آزربایجان
مقدمه
در تبیین معنای لغت آزربایجان نقطه نظرات متعددی مطرح است که از مستشرقین وطنی تا فرنگی از قدیم الایام تا حال اظهار نظرات فراوان و اکثرا مکرر کرده اند. نظرات پیوست حاصل برداشت و نقطه نظرات شخصی است و چه بسا در بعض نکات متفاوت با شد. اما چیز عجیب و غریبی که وجود دارد اظهار نظر های غیر علمی عده ای است که اصلا ترکی بلد نبوده و به شعبده بازی هایی دست میزنند که فقط در بازارهای مکاره سیاسیون پان و محرفین انگلیزی خریدار دارد . این یک اصل است که برای درک معانی عوارض جغرافیایی و ... اولویت اول با زبان ساکنین آن منطقه است و گرنه خیلی ازکلمات رامیتوان در زبانهای دیگر با شعبده معنا نموداما کاربرد آن در مجالس سر کوچه پیرزن ها خواهد بود.
خوانندگان محترم میدانند نگارش در فارسی (آوا نگاری) بر مبنای حروف عرب میباشد که بعد ازاستیلای اعراب بر سرزمین ایران ، پذیرش دین مبین اسلام از طرف ایرانیان ، طولانی شدن زمان استیلا ، رشد نیافتگی گروه زبانهای رایج در بین اقوام ایرانی و بالاخره غنای زبانی ، ادبی و فلسفی زبان عربی ، حروف عربی (هر چند که از لحاظ فونتیکی سازگاربا آوانگاری گروه زبان های ایران نبود ) در کتابت فارسی ، ترکی ، اردو و ... بکار گرفته شد.
اما چیز عجیبی که وجود دارد استفاده اشکالی ازحروف عربی در آوانگاری کلمات بومی است که در عربی آوا محسوب میشود ولی در ترکی و فارسی تنها برای قرائت کلمات عربی کاربرد دارد.برای مثال چرا " تهران " را " طهران " می نوشتند،" طپش " اگر ترکی است چرا با "ط" ؟ " گذاشتن " و" پذیرش" اگرفارسی و" آذوقه " اگر ترکی چرا با "ذ"، " صونا " اگر ترکی است چرا با "ص" و هزاران ازاین مقال.
یکی دیگر از این کلمات " آزربایجان" می باشد.
خوب اگر قبول دارید که این اسم قبل از نزول اجلال اعراب وجود داشته پس چرا " آذر..."؟( جالب است بدانیم که " آزر" به معنی آتش اصلا عربی نیست و با شیوع آئین مهر در بین قبایل عرب زبان شایع شده است.)
امیدوارم دیگر این اعتقاد را نداشته باشید که آزربایجان همچنان اسم نداشت تا اعراب بیایند و افتخار نام گذاری بر سرزمینی که عنوان مهد تمدن بشری را دارد ازآن خود کنند. این هم خنده دار است که گفته اند آزربایجان ترکیب "آزر و بایگان" است. حتی در آن تاریخ جعلی هم که پارت ها از مسیر این سرزمین میگذرند و اقامت کوتاهی در آن میکنند بر بیسوادی خود صحه خواهیم گذاشت اگر بگوییم که پارس ها اسم گذاری کرده اند چرا که آزر در گروه زبانی مورد ادعای آقایان اصلا وجود ندارد. حتی عده ای میگویند که آذر عربی را به بایگان فارسی!!1؟؟؟ چسباندند.یعنی این گروه اندک پارس از سرزمین های شمالی آمدند وبدون اینکه عربی بدانند آتش را در آزربایجان دیدند و گفتند آذربایجان(سرزمین آتش)ویا لابد اعراب قبل از آمدن به آزربایجان آتش ندیده بوده اند....(حیرت انگیز خواهد بود وقتی که بدانیم این شعبده بازان نمیدانند که بایگان خود وازه ای ترکی می باشد.)
خوشبختانه پیرامون این گونه شعبده بازی با کلمات تا دلتان بخواهد کاغذ سیاه و بی هیچ ممانعتی چاپ شده است و دوستانی که مایل به فیض بردن باشند از هر کتابخانه ای چند کامیون می توانند بار کنند.
اهداف مقاله
هدف از این نوشته سعی در یافتن معنی لغت آزربایجان میباشد. این واژه از گذشته های دور محل بحث در بین عالمان لغت بوده و عده کثیری هم با هدف تحریف سیمای واقعی آزربایجان سعی بیهوده در عرب ، فارس یا ارمنی جلوه دادن این کلمه کرده اند. چنانکه در این مقاله نشان داده میشود این کلمه یک لغت کاملا ترکی است و این مطلب به نوبه خود به ادعای غیر علمی مربوط به ترک زبان شدن آزربایجان در زمان سلجوقیان را جواب میدهد.
قوانین هارمونی
برای کالبد شکافی وازه آزربایجان ناچار از توضیحاتی در مورد قوانین اولیه حاکم بر زبان ترکی هستم تا عزیزانی که به زبان ترکی آشنایی ندارند بتوانند مطالب را راحتتر دنبال کنند.
صائت های نه گانه ترکی به دلیل حاکمیت قوانین هارمونی وتبعیت کلمات از موسیقی درونی به دو گروه تقسیم میشوند.(گروه زبان های ترکی با نه صائت و بیست و چهار صامت در جمع سی و سه صوت اصلی جزء پر صوت ترین زبان های دنیامحسوب میشوند.)
1- گروه معروف به نازک :
Ə مانندƏL (دست)
E مانند EL ( خلق و قوم و مردم )
İ مانند İL (سال)
Ö مانند ÖZ ( خود )
Ü مانند ÜZ( رو ، شناکن و...)
این گروه به دو دسته راست نازک (Ə E İ ) و گرد نازک (Ö Ü) تقسیم میگردد
2 - گروه معروف به ستبر:
A مانند AN( درک کن )
I مانند ARI زنبور)
O مانند ON (عدد ده)
U مانند UN ( آرد )
این گروه به دو دسته راست ستبر(A I) و گردستبر (O U) تقسیم میگردد
نکته:
- Ö Ü I در پارسی و لهجه های وابسته وجود ندارند.
- I اگردر اول کلمات ظاهر شود به İ تبدیل میشود.
گفتیم که بر ساخت کلمات ترکی قوانینی حاکم است که از آنها به عنوان قوانین هارمونی یاد کردیم
قانون اول (عمومی): سیلاب اول کلمه با هر گروهی شروع شود ، سیلاب های بعدی اجبارا می باید از همان گروه صائت ها استفاده کنند.
قانون دوم (خاص) : اگر سیلاب اول با راست شروع گردد کلمه با راست و اگر با گرد شروع گردد عمدتا با گرد ادامه می یابد.
نکته :
- گروه زبانهای ترکی پسوندی بوده و کلمات و افعال پیشوند پذیر نیستند.
- ساختمان فعل در گروه زبانهای ترکی در تصریف بدون تغییر باقی می ماند و ازاین منظر با قاعده ترین زبان دنیاست.
با عنایت بر مباحث بالا دوستان می توانند حدس بزنند که پسوند ها در ترکی دارای یک شکل واحد نباشند و از صائت هجای ماقبل تبعیت کرده و چهار شکلی باشند.
مثال :
Öl-düm )ازدنیا رفتم)
(بدنیا آمدم) Ol-dum
Gəl-dim (آمدم)
(ماندم) Qal-dım
پسوند ها بنا بر قوانینی در مواردی اشکال دوگانه دارند ( یک پسوند برای نازک ها و پسوندی دیگر برای ستبرها) مثال مشهور این پسوند ها پسوند مصدر ساز است که به دو شکل mək - maq تصریف میگردد.
مثال :
Ol-maq بدنیا آمدن
Öl-mək از دنیا رفتن
پسوند آر - ar
یکی از پسوند هایی که در این مقال مور د نظر می باشد پسوند چهار شکلی " آر - ar" ، " ار - ər " " ایر - İr" و " ایر – Ir" میباشد. این پسوند یکی از قدیمترین گونه های پسوندی زبان ترکی است که علاوه بر داشتن معانی مستقلی لز قبیل" انسان ، مرد ، شخص ، جوانمرد وقرمز " با التصاق به اسم و صفت و گاه ریشه فعل و ... تولید اسم عام برای نامیدن خدایان و بعد ها اقوام و قبایل و اسم مکان میکرده است. از این نمونه است:
قاجار – قجر ( qac-ar qəc-ər )
سابار– ساوار (sab-ar sav-ar )
- ماجار ( (mac-ar(به شکل مجار در ایران بیشتر عادت داریم)
- بلقار ( ( bolq-ar(به شکل بلغار در ایران مرسوم است )
- اوسار (os-ar )
- آوار (av-ar)
- سومر ( sum-ər )
- خزر xəz-ər ) ) و .......
(در مورد واژه خزر که یکی از وازه های کهن و فسیل شده است و خیلی ها در تاریخ معاصر تلاش کردند که آنرا تحریف و محو کنند ، به عنوان یک لطیفه جالب است کاری را که اعراب در مورد خلیج فارس (این خلیج همیشه پارس است)انجام دادند این خلایق بیش از هشتاد سال در مورد دریای خزر انجام دادندوکاری از پیش نرفت ، چرا که عوض کردن اسامی تاریخی به این راحتی امکان پذیر نیست.)
بد نیست به کلمه تانریtanrı) )( خدا ) در همین جا اشاره کنم .این کلمه که در تمام شاخه های ترکی کاربرد دارد امروزه به معنای خدا کاربرد داشته و شکل قدیمی tonq-ər-ı را دارا بوده است . کلمه tong در سیر تاریخی خود به صورت dan → tan → tang → tong در آمده است که معنای سپیده دم و بامداد را افاده می کند و در ترکیب با ər به صورت تانری معنای خدای سپیده دم و بعدها در ازمنه بعد که سیستم فکری چند خدایی جای خود را به سیستم تک خدایی می دهد به معنی خاص خدا در آمده است.برای اهل تحقیق جالب است بدانند که این خدا بر تمامی خدایان از جمله آنا و آنا هیتا و دده غلبه کرده و در گذر از دوران مهر و باقی ادیان تسلط خود
را حفظ و امروز هم با وجود خدایان قدرتمند عبری و عربی به حیات دیگر کم رمق خود ادامه میدهد . از همین جنس است گوگر(gög-ər به معنای خدای بالندگی و آسمانی که امروزه خود را در واژه های gög-ər-mekبه معنای رشد گیاهان، gög-ər-tiبه معنی عام رستنی ها، gög-ər-cinبه معنای کبوتر و... حفظ کرده است) ، gün-ərبه معنای خدای خورشید ، ارک (ər-k)، ارکویون (ər-küyün) ، ارتکین( (ər-təkin ، قازار (qaz-ar) ، گزر(gəz-ər ) و ...
تقریبا اتفاق نظر وجود دارد که این پسوند ها با چسبیدن به اسامی اشخاص و مکانها اسامی قبایل مختلف ترکی را پدید آورده است اما چنان که گذشت به زعم اینجانب در دورانی از تکامل بشری که توتم پرستی رایج بوده هر قبیله ای با توتم خاص مورد پرستش خود شناسایی می شده است و این پسوند درانتهای اسم توتم مورد نظر مشخص کننده قبیله ای بوده است که مورد اکرام بوده است. بعد ها در گذر از این دوران، توتم ها نیز تغییر ماهیت و معنا داده و بسته به گسترده گی و قدرت قبیله اش از قدرت خدایی بیشتری برخوردار و بر دیگر خدایان غلبه و یا آنهارا با خود همراه ویا در صف شیاطین قرار داده است. این معنا را در دو خدای بسیار مشهور و آشنا ی دوستانی که در ادیان کهن ایرانی بررسی هایی دارند یعنی آنا هیتا و مهر به خوبی میتوان دید آنا هیتی خدابانوی مورد پرستش اقوام هیتی که بعدها به یک خدا و بعد الهه بزرگی در فلات قاره تبدیل میشود و دیگری مهر که به لحاظ پاره ای مسایل چند بار بین مرز دیو و خدایی سرگردان است و آخرالامر خود را بر افکار زرتشتی تحمیل و به صورت خدایی جهانی در آمده و سر از مسیحیت هم در می آورد.
در هر حال از روی مطالعه روی کلمات کهن بسیاری از تاریکی ها را میتوان با نور مهتاب روشن ساخت . میگویم مهتاب که عده ای در این شاخه زبان شناسی به افراط گرویده اند که صلاح علمی در آن نیست . برای روشنگری به چراغ های دیگری هم نیازاست. واز همه لازم تر ذهنی آرام و بی تعصب.
این مطلب که عنوان نمودیم در باب بر گرفته شدن اسامی اقوام از روی خدایان مورد پرستش آنها ، مطلبی است که از روی کلمات و از روی سنگ نگاشت های به جا مانده از دوران های کهن روشنی زیادی دارد ( به شرطی که معتقدین به موحد بودن ازلی ایرانیها مارا به چالش نگیرند.)
با بحثی که گذشت عاقلانه تر این است که به جای پناه بردن به جستجوی معنی این لغات درزبان عربو یا در هر زبان دیگر بدور از همه پیش داوریهای یک سونگرانه و غیر علمی معنی آن را در زبان خود این اقوام جستجو کرد چرا که کلمه Az-ər و Az-ar از لحاظ ساخت هیچ تفاوتی
با تمام اسامی قبایلی که ذکر آنها گذشت ندارد. در ادامه بحث وقتی که به کالبد شکافی AZ بپردازیم و ساخت صد در صد ترکی آن و کلمه آزر را بررسی کنیم مطلب مورد ادعا واضح تر خواهد شد.
در این باب بدوا نظرات و آرا زبانشناسان را بررسی و در انتها به نظرات اندکی شخصی تر خواهم پرداخت.
کلمه AZ
----------
در مراجعه به کتاب دیوان لغات الترک محمود کاشغری ( این کتاب توسط محمد دبیر سیاقی به فارسی برگردانده شده است) ذیل عنوان " آز" ، " آذ" ، " از" ویا " اذ " معانی متعددی میتوان یافت که به صورت مشترک معنی طالع نیک ، خیر خواهی ، نیت پاک ، بلند و پاک را افاده میکند.
در اعصار قدیمتر این واژه معنی خدای خوشبختی و نیک خواهی را افاده میکرده است
اکثر زبان شناسان کلمه " آس –As " و "اس – Əs " را شکل قدیمتر این واژه معرفی میکنند.
حال ببینیم که این کلمه را در جاهای دیگر هم میتوانیم پیدا کنیم :
Q-az (اسم دخت افراسیاب یا همان آلپ-ار-تونقا)
Q-az-ar (بعدا تبدیل این واژه به خزر را بررسی میکنیم )
Q-az-bin (Q-az-vin)
Ar-az (Ər-əs)در اسم این رودخانه خوب دقت شود که دقیقا همان آزر است که جای دو سیلاب آن را عوض کرده باشیم . اکثر مورخین معتقدند که سواحل این رود خانه محل زندگی اقوام " رس " بوده که شرح تمدن و نابودی آنها در قران آمده است.
Qaf-q-az
Q-az-aq
Q-az-an
Az-an
Az-man
Az-ər-an
Shi-ər-az
Təb-ər-az
Ah-u-az
(در مورد اهواز بعدها بحث خواهیم کرد. عجالتا باید دقت نمود Ah در دو مورد اساسی یکی در اهورا و دیگری در اهریمن همراه با ar و ər این معانی را پدید آورده است که پان ایرانیست های بی سواد و مغرض برای توجیه حتی دست به دامن "یهوه" اسرائیل میشوند که بگویند از این گرفته شده است در حالیکه فراموش میکنند که از لحاظ تاریخی اهورا بر یهوه پیش بوده است. و این اوج درماندگی است.)
Choğ-az-an-bel
Alp-ar-az)(Alp-or-oz)) که بعد ها فردوسی عزیز زال افسانه ای خود را بر بالای همین کوه می پرورد. این کلمه در صیقل تاریخی خود به شکل البرز و الب روز (roz نه ruz )در آمده که دومی کوهی است در قفقاز . حال به اسم این کوه نگاه کنید که در حال حاضر در ترکیه است .توروز toroz که صیقل خورده (tay-or-oz ) و tay-ar-az میباشد
حال به این سند از سنگ نبشته گول تکین در مجموعه سنگ نبشته های اورخون توجه فرمایید:
" چولدی آز آری بولتوم ، اوزوم آز یئریم ، اونو بیل ...." سنگنبشته گول تکین سطر 23
" Çöldi Az ar-ı bultum özüm Az yirim anubil "
" در سرزمین آز به مرد آز (آزری) برخوردم ، بدان ، سرزمین من آز است "
دیدیم که بر خلاف یاوه سرائی های داشناکی و یهودی کلمه آزر نه از عرب و نه از پارس و نه به معنای آتش است که وقتی قرنها ست کلمه آتش آزری را حتی پارس ها به کار می بندند چه حاجت به عربی بوده است؟
لازم است قبل از ورود به بررسی کلمه آزربایجان اندکی نیز کلمه آز را در تاریخ جستجو کنیم تا هیچ شک و شبهه ای باقی نماند
کلمه AS
-------------
ميدانيم که AZ , ƏZ , AS , ƏS " " همگی از یک خانواده و بدلیل خصوصیت های حاکم بر زبان ترکی شکلهای مختلف یک کلمه میباشند که با تبعیت از صائت سیلاب ماقبل به شکل های مختلف در می آید و تبدیل مقطع " س " به " ز " در اکثر زبانها هم امری طبیعی تلقی میشود همچنین است تبدیل " ب " به " و " ، " گ " به " ج " ، " ک" به " چ" ( این دو مورد در انتقال کلمات از ترکی به فارسی و عربی بسیار اتفاق می افتد " ، " م " به " ن" و .... و برعکس.
به دورترین و شاید به نوعی هم قدیمترین نمونه ای که برخورده ام در کاربرد کلمه " Al-as " بوده است ، این کلمه در بین ترک های یئنی سئی و آلتایی و شامان های آنها(روحانیون) به معنی آمین به بکار میرفته است و معنی لغوی آن " رو به سوی خورشید رونده (رفتن) " می باشد .
" آل " در ترکی معانی متعددی ازجمله " سرخ " ، " خورشید " ، " پیشانی " و ... دارد و کلمه آس نیز معانی متعددی دارد که در معنی " آز " پیش تر آورده شد.
اکثر محققین به وجود ارتباط " آس " ها با اقوام As-et ها ، As-tin ها ، ها ، As-kin ها ،Masaget ها ، vusun ها ، açe ها ، saka (saq-ay) ها ، Əs-kit ها ، و Hun ها اشاره کرده و آلان ها (Al-an) را از اسلاف آنها به حساب می آورند .
به بعضی اشاره میشود :
" آلان ها اسلاف مردمی هستند که در زبان اروپایی آن ها را آست ها یا آستیان می خوانند و نام آنها از قوم آس یا آسیها مشتق شده و..... " و- بارتولد
".... بقایای آنها به نام آس وآستین و غیره هنوز هم در قفقاز زندگی میکنند ..."
" آسیان ها را عناصری از قبایل ماساگت دانسته اند...." دیاکونوف
" زبان آس باستان آلانی بوده است .." نادر بیات
جا دارد به نکته ای اشاره کنم که چه بسا به مذاق اکثر ملیت چی های افراطی (پان ها ) خوشایند نباشدو آن ذکر این نکته است که تاریخ اقوام ساکن فلات قاره به اندازه ای مبهم و تاریک است که تنها یک ذهن علیل متعصب میتواند با قاطعیت از آن سخن به میان آورد . به دلیل طولانی بودن زمان اسکان بشر در این وادی، به دلیل تنوع قومی ، به دلیل واقع شدن در مسیر حرکتی کوچ و اقتصادی و
دیگر مناسبات اقوام متعدد ، به دلیل متغیر بودن اوضاع زیستی ( به کم آب بودن منطقه دقت شود) و به تناسب آن متزلزل بودن اوضاع سیاسی ، ردیابی وقایع در هزاره های تاریخ مانند جستجوی شبانه و بی وسیله یک سوزن در دل یک کویر لوت کاه است . به این همه اضافه کنید ناچیز بودن و اسیر توهمات قوم گرایی شدن کاوش های باستانی و به غارت جهل و اقتصادی رفتن یافته ها را .
شما تحقیق هیچ اهل منطقی را نمیتوانید بیابید که در آن مطالب ارایه شده با حدس و گمان همراه نباشد. در چنین وانفسایی من از تکرار حدس ها و گمان ها پرهیز و به این دلیل است که گاها به فسیل های زبانی پناهنده میشوم. برای من وقتی به مطالعه ایلام ( نمیدانم چرا مینویسند عیلام ) مینشینیم ، افاضات آنکس که دلیل اقامه میکند در هندواروپایی بودن زبان ایلامی به همان اندازه کمیک است که بگویند پیوندی و اورال آلتایی است ( هر چند که مدافعین زیادی داشته باشد ) در مورد مسایل فلات قاره از هزاره سوم به قبل دانش ما بسیار اندک و به قول علما مانند نور سها ست. تا قطعی شدن اظهار نظر ها به تدقیقات و تحقیقات بسیاری نیاز و هنوز راه درازی مانده است.
در جایی که مثلا هنوز در تبیین " اصفهان " هنوز نتوانسته ایم اثبات کنیم که آقاجان این اسفهان باید باشد و این " ص " از کجا پیدا شده در دل یک کلمه ایرانی و به احتمال زیاد پارسی . آنوقت عین طوطی هم بلغور میکنیم که : ازآنجایی که در این مکان اسب نگهداری میشده ( بلا نسبت طویله ) گفته شده اسب هان (!!!؟؟؟) و بعد یه جوری هم شده اصفهان !!!! و اصلا نیندیشیم که یکی از شهرهای فرهنگی این مرز و بوم را به چه شکلی انداخته و یک بلا نسبت هم نگفته ایم ... و اسم این راهم گذاشته ایم تحلیل.
در هر حال در نگاه کردن به هزار توی تاریخ ایران زمین باید مراقب بود.
کلمه AS در اسامی اماکن
بهتر است بکاویم که آیا کلمات AZ , ƏZ , AS , ƏS " " بعد از گذشت قرون و هزاره ها توانسته اند شکل خود را در اسامی اماکن و عوارض جغرافیایی و زیستی حفظ کنند ؟
برخی از این اسامی را قبلا دیدیم و حالا در ادامه :
As-tara
As-tara-qan
As-ar-ay
As-tamal
As-tarli
Az-qan
Has-ar ( هاس گویشی از آس است و در تحریف لغات ترکی آن را به شکل حصار نویسند که غلط است)
Bar-az (بار به معنی دفاع،محافظت و خلاص کردن است )
As-sin این آسسین ها هنوز هم در جلگه یئنی سئی ساکن هستند
ادامه بررسی آس را به ذوق دوستان وا میگذارم ودر انتها دو کلمه می آورم که اکثرا به بستگی این کلمات با اقوام آس تفاهم دارند
As-i-ya
As-i-man
بزرگترین قاره روی زمین به تعبیری اسم قومی را مفتخر است که در سراسر تاریخ گذشته مایه مباهات ایران بوده است. آیا حتی لحظه ای هم احتمال نمیدهیم که در عربی جلوه دادن این اسم یک تفکر منحط استعماری خوابیده باشد که با تحقیر یک ملتی زمینه های عدم وفاق ملی را بوجود بیاورند و خدای ناکرده بر این مرزوبوم مقدس آن برود که در اطراف سرزمین مقدسمان شاهدیم و متاسفانه بیشتر هم خواهیم بود
کلمه بیگ
در ترکی کلمه ای هست که در فارسی هم کاربرد فراوان داشته و تا چند سال پیش هم جزو لغات و فرهنگ سیاسی این مملکت بوده است :
Bay Bey Beyg Beg
این کلمات به عینه در فارسی به صورت مذکر و به اشکال Beygum Bigum مونثهم کاربرد دارد
( برای دوستانی که علاقمند هستند کلمات بحث انگیز Abqu Yabqu Yabğu Baqan Bayqan با کلماتی که ذکرش گذشت از یک خانواده هستند )
دوستان ارجمند م عنایت دارند که به واسطه قوانین آوایی ترکی کلمات Bay Bey Beyg Beg یک کلمه بیشتر نیستند و شاید درک این مطلب برای عزیزانی که تنها به زبان شیرین فارسی عادت دارند اندکی مشکل باشد چرا که در فارسی کلمات و پسوند ها یک شکلی هستند و در ترکی اینگونه نیست.
در معنی این کلمه داریم:
فرهنگ معین : با تصریح بر ترکی بودن کلمه بای = شخص مالدار ، غنی - بک = بگ = بیگ = امیر و سلطان
فرهنگ سنگلاخ : بای = سه معنی دارد اول غنی و... بک = بگ = بیگ = به معنی بلند و رفیع و مجازا به معنی امیر و سلطان
غیاث اللغات : بای = توانگر ، غنی
فکر میکنم نیازی به آوردن معنی اضافه از دیگر منابع ترکی و ... نیست.
لازم به ذکر میداند که در دوران ارباب رعیتی ییگ گاها مقامی پایین تراز "خان" داشته است و باید به عامل زمان در تغییر معانی کلمه ها دقت داشت.
ترکیب این کلمه در نقش پسوند اسم ساز با اسامی اقوام ترک ترکیب شناخته شده ای است که ازمعروفترین آنها نزد ایرانیان میتوان به" آتابای ، آتا بیگ ، اتابک "ها و" اوزبیگ ، اوزبک " ها اشاره و موارد متعدد آن را در اسامی تیره های شاهسون از آزربایجان گرفته تا تیره های مختلف قاشقایی در استان فارس یافت.
یکی دیگر از این ترکیبها که مد نظر این مقاله می باشد ترکیب " آزربیگ ، آزربای " می باشد و چنانکه مشاهده میشود این ترکیب یک ترکیب معمول در زبان ترکی است.( ترکیب اغوزبیگ که در تاریخ آزری ها به کرات به آن برخورد میشود حایز اهمیت میباشد. به تجزیه " اوغ – اوز- بیگ " دقت شود.) این ترکیب ها معانی چندی را تولید میکنند که معمولترین آنها به معنی اشراف و بزرگان قوم آزر یا اوز یا اوغوز و .... میباشد. ( اظهار نظر کسانی که معتقدند شخصی به اسم آزر و یا اوز و ... وجود داشته است وآزربیگ به معنی جناب آزر و .... میباشد فاقد وجاهت علمی است ، چرا که این معنی معنای متاخری است که در زبان ترکی و فارسی اتفاق افتاده است.)
کلمه AN
مطلب دیگری که در ادامه باید بدان پرداخت گروه پسوندی " ان " می باشد.
این پسوند در گروه زبان های ترکی در اتصال به اسامی قبایل و اقوام تولید اسم مکان میکند و معنی آن سرزمینی است که اقوام موردنظر در آن زندگی میکنند .
از مشهورترین این نوع اسم گذاری که در زبان فارسی هم بدان عادت داریم میتوان به نمونه های زیر اشاره داشت.
İR-AN سرزمینی که ایر ها در آن ساکن هستند
TUR-AN سرزمینی که تور ها (به ترکها در ماوراالنهر توروک هم گفته شده ) در آن ساکن هستند
GİL-AN سرزمینی که گیلکها ها در آن ساکن هستند
AR-AN سرزمینی که ار ها در آن ساکن هستند
ALB-AN سرزمینی که آلب ها در آن ساکن هستند.
نتیجه:
و فکر میکنم که نیازی به آوردن مصادیق بیشتری نباشد و الان واضح شده است که وقتی میگوییم آزربایجان مراد سرزمینی است که بزرگان آز آنجا را مسکن خود کرده اند.
آزربایجا ن= سرزمین اشراف آز
در پایان ضمن پوزش از طولانی بودن مطلب ، آرزومندم توفیق این را داشته باشم که در مطلب بعدی ارتباط کلمه آزر بایجان با وازگان "آتروپاتکان " ، "آتروپتکن " ، "آتورپات" ، "آدربادگان"،آدرابادقان " ،"آذربئجان" ،"آذرباقان" و ... را بپردازم و ریشه ترکی داشتن همه این صور مختلف را نشان دهم.
منابع:
1- فرهنگ معین دکتر محمد معین
2- فرهنگ سنگلاخ میرزا مهدی خان استر آبادی
3- غیاث اللغات غیاث الدین محمد
4- القاموس الکبیر چاپ استانبول
5- فرهنگ تشریحی لغات آزربایجان بهزاد بهزادی
6-فرهنگ جغرافیایی آزربایجان بهروز خاماچی
7-تاریخ زبان و لهجه های ترکی دکتر جواد هیئت
8-آزربایجان در سیر تاریخ رحیم رئیس نیا
9- تاریخ ماد دیاکونوف
10- تاریخ ترکان قدیم دکتر محمد تقی زهتابی
11-آزربایجان خالقی نین سوی کوکو میر علی سیدوف
12- تاریخ ترکان آسیای میانه ولادیمیر تسف
13- تاریخ ادبیات آزربایجان دکتر کریمی
14- امپراتوری صحرانوردان رنه گروسه