• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

واقعاً مردم آذربایجان ترک نیستند؟

AtoorPat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
23 ژانویه 2006
نوشته‌ها
100
لایک‌ها
2
به نقل از jaberi :
عجبا!
حتما منظورتان فرهنگستان زبان ترکی :happy: می باشد که هرروز 10 ها واژه زورکی اختراع می کند تا اسم خودرا در کتاب رکردهای جهان ( گینس ) در اختراع زبان ثبت کند.
:)

جدي باشيد و ريشخند نكنيد! و لطفا اجازه ندهيد ما هم خويشتنداري را رها كرده و بگونه شما سخن گوييم. زبان فارسي ريشهء‌ كهن دارد و مانند كتيبه‌هاي ارخون نيست كه هيچكس در جهان توان اينرا نداشته باشد كه حتي يك عكس از نوشته‌هاي آنرا نشان دهد! اين همه كتاب و سايت دربارهء اورخون نوشته شده است اما همه از دم جعلي است و يك عكس هم از نوشته‌هاي آن موجود نيست. زيرا در آن زمان زبان تركي بصورت هجاهايي بود كه از دهان تركان هنگام يورش و غارت و كشتار و خوراك خوردن خارج مي‌شد و نمي‌شد نام زبان را بدان داد. از پيرامون 1000 سال پيش به اين سوي است كه كم كم واژه‌هاي ملتهاي مغلوب تركان به زبانشان راه يافت و از همين زمان به بعد است كه مي‌توان نام زبان را به تركي داد!

به مانند رایانه ، چرخ بال ، و هزاران هزار واژه.

واژه‌هاي تازهء فني واژه‌هاي كهن نيستند كه در فارسي نمونه داشته باشد منتها بر پايهء زبان فارسي برايشان برابر درست مي‌شود. اتفاقا واژهء رايانه يك واژهء درستي بود كه فرهنگستان برخلاف بيشتر واژه‌هاي ناجور، آنرا ساخت.

البته این حرکت مقدس از زمان رضا خان پالانی شروع شده است . رضا خان هم از روی علاقه به زبان ترکی به جای واژه های بد عربی واژهای زیر را اختراع کرد :
رنگارنگ به جای الوان
خواستگاری به جای دق الباب
شهربانی به جای نظمیه
و........

واژه‌هاي رنگارنگ و خواستگاري و شهرباني در متنهاي پيش از رضاخان وجود داشته است مانند:

آن پر از لاله هاي رنگارنگ
وين پر از ميوه هاي گوناگون
(گلستان سعدي)

ز آن پس نشستند در مرغزار
سخن گفته آمد ز هر خواستگار
(فردوسي)

بر صحبت او زمامداران
دلگرم شدند خواستگاران
(نظامي)


اندک سوي من نگر اگرچه
بسيار شدند خواستگاران
(عطار)


واژهء شهرباني اتفاقا در پايكولي در كتيبه‌اي بزبان پهلوي آمده است.

بنابراين اگر بنده نشان دادم كه واژهء نه‌منه بيش از بيست سي سال قدمت ندارد براي اين است كه در هيچ نثر و نظم و كتاب و ديوان و دفتر تركي چنين واژه‌اي نيامده است. اين واژه يك اصطلاح در بين جوانان لات تهران مي‌باشد كه به آذربايجان هم راه يافته است يا برعكس، اما تازه‌ساز است و قدمت ندارد.
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
به نقل از jaberi :
جناب دانشمند!! لطفا برای زیاد شدن پستتان محل دیگری را انتخاب کنید.

مثل یک انسان با فهم منظور خود را بیان کنید . و اگر می ترسید و با کنایه حرف می زنید. حق با شماست چرا که خشمی که ملت شریف ترک ایران از شما و همپالگی هایتان دارند . شما را در جای خود خواهد نشاند.
چشم. من چشم براه بودم شما بگویید کجا پیام بگذارم و کجا نگذارم! سطحی نگری تا چه اندازه! آخر پست های من در این فاروم زیاد بشود یا نشود چه سودی برای من دارد!!!
گفتگو را به بیراهه نکشانید و هرزه گویی نکنید! از زمانی که در اینجا هموند شده اید یک پیام که دارنده ی مدارک و سند دانشی و تاریخی و فرهنگی باشد نداشته اید.
اینجا برای رو کردن اینگونه چیزها ساخته شده و نه هارای هارای کردن و شیشه شکستن و قمه کشی و ناسزا گفتن به هم میهنان ارمنی و کرد و فارس!
مدرک و سند ژنتیک از دانشگاه کمبریج آورده ایم, مدارک تاریخی و فرهنگی همه در برگهای پیشین هستند. آنها را بخوانید در رد آنها اگر سخنی داشتید در خدمت هستیم.
هارای هارای را بفرمایید در خیابانها بکنید یا تشریف ببرید ترکستان چین, جایگاه نخستین ترکها هارای هارای کنید در ایران آذری داریم و نه ترک.
 

atabay danyeli

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
12 می 2006
نوشته‌ها
32
لایک‌ها
0
دوست خوب من
از اینکه می بینم شما شعری از شهریار آن هم در شرایطی که خود آن بزرگوار درخواست خارج کردن آن از دیوانش را داشت ،بسیار متاسف شدم.
پدران ما آدم های فهیم و دانایی بودند
آنها همواره به سه زبان عربی و فارسی و ترکی نوشتند و سرودند.
شایسته ما نیست خارج از نزاکت حتی با کسانی که به ما توهین می کنند سخن برانیم.
اگر می بینی داشناکهای ارمنی در لباس فارس سعی در تیره کردن روابط دارند شما در دام آنها نیفتید.
زبان فارسی ربطی به یک عده شوونیست که امروز از آن استفاده ابزاری میکنند ندارد.فارسی هم زبان ماست
یک بار نقلی از مرحوم پروفسور نطقی آوردم و بار دیگر آن را تکرار میکنم:
زبان ترکی زبان مادری و زبان فارسی زبان عشق ما آزری هاست.
این تازیانه هایی که اشخاصی چون ..... در این فروم بدست گرفته اند مطمئن باشید از آستین داشناکهای ارمنی بیرون آمده و اینها مدت هاست که در ایران برای بر هم زدن روابط دولت ایران با آزربایجان می کوشند تا بتوانند به مقاصد شوم خود در سرزمین آزربایجان برسند. بی دلیل نیست خود بزرگ بینی مانند کوروش بزرگ به جای اعتراض به فجایع در جریان ارامنه در قره باغ ، نبش قبر میکند و بر میگردد به یک توطئه انگلیسی در یک قرن پیش.
در هر صورت از دوستان آزری ام میخواهم تحت هیچ شرایطی با سایر اقوام ایرانی و بخصوص با فارس های عزیز توهین آمیز صحبت نکنند.
من به نوبه خود از دوستان پوزش میطلبم.
و همچنین از دوستان آزری به خاطر حرف های توهین آمیز و مغرضانه و بی پایه و سند این داشناک آتور نام.
 

atabay danyeli

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
12 می 2006
نوشته‌ها
32
لایک‌ها
0
بنابراين اگر بنده نشان دادم كه واژهء نه‌منه بيش از بيست سي سال قدمت ندارد براي اين است كه در هيچ نثر و نظم و كتاب و ديوان و دفتر تركي چنين واژه‌اي نيامده است. اين واژه يك اصطلاح در بين جوانان لات تهران مي‌باشد كه به آذربايجان هم راه يافته است يا برعكس، اما تازه‌ساز است و قدمت ندارد.[/QUOTE]


اگر این وازه اختراعی شما برو بچه های تهران است کفاره اش را آزری باید بدهد.
شما هزاران واژه از ترکی قرض گرفته اید و گاه نه در معنی اصلی اش بکار میبرید . ولی من نمیدانستم که باید واژه گان اختراعی شما را هم باید در شعری ، نوشته ای بکار بندیم.
به دوستان آزری سفارش میکنم یک شعر هم جهت قلب نازک شما بنویسند.
بنده خدا یک بار جواب حرفت را نوشته ام و از تو چند واژه خواسته ام که معنی اش را در فارسی پیدا کنی

خانه اتاق قاشق بشقاب قاب توپ و......

یک بار گفتم فرهنگ لغت Tarama Lüğət در شش جلد حاوی مجموعه لغاتی است که از زبان ترکی جاروشده و دیگر از آنها استفاده نمیشود و حجم این لغات از فرهنگ معین ( که 80% لغات آنرا لغات عربی تشکیل میدهد)بیشتر لغت دارد. اگر کسی اندک زبان شناسی بداند معنی این حرف من ومعنی شانتاژهای شما را بخوبی درک خواهد کرد.

اما واژه " نه منه "

این " نه " در ترکی به معنی " چه " میباشد
" من " واژه ای است که فارسها به عینه از ترکی وارد و استفاده میکنند .
" منـه " به معنی به من است

در ترکی " منه نه " به معنی به من چه میباشد.

حالا پیدا کنید پرتقال فروش را.
 

rezadignity

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
30 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,588
لایک‌ها
6
محل سکونت
Iran
جناب بهروز برای رفع سوء تفاهم پی ام می دهم تا تاپیک هم منحرف نشود .
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
به نقل از atabay danyeli :
دوست خوب من
از اینکه می بینم شما شعری از شهریار آن هم در شرایطی که خود آن بزرگوار درخواست خارج کردن آن از دیوانش را داشت ،بسیار متاسف شدم.
پدران ما آدم های فهیم و دانایی بودند
آنها همواره به سه زبان عربی و فارسی و ترکی نوشتند و سرودند.
شایسته ما نیست خارج از نزاکت حتی با کسانی که به ما توهین می کنند سخن برانیم.
اگر می بینی داشناکهای ارمنی در لباس فارس سعی در تیره کردن روابط دارند شما در دام آنها نیفتید.
زبان فارسی ربطی به یک عده شوونیست که امروز از آن استفاده ابزاری میکنند ندارد.فارسی هم زبان ماست



استاد بزرگوار
ممنون از نگاه عميقي كه به مطلب داريد . سپاس شما را

اين همان چيزي است كه من نزديك به 1 سال است در اين فروم فرياد مي زنم اما دوستان توجهي نكنيد .


اين جملات را بايد با طلا نوشت


اگر می بینی داشناکهای ارمنی در لباس فارس سعی در تیره کردن روابط دارند شما در دام آنها نیفتید.
زبان فارسی ربطی به یک عده شوونیست که امروز از آن استفاده ابزاری میکنند ندارد.فارسی هم زبان ماست
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
به نقل از rezadignity :
جناب بهروز برای رفع سوء تفاهم پی ام می دهم تا تاپیک هم منحرف نشود .
سپاس شما را
من كماكان منتظر پي ام شما و گفتگو با شما در همه موارد هستم . فراموش نكنيد كه من به شما به چشم يك دوست و يك هموطن مي نگرم نه به چشم يك دشمن .
 

AtoorPat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
23 ژانویه 2006
نوشته‌ها
100
لایک‌ها
2
به نقل از korosh bozorg :
قتل عام ارامنه درترکیه 1915

dashnak_p.jpg


قبل از آغاز جنگ جهانی اول (1914) حدود دو و نیم میلیون نفر ارمنی در قلمرو امپراطوری عثمانی زندگی می کردند ، اما پس از سال 1923 یعنی بعد از قتل عام نهایی ارامنه فقط تعدادی اندک (50,000 نفر ) آنهم در شرایطی بسیار اسفناک در قسطنطنیه ، استامبول امروزی ، زندگی می کردند . پس بقیه کجا رفتند ؟

سپاس از شما براي ارائهء ديدگاه كشورهاي جهان دربارهء‌ قتل عام ارمنيان بدست تركان عثماني. پانتركيستها براي سرپوش گذاشتن بر روي جناياتشان نخست ارمنيان را بدنام مي‌كنند و سپس ديگران را منسوب به ارمنيان! اينان چون هيچ پايگاهي بجز تبريز در آذربايجان ندارند خود را به آب و اتش مي‌زنند كه ارمنيان بيگناه را كه براي دفاع از خود مي‌جنگند بدنام كنند. يكي از فاميلهاي دورمان كه اهل اسكو است سخن جالبي ‌دربارهء قتل عام ارمنيان گفته بود كه : "اين تركيه آبروي هر چه ترك است را با اين كارش برده." البته برايش توضيح دادم كه آذري با ترك فرق مي‌كند و نبايد تركزبان شدن برخي از آذريان را گواهي بر ترك‌تبار بودنشان دانست.
 

AtoorPat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
23 ژانویه 2006
نوشته‌ها
100
لایک‌ها
2
به نقل از atabay danyeli :
بنابراين اگر بنده نشان دادم كه واژهء نه‌منه بيش از بيست سي سال قدمت ندارد براي اين است كه در هيچ نثر و نظم و كتاب و ديوان و دفتر تركي چنين واژه‌اي نيامده است. اين واژه يك اصطلاح در بين جوانان لات تهران مي‌باشد كه به آذربايجان هم راه يافته است يا برعكس، اما تازه‌ساز است و قدمت ندارد.

اگر این وازه اختراعی شما برو بچه های تهران است کفاره اش را آزری باید بدهد.
اصطلاح نه‌منه يك اصطلاح عاميانه بين لاتهاي تهران است نه همهء ‌بر و بچه‌هاي تهران. اينكه گفتيد كفاره‌اش را آذري بايد بدهد شايد حق با شما باشد زيرا عقل كه نباشد جان در عذاب است. البته تماما حق با شما نيست و پانتركيستها كفاره‌اش را دادند و البته خسارتي كه به مردم خورد هم از سوي آنان بود نه آذريها. گواه مي‌اورم:

دانشجويان تبريز تظاهراتي در اعتراض به عدم حضور زنان در فعاليتهاي فرهنگي دانشگاه برپا كردند كه هيچ ارتباطي با قوميت و قوميت‌گرايي نداشت اما پانتركيستها كه منتظر فرصت بودند از اين تظاهرات سوء‌ استفاده كردند و با موجسواري و بهانهء‌ واهي كه به دستشان افتاد مسير حركت دانشجويي را به گمراهي كشاندند و با آتش زدن و هاراي هاراي كردن موجب تخريب و آسيب به شهر شدند كه البته مردم عزيز آذري زود اين نكته را فهميدند و كنار كشيدند.

اما واژه " نه منه "

این " نه " در ترکی به معنی " چه " میباشد
" من " واژه ای است که فارسها به عینه از ترکی وارد و استفاده میکنند .
" منـه " به معنی به من است

در ترکی " منه نه " به معنی به من چه میباشد.

حالا پیدا کنید پرتقال فروش را.

انيشتين! واژهء «من» كه ضمير است در همهء‌ متنها و كتيبه‌هاي كهن ايراني از اوستايي و فارسي باستان گرفته تا زبان پهلوي اشكاني و ساساني و فارسي كنوني و كردي و ... همه و همه آمده است يعني بيش از 3500 سال دستكم قدمت دارد كه آريائي است و اگر تنها كتيبه‌هاي فارسي باستان را درنظر بگيريم كهن بودن اين ضمير به 2500 سال پيش برمي‌گردد!

درضمن، واژهء نه‌منه در فرهنگهاي كنوني تركي به معني «چه» و «چه چيز» معني شده نه آن چيزي كه بي‌پايه از خود ساخته‌ايد.
ما دروغگويي شما را دربارهء كتبيهء ارخون و ابن‌هشام نديده مي‌گيرم اما بجاي بدنبال پرتقال فروش گشتن براي يك بار هم كه شده به يكي از فرهنگهاي تازه مانند «داشقين» نگاه كنيد.


فلك يك چند ايران را اسير تورك و تازي كرد
در ايران خوان يغما ديد تازي و ترك‌تازي كرد
(روانشاد حضرت شهريار)
 

atabay danyeli

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
12 می 2006
نوشته‌ها
32
لایک‌ها
0
انيشتين! واژهء «من» كه ضمير است در همهء‌ متنها و كتيبه‌هاي كهن ايراني از اوستايي و فارسي باستان گرفته تا زبان پهلوي اشكاني و ساساني و فارسي كنوني و كردي و ... همه و همه آمده است يعني بيش از 3500 سال دستكم قدمت دارد كه آريائي است و اگر تنها كتيبه‌هاي فارسي باستان را درنظر بگيريم كهن بودن اين ضمير به 2500 سال پيش برمي‌گردد

دست پیش می گیری پس نیفتی؟

اولا گروه زبانهای ترکی در این منطقه بیش از هفت هزار سال قدمت دارد و با جعلیاتی که در صد سال گذشته بابا بزرگ هایت انجام دادند آفتاب پشت ابر نماند. در بررسی سومر این مطلب را بررسی خواهیم کرد.(یادت باشد برا خاطر قلب تنگ گربه سیا بارون نمیاد.)
کلی از کلمات ترکی هست که قبل از آن 3500؟؟؟؟ سال ادعایی جنابعالی در این منطقه رواج داشت. یکی هم همین کلمه من است .
این کلمه در ترکی باستان به صورت " بن " ضبط است در دگر دیسی تاریخی به صورت من در آمده است.
صور " بان " و " مان " هم از آ ن ضبط شده است. ( از اوستا هات بپرسی یادت می دهند. در مورد به نام زدن دستاورد های ترکان توسط همپالگیهات داستانها وجود دارد و امروز دیگر رسواتر از آن تشریف دارید که با دم رضاخانی دم بجنبانید و بلا یی را بر سر این سرزمین بیاورید که پدرانت بر سر امپراتوری عثمانی آوردند و امروز برای فرار از روسیاهی آن با حمایت دایی بزرگوارتان انگلیس پیراهن عثمان می جنبانید. غافل از اینکه دم خروس خیلی وقت است بیرون زده.)
بیسوادی و جواد بازیت آنجا گل میکند که در ناباوری و بهت مینویسی پهلوی اشکانی!!!!
این به خوبی نشان میدهد که نه تنها تاریخ ایران را نمی شناسی ، زبان هم بلد نیستی.
اولا جان برادر خیلی وقت است حتی بی سوادترین معلم های دانشکده های زبان فارسی قبول کرده اند که پهلوی زبان نیست و این از جعلیات پان ایرانیست هاو صهیونیست ها بود. بعدها آبروریزی به آنجایی رسید که خواستند جمعش کنند و گفتند پهلوی زبان نبوده نوعی خط و شیوه نگارش بوده است.
و جای تعجب نیست که داشناکی مثل تو از هول حلیم افتاده باشد در ...
و حالا این پهلوی را چطور جرات کردی بچسبانی به اشکانیان ؟
امروزه هیچ تاریخ نگاری نیست که در ترک تبار بودن اشکانیان شک داشته باشد ، حتی فردوسی کبیر وقتی به فرزندان اراشک میرسد سکوت میکند و در جایی دیگر که دم خروس بیرون میزند از آنها (از ترکان سرزمین آزربایجان) به عنوان دیوانی یاد میکند که بعد از اسیر شدن به دست غیر دیوان!!! مسولیت سواد آموزی به پدرانت را بر عهده می گیرند.
و تو چقدر بی چشم و رویی که به همین ترکان امروز هم میگویی دیو و مشتی آدم که زبان نداشتند.
و این دلیل آشکاری است بر این که این دیوان از جنس پدران تو نبودند و نخواهند بود.
این دلیل آن است که پدرانت با همدستی یهودی ها چه فجایعی را در این سرزمین مرتکب شده اندو تمام هم وغم تو همپالگیهیت در این است که مبادا این واقعیتها رو شود که شده است.

در آخر باز هم میپرسم یک نمونه از نوشته های پهلوی و سنگ نوشته فارسی باستان را رو کن تا بحث کنیم.
تو که در عین جهالت بخش بزرگی از دستاورد ترکان شرق را نفی کردی و باز خدا پدر آن کوروش بزرگ را بیامرزد که وجود آنها را تایید کرد. من دلم به حال تو می سوزد داشناک مغموم.
 

turkvox

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
24 می 2006
نوشته‌ها
32
لایک‌ها
0
به نظر شما در حال حاضر برپایی دولت فدرال به نفع ماست یا استقلال کامل؟؟؟


من فکر کنم اگر دولت فدرال تشکیل بشه
از اون طرف عرب ها هم واسه خودشون دولت تشکیل میدن
کردها که واسه خودشون دولت هستند و
این سیستانی ها و مناطق پایین هم که کلا جدا هستند
و خلیج پارس و کیش اینا رو هم کشور های عربی از همین الان به نام خودشون ثبت کردند
این وسط میمونه چند تا پارس
اونا هم با افغانستان متحد میشوند
 

turkvox

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
24 می 2006
نوشته‌ها
32
لایک‌ها
0
نژاد آریا و هخامنشیان
آرتور گوبینو (سفیر فرانسه در ایران) در کتاب “گفتگو در باب نژادهای بشری” (1853-1855) می نویسد:« میان اشراف و مردم عادی، اختلاف نژاد وجود دارد. اشراف اروپایی همه از «نژاد آریایی» یعنی نژادی كه بر حسب طبیعت ، برتر ، مسلط و تمدن ساز است ، منشعب می‌شوند. بنابراین حق حكمرانی و استفاده از امتیازات (نامشروع) را دارند».گوبینو با این تئوری تلاش كرد تا با توسل به افسانه نژاد آریایی و برتری این نژاد ، نابرابری اجتماعی میان طبقه اشراف با سایر طبقات جامعه را توجیه نماید و از ایده او می توان سرنخ علت ابداع افسانه آریا را کشف کرد. [22]
این تئوری پردازی گوبینو و هم مسلکان او مقارن بود با کشف کلمه آریا (به معنی شورش و شورشی و شورش کردن) در کتیبه های هخامنشی و تحریف آن به مفهوم یک نژاد (توسط شارپ و کنت ) و مطرح شدن تئوری زبانهای هندو اروپایی توسط ویلیام جونز (1786). پیوند این تئوری زبانشناسی که خود با اشکالات بنیادی مواجه بود که امروزه بر اکثر زبانشناسان عیان است با ایده برتری نژاد آریایی این نظریه را پیش کشید که متکلمین زبانهای هندو اروپایی از نژاد برتری به نام آریا سرچشمه می گیرند (یعنی معادل قرار دادن مجموعه ژنتیکی و مجموعه زبانی !) و این تئوری قلابی دستاویز استعمارگران گشت تا نسل کشی های قرن بیستم را ترتیب دهند. ناصر پورپیرار تاریخ نویس انقلابی معاصر در سری کتابهای نگاهی به بنیان تاریخ ایران [21] با مدارکی دقیق پرده از یک توطئه تاریخی بر می دارد و تاریخ نویسان و باستان شناسان شونیست ایرانی را که اکثرا هنری جز بازنویسی و تواشیح نویسی تاریخ ساخته و پرداخته غرب را ندارند آنچنان شوکه می کند که در جواب تئوریهای انقلابی او جز بد و بیراه حرفی برای گفتن ندارند! در این کتب جدید الانتشار باستانشناسان و تاریخدانان غربی متهم به جعل تاریخ برای ایران می شوند. طبق تئوری ناصر پورپیرار تاریخدانان غربی با یک سری اقدامات مشکوک و هماهنگ قصد دارند هخامنشیان را از غارت و تجاوزی که منجربه نابودی تمدنهای ایرانی قبل از خود شدند تبرئه کنند. در این کتابها با مدارکی قوی نشان داده می شود که هخامنشیان نه تنها نجات بخش ملتهای منطقه نبودند بلکه حتی در خود کتیبه های هخامنشی دائما به نارضایتیهای ملتهای تحت سلطه هخامنشیان و سرکوبهای وحشیانه توسط این حکومت اشاره شده است. هخامنشیان نه تنها ایرانی الاصل نبودند ، بلکه قومی خونریز بودند که قوم یهود برای نجات اسیران خود در بابل آنها را اجیر کرده بود! آنچه از آن به عنوان قانون حقوق بشر کوروش نام برده می شود نیز چیزی نیست جز حق و حقوقی که برای یهودیان و نه دیگر اقوام قائل بودند. تورات بهترین شاهدی است که از خادمین قوم یهود یعنی کوروش و داریوش سخن می گوید. هخامنشیان با تدبیر و سرمایه یهود سلطه خود را بر دیگر ملتها گسترش می دهند و آنچه امروز همچون تخت جمشید به عنوان شاهکارهای دوران هخامنشی در بوق و کرنا گذاشته می شود حتی به تصریح خود سنگ نبشته های هخامنشی چیزی نیست جز گلچینی از هنر و معماری دیگر ملتها. در این کاخها حتی علامتی را نمی توان یافت که بتوان آن را هنر آریایی یا هخامنشی معرفی کرد. تخت جمشید که بر خرابه های معابد تمدن عظیم ایلامی بنا شده است به نظر می رسد که تقلیدی ناشیانه از دیگر تمدنها و به خصوص معابد یهودی باشد. اما می بینیم که مورخان غربی و اذناب ایرانی آنها سعی در پنهان کردن و حتی تخریب آثار تمدن ایلامی و دیگر تمدنهای نابود شده توسط هخامنشیان را داشته ، در حالیکه قداستی غیر معمول و استثنایی تؤام با افسانه پردازی برای هخامنشیان قائلند. آنها می خواهند ملت فارس را مذبوحانه امتداد نژاد ساختگی آریا و وارثین تاج و تخت هخامنشیان معرفی کنند! غافل از اینکه چنین نیست و ملت فارس نیز باید همپای دیگر ملتها به آتش افکار نژادپرستانه بسوزد و گرفتار مالیخولیای آریاگرایی و باستان پرستی شود! آری این است تمدن با شکوه هخامنشی با نژاد پاک آریاییش! دروغهایی که تاریخ نویسان مزدور غربی برای ما ساخته اند تا ملتهای منطقه را تخدیر کنند و یا به جان همدیگر بیاندازند!
حکومت ظالم هخامنشی با آمدن لشکر نجات بخش اسکندر از صحنه ایران محو می شود و جای خود را به کلنی های دست نشانده یونانی در ایران می دهد که مورخین غربی و نشخوار کنندگان آنها با تحریفات و جعلیات فراوان قصد دارند پادشاهی های اشکانی و ساسانی را در این دوره علم کنند! توضیحات در این موارد بحثی مفصل می طلبد که در این مختصر نمی گنجد و خواننده را مصرانه دعوت به مطالعه تاریخ صحیح ایران باستان می کنیم. [21]
این بود مختصری از تاریخ شروع باستانگرایی و آریا گرایی در ایران، اندیشه ای که رضا شاه را در دوران جنگ جهانی دوم به سمت هیتلر، دیوانه نژاد پرست قرن سوق داد.
 

turkvox

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
24 می 2006
نوشته‌ها
32
لایک‌ها
0
در طول تاریخ ملت آذربایجان چه خدمتهایی برای ایران کرده اند
آیا می دانید که آذربایجان زادگاه اولین چاپخانه ، ترجمه اولین کتب خارجی، نخستین رمان، ادبیات کودک، نخستین کتابخانه عمومی، اولین شعر نو، اولین سینما، اولین نمایشنامه و تئاتر، اولین عکاسی، نخستین دانشگاه پزشکی، اولین دانشکده پرستاری و مامایی، نخستین کارخانه ها، نخستین انجمن زنان و اولین حق رای به زنان، نخستین شهرداری، آموزش و پرورش نوین، نخستین مدرسه لال و کرها، اولین مدرسه نابینایان، نخستین کودکستان و… در ایران بوده است؟ شاید انتخاب تبریز به عنوان یک ولیعهد نشین در زمان قاجاریه نیز به خاطر همین پتانسیل استثنایی ملت آذربایجان بود. [11]
موسس اولین مدرسه به سبک نویین در ایران میرزا حسن خان رشدیه بود که در همین راستا کتابی به اسم ” وطن دیلی” نوشت که در سال 1312 قمری در تبریز چاپ شده است. ایرانیها و به خصوص هموطنان فارس زبانمان رشد وگسترش زبان فارسی را نیز مدیون حکومتهای ترک هستند! [12] [13]
سرزمین آذربایجان ، دانشمندانی چون پروفسور لطفی زاده واضع تئوری فازی ، پروفسور حسین جوان از مخترعین لیزر وپروفسور جواد هئیت و پروفسور یحیی عدل به عنوان پیشگامان جراحی مدرن در ایران و پروفسورهشترودی را به جامعه علم و دانش معرفی کرده است. از مورخین و ادبیات شناسان معاصر ملی ترک نظیر پروفسور جواد هئیت ، پروفسور ذهتابی ، رحیم رییس نیا ، صمد سرداری نیا و… نیز نام بردن لازم است.
آذربایجان مهد انقلاب مشروطه نیز بوده است که در زمان خود حرکتی بسیار مترقی محسوب می شد. حرکات آزادیخواهانه ای دیگر چون قیام شیخ محمد خیابانی، حکومت 21 آذر 1324 نیز از سرزمین آذربایجان بر خواسته است. آذربایجانیها در انقلاب اسلامی نیز بین ملتهای ایران پیشرو بودند. آذربایجانیها در اکثر جنگهای بین ایران و کشورهای دیگر چون جنگ چالدران و جنگهای ایران و روسیه پرچمدار جبهه بودند. در جنگ ایران و عراق نیز با همت لشکر عاشورای آذربایجان و اعطای شهدای فراوان بود که شهرهای خوزستان از دست بعثیان خارج شد.
آذربایجانیها علاوه بر پرچمداری حرکات و نهضت های روشنفکری و آزادیخواهی در ایران و دلاوری و فداکاری در جبهه های جنگ در صحنه های ورزشی نیز همیشه برای ایران افتخار آفرینی کرده اند. اما افسوس از ذره ای قدردانی ! متاسفانه در ایران با تملیقی سیاستمدارانه ترکان مردمانی سخت کوش معرفی می شوند که خانمهایشان دست پخت خوبی دارند! و نقش بنیادین آذربایجانیها در جریانات روشنفکری ، فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی به عمد فراموش می گردد.
 

turkvox

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
24 می 2006
نوشته‌ها
32
لایک‌ها
0
موسیقی ترکی آذربایجانی
در موزه ایران باستان در تهران و موزه لوور در قسمت تاریخ ایلام به مجسمه های کوچک نوازندگانی با قدمت دو هزاره قبل از میلاد بر می خوریم که همچون عاشیقان ما سرپا ایستاده و ساز خود را برروی سینه نگاهداشته اند. چنین نوازندگانی را که مشابهش را می توان در میان ترکان امروزی پیدا کرد سرنخی از قدمت هنر موسیقی عاشیقی به دست می دهد. عاشیقان به عنوان راویان دردها، قهرمانیها و داستانهای ملت و گاه در نقش ریش سفیدان وخردمندان قوم خود از قداست و احترام خاصی در بین ملت ترک بر خوردارند. این قداست و احترام را می توان در داستانهایی چون دده قورقود، کور اوغلو و عاشیق غریب و… مشاهده کرد که نقش اصلی از آن عاشیقان است. عاشیق با نامهای متفاوتی همچون اوزان و بخشی در بین ملت ترک شناخته شده است . عاشیق یک نوازنده معمولی نیست. عاشیق، یک ملت است و آنهم ملت ترک!
صفی الدین اورموی (قرن سیزدهم میلادی) و عبدالقادر مراغه ای (قرن چهاردم میلادی) دو موسیقیدان بزرگ آذربایجانی با شهرتی جهانی هستند که در پی ریزی اصول علمی موسیقی نقش عمده ای بازی کرده اند. موسیقی ترکی با انواع متفاوت خود شامل ماهنی ها (موسیقی فولکلور) ، موسیقی عاشیق ، موسیقی مُقامی ( یا ردیفی) ، موسیقی کلاسیک ، موسيقى عشاير– روستائى (شامل موسيقى قشقائى، شمال خراسان و ּּּ) بالاخره اخیرا پاپ و جاز از تنوع ، وسعت و ظرافت بی نظیری برخوردار است. پرداختن به شهرت جهانی موسیقی آذربایجانی در این بحث کوتاه غیر ممکن است ولی تنها می توان افسوس خورد که جوانان ما غافل از این گنجنیه گرانبهای خویش فقط خود را با موسیقی های بی مایه و غیر هنری غربی و فارسی مشغول ساخته اند.
در آذربایجان شمالی از اوایل قرن بیستم فعالیتهای با ارزش و زیادی در راستای تئوریزه کردن موسیقی آذربایجانی به عمل آمد که منجر به خلق اپراها، باله ها، سمفونی های مدرن ملی آذربایجانی ( نظیر اپرای لیلی و مجنون ، کور اغلو ، شاه اسماعیل ، سویل ، نادر شاه و …) با الهام از موسیقی غربی برای اولین بار در آسیا گشت که از شهرتی جهانی برخوردارند.
 

turkvox

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
24 می 2006
نوشته‌ها
32
لایک‌ها
0
ترکان دنیا
ترکان دنیا در وسعتی از سیبری تا بالکان عمدتا در کشورهای قزاقستان، ازبکستان ، قرقیزستان ، ترکمنستان ، روسیه، چین ، جمهوری آذربایجان، افغانستان ،ایران ، ترکیه و عراق زندگی می کنند. بنا به لینگواسفر در سال 2000 خانواده زبانهاى تركى، زبان تقریباً 150 میلیون نفر در آسیا و اروپا وشاخه تركى جنوبی (شامل سه لهجه عمده : تركی آناتولی ، تركى آذربایجانی و ترکی تركمنى) زبان اقلا 98 میلیون نفر در خاورمیانه، قفقاز، آسیاى میانه و شبه جزیره بالكان- اروپا بوده است[1]. در همین سال زبان فارسى (سه لهجه عمده آن: فارسى (ایران)، درى (افغانستان) و تاجیكى( زبان تقریباً ٤٠ میلیون نفر در خاورمیانه و آسیاى میانه بوده است. در حال حاضر 28 لهجه یا زبان ترکی در مناطق مختلف زبان رسمی مردم بوده و در حدود 20 لهجه یا زبان ترکی دارای کتابت و ادبیات کتبی می باشد[23] [5] .
تاریخ ترکان و زبان ترکی
علاوه بر زبان سومری که در برخی محافل زبانشناسی به عنوان ریشه زبان ترکی (یا پروترک) مطرح است، مراحل دیگر تکوین زبان ترکی شامل دوران ترکی اولیه (شامل ترکهای هون، بلغار، پچنه ک و خزر) از قبل از میلاد تا قرن ششم میلادی، ترکی قدیم (دوران گوک ترک و اویغورها) از ششم تا هشتم میلادی ، ترکی میانه (شامل ترکی مشترک آسیای میانه و ترکی غربی یا سلجوقی) از قرن دهم تا شانزدهم میلادی وترکی جدید (شامل ترکی عثمانی ، آذربایجانی ، جغتایی-اوزبکی و…) از قرن شانزدهم تا عصر جدید می باشد. به نظر بعضی محققین کلمه ترک نام قبیله موسس حکومت گؤک ترک در 552 میلادی یعنی شخص آشینا بوده است و از آن زمان به کل ملتی که به زبان آنها سخن می گفتند منسوب شده است[5] [2] .
ترکان اوْغوُز Oğuz ( اوْق= ایل + اوُز علامت جمع در ترکی قدیم) از قبایل مهم ترکها بوده اند و امروزه اکثر ترکان غربی (ترکان ایران، ترکیه، آذربایجان، ترکمنستان، عراق، سوریه، قبرس و بالکان) از نسل ترکان اوغوز می باشند. اوغوزها بعد از پذیرش اسلام به ایران و‌آناتولی مهاجرت کردند و دولت های اسلامی بزرگی چون سلجوقیها و عثمانیها را تشکیل دادند. از ترکان قدیم داستانها و افسانه های متعددی باقی مانده است ، نظیر داستانهای آفرینش، آلپ آرتونقا، شو، اوغوزخان، بوزقورد و ارگه نه قون. داستان بوزقورد (گرگ خاکستری) از معروفترین این داستانها حکایت نسل رو به انقراض قبیله ای ترک در اثر حمله دشمن است که با ازدواج یک گرگ با باقی مانده این قبیله دوباره ادامه پیدا می کند. بوزقورد از قدیم الایام به عنوان مهمترین سمبل ملت ترک شناخته شده است. به داستانهای بعد از اسلام نظیر داستانهای ساتوق بوغرا خان، ماناس، چنگیزنامه، دده قورقود نیز می توان اشاره کرد. حماسه دده قورقود به عنوان یک داستان ترکان غربی خصوصاً ترکان آذربایجان از اهمیت بیشتری برخوردار است که در مباحث دیگر به آن می پردازیم. ادبیات کتبی ترکی بدون در نظر گرفتن دوران پروترک یا زبان سومری با سنگ نوشته های یئنی سئی و اورخون شروع می شود و در حدود 1250-1400 سال سابقه دارد.51 نوشته یئنی سئی برروی سنگ مزارهای اطراف رودخانه یئنی سئی در آسیای میانه قدیمیتر از همه است. این سنگ نوشته ها با الفبایی متشكل از159 علامت نوشته شده است که مختص ترکان قیرقیز و اوغوز بود [3] [5] .
در سال 1970 ميلادی نيز در ايسيك گؤل قزاقستان طبق سيميني از قبر شاهزاده ای كشف گرديد كه بر روي آن دو سطر و با حروف اورخون و به تركي قديم نوشته شده بود : ” پسر پادشاه در 23 سالگي از دنيا رفت ؛ سر مردم ايسيك به سلامت باد “. قدمت اين نوشته به وسيله راديو كربنيك و باتحقيقات دانشمندان شوروی (سابق)500 سال قبل ازميلاد مسيح تشخيص داده شد[39].
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
این ادعای پوچ و چرند تُرک بودن اشکانیان بگمانم در دوره ی ناصرالدین و با پشتوانه ی دولت تُرک قاجار و برای چسباندن دست کم اندکی از تمدن درخشان ایرانی به ترکان شده باشد. خیال پرداز شخصی با نام "محمدحسن اعتمادالسلطنه" بوده. بیگمان این کار را برای بخشیدن مشروعیت به خاندان قاجار انجام داده اند چرا که فرمانروایان ترک برای ایرانیان قابل تحمل نبودند.
به هر روی پاسخ کوتاه و درخوری را داریوش کیانی در این باره گرداوری کرده:


اشكانيان و پان‌تركيسم

در عصر ناصرالدين شاه قاجار، نويسنده‌اي به نام «محمدحسن اعتمادالسلطنه» با تأليف كتابي به نام «درر التيجان في تاريخ بني الاشكان» در باره‌ي تاريخ اشكانيان و بيش‌تر بر اساس نوشته‌هاي تاريخي دوران اسلامي، كوشيد تا در جهت اهداف سياسي دولت قاجار، با ترك‌تبار ساختن اشكانيان و پيوند زدن دودمان ترك‌تبار قاجار بدانان، مشروعيتي تاريخي و ملي براي اين قاجاريان در اصل غيرايراني فراهم آورد، و البته اشكانيان بهترين سوژه براي اين كار بودند، چرا كه دانسته‌هاي موجود در مورد آنان بسيار اندك بود و از اين رو، جعل هويت براي اشكانيان ساده‌تر مي‌نمود. اعتمادالسلطنه با اين اقدام خود، بعدها خوراك مناسبي را براي پان‌ترك‌هاي شرور و روان‌نژندي كه در پي ترك ساختن همه‌ي مردمان و اقوام عالم‌اند، و سرانجام «پورپيرار» ي كه قصد تخريب تمام تاريخ و گذشته‌ي پرافتخار ايران به نفع اهداف پان‌عربيسم دارد، فراهم آورد.
شادروان «محمدتقي ملك‌الشعراء بهار»، اديب بزرگ معاصر، در يادداشتي هر چند فشرده و قديمي، اما سخت ارزنده و پرمحتوا، پاسخ كوبنده و بُرنده‌اي را بر ياوه‌سرايي‌هاي مضحك اعتماد السلطنه داده است كه آن را در ادامه مي‌خوانيد. يادداشت‌هاي درون قلاب [] از من است.

مرحوم اعتماد السلطنه در كتاب "درر التيجان" كه اصرار زيادي در توراني و تاتار ساختن اشكانيان داشته، از قول «مالالا» از مورخين يوناني گويد كه: پارث به لغت ايراني همان معني اسكيث يا توراني را دارد (جلد اول، صفحه 53) و باز در يكي دو جاي ديگر از همان جلد گويد كه «پارث يا پارتي به معني تبعيد شده و فراري است» [اين معنايابي ساختگي، همان است كه پورپيرار با دزديدن آن از اعتماد السلطنه، با عنوان ديدگاهي انقلابي و بي‌سابقه، از جانب و به نام خود، براي اشكانيان مطرح ساخته است!]، مخصوصاً در صفحات 161 و 162 تحقيق عجيبي كرده و مي‌گويد: «علت ضبط نكردن سوانح و وقايع دوران اشكانيان و تاريخ ايشان نيز يكي همان خارجه بودن آن‌ها بوده [اين نيز همان ديدگاه پوچي است كه پورپيرار با دزديدن از اعتماد السلطنه، در كتاب اشكانيان خود، به نام خويش بازگو كرده است!] و اسم آن‌ها گواهي مي‌داده (؟)، چه پارث چنان كه پيش‌تر هم ذكر نموده‌ايم، در لغت اسكيث و توراني به معني نفي و تبعيد است و اگر پارث از كلمه‌ي پارثواي سنسكريت مشتق شده باشد باز به معني غريب است. شك نيست كه بعضي از پادشاهان اشكاني به اسم سلاطين كياني موسوم شده اما برخي هم اسامي توراني داشته و آرساك و سنيناك كه مختوم به آك ترك‌هاست (؟) و [نام] ولوژز كه به چنگيز و قرقيز شباهت دارد، تركستاني بودن اشكانيان را مدلل داشته (!)…».
اگر چه خود اين عباراتِ بي‌اساس، واهي بودن آن‌ها را آشكار مي‌سازد، مع‌ذلك مي‌گوييم بر فرض اين كه پارث در لغت اسكيث و توراني - كه معلوم نيست چه لغتي است، تركي است يا مغولي؟ - به معني نفي و تبعيد شده باشد و شكي هم نباشد كه پارت توراني همان پرثواي مانحن فيه مي‌باشد - [كه] تازه گواه ترك بودن اين طايفه نيست - ديگر ختم شدن لغتي به الف و كاف (اك) هم دليل تركي بودن آن نباشد] =نيست]، چه تمام لغات پهلوي كه به الف ختم مي‌شود، بعد از الف، كاف دارد؛ مانند: نياك - نيا، گيواك - جا، اژيدهاك - اژدها، پيداك - پيدا، داناك - دانا، و الي آخر. هم‌چنين شباهت «ولوژز» [در يوناني [Vologases نظر به آن كه آخر آن زاي معجمه است، با چنگيز و قرقيز، چه دليلي است كه ولوژز نام تاتاري بوده است؟! پس "پرويز" كه از "ولوژز" بيش‌تر به قرقيز و چنگيز شباهت دارد بايستي مغول يا ترك باشد، يا آن كه "تيمور" تاتار چون با "منصور" عرب هم‌وزن است بايستي اميرتيمور عرب باشد! در صورتي كه "ولوژز" ظاهراً همان "ولخش" اشكاني [به پارتي [Valgash است كه بعدها "بلاش" و "پلاش" شده و يكي از ساسانيان هم بدان نام بوده و يوناني ها «خش» [xsh-] را «ايكس» (x) و گاهي «ژز» تلفظ مي‌كرده‌اند؛ مانند «ارتخشثر» كه «ارتگزرسس» و «خشيرشا» كه« اگزرسس» خوانده‌اند. و تمام دست و پاهايي كه مرحوم اعتماد السلطنه در ترك و تاتار ساختن اشكانيان براي آن كه قاجاريه را از نسل آن‌ها مي‌شمرده است به كار برده، از همين قبيل است كه ذكري از آن به ميان آمد ور نه، مورخين اسلامي و ايراني عموماً آن‌ها را از نسل كيان و يا از تخمه‌ي آرش - تيرانداز معروف ايراني - شمرده‌اند و اسامي آن‌ها كه تمام فارسي است و آداب و خطوط سكه‌هاي اواخر و ساير اسنادي كه از آن‌ها به دست آمده است، همه دال بر ايراني بودن اشكانيان است و بويي از اين كه آن‌ها از نژاد زرد و از اجداد تراكمه و مغول باشند، نمي‌دهد و هر كس بخواهد به اين معني درست و با اسناد مورخين قديم پي ببرد، به قسمت اخير تاريخ "كنت گوبينو" كه اتفاقاً در عصر اعتماد السلطنه تأليف شده و به "تاريخ ايران باستان" [پيرنيا] مراجعه كند.*

* محمدتقي بهار: «فردوسي‌نامه‌ي بهار»، به كوشش محمد گلبن، مركز نشر سپهر، 1345، ص 97، يادداشت1
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
دوستان دقت نماييد .
از قرار دادن عكس و مطالبي كه به اين موضوع مربوط نمي باشد خودداري نمايند .

قرار دادن عكسي از رئيس مجهور وقت ربطي به اين موضوع ندارد .

2 پست كه به اين عكس كه ابدا مربوط به بحث نمي شود اشاره داشت پاك شد .
 

jaberi

Registered User
تاریخ عضویت
11 جولای 2006
نوشته‌ها
24
لایک‌ها
0
محل سکونت
تبریز - طهران و بالعکس
به نقل از AtoorPat :
جدي باشيد و ريشخند نكنيد! و لطفا اجازه ندهيد ما هم خويشتنداري را رها كرده و بگونه شما سخن گوييم. زبان فارسي ريشهء‌ كهن دارد و مانند كتيبه‌هاي ارخون نيست كه هيچكس در جهان توان اينرا نداشته باشد كه حتي يك عكس از نوشته‌هاي آنرا نشان دهد! اين همه كتاب و سايت دربارهء اورخون نوشته شده است اما همه از دم جعلي است و يك عكس هم از نوشته‌هاي آن موجود نيست. زيرا در آن زمان زبان تركي بصورت هجاهايي بود كه از دهان تركان هنگام يورش و غارت و كشتار و خوراك خوردن خارج مي‌شد و نمي‌شد نام زبان را بدان داد. از پيرامون 1000 سال پيش به اين سوي است كه كم كم واژه‌هاي ملتهاي مغلوب تركان به زبانشان راه يافت و از همين زمان به بعد است كه مي‌توان نام زبان را به تركي داد!



واژه‌هاي تازهء فني واژه‌هاي كهن نيستند كه در فارسي نمونه داشته باشد منتها بر پايهء زبان فارسي برايشان برابر درست مي‌شود. اتفاقا واژهء رايانه يك واژهء درستي بود كه فرهنگستان برخلاف بيشتر واژه‌هاي ناجور، آنرا ساخت.



واژه‌هاي رنگارنگ و خواستگاري و شهرباني در متنهاي پيش از رضاخان وجود داشته است مانند:

آن پر از لاله هاي رنگارنگ
وين پر از ميوه هاي گوناگون
(گلستان سعدي)

ز آن پس نشستند در مرغزار
سخن گفته آمد ز هر خواستگار
(فردوسي)

بر صحبت او زمامداران
دلگرم شدند خواستگاران
(نظامي)


اندک سوي من نگر اگرچه
بسيار شدند خواستگاران
(عطار)


واژهء شهرباني اتفاقا در پايكولي در كتيبه‌اي بزبان پهلوي آمده است.

بنابراين اگر بنده نشان دادم كه واژهء نه‌منه بيش از بيست سي سال قدمت ندارد براي اين است كه در هيچ نثر و نظم و كتاب و ديوان و دفتر تركي چنين واژه‌اي نيامده است. اين واژه يك اصطلاح در بين جوانان لات تهران مي‌باشد كه به آذربايجان هم راه يافته است يا برعكس، اما تازه‌ساز است و قدمت ندارد.
ممکن است در مورد این کلمات و اندک کلماتی چند و کمیاب حق با شما باشد ولی توجه شما را به مطلب زیر جلب می کنم:

لطفا ادب را رعایت کنید و برای آنچه که نیستید اینقدر پرخاش گویی نکنید

اما در مورد مطالب شما :

ای ترک ستیز ! درباره کلمه نه مه نه دوستان توضیحاتی دادند ولی به نظر من با اینکه کلمه نه مه نه اصیل می باشد حتی اگر فرض بر جهالت شما نباشد و نه مه نه را محصول 30 سال اخیر بدانیم :
اولا : بحث اینگونه مطالب از سوی شما نشان از ضعف شما در اثبات اندیشه هایتان و پناه بردن به مسائل انحرافی دارد .

ثانیا : در اکثر زبان های دنیا بر حسب مورد و نیاز کلماتی وارد زبان می شود برای مثال واژه هواپیما دزدی پس از ربوده شدن اولین هواپیما در ایتالیا ایجاد گردید.

در حالی که در کشور ما مشغول معنی کردن شعر هایی که به زبان دری گفته شده است بودندغربی ها بروز می شدند چون اونموقع هموطنان من نمیدانستند طیاره چیست.

در پایان عرایضم همه دوستان را به گواه می گیرم خود نظر بدهند که زبان فارسی در حال کامل شدن هست یا ترکی؟ زبان فارسی که دارای سازمانی می باشد متشکل از کسانی که بیشتر شبیه ذغال فروش هستند تا کارشناس ، به نام فرهنگستان زبان فارسی که در ازای اختراع کلمه پول می گیرند؟

در ضمن من آن کلمات را مثال زدم من مثل شما اهل جزئی گویی نیستم کلی به قضیه می نگرم
 

AtoorPat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
23 ژانویه 2006
نوشته‌ها
100
لایک‌ها
2
به نقل از atabay danyeli :
دست پیش می گیری پس نیفتی؟

من كه پانترك نيستم!


اولا گروه زبانهای ترکی در این منطقه بیش از هفت هزار سال قدمت دارد و با جعلیاتی که در صد سال گذشته بابا بزرگ هایت انجام دادند آفتاب پشت ابر نماند. در بررسی سومر این مطلب را بررسی خواهیم کرد.(یادت باشد برا خاطر قلب تنگ گربه سیا بارون نمیاد.)
کلی از کلمات ترکی هست که قبل از آن 3500؟؟؟؟ سال ادعایی جنابعالی در این منطقه رواج داشت. یکی هم همین کلمه من است .
این کلمه در ترکی باستان به صورت " بن " ضبط است در دگر دیسی تاریخی به صورت من در آمده است.
صور " بان " و " مان " هم از آ ن ضبط شده است. ( از اوستا هات بپرسی یادت می دهند. در مورد به نام زدن دستاورد های ترکان توسط همپالگیهات داستانها وجود دارد و امروز دیگر رسواتر از آن تشریف دارید که با دم رضاخانی دم بجنبانید و بلا یی را بر سر این سرزمین بیاورید که پدرانت بر سر امپراتوری عثمانی آوردند و امروز برای فرار از روسیاهی آن با حمایت دایی بزرگوارتان انگلیس پیراهن عثمان می جنبانید. غافل از اینکه دم خروس خیلی وقت است بیرون زده.)
بیسوادی و جواد بازیت آنجا گل میکند که در ناباوری و بهت مینویسی پهلوی اشکانی!!!!
این به خوبی نشان میدهد که نه تنها تاریخ ایران را نمی شناسی ، زبان هم بلد نیستی.
اولا جان برادر خیلی وقت است حتی بی سوادترین معلم های دانشکده های زبان فارسی قبول کرده اند که پهلوی زبان نیست و این از جعلیات پان ایرانیست هاو صهیونیست ها بود. بعدها آبروریزی به آنجایی رسید که خواستند جمعش کنند و گفتند پهلوی زبان نبوده نوعی خط و شیوه نگارش بوده است.
و جای تعجب نیست که داشناکی مثل تو از هول حلیم افتاده باشد در ...
و حالا این پهلوی را چطور جرات کردی بچسبانی به اشکانیان ؟
امروزه هیچ تاریخ نگاری نیست که در ترک تبار بودن اشکانیان شک داشته باشد ، حتی فردوسی کبیر وقتی به فرزندان اراشک میرسد سکوت میکند و در جایی دیگر که دم خروس بیرون میزند از آنها (از ترکان سرزمین آزربایجان) به عنوان دیوانی یاد میکند که بعد از اسیر شدن به دست غیر دیوان!!! مسولیت سواد آموزی به پدرانت را بر عهده می گیرند.
و تو چقدر بی چشم و رویی که به همین ترکان امروز هم میگویی دیو و مشتی آدم که زبان نداشتند.
و این دلیل آشکاری است بر این که این دیوان از جنس پدران تو نبودند و نخواهند بود.
این دلیل آن است که پدرانت با همدستی یهودی ها چه فجایعی را در این سرزمین مرتکب شده اندو تمام هم وغم تو همپالگیهیت در این است که مبادا این واقعیتها رو شود که شده است.

چه مودب و با سند!


در آخر باز هم میپرسم یک نمونه از نوشته های پهلوی و سنگ نوشته فارسی باستان را رو کن تا بحث کنیم.

اگر پيمان ببندي كه از دشنام و انگ و ناسزا دوري كني و نيز دست به سينه و دو زانو بنشيني و پرسش خود را مطرح كني، شايد دلم به رحم آمد و پاسخ دادم. راه ديگر اين است كه به كس ديگر بگويي كه پرسشت را عنوان كند يا اينكه با يك آي‌دي تازهء ديگر بيايي كه پيشينهء آن روشن نباشد.
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
زبان پهلوی اشکانی و پان ترکیسم


برگرفته شده از تارنگار تاریخ, جشنها و زبان پارسی

از آنجایی که شماری پان ترک به شیوه ی پیشین خویش یعنی جعل و دروغ و فریب، هر گونه پیوند زبان پهلوی را با اشکانیان که در آریایی بودنشان شکی نیست رد کرده اند، برآن شدم با بهره گیری از نَسَک زبان پهلوی(ژاله آموزگار-احمد تفضلی) یک جستار کوتاه پیرامون این زبان بنویسم.

اگر چکیده وار بخواهیم بگوییم زبانهای ایرانی را به سه گروه بخش بندی کرده اند:

* زبانهای باستانی * زبانهای میانه * زبانهای تازه(جدید)

* دوره ی باستانی

در آن به نخستین آثار زبانهای ایرانی برمیخوریم، احتمالا از سده ی ۱۰ تا ۱۲ پیش از زایش(قبل از میلاد) و زمان تاالیف گاتها آغاز میشود و در پایان فرمانروایی هخامنشی به پایان میرسد.

دو گونه از دبیره(خط) و زبانهای این دوره برای ما به یادگار مانده است. نخست زبان اوستایی و دیگری زبان پارسی باستان.

الف: زبان اوستایی زبانیست که به احتمال زیاد و بر پایه ی ویژگی های زبانشناختی به شرق و شمال شرقی ایران برمیگردد و اوستا را به این دبیره و زبان نگاشته اند.

ب: زبان پارسی باستان که در نیمروز(جنوب) و جنوب غرب ایران رواج داشت و پادشاهان هخامنشی سنگ نبشته های خود را به این دبیره و زبان مینگاشتند. از زبان های ایرانی و آریایی دیگر همانند مادی و سکایی چیزی در دست نیست. اما میدانیم که دست کم زبان مادی به انگیزه ی هم ریشه بودن با زبان پارسی، تفاوت آنچنانی با زبان پارسی نداشته است.



* دوره ی میانه

این دوره از سالهای پایانی فرمانروایی هخامنشی (۳۰۰پ ز) آغاز میشود، و در آغاز تاخت و تاز اعراب (سده ی هفتم ز) پایان میپذیرد. زبانهای این دوره به دو گروه بخش بندی میشوند:

الف: زبانهای شرقی که این نیز خود به دو شاخه ی شمالی و جنوبی، بخش میشود. سغدی و خوارزمی زبان شرقی شمالی و زبانهای سکایی و بلخی شرقی جنوبی هستند.

ب: زبانهای غربی هم به دو گروه بخش میشوند. زبان غربی شمالی در پارت و در میان اشکانیان بود و آن را پهلوانیگ، پارتی یا پهلوی اشکانی مینامند. در شاخه ی غربی جنوبی در منطقه ی پارس رواج داشت، این زبان را پارسی میانه در سنجش با پارسی باستان مینامند. افزون بر پارسی میانه اصطلاحا آن را پهلوی مینامند.

آثار پارتی یا پهلوی اشکانی

واژه ی پهلوی منسوب به پَهلَو است و این واژه از ریخت ایرانی باستان پَرثَوه آمده است که در اصل به سرزمین پارت و تیره ی ایرانی و آریایی پارت گفته میشد.این آثار به دو گروه بخش بندی میشوند:

الف: آثار به دبیره ی پارتی و گونه های آن. این دبیره از دبیره ی آرامی برگرفته شده هست. این دبیره و زبان احتمالا از نیمه ی دوم سده ی نخست (پ ز) جای زبان و دبیره ی آرامی که زبان دیوانی هخامنشیان بود را گرفت. میدانیم که هخامنشیان از منشیان و دبیران بابلی و ایلامی هم بهترین بهره را میبردند.

ب: نوشته های مانویان که به دبیره ی ویژه ی مانویان است و گونه و ریختی از دبیره ی پالمیری که در بابل رواج داشت.(دبیره ی پالمیری خود از خطوط دگرگون شده ی آرامی هست و پالمیرا نام شهری بوده در سوریه ی کنونی)

الف: آثار به دبیره ی پارتی

۱. نسا. سفال نبشته هایی در شهر نسا، نزدیک عشق آباد پایتخت شاهان اشکانی(سده ی نخست پیش از زایش)

۲.بنچاق اورامان. پوست نبشته ها بر روی پوست آهو که در اورامان کردستان پیدا شده و هم اکنون در موزه ی بریتانیا نگهداری میشود.

۳. سکه ها. شاهان اشکانی تا مدتی نام خود را بر روی سکه ها به یونانی مینوشتند(اینها خود را دوست دار یونانیان میدانستند) اما از سده ی نخست میلادی و از زمان بلاش نخست دبیره و زبان پهلوی اشکانی بر روی سکه ها بکار برده شده.

۴. کتیبه های پارتی بر روی مجسمه ی هرکول. مجسمه ی برنزی هرکول یافت شده در سال ۱۹۸۴ در عراق که بر آن به دو دبیره و زبان یونانی و پارتی حک شده.

۵. سنگ نبشته ی شوش. بر روی یک سنگ مزار در شوش و کتیبه ای شش رجی به دستور اردوان چهارم پادشاه پایانی اشکانی برای خواسگ شهربان شوش کنده شده.(۴۶۲ اشکانی و سپتامبر ۲۱۵ میلادی)

۶. سنگ نبشته های پارتی دوره ی ساسانی.( برخی کتیبه های بازمانده از شاهان ساسانی به دبیره ی پارتی نوشته شده است)

۷. سنگنبشته های کال جنگال. در جنوب خراسان چند کتیبه ی کوچک نزدیک بیرجند بدست آمده که احتمالا از شاهزادگان اشکانیست.

۸. آثار دورا اُروپوس در میان آثار بدست آمده از شهر دورا در ساحل رودخانه ی فرات، در سوریه ی کنونی، افزون بر آثار پارسی میانه، آثاری به پارتی نیز یافت شده، همچون دیوارنگاره، سفال نبشته و پوست نبشته.

شماری منظومه های پارسی در اصل پارتی بوده اند همانند ویس و رامین.

ب: نوشته های مانویان

متون فراوانی از زبان پارتی، همپیوند با دین مانی، در دست است. این آثار در میان برگه های فراوانی که در آغاز سده ی بیستم از ویرانه های شهر ترفان در آسیای مرکزی و ایالت شینگ جیان چین بدست آمده قرار دارد.از دید تاریخ نگارش، این نوشته ها به دو دسته بخش میشوند:

الف: نوشته هایی که زمان نگارش آنها سده های سوم و چهارم ترسایی(میلادی) است و همپیوند هست به خود مانی یا پیروان نزدیک به زمان او که در سرزمین پارت جایگاه اصلی پارتیان و اشکانیان آریایی نژاد، و در زمانی که زبان پارتی زنده بود نگاشته شده است.

ب: آثاری که زمان نگارش آنها سده ی ششم ترسایی و پس از آناست و احتمالا همپیوند با آیین /دیناوریه/ یکی از شاخه های دین مانوی میباشد. این زبان به انگیزه ی دیرینگی کمتر و هم زمانی با از یاد رفتن، از پارسی میانه(پهلوی ساسانی) تاثیر گرفته است.


http://ariapars.persianblog.com
 
بالا