برگزیده های پرشین تولز

نظرتون درباره فیلم دهلیز چیه ؟

Sabzine

Registered User
تاریخ عضویت
11 نوامبر 2003
نوشته‌ها
137
لایک‌ها
142
محل سکونت
تهران
درود به همه دوستان

یادداشتی درباره دهلیز نوشتم که خوشحال می شم نظرتون رو در این باره بفرمائید :
این یادداشت در این سایت هم منتشر شده :


دهلیز : قصه آدمهای خوب در موقعیتی بد !

دهلیز اولین تجربه سینمایی " بهروز شعیبی " در مقام کارگردانی است . فیلمی که در جشنواره فیلم فجر اخیر ، علاوه بر کسب بهترین فیلم اول ( نگاه نو ) ، به خاطر بازی هانیه توسلی نیز سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول را از آن خود کرد .

" شعیبی " سال 1376 با بازی در نقش پسر بزرگ و یک دنده ی حاج کاظم آژانس شیشه ای دیده شد . از آن پس به عنوان دستیار کارگردان و برنامه ریز کسب تجربه کرد تا با بازی درفیلم سینمایی " طلا و مس " ( سال 1389) و در نقش یک طلبه ی ساده دل و اینبار در نقش اول مرد ، بیش از پیش دیده شود . چند فیلم تلویزیونی نیز کارگردانی کرد تا بالاخره دهلیز را پیش روی مخاطبین خود قرار دهد .
دهلیز داستانی ساده و روایتی سر راست دارد که اگر کمی سختگیر و عبوس آن را مرور کنیم ، داستان و سوژه اش را تکراری و نخ نما شده خواهیم خواند ، اما این همه ی ماجرا نیست !

شیوا ( هانیه توسلی ) در غیاب شوهر خود ( رضا عطاران ) علاوه بر تلاش جهت جلب رضایت خانواده ی مقتول ( که توسط عطاران به قتل رسیده ) سعی می کند جای خالی پدر را برای امیر علی ( 7 ساله ) نیز پر کند . پدر امیر علی پنج سال پیش در نزاعی بصورتی غیر عمدی ، مردی را کشته و مدتی است در انتظار قصاص است . امیر علی _ که از دو سالگی به او گفته اند پدری ندارد _ با اطلاع یافتن از حضور پدرش در زندان رفته رفته دلبستگی خاصی به او پیدا می کند و روزگار تازه ای را از سر می گذراند .

با این حال اگر تنها ملاک ارزیابی دهلیز و یا هر فیلم دیگری را فقط داستان و سوژه ی آن قرار دهیم جفای بزرگی در حق سایر سازندگان آن کرده ایم . مهمترین ویژگی دهلیز پرداخت حال و هولای متعادل و ملموس فیلم و خصوصا بازی بازیگرانش است که به خوبی همذات پنداری مخاطبین را بر می انگیزند .

شعیبی و فیلمش برخلاف بسیاری از از داستانهای مشابه و فیلمسازان وطنی و غیر وطنی به دور از ضجه و موره کردن ، روی اعصاب تماشاگر رژه نمی روند و به قولی شورش را در نمی آورند ! در داستان پردازی نیز فیلمنامه نویس از غلطیدن به ورطه ی کشمکش های سطحی و گرفتاری های چرک و دم دستی می گریزد . مثلا به جای تاکید بر زنی جوان و بدون شوهر که تحت فشار مالی و گرفتن رضایت است و معمولا عده ای گرگ و حریص پیرامونش را گرفته اند ! به صورت مستقیم قلب ماجرای قصاص کردن یا بخشیدن را نشانه می گیرد و با تصویر احوالات خانواده ی هر دو سر ماجرا ، سعی می کند تبعات تلخ شرایط آنها را ترسیم کند : از سویی مادر مسن مقتول که علاقه ی وافری به پسرش داشته قدرت تکلمش را از دست داده و از سوی دیگر ، امیر علی که تا به حال خود را یتیم می دانسته این بار در آستانه ی یتیم شدن واقعی است !

به این ترتیب دهلیز ، داستان آدمهای خوب را در موقعیتی بد روایت می کند و با نگاهی انسانی و اجتماعی ، شخصیت های قصه اش را نه فرشته ای آسمانی و نه دیو و دد نشان می دهد تا اصطلاحا پای شخصیت ها روی زمین باشد و آدم باشند . حتی درباره ضد قهرمان فیلم ، خواهر دوقلو و ناراضی مقتول ( با بازی نگار عابدی ) نیز شرایط همین است چراکه او از سر دلبستگی و سختی است که به کشمکش رضایت ندادن ، دامن می زند و نه از سر بد طینتی و پلشتی ذاتی اش ! ... برای تصدیق این ادعا ، شرایط حاضر را مقایسه کنید با فیلم "دستهای خالی" ساخته ی " ابوالقاسم طالبی " : پدر قاتل ( با بازی خوب مرحوم خسرو شکیبایی ) که به شدت تاثربرانگیز ، مظلوم و موجی است ، از پدر قاتل ( با بازی مسعود رایگان ) که کاملا بی قید و لامذهب و مشروب خور و عیاش است عاجزانه می خواهد رضایت بگیرد آنهم با شرط شفا یافتن پسر مریضش که کاملا ناگهانی و غیر قابل باور است !

با این حال هرچند دهلیز مانند بسیاری از آثار اجتماعی هم قطار خود به روشنی یک سو را محکوم و دیگری را تبرئه نمی کند و حق قصاص را برای خانواده مقتول قائل است اما به نحوی نمایشی با انتخاب زاویه ی دید ما و روایت فیلم از جانب خانواده ی مقتول ( خصوصا با بازی تحسین برانگیز و جذاب پسر بچه نقش امیر علی ( محمدرضا شیرخانلو ) که فیلم کاملا تحت تاثیر اوست ) احساسات مخاطب را به سویی هدایت می کند تا سرانجام کفه ی بخشیدن مخاطب بر نبخشیدن سنگینی کند .

از منظر دیگر اما بزرگترین ویژگی فیلم درک و فهم صحیح سازندگان دهلیز در انتخاب لحن فیلم است تا نقطه ای که در فیلمهای مشابه اشتباهی تباه کننده است ، حُسنی برای این اثر باشد . دهلیز در راستای تجربه های مکرر انسانی همه ی ما و مهر تایید بر این گفته ی پیشینیان مان است که غم و شادی را همسایه ی دیوار به دیوار یکدیگر می دانستند ( آنهم برای جماعتی که اصولا روی پشت بام قرار و دوامی ندارند و بالاخره از سویی سقوط آزاد را باید تجربه کنند ! )

مثلا نویسنده با قراردادن پسر بچه به عنوان محور اثر و عوالم بچه گانه و شیطنت آمیزش در بطن داستان و همچنین کارگردان با انتخاب بازیگران صمیمی و سمپاتیک ( خصوصا پسر بچه و پدرش ) فضایی واقعی و ملموس از دنیای داستانی شان تصویر می کنند به گونه ای که قطعا مهمترین اتفاق و برجستگی متمایز کننده ی فیلم را باید بازی شیرین و دوست داشتنی پسر بچه ی آن ( محمدرضا شیرخانلو ) دانست که اگر چنین چاشنی کودکانه و دلنشینی نبود هضم و جذب فیلم آنقدر صقیل و سخت می شد که مخاطب حتما آن را پس می زد .

شعیبی و اصغری ( نویسنده دهلیز ) با مقدمه چینی ابتدایی فیلم ، علاوه بر اینکه اطلاعات شخصیت ها و داستان را به نحوی تدریجی و قطره چکانی ارائه می کنند ( تا مخاطب یکباره ترش نکند ) ، کنجکاوی او را نیز بر می انگیزند تا دریافت مابقی ماجرا بهتر و سریعتر صورت گیرد .
از سوی دیگر انتخاب غیر معمول رضا عطاران ( بازیگر طناز و کمدین سینما و تلویزیون ) به عنوان قاتل قتل غیر عمد ، هم فرصتی مناسب برای او جهت ارائه سایر توانایی هایش ارائه می کند ، هم ذهنیت مخاطب و لحن فیلم را تلطیف می کند و هم بشارت موکدی است به تماشاگران تا آنها را بیشتر به دیدن فیلم دعوت کند بلکه شاید همگی با هم بازی برد _ برد را تجربه کنیم !

از دیگر نکات فیلم ، پایان بندی آن است که هرچند پایانی باز محسوب می شود و مخاطبین عام و طرفداران سینمای داستانگو آن را دوست ندارند اما متناسب با تم ، حال و هوای داستان و شخصیت های اصلی است . شخصیت هایی که شب و روزشان در برزخ بخشیده شدن و قصاص نشدن است و در تلاطم لحظه ی اشتباه خود و خوف و رجای آنچه پیش خواهد آمد روزگار می گذرانند .

تحسین دهلیز از سوی دیگری نیز الزامی است : در روزگاری که هستند کسانی که پا را از دنیای داستانی خود فراتر نمی گذارند و دستان داستان خود را کوتاه و فقط در دنیای تخیلات باز می بینند ، سازندگان دهلیز رسالتی دیگر نیز برای خود قائلند تا جدای از دنیای درام و داستان ، در عالم واقع نیز به بهانه ی فیلمشان جریان و جماعتی را شکل دهند ، بلکه اینگونه محمل و بستری برای جمع آوری کمکهای مالی برای مجرمین جرائم غیر عمد باشند که سعدی بزرگ فرمود :
" خفتگان را خبر از عالم بیداران نیست ... تا غمت پیش نیاید غم مردم نخوری ! "

به امید آنکه هر روز بهتر ببینیم و خوبتر بمانیم !

محسن تهرانی​
 
بالا