«بالتازار و بلیموندا» در سال ۱۹۸۲ سبب شهرت جهانی اش شد. موفق ترین رما ن هایش همگی هنگامی نوشته شده اند كه او بالای شصت سالگی بود و جایزه نوبل را در سال ۱۹۹۸ در سن ۷۶سالگی گرفت. چرا پس از این همه سال و گشت و گذار در ژانرهای مختلف به این تصمیم رسید كه رمان بهترین قالب برای ایده هایی است كه قصد داشت بیان كند «فكر می كنم رمان نه یك ژانر ادبی بلكه یك فضای ادبی است، شبیه دریایی كه با رودخانه های بسیاری پر می شود. رمان نهرهای علم، فلسفه و شعر را دریافت می كند و تمامی اینها را در خود دارد، نقل یك داستان آسان نیست.» غالب اوقات ساراماگو نویسنده ای بدبین معرفی می شود. می پرسم كه آیا واقعا درباره آینده بدبینانه فكر می كند یا آن كه فكر می كند امیدی برای جناح چپ می تواند وجود داشته باشد
ساراماگو با لحنی خسته می گوید: «مكتب هایی كه مدعی اند جهانی متفاوت امكان پذیر است كم نداریم. با این حال تا نتوانیم آنها را در یك جنبش منسجم جهانی هماهنگ كنیم، سرمایه داری تنها به كل این سازمان های كوچك كه هیچ ضرری نمی رسانند، خواهد خندید. مشكل این است كه دست راستی ها برای حكومت به اندیشه احتیاجی ندارند اما چپ بدون اندیشه قادر به حكومت نیست.»
«در ۸۳سالگی آرزوی چیز زیادی ندارم اما شما جوان هستید، باید دورنمایی را پیش روی خود داشته باشید. فكر نمی كنم كه این رمان جهان را تغییر دهد اما گوش كن كسانی كه در مسند قدرت قرار دارند به این خاطر در آنجا هستند كه ما آنها را آنجا گذاشته ایم اگر این را درست نفهمیده اند، در این صورت بروند كنار و بگذارند سایرین تلاش كنند. دلایل بسیاری وجود دارند كه دنیا را این گونه كه هست تحمل نكرد و اگر این كتاب پیامی داشته باشد گمان می كنم كه همین است.»
پی نوشت:
*لانزاروت: شرقی ترین جزیره در میان جزایر هفت گانه قناری اسپانیا
منبع: آبزرور آوریل ۲۰۰۶
اساطیر جهان
زیر نظر: پیرگرمال
مترجم:
مانی صالحی علامه
ناشر: مهاجر
چاپ اول: ۱۳۸۵
۲۲۰۰ نسخه
مجموعه «اساطیر جهان» كتابی است كه توسط موسسه لاروس با تلاش بیست و سه محقق تحت نظر پیرگرمال اسطوره شناس بزرگ معاصر تهیه شده است. جلد اول این مجموعه تحت عنوان انسان و اسطوره به معرفی و شرح اساطیر مصر و اقوام باستانی شرق نزدیك سومر، بابل، هوریانی و هیتی ها می پردازد و با اساطیر سامی خصوصا پیدایش ایده «خدای متعال» یا تك خدایی خاتمه می یابد.
اكنون كاملا مشخص است، مادامی كه تاریخچه و پیشینه زندگی جوامع بدوی در گذشته مطالعه نشود، عملا شناخت و درك انسان امروزی با مشكل روبه رو خواهد بود. اساطیر و اسطوره یكی از موضوعاتی است كه پرداختن به آن به درك و شناخت بهتر ما از جهان پیرامون مان كمك خواهد كرد. مولف بر این نظر است كه اگر علم را وسیله ای برای تاثیر گذاری انسان بر طبیعت قرار دهیم، اسطوره نیاز بنیادین ذهن انسان برای پاسخگویی به واقعیات پدیده های فوق بشری همچون تابش خورشید، توفان ها و همچنین قهرمانانی است كه مورد تحسین و توجه انسان ها قرار گرفته اند.
«به طور كلی اسطوره اساسا فرضیه ای است كاربردی و كوششی است برای گریز از ناتوانی ای كه تقدیر و قسمت ما است.»ص۱۱ آیا تا به حال به این نكته توجه كرده ایم كه چرا همه اقوام و نژاد ها بدون استثنا دارای مجموعه اساطیری بوده اند
جواب این سئوال این است كه اسطوره در بطن و عمق اندیشه انسان ها نهفته است، حتی روشنفكران نیز بدون آن نیستند چون «اسطوره یكی از عناصر آگاهی است و در آگاهی جمعی همچون واقعیتی وجود دارد، كه در آگاهی فردی انعكاس می یابد، مانند انعكاسی كه زبان گاهی وقت ها پیدا می كند.»ص۱۴ اما از آنجایی كه همه امور انسانی چون فرهنگ و غیره به مرور زمان مستهلك و كارایی خود را از دست می دهند زمانی نیز فرامی رسد كه اساطیر نقش كمتری در جامعه ایفا می كنند، اما هرگز نمی میرند بلكه با توجه به اوضاع اجتماعی تغییر شكل یافته و به نوعی بازسازی می شوند و به صورت یا قالب مورد قبول جامعه درمی آیند.
مقدمه كتاب به تاریخ به وجود آمدن «علم الاساطیر تطبیقی» اختصاص یافته و نوعی شباهت تاریخی و ارتباط تاریخی همچون ارتباط ساختاری كه بین زبان های مختلف وجود دارد را در بین اسطوره ها نیز می بیند و معتقد است كه تحقیق و تفحص در آن منجر به پیشرفت و گسترش اندیشه اساطیری می گردد. فصل اول كتاب «مسئله ادیان ماقبل تاریخ» به حركت صحیح ما در شناخت و درك آثار ماقبل تاریخی و در نظر گرفتن چگونگی آداب و رسوم آن جوامع و زندگی روحانی آنها می پردازد.
بررسی های دانشمندان بر روی استخوان های انسان های ماقبل تاریخی نشان می دهد كه عمر این انسان ها به دلیل شیوع بیماری ها، قحطی و خطرات طبیعی كوتاه بوده و عامل موثر در بقای آنها ازدیاد موالید است و آثار هنری كشف شده «تندیس ها و مجسمه ها» از آن دوره نیز نمایانگر این مسئله است. كتاب در ادامه به وسایلی كه برای دفاع و تهیه خوراك در دوران كهن سنگی و میان سنگی مورد استفاده قرار می گرفته اشاره و تصاویر بسیار جالبی از این وسایل را برای هرچه ملموس بودن موضوع در اختیار خواننده قرار می دهد.
از سوی دیگر چون جوامع ابتدایی فاقد هرگونه انرژی بودند می كوشیدند با تقویت قوای جسمانی و عضلانی خود و نیز توسل به «نیروهای ماورایی» به حیات خود ادامه دهند. «این نیاز های ابتدایی و دائمی انسان های ماقبل تاریخی موجب شد كه آنها به بینش و بصیرتی تكیه كنند كه مورد نیاز انسان امروزین نیست، به همین خاطر مسئله روح اهمیت بیشتری می یابد و تقریبا حقیقی تر از جسم مادی می شود.»ص ۲۴ بدین ترتیب نگرانی برای بقا و تداوم نسل موجب پرستش خدایان انسان گونه شد. فصل دوم «مصر، همسان سازی یا انطباق دینی و دین حكومتی» به بررسی دوره های مختلف فرهنگ مصری و طبیعت ذاتی در مصر می پردازد. طبیعت ذاتی مصریان محافظه كاری آنها سبب شده بود كه علمای دینی آنها ضرورتی برای ایجاد یك **** عقلانی و هماهنگ با اعتقادشان در نظر نگیرند و به همین دلیل مفاهیم اساطیری مختلف همراه با آئین های مذهبی گوناگون در مصریان مشاهده می شود. فرعون پسر خدایان بود و مسئول اجرای رسمی و متعارف آئین های پرستش، با تقسیم شدن مصر به ایالات و استان ها، حكومت فراعنه با خدایان حمایت كننده شان با همان اوضاع و احوال سابق ادامه یافت. بعضی از خدایان به شكل انسان، بعضی دیگر گیاه یا سنگی چهار گوش و بعضی دیگر كه اكثریت را دربرمی گرفت به شكل حیوان درآمدند، كه قوم شناسان دلیل آن را ترس و وحشت انسان از حیوان می دانند. این تاثیرات بعدها نه تنها سبب مقدس شمردن حیوان شد بلكه طبق نظریات نویسندگان كلاسیك همچون هرودوت و استرابون، گورستان های مجلل باشكوهی برای گاو ها با تابوت های سنگی و احترامات خداگونه ساخته شد و شخصیتی انسانی برای خدایان قائل شدند به طوری كه تمایل خدایان بدنی انسانی با سری حیوانی پیدا كرد و با او چون مردی عالی مقام رفتار می شد. «او هر روز در مواقع معینی، كانون اجرای مناسك مذهبی مناسك تطهیر، مناسك تزئین و تقدیم نذورات سنتی بود كه توسط محترم ترین و بلند مرتبه ترین كاهنان همراه با سرودهای مقدس كه برای نشان دادن معنی هر یك از رسوم و رفتار های آئینی و برای اهمیت اسطوره ای بخشیدن به آنها، اجرا می شد.»ص۳۲ در ادامه این فصل به بررسی موضوعاتی چون «خاندان های الهی و اساطیر»، «**** هلیریولتین»، «تولد قدسی فرعون»، «اسطوره گاو» و... برمی خوریم كه به شرح تاریخچه اساطیر و آداب و سنن مصریان باستان می پردازد.
فصل سوم كتاب «امپراتوری شرق نزدیك باستان: سرود های آفرینش» اشاره به زمانی است كه اسطوره برای اولین بار در نوشتار ظاهر می شود كه محدوده جغرافیایی آن از بین النهرین تا آناتولی است و شامل اقوامی چون سومریان، سامی ها، هوریانی ها و نهایتا هیتی ها است.
«سرزمین های سامی غربی، تصور خدای برتر و متعالی» عنوان فصل چهارم كتاب به این موضوع می پردازد كه سامی ها به دلیل نداشتن علم الاساطیر و درك ساده و روشن از خدایی جدا از دنیا، هیچ گاه قادر به به وجود آوردن منظومه های مقدسی همچون منظومه های مقدس و عظیم ایران، هند و یونان و نیز بسط و گسترش عقاید خلاق و خیال انگیز خود نشدند.
مجموعه اساطیر جهان را می توان اثری جامع و كامل در بررسی اسطوره دانست كه علاوه بر محتوای علمی و تحقیقی برای متخصصین و دانشجویان كتابی خواندنی و جذاب مشتمل بر داستان های زیبا همراه با عكس های گویا و جالب توجه برای خواننده عادی است.
شب مولانا، بزرگداشت شاعر و عارف فارسيزبان با حضور هنرمندان ايراني در پاريس برگزار ميشود.
به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، سازمان علمي، فرهنگي يونسكو هر دو سال يكبار شخصيتهاي علمي و فرهنگي را كه داراي ارزش جهاني هستند، معرفي ميكند و در بين 63 شخصيتي كه در سال 2006 و 2007 از سوي يونسكو معرفي شدهاند، نام مولوي - شاعر و عارف فارسيزبان - ديده ميشود.
در پي معرفي مولوي به عنوان شاعري جهاني از سوي يونسكو كشورهاي ايران، افغانستان و تركيه قصد دارند برنامههايي را به طور مشترك و جداگانه در بزرگداشت مولانا اجرا كنند كه به اين منظور، جلسهاي با حضور احمد جلالي - نماينده دايم ايران در يونسكو -، ايوبي - رايزن فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در فرانسه -، حجتالاسلام والمسلمين ميري - معاون امور بينالملل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي -، محمدحسين ايماني خوشخو - معاون امور هنري وزارت ارشاد - و مديران مراكز هنرهاي تجسمي، موسيقي و هنرهاي نمايشي در معاونت امور هنري برگزار شد.
جلالي حذف نام ايران را از فهرست يونسكو در بزرگداشت مولانا نادرست خواند و گفت: بخشي از برنامههاي يونسكو از سوي شوراي اجرايي اين سازمان تعيين ميشود و كشور ايران از سال 1999 تا 2003 در اين شورا عضويت داشته، اما در حال حاضر عضو اين شورا نيست، بنابراين نام ايران هم اعلام نشده است و اصلا بحث حذف نام ايران مطرح نيست.
وي با اشاره به همايش دوروزه مولاناشناسي با حضور كشورهاي ايران، افغانستان و تركيه و برپايي نمايشگاه آثار مولانا به زبانهاي مختلف بر تدارك برنامههاي مهم و در شأن نام مولانا و ايران تاكيد كرد.
محمدحسين ايماني خوشخو - معاون امور هنري وزارت ارشاد - نيز با اعلام آمادگي و همكاري در بزرگداشت مولانا به برنامههاي معاونت هنري به اين مناسبت اشاره كرد و گفت: به اين مناسبت برنامههاي نمايشي، موسيقي و تجسمي تدارك ديده شده است. در اين راستا نمايشي بيكلام بر اساس طرحي از محمد رحمانيان به كارگرداني حسين مسافرآستانه در حال تمرين و آمادهسازي است. همچنين در بخش موسيقي با همكاري بنياد رودكي گروه موسيقي به آهنگسازي صادق چراغينظر و خوانندگي عليرضا قرباني با شعرهاي مولانا برنامههايي را به اين مناسبت اجرا خواهند كرد. در اين بخش گروه كوبان به سرپرستي ونداد مساحزاده به اجراي موسيقي ميپردازند و سياهچادر بختياري با نمايش چوببازي برنامه ديگر اين بخش است.
او به برپايي نمايشگاه آثار تجسمي با موضوع آثار و انديشههاي مولانا و قرآن در بزرگداشت مولانا در پاريس نيز اشاره كرد.
همچنين احمد جلالي - سفير ايران در يونسكو - در نشست خبري وزير علوم، با بيان اينكه سالي به نام مولانا در يونسكو وجود ندارد، اظهار كرد: در يونسكو مراسم بزرگداشت هشتصدمين سال تولد مولانا تصويب شده است.
به گزارش خبرنگار ايسنا، وي اظهار كرد: وزارت مسؤول يونسكو در ايران، وزارت علوم است كه پيگيري برگزاري اين بزرگداشت برعهده اين وزارتخانه است.
جلالي در ادامه سازمان ميراث فرهنگي، بنياد ايرانشناسي، وزارت آموزش و پرورش، كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي، انجمنهاي علمي، شوراي گسترش زبان فارسي و صدا و سيما را از جمله نهادهايي عنوان كرد كه در برگزاري اين مراسم با وزارت علوم همكاري ميكنند.
او گفت: برنامههاي مراسم بزرگداشت در چند روز آينده و پس از هماهنگي با مسؤولين اعلام خواهد شد.
جلالي با اشاره به برنامههاي مشترك ميان ايران، افغانستان و تركيه درباره بزرگداشت مولانا، گفت: ايران برنامههاي خاصي در اين باره در يونسكو برگزار ميكند كه سفير كشورهاي افغانستان، تركيه و تاجيكستان حضور خواهند داشت.
وي در ادامه با اشاره به وجود ميراث فرهنگي ايران در شيكاگو، گفت: بلافاصله پس از اعلام اين خبر، اعتراض رسمي و حقوقي طي نامهاي از جانب رييس سازمان ميراث فرهنگي تسليم يونسكو شد و در حال پيگيري است.
او در ادامه با اشاره به پرونده ثبت نوروز در ميراث معنوي، اظهار كرد: پرونده نوروز به عنوان اولين ثبت اثر ايران در ميراث معنوي به يونسكو تسليم شد و در اين ميان ايران با هدف سنگينتر كردن وزن پرونده، 10 كشور ديگر از جمله قفقاز و تركيه را در اين موضوع دخيل كرد.
وي با تاكيد بر اينكه برنامه عمل ايران براي حراست از ميراث معنوي كامل بوده است، خاطرنشان كرد: از 10 كشور دخيل، كشورهاي تاجيكستان، افغانستان و تركيه نيز بايد برنامه عملي خود را ضميمه پرونده ميكردند كه بهموقع نرسيد. اين موضوع سياسي نيست؛ كاملا فني است و در واقع هماهنگيها ميان كشورها به كندي انجام شده است.
گزيدهي شعرهاي فدريکو گارسيا لورکا با ترجمهي خسرو ناقد مجوز انتشار گرفت و اوايل مهرماه منتشر ميشود.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين کتاب که با عنوان «در سايهي ماه و مرگ» در هفتادمين سالمرگ شاعر انتشار مييابد، نزديک به يک سال در انتظار مجوز نشر مانده بود.
ترجمه ناقد از شعرهاي لورکا بهصورت دوزبانه و از سوي انتشارات کتاب روشن منتشر ميشود. شعرهاي اين مجموعه براي نخستينبار از زبان اسپانيايي به فارسي ترجمه شده است. در اين کتاب، افزون بر ترجمهي گزيده شعرهاي لورکا که در کنار متن اصلي آنها به زبان اسپانيايي منتشر شده، شرحي نيز درباره زندگي لورکا از زبان شاعر و همچنين ترجمهي دو گفتوگو با لورکا ضميمه شده است. يکي از اين گفتگوها که کمتر از دو ماه پيش از مرگ لورکا منتشر شد، به گفتهي مترجم، احتمالاً آخرين گفتوگو با اوست که اکنون براي نخستينبار بهزبان فارسي ترجمه و منتشر ميشود. در دومين گفتوگو، لورکا به اين پرسش که «شعر چيست؟» پاسخ داده و نظرات خود را درباره «ترانههاي کوليها»، «شعرهاي نيويورک» و ديگر سرودههاي خود مطرح کرده است.
آنچه در پي ميآيد، بخشي کوتاه از پيشگفتاري است که خسرو ناقد بر کتاب «در سايهي ماه و مرگ» نگاشته است:
«لورکا شاعري است که افسانهي مرگش بر افسون شعرش پيشي گرفته است. حتا آنان که شعر او را درنمييابند، ناگزير افسون افسانهي مرگ او ميشوند، تا شايد با لرزيدن از لرزهاي که تير خلاصِ جوخهي سياه مرگ در سحرگاه 18 ماه اوت سال 1936 ميلادي بر پيکر لورکا انداخت، بهژرفاي شعر او راه يابند. اين هم گوشهاي ديگر از تراژدي زندگي لورکاست که محبوبيت مرگش بيش از شعر اوست.
اکنون ديري است که مرگ لورکا افسانه شده است؛ افسانهاي که آدمي را بيش از آن که افسرده سازد، افسون ميکند. و شايد بهراستي اين افسونِ افسانهي مرگ لورکاست که ما را به دنياي رازگونهي افسانههاي شعر او ميکشاند و نه برعکس. من خود نخست با «مرگ لورکا» با او آشنا شدم و نه با شعر لورکا. «مرگ لورکا» را يان گيبسون درست چهار سال پيش از مرگ ژنرال منتشر کرد؛ در سال 1971 ميلادي. پيش از آن - حداقل در اسپانيا - نام بردن از لورکا در تمام دوران سلطهي رژيم ژنرال فرانکو، رسماً منع شده و نشر و پخش نوشتههايش بيش از بيست سال ممنوع شده بود. با «مرگ شاعر»، زندگي لورکا دوباره آغاز شد و با زندگينامهاي که گيبسون نزديک به دو دهه پس از آن منتشر کرد، به تمام اسطورههايي که پيرامون زندگي و مرگ لورکا شکل گرفته بود، پايان داد و زندگي شاعر را از آغاز تا آخرين لحظات حيات او - گاه لحظه به لحظه - پي گرفت و اثري شگفت و در عين حال دور از دروغ و نزديک به رويدادهاي زندگي لورکا بهجا گذارد.
در کتاب «زندگينامهي لورکا» ميبينيم که چهسان زندگي و شعر لورکا با هم درآميخته است؛ گويي که شاعر تمام آثارش را خود تجربه کرده است. لورکا خود در جايي ميگويد: «چهرهها و شخصيتهاي شعرهاي من همگي وجود خارجي داشتند». جالب آنکه اين کتاب به «راهنماي سفر» به اسپانيا و بخصوص به منطقهي اندلس و شهر غرناطه (گرانادا) ميماند. گيبسون خوب ميداند که لورکا چقدر سفر را و سخن گفتن از سخنسرايان اسپانيا را دوست ميداشت. از اينرو در اين کتاب کوشيده است تا پا بهپاي لورکا و از نگاه او، رودخانهها، تپهها، کوهسارها، شهرها و روستاها و بناهاي تاريخي و ميدانهاي گاوبازي اندلس و خيابانها، کوچهها، باغها و کاخها و کليساهاي شهر گرانادا را بهتصوير کشد تا هم تأثير محيط زيست لورکا را بر شعرهايش نشان دهد و هم خواننده را با ديدنيهاي اين سرزمين زيبا که محل تلاقي فرهنگهاي شرق و غرب است، آشنا سازد.
گيبسون که استاد زبان و ادبيات اسپانيايي در دانشگاههاي لندن و بلفاست بود، براي نگارش زندگينامهي لورکا، ترک تدريس ميکند و با خانوادهاش به اسپانيا ميرود و پس از سيزده سال تحقيق در آثار لورکا و نامهها و دستنوشتههاي منتشرنشدهي او و جستجو در کتابخانهها و آرشيوهاي گوناگون و گفتگو با خانواده و دوستان شاعر و از آنجمله با ايزابل - خواهر لورکا - و نيز نشستن پاي صحبت شاهدان عيني و پيگيري رد پاي شاعر در آرژانتين و آمريکا و کوبا، اثري بينظير دربارهي زندگي و مرگ شاعر ميآفريند؛ کتابي که در اين ميان به بسياري از زبانها ترجمه و منتشر شده است. او پس از سالها رفتوآمد و گشتوگذار در اسپانيا، چنان شيفهي اين سرزمين ميشود که تابعيت اسپانيايي را ميپذيرد و براي هميشه در اين کشور ميماند. از او زندگينامهاي نيز دربارهي سالوادور دالي - بزرگترين نقاش سوررآليست و يکي از نزديکترين دوستان لورکا - منتشر شده است.
«غرناطهي لورکا» (گرانادايِ لورکا) عنوان کتابي ديگر از گيبسون است که هم راهنماي سفر است براي گردشگراني که امروز به گرانادا سفر ميکنند و ديدنيهاي شهر را ميخواهند ببينند، و هم براي ما که ميخواهيم در گذشتهاي نه چندان دور، جاي پاي لورکا را در اين منطقه دنبال کنيم؛ از زادگاهش - «فونته واکروس» - در 18 کيلومتري گرانادا، تا قتلگاهش در تپههاي نزديک روستاي «ويزنار». اينک ميتوان در کنار درخت زيتوني که شاعر را و صدها تن از قربانيان جنگ و جنون را در اطراف آن، در گورهاي دستهجمعي، به خاک سپردند، نشست و صد قدم دورتر، بهزمزمهي چشمهاي گوش فراداد که شاعران عرب مسلمان «چشمهي اشک» نامش نهادهاند. و بعد انديشيد که راستي لورکا در آخرين لحظهي زندگياش به چه ميانديشيده است؟ صداي لورکا چه نزديک است!
كريستوفر پائوليني - نويسنده كتاب "اراگون" كه در ليست پرفروشترينهاي كتاب نوجوانان و جوانان قرار دارد - در مصاحبهاي به بيان چگونگي خلق اين اثر و سرزمين جادويي "آلاگيزيا" پرداخته و "سفيرا"ي اژدها را به عنوان شخصيت محبوبش در اين كتاب عنوان كرده است.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، پائوليني كه در موقع خلق اراگون 15 سال داشته، گفت: سفيرا هميشه خاستگاه و مبدا شكلگيري و رشد اراگون بوده است و حتا زمانيكه شخصيت سفيرا را شكل ميدادم، او را بهترين دوستي كه هر كسي ميتوانست داشته باشد، درنظر گرفتم: وفادار، بامزه، شجاع، باهوش و نجيب.
وي اضافه كرد: نوشتن درباره سفيرا را دوست داشتم. سفيرا از همان هنگام كه در تخم قرار داشت، از سوي اراگون مراقبت ميشد و همين امر رابطه آنها را متفاوت ميكرد. آنها هر دو جوان بودند و با يكديگر براي اولين بار به مكاشفه جهان پرداختند. سفيرا آنقدر باهوش است كه بعضي اوقات فكر ميكنم به من نگاه ميكند و ميگويد: چه ميخواهي؟
پائوليني درباره شكلگيري سرزمين آلاگيزيا در داستانش گفت: پيش از آغاز نوشتن اراگون تاريخ اصلي آلاگيزيا را آماده كردم. علاوه بر آن معمولا جزييات و اطلاعات لازم را نيز خلق ميكردم. به عنوان مثال تا زمانيكه مقصد سفر اراگون اهميت پيدا نكرده بود، نقشهاي از آلاگيزيا تهيه نكرده بودم، اما اين كار را آن موقع انجام دادم.
وي تصريح كرد: نام شخصيتها و مكانهاي من از منابع قديمي روسي، آلماني، انگليسي و نروژي اتخاذ شده است و برخي از آنها نيز ساخته ذهن خودم بود. انتخاب يك نام مناسب پروسهاي است كه روزها، هفتهها و شايد سالها به طول بينجامد.
خالق اراگون در پاسخ به سوالي مبني بر اينكه "آيا ميتوانيد انتظارات خوانندگان از بخش ديگر اين سه گانه را پيشبيني كنيد؟" گفت: من فكر ميكنم كه در دو قسمت بعدي نيز از همان لوكشينهاي فوقالعاده، جنگهاي هيجانانگيز و خودكاويهاي شخصيتهايي همچون اراگون در كنار عشق واقعي استفاده خواهم كرد.
وي درباره چرايي چاپ اراگون توسط خودش گفت: من و خانوادهام تصميم گرفتيم به دليل مسائل مالي و نيز كنترل بر كتاب خودمان آن را به چاپ برسانيم. همچنين انجام اين پروژه به صورت گروهي توسط خانواده هيجان خاص خود را داشت.
نويسنده يكي از پرفروشترين كتابهاي نوجوانان از نويسندگاني كه در نوشتن كتاب از آنها الهام گرفته بود، به فيليپ پولمن، مروين پيك، گارت نيكس و اكتاويا باتلر اشاره كرد و گفت: من از خواندن كتابهاي آنها بسيار لذت بردم و استفاده كردم.
در بخشي از اين گزارش كه توسط پايگاه اينترنتي Teenreaders تهيه شده، پائوليني درباره ژانر تخيلي و دليل گرايش بسياري از مردم به اين ژانر ميگويد: موفقيت اين ژانر در ميان اقشار مختلف و سنين مختلف يك دليل خاص ندارد؛ بلكه دلايل زيادي در آن دخيل هستند. تصور ميكنم كه يكي از مهمترين دلايل آن قدرت تخيل قوي است كه خواننده به آن دست پيدا ميكنند و ذهن خود را با خواندن اين داستانها به پرواز درميآورد.
وي افزود: از تخيلات لذت ميبرم؛ زيرا اين كار به من قدرت ميدهد تا سرزمينهايي را ملاقات كنم و چيزهايي را ببينيم كه هرگز وجود نداشته است. تجربه سرگذشتهاي جسورانه و از همه مهمتر وجود جادو در جهان از ديگر دلايل علاقه من به داستانهاي تخيلي است.
او درباره نويسنده شدنش عنوان كرد: سالهاي بسياري بود كه تصميم به گفتن داستان از طريق كتاب، فيلم و تئاتر داشتم. در حقيقت اراگون ايده اوليه ساخت يك فيلم بود. من هرگز تصميم نداشتم نويسنده شوم و نوشتن اراگون چالش دروني بود براي نوشتن داستاني كه هرگز قصد چاپ آن را نداشتم. البته وقتي فهميدم كه ميتوانم نويسنده خوبي شوم، به اين كار ادامه دادم.
پائوليني در ادامه در توصيه به نويسندگان جوان گفت: نويسندگان در هر سني بايد به سه چيز ساده توجه داشته باشند: درباره چيزي بنويسيد كه باعث هيجان شما ميشود و شما را به حركت واميدارد، سختكوش و منظم باشيد؛ در غير اين صورت شخص ديگري جاي شما را خواهد گرفت و در آخر متواضع باشيد و از نظرات و انتقادات ديگران استفاده كنيد.
گروه ادب و هنر - در حالي كه يونسكو نام ايران را در گروه كشورهاي برگزاركننده بزرگداشت مولانا قرار نداده است، احمد جلالي نماينده دائم ايران در يونسكو، حذف نام ايران را از فهرست يونسكو نادرست خواند.
وي گفت: بخشي از برنامه هاي يونسكو از سوي شوراي اجرايي اين سازمان تعيين مي شود و كشور ايران از سال 1999 تا 2003 در اين شورا عضويت داشته اما در حال حاضر عضو اين شورا نيست، بنابراين نام ايران هم اعلام نشده است و اصلا بحث حذف نام ايران مطرح نيست.
يونسكو هر دو سال يكبار شخصيت هاي علمي و فرهنگي را كه داراي ارزش جهاني هستند، معرفي مي كند و در ميان 63 شخصيتي كه در سال 2006 و 2007 از سوي يونسكو معرفي شده اند نام مولوي، شاعر و عارف فارسي زبان ديده مي شود.
با توجه به جايگاه رفيع مولوي در ايران و فارسي زبان بودن اين شاعر بزرگ، برنامه هاي متنوعي از سوي مسئولان و دست اندركاران فرهنگي كشور براي بزرگداشت اين نابغه شعر و شاعري، برگزار مي شود. شب مولانا كه به همين مناسبت برگزار مي شود، برنامه اي است كه در پاريس اجرا خواهد شد و هنرمندان ايراني در آن حضور خواهند داشت.
محمدحسين ايماني خوشخو، معاون امور هنري وزارت ارشاد نيز با اعلام آمادگي و همكاري در بزرگداشت مولانا اعلام داشت: برنامه هايي در حوزه هاي نمايش، موسيقي و هنرهاي تجسمي اجرا خواهد شد
ژوزه ساراماگو در مصاحبه اي با روزنامه ال پاييس -مهم ترين روزنامه اسپانيا- در پي اعتراف گونتر گراس به عضويت در گروه اس.اس از وي حمايت كرد و مخالفان گراس را رياكار خواند.
ژوزه ساراماگو نويسنده پرتغالي رمان كوري و برنده جايزه نوبل،با بيان اينكه وقتي مصاحبه گونتر گراس را خواندم، در ابتدا بسيار شوكه شدم اظهار داشت: من هيچ گاه فكر نمي كردم كه گراس بتواند يك روزي در ارتش نازي آلمان باشد، آن هم به طور داوطلبانه.
وي افزوده است: اما از واكنشي كه مخالفان اين اظهارات نشان دادند، بيشتر شوكه شدم.
ساراماگو در مصاحبه با ال پاييس گفته است: گراس در آن زمان تنها 17 سال داشته است. اين در حالي است كه او در باقي عمر خود به گونه اي ديگر عمل كرده است. آيا سال هاي بعد از اين اتفاق به شمار نمي آيد؟
ساراماگو كه اكنون 83 ساله است و يك سال قبل از گونتر گراس يعني در سال 1998 جايزه نوبل را دريافت كرده، ادامه داده است: تصور مي كنم كه واكنش رياكارانه مخالفان گراس از نبود ژرف انديشي آنها ناشي مي شود.
وي افزوده است: اين كه مي گويند
گونتر گراس براي اينكه كتابش پرفروش شود، دست به بيان اين اظهارات زده ، كاملا ننگ آور و شرمگينانه است. هميشه هستند كساني كه مي خواهند شخصيت هاي پرنفوذ را لكه دار كنند.
هجدهم شهريور، سالروز درگذشت جلال آل احمد است كه در سال 1348 در اسالم گيلان از دنيا رفت.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، از دورهي دهجلدي آثار آل احمد كه اواخر سال گذشته توسط نشر جامهدران براي اولينبار منتشر شدند، «سنگي بر گوري» براي چاپ سوم آماده ميشود.
«سنگي بر گوري»، به گفتهي برادرزادهي جلال آل احمد، پيشتر با مجوز، تنها يكبار در سال 1360 منتشر شده بود كه بلافاصله جمعآوري شد و پس از آن ديگر تا به امروز بهصورت رسمي منتشر نشده است.
ساير مجلدها نيز كه دربرگيرندهي آثار ديگري از اين نويسندهاند، عبارتاند از: «مدير مدرسه»، «نون والقلم»، «زن زيادي»، «غربزدگي»، «خسي در ميقات»، «ديدوبازديد»، «سهتار»، «از رنجي كه ميبريم» و «پنج داستان» كه براي چاپ دوم آماده ميشوند.
نشر فردوس - از ديگر ناشران آثار آل احمد - هم چند عنوان از كتابهاي اين نويسنده را براي تجديد چاپ در دست انتشار دارد؛ «تاتنشينهاي بلوك زهرا» (چاپ سوم)، «سهتار» (نوبت نهم)، «روشنفكران» (چاپ پنجم) و «سفر روح» (چاپ سوم) اين كتابها هستند. ضمن اينكه «سوء تفاهم» براي چاپ اول آماده ميشود.
عنوانهاي «هفت مقاله» و «داستانهاي كودكان» ديگر كتابهايي هستند كه به قلم آل احمد منتشر شدهاند.
همچنين بهتازگي كتابي در بررسي انديشههاي جلال آل احمد در مقايسه با ديگر روشنفكران با نام «تكاپو در ياس» تاليف محمدرضا كمالي منتشر شد. مولف در اين اثر به بررسي و مقايسهي آراي 50 روشنفكر معاصر ازجمله علي شريعتي، داريوش آشوري، مقصود فراستخواه، محمدعلي جمالزاده، اميل دكولانژ، ويليام جيمز، ماكس وبر، مارتين هايدگر، سيدجمالالدين اسدآبادي، زيگوموند فرويد، مرتضي مطهري، هگل، مهدي بازرگان، آيتالله طباطبايي و نيز نظرات آنها دربارهي آل احمد پرداخته است.
البته در اين اثر، نظر انديشمندان غير ايراني كه به تعدادي از آنها اشاره شد، با نظر آل احمد دربارهي مقولهي روشنفكري بررسي شده است.
به گزارش ايسنا، م. آزاد دربارهي اين نويسنده گفته بود: كنايه و ايجاز ـ و طنز كه طبيعت كنايه است ـ «پوشيدهگويي»اي كه صريحتر از هر صراحت بيان ناممكني است، كه واقعيتها را برهنه ميكند به رمز و رازي ناآشنا به گوش نامحرم، با ايجازي لحظهوار، ضربهزن، و كاري، و با طنزي تلخ و خشن (بيگانه با ظرافهپردازيهاي ياوه) تند و تيز و زخمزن، بيداركننده با نداي طغيان بر سلطهي هراس و سكون و...؛ اينهاست بعضي ظرفيتهاي زندهي زبان گفتن و نوشتن جلال آل احمد، قلم و قدم او.
ايرج افشار نيز معتقد است: نويسندگي زندگي او بود. او با اين لذت زندگي ميكرد. به اديبان و محققان اعتقادي نداشت. ذوقپروري و تازهبيني را برتر از تجسس و بررسي در گذشتهها ميدانست. آثارش، خود گواهي است روشن براي اين نكته.
علي شريعتي هم در نوشتاري دربارهي روشنفكران از نام جلال آل احمد در كنار نامهايي همچون امه سهزر، فرانتس فانون و كاتب ياسين ياد ميكند و ميگويد: اينها هستند كه شعار بازگشت به خويش را مطرح كردهاند و هيچكدامشان تيپ مذهبي نيستند. او جرات كرد، جرات كرد برخلاف همهي ارزشهايي كه در گروه خودش ساخته و پرداخته شده بود و از اينكه به كهنهگرايي و امل بودن و قديمي بودن متهمش كنند، نترسيد و اين جرأتش براي ما ارزش دارد. او بهعنوان يك هوش روشنفكرانه تحليل ميكند تا درست بفهمد و به عمق اين قالبهايي كه در آنها مباني و روحهاي بسيار عميق وجود دارد، فرو برود.
سيمين دانشور نيز معتقد است: كوشش جلال براي كارش و نوشتهاش در حد فداكاري است. او اگر در نوشتههايش تلگرافي، حساس، دقيق، خشمگين، افراطي، صميمي و حادثهآفرين است، در زندگي روزمره نيز همينطور بوده است.
پينوشت: از «يادنامهي جلال آل احمد» به كوشش علي دهباشي نيز در نگارش اين مطلب استفاده شده است.
بهگزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين مجموعه به صورت دوزبانه با ترجمهي مهدي افشار و مناواز آلكساندريان، دفترهاي "اسير"، "ديوار"، "عصيان"، "تولدي ديگر" و "ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد" اين شاعر معاصر را شامل ميشود كه ازسوي انتشارات سمير بهچاپ رسيده است.
به اعتقاد مهدي افشار كه پيش از اين دفتري از شعرهاي سهراب سپهري را به انگليسي ترجمه كرده و به ترجمهي شعرهاي فريدون مشيري مشغول است، ترجمهي شعر فروغ از اينها دشوارتر است.
به گفتهي او، شعر سهراب بسيار ساده است و برخلاف اينكه فكر ميكنند در هند بوده و شرقيتر است، اصلا با ذهنيت و زبان فرنگي نوشته شده و بهراحتي ميتوان واژه جايگزين كرد؛ اما بر شعر فروغ روح ايراني حاكم است و به اين دليل ترجمهي آن دشوار است. شعر فريدون مشيري نيز شعري انساني است و شعر انساني فراگير است و مضامين اخلاق، مروت، مهرورزيدن و طبيعت بهراحتي ترجمهپذيرند.
افشار همچنين ترجمهي هشت دفتر از "بازتاب نفس صبحدمان" مشيري شامل "تشنهي توفان"، "گناه دريا"، "ابر و كوچه"، "بهار را باور كن"، "از خاموشي"، "ريشه در خاك" و "مرواريد مهر" را به پايان رسانده و آن را به نشر نامك سپرده و به ترجمهي دفتر دوم اين كليات مشغول است.
"عشق يعني پرهيز از گناه" و "گفتوگوي يك زن با خدا" آخرين كتابهاي منتشرشدهي اين مترجماند كه بهترتيب از سوي نشر چامه و نامك عرضه شدهاند.
انستيتو حافظ روز دوشنبه در دارالسلام - مركز تانزانيا - كار خود را آغاز كرد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين مراسم با حضور سفير جمهوري اسلامي ايران در تانزانيا – عباس واعظي - و نماينده مجلس شهر كيلوا – حسنين دوجي - برگزار شد.
در اين مراسم، طاهر عبيات - مدير انستيتو حافظ - در سخناني گفت: شناخت و ارتباط ملتها با يكديگر، دو عامل مهم در توسعه روابط و تعامل فيمابين آنهاست و يكي از اين بسترهاي تعامل و شناخت، توسعه روابط علمي، فرهنگي، تجاري است.
وي در ادامه افزود: انستيتو حافظ با پشتوانه جمعي از ايرانيان علاقهمند به توسعه روابط با تانزانيا تاسيس شده و دو ملت بزرگ ايران و تانزانيا مشتركات زيادي دارند. ملت تانزانيا از شعور و آگاهي بالايي برخوردار است، سابقه مبارزات ضد استعماري تانزانيا به رهبري ژوليوس نايرره، روحيه تعامل و همزيستي اديان و گروههاي اجتماعي در تانزانيا و سابقه حضور ايرانيان در گذشته از دلايل بارز اين مشتركات است.
عبيات در ادامه گفت: در كشور ما توانمنديهاي علمي، آموزشي، فني و تجاري خوبي وجود دارد كه ميتوان با معرفي و عرضه جلوههايي از آن، اين روابط را توسعه و مستحكم كرد. موسسان انستيتو حافظ با درك اين واقعيت، بهدنبال تحقق اين رسالت، يعني توسعه و تقويت روابط دو ملت هستند و در اين راستا براي توسعه شناخت و معرفي بازار تانزانيا به مردم ايران، خواهان تعامل هر چه بيشتر با روشنفكران و علما بويژه دانشگاهيان و بازاريان و تجارند. از سوي ديگر، بر آن هستيم تا با معرفي توانمنديهاي فني، علمي، آموزشي و تجاري ايران به ملت تانزانيا، در توسعه روابط دوجانبه نقش مفيدي ايفا كنيم.
وي افزود: انستيتو حافظ هماكنون كار خود را با ايجاد يك مركز آموزش كامپيوتر در جهت آموزش فني و حرفهيي مردم، بويژه جوانان و نيز با سرويسدهي در زمينه خدمات اينترنتي، آغاز كرده و اميدواريم موثر واقع شود.
در ادامه، سفير جمهوري اسلامي ايران با تاكيد بر سابقه تاريخي روابط ايران و تانزانيا، به تقويت اين روابط در زمينههاي اقتصادي و انساني اشاره كرد.
وي گفت: هماكنون چند شركت ايراني در تانزانيا به ثبت رسيده و مشغول فعاليتاند كه يكي از اين شركتها انستيتو حافظ است كه در زمينه آموزشي فني و حرفهيي در تخصصهاي مختلف، بويژه در زمينه آموزش علوم سختافزار و نرمافزار كامپيوتر فعاليت ميكند.
واعظي در ادامه افزود: هدف اساسي از تاسيس اينگونه موسسات، اعطاي فرصت شغلي به جوانان و تقويت بنيه فني و حرفهيي آنان به منظور رفع نيازهاي اجتماعي و اقتصادي است.
نماينده مجلس كيلوا نيز گفت: حضرت علي (ع) و امام صادق (ع ) تاكيد زيادي بر كسب و فراگيري علم و دانش داشتند و توصيه ميكردند كه مسلمانان بايد در اين راه دنبالهرو يكديگر و مشوق هم باشند.
حسنين دوجيوي در ادامه به نيابت از دولت تانزانيا از ايران تشكر و درخواست كرد كه ايران همكاري خود را با اين كشور گسترش دهد و گفت، در زمينه فعاليتهاي آموزشي بهتر است در نقاط محروم و دوردست سرمايهگذاري شود؛ چون نياز به چنين خدماتي درروستاهاي ما بيشتر احساس ميشود.
وي در ادامه خواستار ارتقاي سطح علمي اين دورهها در قالب **** آموزشي شد.
چهار كتاب از ابراهيم گلستان در انتظار كسب مجوز نشرند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، علاوه بر كتاب «نامه به سيمين دانشور» گلستان كه به گفتهي ناشر مدت دو سال است در انتظار مجوز نشر بهسر ميبرد، آثاري ازجمله «جوي و ديوار و تشنه»، «گفتهها» و «شكار سايه» نيز منتظر دريافت اجازهي انتشارند.
همچنين داستان «خروس» و «نوشتن با دوربين» (گفتوگوي پرويز جاهد با ابراهيم گلستان) بهزودي تجديد چاپ ميشوند.
چاپ اول و دوم «نوشتن با دوربين» و چاپ اول «خروس» سال گذشته انجام شده بود كه حالا چاپهاي سوم و دومشان ازسوي نشر اختران منتشر خواهد شد.
از آثار اين نويسنده و فيلمساز ساكن خارج از كشور، بهتازگي «اسرار گنج درهي جني» (كه گلستان فيلمي را هم با همين عنوان ساخته است) و «آذر، ماه آخر پاييز» نيز به چاپهاي سوم و دوم رسيدهاند.
ترجمه "كتاب موجودات خيالي" و "تا روشنايي بنويس" از احمد اخوت منتشر ميشوند.
به گزارش خبرنگار بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، "كتاب موجودات خيالي" اثري است از بورخس كه فرهنگ موجودات خيالي با ديدگاه اين نويسنده است و حاصل تحقيق او درباره موجودات خيالي شرق و غرب. اين كتاب ازسوي نشر ماهريز زير چاپ است.
"تا روشنايي بنويس" نيز مجموعه چند مقاله است درباره ناتوانيهايي چون غم غربت كه هر مقاله يك پسوند "نا" دارد؛ مثل ناخواندهها و نانوشتهها؛ اين كتاب بهزودي توسط نشر جهان كتاب منتشر خواهد شد.
همچنين "رمان به مثابه ترجمه" اين نويسنده و مترجم به تازگي ازسوي نشر ني براي دريافت مجوز ارايه شده است. اخوت در اين كتاب، به رمانهايي كه در قالب ترجمه نوشته شدهاند، ميپردازد. بخشي از اين اثر دربارهي مستعارنويسي است و اينكه چرا نويسندهاي كار تاليفي خودش را بهنام ترجمه منتشر ميكند.
احمد اخوت متولد 1330 اصفهان است. از جمله آثار او به: ترجمهي مجموعهي داستان "ساعت گرينويچ" آن بيتي، "لطيفهها از كجا ميآيند" ،"نشانهشناسي مطايبه" و مجموعه داستان "برادران جمالزاده" ميتوان اشاره كرد.
سيروس شميسا قصد دارد تعدادي از كتابهايش را با ويراست تازه منتشر كند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين آثار كتابهاي نقد ادبي، فرهنگ تلميحات، فرهنگ اشارات و معاني را شامل ميشود كه پيشتر منتشر شدهاند و در حال حاضر چاپ اول از ويرايش دوم آنها انتشار مييابد.
شميسا گفت، اين عنوانها را با تجديد نظر و انجام اصلاحاتي به دست تجديد چاپ سپرده است.
سيروس شميسا متولد سال 1327 در رشت است. او از رشته پزشكي انصراف داده و در رشته زبان و ادبيات فارسي دانشگاه شيراز تحصيل كرده و دكتري خود را از دانشگاه تهران گرفته است.
پيشتر از اين استاد ادبيات فارسي دانشگاه، «سبكشناسي نثر»، «كليات نثرشناسي»، «گاهنامهي ادبيات معاصر»، «ماه در پرونده»، «گزيده منطقالطير عطار»، «گزيده غزليات مولوي»، «سيروس در اعماق» و برخي كتابهاي ديگر منتشر شدهاند.
شميسا در سال 82 جايزه منتقدان شعر بيژن جلالي را گرفت و چندي پيش نيز مراسم بزرگداشت او با سخنراني حسين پاينده و سعيد حميديان در دانشگاه علامه طباطبايي برگزار شد.
اوريانا فالاچي، معروفترين خبرنگار ايتاليايي كه به دليل فعاليتهاي روزنامهنگاري جهانياش مشهور است، امروز (جمعه) در سن 77 سالگي درگذشت.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) به نقل از خبرگزاري رويتر، خانم فالاچي كه در شهر زادگاهش، فلورانس، درگذشت، هفت سال بود كه از بيماري سرطان رنج ميبرد.
وي از جمله خبرنگاراني بود كه توانست در قرن بيستم با بسياري از شخصيتهاي سياسي مشهور جهان همچون ياسر عرفات، **** فقيد تشكيلات خودگردان فلسطين، گلدا مير، نخست وزير پيشين اسراييل، هنري كيسينجر، وزير خارجهي سابق آمريكا، امام خميني (ره)، **** فقيد انقلاب اسلامي ايران، لخ والسا، **** جنبشهاي كارگري لهستان، آريل شارون، نخست وزير سابق اسراييل، معمر قذافي، **** ليبي و محمدرضا پهلوي گفتوگو كند.
وي به عنوان خبرنگار جنگي در جنگ ويتنام شركت داشت و فعاليتهاي خود را با پيوستن به جنبش مقاومت ضد فاشيستي در ايتاليا در طول جنگ جهاني دوم آغاز كرد.
فالاچي در 29 ژوئن 1929 در فلورانس به دنيا آمد و در عرصه روزنامهنگاري و نويسندگي فعاليت داشت.
از جمله كتابهاي وي ميتوان به هفت گناه هاليوود (1958)، پنلوپه در جنگ (1962)، مصاحبه با تاريخ (1976) و نامهاي به كودكي كه هرگز زاده نشد، اشاره كرد.
وي پس از 11 سپتامبر 2001 اتهاماتي را عليه اسلام و مسلمانان وارد كرد كه اين امر اعتراض گستردهي مسلمانان را در پي داشت و به دليل همين اتهامات بود كه محاكمههاي عليه وي ترتيب داده شد.
اميرحسن چهلتن فعلا براي چاپ رمان جديدش تصميمي ندارد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين داستاننويس هنوز رمان جديدش را با عنوان "اخلاق مردم خيابان انقلاب" به ناشر نسپرده است. او كه در آغاز سال جديد از پايان نگارش هفتمين رمانش خبر داد، گفت كه بهخاطر وضعيت صدور مجوزها هنوز براي چاپ آن اقدامي نكرده است.
همچنين دو كتاب چهلتن براي تجديد چاپ منتظر مجوز نشرند؛ "تالار آيينه" و "مهر گياه" اين داستاننويس به ترتيب براي چاپهاي پنجم و چهارم حدود چهارماهي است كه در انتظار دريافت مجوزند.
وي اين روزها به انجام تحقيق و يادداشتبرداري براي نگارش رمان جديدش مشغول است.
پيش از اين، مجموعههاي داستان "صيغه"، "دخيل بر پنجرهي فولاد"، "ديگر كسي صدايم نزد"، "چيزي به فردا نمانده است"، "ساعت پنج براي مردن دير است"، رمانهاي "روضهي قاسم"، "تالار آيينه"، "مهر گياه"، "تهران شهر بيآسمان"، "عشق و بانوي ناتمام"، "سپيدهدم ايراني" و فيلم - داستان "كات منطقهي ممنوعه" از اين داستاننويس منتشر شدهاند.
ليلي دقيق اولين مجموعه داستان خود را با عنوان «چرت كوتاه» منتشر كرد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين مجموعه با هشت داستان «چرت كوتاه»، «از آن طرف آب»، «سهم ما از مادربزرگ»، «چهطور يادت نيست»، «شكلات عمر انسان را طولاني ميكند»، «جالباسي» و... به زندگي روزمرهي آدمها توجه كرده است.
«چرت كوتاه» را نشر بازتابنگار در شمارگان يكهزارو100 نسخه و بهاي 10هزار ريال منتشر كرده است.
مجوز دايم انتشار داستان «خروس» ابراهيم گلستان لغو شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، به گفتهي ناشر كتاب كه اثر را براي تجديد چاپ دوم آماده ميكرد، طي تماسي به او اعلام شده كه كارت مجوز دايم اثر را تحويل بدهند، چون لازم است تغييراتي در كتاب اعمال شود.
چاپ اول اين كتاب اسفندماه سال گذشته ازسوي انتشارات اختران عرضه شد.
گلستان - داستاننويس ساكن انگيس - پيشتر اعلام كرده به انتشار آثارش در ايران علاقهمند است، اما پس از چاپ يكي از كتابهايش كه با اصلاحاتي منتشر شد، اعتراض خود را نسبت به اين امر عنوان كرد.