مجموعه شعر «جمعه، خيابان وليعصر (عج)» نقد شد
خبرگزاري فارس: مجموعه شعر «جمعه، خيابان وليعصر (عج)» سروده آرش شفاعي در كانون ادبيات ايران نقد و بررسي شد.
به گزارش خبرنگار فارس، دويست و پنجاه و هشتمين نشست هفته كانون ادبيات ايران، به نقد مجموعه شعر «جمعه، خيابان وليعصر (عج)» اختصاص داشت كه با حضور شاعر اين اثر، آرش شفاعي، و منتقدان سينا عليمحمدي، حبيب محمدزاده، حامد هاتف عصر روز گذشته برگزار شد.
در ابتداي اين نشست آرش شفاعي بخشهايي از سرودههاي خود را خواند و در ادامه حامد هاتف در مورد اثر اين شاعر گفت: به اين زوديها نقد نميتواند خود را از نقد بلاغي، سنتي جدا كند.
هاتف در اين مورد گفت: اين مسئله نه به اين دليل است كه منتقدان ما نقد ادبي جديد قرن 20 را نمي شناسند، در اين دو دهه گذشته با ترجمههايي كه به نظر كارشناسان ترجمههاي موفقي بوده هر كس كه بخواهد ميتواند مكاتب را بشناسد.
وي گفت: ولي نقد ما همچنان سبقه بلاغي خود را حفظ كرده و علت آن است كه به دليل كهن الگو شدن بلاغت در ذهن ايراني شاعران ما شعرهايي ميگويند كه پتانسيل خود را با رويكردي بلاغي در شعر مشخص ميكند.
هاتف اضافه كرد: از آنجا كه متون مورد نقد اغلب بلاغي هستند و ظرفيتهاي ذهني شاعر عموماً در حوزههاي بيان و بديع و كمتر معاني متبادر شده، نقد ما چارهاي جز رويكرد بلاغي ندارد.
عضو هيئت تحريريه «وازنا» در مورد اثر شفاعي گفت: اين مجموعه عليرغم داشتن شاعر كلاسيك و خراساني، اما مولفههاي بلاغت نقش چندان پر رنگي ندارند.
اين شاعر جوان گفت: اين مطلب به فردي كه ميخواهد در مورد اين كتاب سخن گويد اين اجازه را ميدهد تا نقد خود را مبتني بر مكاتب ادبي جديد غرب كند.
هاتف با اشاره به نقد فمينيستي، ماركسيستي گفت: شعرهاي اين مجموعه را بر اساس نقد فمينيستي و ماركسيستي ميتوان نقد كرد و نبايد گذشت كه شعرهاي اين مجموعه اشارات بينا متني زيادي دارند.
هاتف اضافه كرد: با بسياري از اشعار اين مجموعه نميتوان ارتباط برقرار كرد در صورتي كه بينا متني كه در آن حضور دارد را در نيابيم.
وي گفت: برخي از اشعار گويا تبديل به چيستان و يا معما شدهاند، يعني درباره موردي صحبت ميشود كه بر اساس آنچه در شعر گفته ميشود بايد آن را كشف كنيم.
اين منتقد با خواندن برخي اشعار اضافه كرد: شعر اول مجموعه «باران» است كه خواننده بايد بداند كه فيثاغورث دايره را كاملترين شكل ميدانست و رمز باوري خاص فيثاغورثيان در يونان و ديگر مسايل كه خوانده بايد با آنها آشنا باشد كه اين مسئله جزء آگاهيهاي خواننده است.
هاتف بيان كرد: در اين شعر ما با موقعيت سوژگي مواجه هستيم، فردي كه در جامعه امروز زندگي ميكند كه در موقعيت سوژگي كه ايدئولوژي حاكم به وي تحميل كرده قرار گرفته كه شاعر به آن پر و بال داده است.
وي با بررسي جز به جز برخي قسمتها از كتاب شفاعي گفت: در شعر " قرار تلفني " به نوعي فضاپردازي مرگ را ميبينم. در اين شعر فردي با مرگ تماس گرفته و قرار مي گذارد و در قرار منتظر است در سكوت به آرامش برسد.
هاتف گفت: نكته جالب اينجاست كه قرار تلفني اين نكته را به ذهن متبادر ميكند كه فرد با يك زن قرار گذاشته است.
وي گفت: ولي هنگاميكه صفحه اول را ورق ميزنيم و به سطر آخر شعر ميرسيم تازه متوجه مرگ ميشويم. اينجاست كه منتقد فمينيست سوال ميكند اين چه فرهنگي است كه به يك مرد اجازه ميدهد مرگ را در قالب يك زن ببيند.
اين منتقد با اشاره به اشعار ديگر اظهار داشت: يكي ديگر از اشعار اين كتاب «براي شير پنج شير» كه احتمالا براي احمدشاه مسعود سروده شده كه نكته جالب اينكه در اين شعر با دو حيوان شاهين و الاغ مواجه هستيم.
اين منتقد اظهار داشت: حتي اگر ما شاهين را احمد شاه مسعود بگيريم كه با سرعت در كوهستان صعبالعبور حركت و مبارزه ميكرد باز هم با آوردن صفت مغرور با تحقير آن مواجهيم.
هاتف گفت: به نوعي شاهين خصوصيتي در قاموس زبان فارس به شكل منفي به خود ميگيرد؛ بر اساس نقد ماركسيستي بيان ميشود كه همه متنهاي ادبي تقريبا خصوصيتي ضد ايدئولوژيك دارند. اين شعر هم داراي اين خصوصيت است.
اين روزنامهنگار با اشاره به شعري كه با تقديم به شاملو سروده شده گفت: اين شعر دستمايههاي اجتماعي دارد: «مرگ از تو اجازت گرفت كه بميري»
هاتف با اشاره به قسمتي ديگر از كتاب و سرودههاي شفاعي افزود: «آزادي چون قصيدهاي سنگين ايستاده» كه اين بخش از شعر است و بايد با اشاره به كلمه آزادي گفت كه آزادي در ذات خود داراي ابهام است.
اين منتقد ادامه داد: اين كلمه داراي ايهام است، چرا كه مشخص نيست اين آزادي مجسمه و يا مفهوم خود آزادي است كه به لحاظ بديع ايهام شناخته ميشود. ايهام در مورد واژه «سپيد» بسيار جالب است، چرا كه دو طرف ايهام به دو كلمه متناقض ميرسند.
هاتف افزود: اين سپيد شدن ممكن است اشاره به روشن شدن باشد كه در اين صورت «آزادي چون قصيدهاي سنگين ايستاده است تا چشمهاي شهر را سپيد كند» سبقه مثبت ميگيرد.
وي اظهار داشت: اما در سوي ديگر ما سپيد شدن چشم را با عنوان كور شدن داريم كه به اين معنا سپيد شدن چشم در زبان فارسي به كار رفته كه در اين صورت اين بيت سبقه منفي ميگيرد.
هاتف افزود: اين قدرت شاعر است كه ميتواند كلمهاي را در جايي بنشاند و به آن كاركردي اعطا كند و در مقامي قرار دهد كه بتوان از كاركرد آن برداشت دوگانه داشت و خواننده ناچار باشد باقي شعر را بخواند تا به نظر شاعر پي برد.
وي گفت: آنچه به ما كمك ميكند تا بدون خواندن پايان شعر حتي دريابيم كه سبقه اصلي اينها سطر مثبت است يا منفي، آن است كه يكي از راههايي كه در تاريخ براي كور كردن به كار ميرفته ميل كشيدن به چشم است.
اين منتقد آزادي افزود: بلندي قصيده را بايد مد نظر قرار داد، و ميتوان اين را به ذهن متبادر كند كه چون يك ميل بر چشم شهر فرو رفته و چشم شهر را سپيد و كور ميكند.
هاتلف در مورد شعر «چهارشنبه ميرداماد» گفت: شوالتر نقد زن محور را بيان كرد كه پس از آن تقريبا تمامي مطالعات فمينيستي چه در حوزه امريكا، بريتانيا و فرانسه متاثر از اين نقد زن محور است. اين نقدها محور؛ زيست شناسي دارد كه در آن بدن زن مورد توجه است. يك محور زبان دارد كه تفاوت نوشتار زنانه و مردانه را مطرح ميكند و محوري رواني دارد كه روانشناسي زنان را مطرح ميكند و با نظريات فرويد مخالفت ميكند و در نهايت محور فرهنگي دارد.
هاتف گفت: در اين اثر در يك جا نقد با محور زيستشناسي و بدن زن مواجه هستيم اما بايد دانست يك منتقد فمينيست از اين شعر چه حاصل ميكند؟
اين منتقد اظهار داشت: ماهيت چيست؟ ماهيت جناس مركب دارد و آن وقتي است كه دو كلمه عينا مثل هم هستند كه يكي از دو بخش و ديگري از يك بخش تشكيل شده است. (ماهيت، رجليت، خوبيت)
همچنين سينا عليمحمدي، نويسنده، شاعر و منتقد در مورد اثر شفاعي گفت: كتاب داراي طرح جلد موفق و جذابي است.
علي محمدي ادامه داد: شناسنامه اثر حكايت از آن دارد كه شمارگان ان هزار و صد نسخه است كه به هر حال خود اين مسئله جاي تحليل و بررسي دارد كه چرا شعر شاعري به اندازههاي شفاعي كه قابليتهايش تثبيت شده است با اين شمارگان منتشر شده است جاي تعجب دارد.
اين شاعر و منتقد جوان گفت: شروع مجموعه با نام «فيثاغورث» مواجه ميشويم نامي كه همه به نوعي آن را بنيانگذار رياضيات نوين ميشناسند و يكي از ويژگيهاي وي آن بوده كه هر پديدهاي را با علم رياضي مورد تحليل قرار ميداد.
اين شاعر گفت: دو بخشي كه اين شاعر در كتاب جدا كرده «هندسه شهر كامل است» و «چهارراههاي احتمال» هر دو تا حدودي با اين شعر اول و گشايشي كه نويسنده انتخاب كرده منتخب است.
وي گفت: از سويي آمدن فيثاغورث و بخش بنديهاي كتاب كه ما را به رياضيات ميرساند اين بيم را مي داد كه نكند ما با منطق اعداد و ارقام و چارچوبهاي تعريف شده در شعرها رو به رو خواهيم شد و نه با منطق مخيل و موزون و عاطفي شعر.
برگزيده كنگره شعر دفاع مقدس سال 84 گفت: اما هرچه پيش رفتم و شعرها را خواندم به اين نتيجه رسيدم كه اين مجموعه ميتواند به نوعي نمايانگر دغدغههاي واقعي آرش شفاعي باشد.
برگزيده شعر شاعران جوان سال 84 افزود: اين مجموعهاي است كه ميتوان كاملا به ديدگاه رسانه به آن نگريست. ما در اين اثر با شاعري مواجه هستيم كه شعر براي وي تريبون و رسانه است كه حرف و پيامش را در غالب اين رسانه بيان ميكند.
وي افزود: صرف بحثهاي فرماليستي و بازيها و شگردهاي زباني، صرف درگير كردن عاطفه مخاطب اينها همه زير مجموعهاي است براي حرف و كلامي كه يك روزنامهنگار شاعر ميخواهد بيان كند.
وي قصيده بلند اين اثر اشاره كرد و افزود: نگاه شاعر به ميدان آزادي به عنوان يك روزنامهنگار اگر باشد ميتواند مخاطب بيشتري را جذب كند و اتفاقاتي كه آنجا رخ ميدهد و داد و ستد انسانهايي در گوشه و كنار ميدان آزادي رخ ميدهد همه را خوب ديده و بيان ميكند.
وي با اشاره و اضافه كردن نكاتي در مورد ساير اشعار گفت: «جمعه خيابان وليعصر «عج» كه در اين كتاب آمده و در ادامه ميآيد: " ولي عصر اين خيابان نبايد گذشت " كه شايد مزاحي هم در آن باشد كه شاعر به طعنه لطيفهاي را هم بيان كرده باشد.
علي محمدي اضافه كرد: خيابان وليعصر كه با نام مبارك حضرت بقيةالله مزين شده به قول شاعر بعد از ظهرها بويي از معنويت نام در آن ديده نميشود و شايد جوي قرمز اشارهاي دو پهلو باشد كه هم سنگ فرشهاي قرمز اين خيابان باشد و يا شبيه و اضافه آن با خون يك تصويرسازي زيبا ايجاد ميكند.
اين منتقد گفت: من فكر ميكنم اين 7 شعر يكي از موفقترين شعرهاي رسانهاي ما است؛ اگر با اين تحليل به آن پرداخته شود شايد بتواند يك ژانر خوب باشد براي سرودن و اين نوع نگاه به شاعر كمك كند.
حبيب محمدزاده، نويسنده و منتقد، در مورد اثر محمدزاده گفت: «جمعه ـ خيابان وليعصرعج»، مجموعه شعر آرش شفاعي است كه در دو بخش شامل «هندسه ي شهر كامل است» با 24 شعر سپيد و «چهارراه هاي احتمال» با 8 شعر نيمايي ، در مجموع با 76 صفحه به طبع رسيده است.
وي گفت: پيش از اين مجموعههاي «تهران شبيه هر شب ديگر سياه بود» نشرسوره مهر ،«تا فراسوي رفتن» نشر مديا،«تكههاي سرب در دهانم» نشر صرير از او منتشر شده است.
محمدزاده ادامه داد: همچنين شفاعي خاطرات حج خود را با عنوان «سنگ در سرزمين آينهها» و يادنامهي احمد زارعي را با عنوان «گريه پنهان» در دستور كار قرار داده است.
اين منتقد افزود: شفاعي متولد سال 1354 در مشهد است و چند سالي است كه ساكن تهران شده است؛ تحصيلاتش را در رشته كارشناسي برق ادامه داد و تاكنون خبرنگار گروه ادب و هنر، خبرنگار سياسي، معاون گروه اجتماعي ، دبير سرويس اجتماعي بوده است.
نويسنده كتاب مجموعه تظاهرات«ث» بيان كرد: شفاعي برنده جشنواره شعر دانشآموزي، نفر اول مسابقه شعر عطر شهادت سال 80 ، رتبه نخست مسابقه سراسري شعر حج سال 83 و برنده جايزه شبهاي شهريور سال 84 است.
وي در ادامه با اشاره به اين مطلب كه شفاعي به طنز معتقد است، گفت: اصلا به خاطر طرح جلدش هم كه شده كتاب «جمعه ـ خيابان وليعصرعج» را ميخريد. شك ندارم، اما بعد كه صفحاتش را ورق زديد و شعرها را خوانديد ، به انتخاب خود آفرين ميگوييد.
وي ادامه داد: او به جد معتقد است كه در اين مجموعه ، شور به زندگي و مبارزه براي آن در تك تك شعرها نهفته و عيان است و در ستايش زيبايي، در ستايش صلح و زندگي و داراي رگههاي اجتماعي قوي مي باشد.
اين منتقد خاطذ نشان كرد: نويسنده كتاب «جمعه ـ خيابان وليعصرعج» در جايي پرسيده است: " فكر ميكنيد وظيفه يك هنرمند ، مثلا يك شاعر چيست؟ لابد ميگوييد: او وظيفه دارد آثار هنري خوب و كاملي بيافريند. اشتباه ميكنيد چون در ايران ، يك شاعر علاوه بر اينكه اثري را ميآفريند، بايد خودش آن اثر را به چاپ برساند و خودش نيز آن را توزيع كند ! "
محمدزاده در شناخت وابستگي ها و علاقه هاي آرش شفاعي در نقد مجموعه شعر «جمعه ـ خيابان وليعصرعج» اشاره به شعرهايي كرد كه تقديم شدهاند و افزود: حسين تقديسي، شاعر كتاب "ماه مي رقصد بر پلهاي از آفريقا " در 53 صفحه از نشر پاندا: او شاعري سنتي است و هيچ ابايي هم ندارد كه به روشني، وابستگي اش را به گزارههاي مربوط به شعر كهن نشان دهد.
وي گفت: شير پنجشير، يا همان احمد شاه مسعود كه كودتاي خلق و تجاوز روس ها به افغانستان، او را به چهره مشهوري مبدل ساخت و به او اين لقب را داد، چون به گمان عده اي ، چند بار توانست حملات روس ها بر پنجشير را به تنهايي دفع نمايد .
وي ادامه داد: هفته نامه "تايم " در تاريخ 11 جون 1984 نوشته است: "سه هفته پيش از آنكه تانك هاي شوروي (براي جنگي نابود كننده عليه مسعود) به حركت درآيند، ماهواره هاي آمريكايي حركات مذكور را تحت نظر داشتند و اين، عوامل امريكايي را قادر ساخت تا از تهاجم قريب الوقوع روسها، مجاهدين را آگاه سازند. سي آي اي به احمدشاه مسعود چهل فرستند? راديويي قابل حمل داده بود كه دريافت پيام هاي وي را ممكن مي ساخت.
محمدزاده با اشاره به شعري كه به شاملو تقديم شده گفت: الف ـ بامداد، متولد 21 آذر 1304تهران، خانه شماره 134 خيابان صفيعليشاه، وي 2 مرداد 1379 درگذشت و در امامزاده طاهر كرج دفن شد.
وي در مورد شاملو تاكيد كرد: پدرش حيدر نام داشت كه تبار او به گفته احمد شاملو در شعر من بامدادم از مجموعه? مدايح بي صله به اهالي كابل برميگشت. مادرش كوكب، از قفقازيهايي بود كه انقلاب بلشويكي1917 روسيه، خانوادهاش را به ايران كوچاند.
اين منتقد افزود: دوره كودكي را به خاطر شغل پدر كه افسر ارتش بود و هر چند وقت را در جايي به مأموريت ميرفت، در شهرهايي چون رشت ، سميرم ، اصفهان ، آباده و شيراز گذراند. به همين دليل شناسنامه? او در شهر رشت گرفته شده و محل تولدش در شناسنامه، رشت ميباشد؛ در سال ???? بعد از كودتاي ?? مرداد به علت اختناق سياسي موجود ، مجموعه اشعار "آهنها و احساس " توسط پليس در چاپخانه سوزانده ميشود و با يورش ماموران به خانه او ترجمه? "طلا در لجن اثر ژيگموند موريس " و بخش عمده? كتاب "پسران مردي كه قلبش از سنگ بود اثر موريوكايي " با تعدادي داستان كوتاه نوشته? خودش و يادداشتهاي كتاب كوچه از ميان ميرود.
محمدزاده اضافه كرد: با دستگيري مرتضي كيوان نسخههاي يگانهاي از نوشتههايش از جمله مرگ زنجره و سه مرد از بندر بيآفتاب توسط پليس ضبط ميشود كه ديگر هرگز به دست نميآيد.
محمدزاده در ادامه به شعري ديگر اشاره كرد و بيان داشت: آغا محمد خان قاجار، همه مردم كرمان بر آن عقيده بودند كه قشون شاه قاجار در سرماي زمستان كرمان دوام نخواهد آورد و سرانجام مجبور به ترك آن ديار خواهند شد و براي همين هر شب شعر ميخواندند و فحشهاي ركيكي نسبت به شاه قجر خطاب ميدادند.
وي اظهار داشت: به دستور خان فاجار شهري در پيرامون شهر كرمان به صورت موقت ساخته شد تا در سرماي زمستان نيز محاصره ادامه يابد. قحطي شهر را فرا گرفت؛ سپس حمله عمومي و قتل و تعرض به نواميس و درآوردن بيست هزار چشم آغاز شد.
نويسنده كتاب «اتاق سي ان جي» گفت: او پس از فتح كامل جنوب ايران در واقع مقر حكم راني خويش را در تهران نهاد و آن را دارالخلافه ناميد، در حاليكه پايتخت وي هنوز ساري بود؛ در سال 1200 هجري قمري تهران بعد از چندي مقاومت گشوده شد.
وي ادامه داد: با اين وجود، تهرانيان از دم تيغ جان بدر بردند؛ شايد از آن رو كه اندكي پيش تر بيماري وبا ، كارشان را ساخته بود.
وي افزود: سپس آغا محمدخان با سپاهي گسترده عازم قفقاز گشت تا حاكمان آنجا را مطيع خويش سازد . در آنجا با مقاومت سرسختانه ابراهيم خليل خان جوانشير حاكم شوشي مواجه شد و سرانجام دست از محاصره اين شهر برداشت و به تفليس رفت.
وي تصريح كرد: حاكم تفليس شهر را رها كرده و گريخت، آغامحمدخان دستور ويران كردن قسمتي از شهر و قتل عام مردم داد و بارديگر سربازان وي در اين شهر به دستور او به تجاوز به ناموس مردم دست زدند. تمام كليساهاي شهر ويران شد و روحانيون مسيحي دست بسته به رود ارس انداخته شدند.
وي تاكيد كرد: در نهايت آغا محمدخان با پانزده هزار تن از دختران و حتي پسران شهر كه آنان را به اسارت گرفته بود به تهران بازگشت. اينان براي سواستفاده جنسي و نيز براي بردگي به ثروتمندان فروخته شدند.
وي با اشاره به شعري ديگر از مجموعه سروده هاي شفاعي تاكيد كرد:شعر دوشنبه، به افتخار سي سال خدمات بي شائبه: " آن بالا نشسته اي / و با سرفه اي غليظ / نئون هاي تهران را تماشا مي كني / نشسته اي آن بالا / و به محمود غزنوي / حسادت مي كني / كه هيچ ميداني به نام او نيست "
محمدزاده با اشاره به شعر«ماه سربلند من» افزود: احمد كاظمي، در سن 18سالگي در صف مبارزين جنوب لبنان حضور پيدا كرد. او بعد از پيروزي انقلاب اسلامي جزو اولين كساني بود كه به **** پاسداران پيوسته و از فرماندهان مدير و خلاق بود . با شروع جنگ تحميلي ، با يك گروه پنجاه نفره در جبهههاي آبادان حضور يافت و مبارزه را آغاز كرد.
محمدزاده در ادامه بيان زندگي كاظمي افزود: وي در راهاندازي و شكلگيري نيروي زميني **** به عنوان معاون عملياتي نيروي زميني ، خدمات شاياني ارائه كرد، در سال 1384 طي سه ماه فعاليت شبانهروزي، بيش از 100سفر به تمامي يگانهاي نيروي زميني داشت و وضعيت آنها را از نزديك بررسي ميكرد.
اين نويسنده و منتقد خاطرنشان كرد: وي، شب شهادت در جلسهاي ، ضمن آنكه كه حسرت ميخورد كه چرا شهيد نشده ، سفارش كرد كه بايد در اردوهاي راهيان نور از همه شهدا بگوييد ، از خودتان نگوييد ، از ديگران بگوييد.
محمدزاده تاكيد كرد: از نيروي هوايي ارتش، از هوانيروز ارتش، از شهداي ارتش و جهاد بگوييد، او جانباز 45 درصد بود و نقش موثري در پيروزيهاي عمليات جنگي نظير، آزادسازي مناطق شمال غرب از دست ضد انقلاب ، شكست حصر آبادان ، فتح خرمشهر و فتحالمبين ايفا كرد.
محمدزاده در ادامه با بيان بخشي از شعر اول(باران) نقد موردي گفت: "حالا با روزنامههاي رنگي، كاغذ باد درست مي كنيم و به كفتران سياه و سفيد محل نميدهيم "
كشف رابطهها: 1- انتقال خبر با روزنامه هاي رنگي انجام مي شود . در قديم با روزنامه هاي سياه و سفيد انجام مي شد. در قديم تر با كبوتران سياه و سفيد (با كمي تسامح) انجام ميشد.اين شامل مسير تكنولوژي و اهميت اطلاعات ميباشد.
2 - روزنامهها بيجان هستند و كبوتران جاندار، اما ديگر به كبوتران اهميتي داده نميشود ( تقابل سنت و مدرنيسم )
3- ميل به پرواز را مي شود هم با پر دادن كبوتر و هم با ساختن كاغذ باد ارائه كرد. در همان مسير، در اين ميان ، كاغذ باد انتخاب مي شود.
4 – همچنين كاغذ باد، نام كتاب شعر سيد رضا محمدي و نام فيلم كوتاهي از علي زماني عصمتي ميباشد كه با همكاري شركت برق منطقهاي گلستان تهيه شده است.
5- ايراد: معمولا كاغذ باد، مصرف كودكانه دارد و كبوتربازي از سن و سال جواني شروع مي شود. در تعريفي كه تا كنون شاعر ارائه ميدهد و با توجه به نسبت "كودكي " در سابقه تاريخي شعر كه نماد "پاكي و سادگي و آرامش " است، بدون هيچ رويكرد تازهاي، فارغ از سابقه پيشين كلمات، كاركرد نامناسب عرضه مي شود.
در قسمت ديگر كشف معنا است كه بايد گفت: 1- جدول را از سر بيكاري، اعتياد، بي حوصلگي و گاهي آرامش پر ميكنند.
2- جدول شامل كلمات قطعه قطعه شده ميباشد. جدول محتوي حروف از هم پاشيده است.
3 – شهيد يكبار در جنگ تكه تكه شده و اين بار در جدول كلمات افقي و عمودي از هم ميپاشد.
4- تغيير فرهنگ با كنايهاي زيبا به تصوير كشيده ميشود .
محمدزاده اضافه كرد: در مقايسه ميان كشف رابطهها و كشف معنا در اين شعر ، چنين به نظر مي رسد كه دريافت رابطهها، هرچند كه با كمك مخاطب انجام پذيرد، باز هم كمكي به برجستگي معنا و تصوير نميكند اما كشف معنا، هر چند كه از انديشهاي فربه، رنج ميبرد اما به شدت در حافظه ميماند و ايجاد لذت بخشي مي نمايد.
وي بيان كرد: در مورد بخش پاياني شعر هم كه به گونهاي مي توان آنرا "شعر خنثي " نام داد ، تنها از تركيب سازي (اضافه تشبيهي) استفاده شده كه قصد پايان دادن به شعر و مشخص كردن ترجيح شاعر را دارد و اين به سادگي دست ميدهد كه با شعر ساده تفاوت چشمگير دارد.