sia_torkeh
کاربر تازه وارد
نکات مهمي براي بر ملا کردن ياوه گوييها و دروغ هاي شاخدار باعنوان زبان آذري که هيچ ربطي به زبان آذربايجان امروزي ندارد
اللحساب اين لغات که مشابه فارسي برايشان وجود ندارد يا به ندرت اگر هم داشته باشند هيچ استقلالي ندارند
يايخالاماق-يودورتماق-يوئوندورماق-شيشمه ک-جؤنگه-قيسير-ياپالاق-چالخالاماق-قاريشديرماق-سيلکه له مک-
ايمرنمک-قيمسانماق-نيسگيل-
در اين باب امير عليشير نوائي در حدود 500سال قبل در کتاب محاکمة اللغتين بحث قابل توجهي نموده و
بعنوان مثال يکصد لغت تورکي را که معادل آنها در فارسي نيست مطرح نموده است ،همچنين تعداد زيادي از
افعال تورکي را که فارسي ندارد برشمرده است.
نوائي مي گويد معادل اين کلمات که صد تاي آن بعنوان نمونه ذکر شد در فارسي وجود ندارد،بنابراين اگر
بخواهيم معاني اين کلمات را به فارسي زبانها بفهمانيم ناچار بايد به کمک جمله هايي با کمک گرفتن از
کلمات عربي متوسل شويم.
در اين رساله در حدود 1700 کلمه تورکي آذربايجاني درج شده که در فارسي کلمه مستقلي براي آنها بکار
نمي رود. ضمنا" بعنوان نمونه در حدود 350 کلمه تورکي نقل شده که عينا" در فارسي بکار ميرود
در مقايسه ديکسيونرهاي تورکي آذربايجاني تورکي ترکيه مشاهده ميشود لغاتي که معادلشان در فارسي
موجود نيست در دو لهجه تورکي يکي نبوده و در بيش از 30%لغات با هم متفاوتند.از طرفي از هر ريشه لغتي
1- 4 کلمه ذکر شده،در صورتيکه در تورکي از يک ريشه تعداد زيادي کلمات ساخته ميشود و هر کدام معني
بخصوصي دارند.ضمنا" بايد خلطر نشان نمود که در حال حاضر 28 زبان يا لهجه مستقل تورکي وجود دارد که
20 لهجه آن داراي کتابت و ادبيات ميباشند و هر کدام داراي لغات مترادف بيش از يک هزار لغت تورکي
آذربايجاني مي باشند.با اين ترتيب معلوم ميشود که هزاران کلمه در تورکي موجود است که معادل آنها
در زبان فارسي موجود نيست.
در زبان تورکي کلماتي با اختلاف جزئي(نوآنس)در معاني موجود است که در فارسي نيست.مثلا"براي انواع دردها کلمات:
آغري/ آجي/ سيزي/ يانقي/ زوققو/ سانجي/ گؤينه مک/ گيزيلده مک اينجمک، بکار مي رود که هر کدام درد بخصوص را بيان مي کنند.
آغري معادل درد فارسي است(درد عضوي).
سانجي به درد کوليک احشاء تو خالي گفته ميشود مانند قولنج روده،
آجي به درد پرووکه گفته ميشود مانند درد در موقع کشيدن دندان.
سيزي به درد خفيف سوزش دار گفته ميشود.
يانغي معادل سوزش ميباشد.
زوققو درد همراه ضربان است مانند درد آبسه ودرد عقربک انگشتان و امثال آنها.
گؤينه مک شبيه سوختن است و در دقايق اول سوختگي ديده ميشود.
اينجيمک دردر موقع پيچ خوردگي مفاصل و يا درد حاصل از ضربه و سقوط ميباشد.
گيزيلده مک درد شبيه گزگز کردن دردناک مي باشد.
در فارسي براي تمام حالات فوق لغت درد و يا سوزش بکار مي رود.
براي دعوا کردن کلمات متعددي بکار مي رود که هر کدام شکل و حالت ويژه اي را از دعوا بيان مي کنند مانند:
دؤيوشمک:همديگر را کتک زدن
ووُروشماق:همديگر را زدن
ساواشماق:با يکديگر دعوا و جنگ کردن و گلاويز شدن
ديديشمک:دعوا همراه چنگ زدن همديگر
چارپيشماق:دعوا و برخورد به يکديگر،تصادم
دالاشماق:با هم دعواي لفظي کردن
دارتيشماق:با هم مشاجره کردن
چاخناشماق:با هم سر شاخ شدن
تؤتوشماق:دعوا با گرقتن همديگر
بؤغوشماق:دعوا همراه يقه ي همديگر را گرفتن و خفه کردن
تيپشمک و تيپکلشمک:دعوا همراه لگد انداختن به هم
خيرتدکلشمک يا فيرتيلاقلاشماق:دعوا همراه گلوي همديگر را گرفتن
سؤيوشمک:همديگر را دشنام دادن
ديرشمک:دعوا کردن،رو در روي هم ايستادن
بؤغازلاشماق:گلوي همديگر را گرفتن،رو در روي هم قرار گرفتن،دعوا کردن
چيرپيشماق:زدوخورد
دُروشماق:مناقشه،مجادله،رو در رو شدن
سؤپورلشمک:گلاويز شدن،در هم آويختن
نتيجه:
زبان تورکي يکي از با قاعده ترين زبانهاست و از نظر لغات،مخصوصا" افعال بسيار غني است.وجود
قانون هم آهنگي اصوات،کلمات تورکي را موزون و آهنگدار نموده و به آنها نظم و ترتيب خاص داده
است.در تورکي علاوه بر اسامي ذات لغات زيادي براي مفاهيم مجرد وجود دارد.بعلاوه لغات
مترادفي با اختلاف جزئي در معني موجود است که ميدان قلمفرسائي را وسيعتر و قلم نويسنده
را تيزتر و دقيقتر ميسازد.
افعال تورکي به قدري وسيع و متنوع اند که در کمتر زباني نظير آنها را ميتوان يافت.گاهي با يک
فعل تورکي انديشه و مفهومي را ميتوان بيان نمود که در زبان فارسي و زبانهاي ديگر نياز به جمله
و يا جملاتي پيدا مي کند.از طرفي وجود پسوندهاي سازنده سبب شده که قابليت لغت سازي براي
بيان مفاهيم مختلف و تعبيرات فعلي بسيار زياد است.
نحو و ترکيب کلام در تورکي با زبانهاي هند و اروپائي متفاوت است. در تورکي عنصر اصلي جمله
يعني فعل اصلي در آخر جمله قرار دارد. زبانهاي هند و اروپائي عنصر اصلي جمله در ابتدا قرار مي
گيرد و عناصر بعدي با ادات ربط بشکل حلقه هاي زنجير به يکديگر مربوط ميشوند و اگر عناصر
بعدي قطع شوند سازمان جمله ناقص ميشود، ولي در تورکي ترتيب عناصر جمله کاملا" بر عکس
است يعني ابتدا بايد عناصر ثانوي و فرعي تنظيم و گفته شود و قسمت اصلي در آخر قرار گيرد و از
همينجاست که هر نويسنده و يا گوينده تورک زبان نمايان ميشود.
حالا بفرماييد که به چي فارسي افتخار کنم و ترکي حرف نزنم
خدا را صد هزار مرتبه شکر که آذري از بين رفته و حتي يک روستا به زبان آذري هم نمونده
اين ديگه واقعا مسخره است در تعجبم کدام نفهمي فارسي رو زبان دونسته
اين زبان ملي نه زبان فارسي با هزاران هزار تناقص
حالا اين فارسي ببينيد آذري که يه تيره اي از اين بوده ببينيد تا چه حد اين آذري که با افتخار تکرارش مي کنن افتضاح بوده
والا اگه من بودم هيچ وقت اين آبرو ريزي رو تکرار هم نميکردم چه برسه بهش افتخار هم بکنم بدترين نوع آبروريزي در زير آمده
واژه ترکي=سئوييشدير مه ليک
معني فارسي=آنها را بايد وادار کنيم که همديگر را دوست داشته باشند
معني يک کلمه ترکي دو جمله فارسي ميشه واقعا خنده آوره
واقعا براي يک ترک آذربايجاني افت فرهنگي داره که بياد و اينجا عربي تايپ کنه
هزاران واژه ترکي در فارسي مصطلح است که از اين واژه ها بيش از 600 لغت جزو مصطلحات روزمره هستند
مانند، آقا، خانم ،سراغ ،بشقاب، قابلمه ،دولمه، سنجاق، اتاق ،من، تخم ،دوقلو، باتلاق، اجاق، آچار، اردک، آرزو ،سنجاق، دگمه، تشک
سرمه، فشنگ، توپ، تپانچه، قاچاق، گمرک، اتو ،آذوقه ،اردو، سوغات، اوستا، الک ،النگو، آماج، ايل، بيزار ،تپه ،چکش چماق، چوپان
چنگال، چپاول، چادر ،باجه ،بشگه، بقچه، چروک، قشرق، بيرق ،سرنگ:wacko:
این ها رو می خواهید چه کار کنید
یه چیزهایی هم هست که باید بگم تا عده ای نگن که فلانی خوب خر بود
جناب رادکیش یک چیزی رو خوب بدونید که شما براي نابودي فرهنگ آمده ايد نه گسترش آن
ما مي خواهيم معدودي از آذربايجاني هاي گمراه رو درست کنيم نه شما که تا زير چانه در گل فرو رفته ايد
مهمتر از همه ممکنه يه کلمه آذري بگين بفهميم چه بوده اين ابر زبان
در آخر باید بگم که منظورم برتری ترک بر فارس نیست
مطمئن باشید
اللحساب اين لغات که مشابه فارسي برايشان وجود ندارد يا به ندرت اگر هم داشته باشند هيچ استقلالي ندارند
يايخالاماق-يودورتماق-يوئوندورماق-شيشمه ک-جؤنگه-قيسير-ياپالاق-چالخالاماق-قاريشديرماق-سيلکه له مک-
ايمرنمک-قيمسانماق-نيسگيل-
در اين باب امير عليشير نوائي در حدود 500سال قبل در کتاب محاکمة اللغتين بحث قابل توجهي نموده و
بعنوان مثال يکصد لغت تورکي را که معادل آنها در فارسي نيست مطرح نموده است ،همچنين تعداد زيادي از
افعال تورکي را که فارسي ندارد برشمرده است.
نوائي مي گويد معادل اين کلمات که صد تاي آن بعنوان نمونه ذکر شد در فارسي وجود ندارد،بنابراين اگر
بخواهيم معاني اين کلمات را به فارسي زبانها بفهمانيم ناچار بايد به کمک جمله هايي با کمک گرفتن از
کلمات عربي متوسل شويم.
در اين رساله در حدود 1700 کلمه تورکي آذربايجاني درج شده که در فارسي کلمه مستقلي براي آنها بکار
نمي رود. ضمنا" بعنوان نمونه در حدود 350 کلمه تورکي نقل شده که عينا" در فارسي بکار ميرود
در مقايسه ديکسيونرهاي تورکي آذربايجاني تورکي ترکيه مشاهده ميشود لغاتي که معادلشان در فارسي
موجود نيست در دو لهجه تورکي يکي نبوده و در بيش از 30%لغات با هم متفاوتند.از طرفي از هر ريشه لغتي
1- 4 کلمه ذکر شده،در صورتيکه در تورکي از يک ريشه تعداد زيادي کلمات ساخته ميشود و هر کدام معني
بخصوصي دارند.ضمنا" بايد خلطر نشان نمود که در حال حاضر 28 زبان يا لهجه مستقل تورکي وجود دارد که
20 لهجه آن داراي کتابت و ادبيات ميباشند و هر کدام داراي لغات مترادف بيش از يک هزار لغت تورکي
آذربايجاني مي باشند.با اين ترتيب معلوم ميشود که هزاران کلمه در تورکي موجود است که معادل آنها
در زبان فارسي موجود نيست.
در زبان تورکي کلماتي با اختلاف جزئي(نوآنس)در معاني موجود است که در فارسي نيست.مثلا"براي انواع دردها کلمات:
آغري/ آجي/ سيزي/ يانقي/ زوققو/ سانجي/ گؤينه مک/ گيزيلده مک اينجمک، بکار مي رود که هر کدام درد بخصوص را بيان مي کنند.
آغري معادل درد فارسي است(درد عضوي).
سانجي به درد کوليک احشاء تو خالي گفته ميشود مانند قولنج روده،
آجي به درد پرووکه گفته ميشود مانند درد در موقع کشيدن دندان.
سيزي به درد خفيف سوزش دار گفته ميشود.
يانغي معادل سوزش ميباشد.
زوققو درد همراه ضربان است مانند درد آبسه ودرد عقربک انگشتان و امثال آنها.
گؤينه مک شبيه سوختن است و در دقايق اول سوختگي ديده ميشود.
اينجيمک دردر موقع پيچ خوردگي مفاصل و يا درد حاصل از ضربه و سقوط ميباشد.
گيزيلده مک درد شبيه گزگز کردن دردناک مي باشد.
در فارسي براي تمام حالات فوق لغت درد و يا سوزش بکار مي رود.
براي دعوا کردن کلمات متعددي بکار مي رود که هر کدام شکل و حالت ويژه اي را از دعوا بيان مي کنند مانند:
دؤيوشمک:همديگر را کتک زدن
ووُروشماق:همديگر را زدن
ساواشماق:با يکديگر دعوا و جنگ کردن و گلاويز شدن
ديديشمک:دعوا همراه چنگ زدن همديگر
چارپيشماق:دعوا و برخورد به يکديگر،تصادم
دالاشماق:با هم دعواي لفظي کردن
دارتيشماق:با هم مشاجره کردن
چاخناشماق:با هم سر شاخ شدن
تؤتوشماق:دعوا با گرقتن همديگر
بؤغوشماق:دعوا همراه يقه ي همديگر را گرفتن و خفه کردن
تيپشمک و تيپکلشمک:دعوا همراه لگد انداختن به هم
خيرتدکلشمک يا فيرتيلاقلاشماق:دعوا همراه گلوي همديگر را گرفتن
سؤيوشمک:همديگر را دشنام دادن
ديرشمک:دعوا کردن،رو در روي هم ايستادن
بؤغازلاشماق:گلوي همديگر را گرفتن،رو در روي هم قرار گرفتن،دعوا کردن
چيرپيشماق:زدوخورد
دُروشماق:مناقشه،مجادله،رو در رو شدن
سؤپورلشمک:گلاويز شدن،در هم آويختن
نتيجه:
زبان تورکي يکي از با قاعده ترين زبانهاست و از نظر لغات،مخصوصا" افعال بسيار غني است.وجود
قانون هم آهنگي اصوات،کلمات تورکي را موزون و آهنگدار نموده و به آنها نظم و ترتيب خاص داده
است.در تورکي علاوه بر اسامي ذات لغات زيادي براي مفاهيم مجرد وجود دارد.بعلاوه لغات
مترادفي با اختلاف جزئي در معني موجود است که ميدان قلمفرسائي را وسيعتر و قلم نويسنده
را تيزتر و دقيقتر ميسازد.
افعال تورکي به قدري وسيع و متنوع اند که در کمتر زباني نظير آنها را ميتوان يافت.گاهي با يک
فعل تورکي انديشه و مفهومي را ميتوان بيان نمود که در زبان فارسي و زبانهاي ديگر نياز به جمله
و يا جملاتي پيدا مي کند.از طرفي وجود پسوندهاي سازنده سبب شده که قابليت لغت سازي براي
بيان مفاهيم مختلف و تعبيرات فعلي بسيار زياد است.
نحو و ترکيب کلام در تورکي با زبانهاي هند و اروپائي متفاوت است. در تورکي عنصر اصلي جمله
يعني فعل اصلي در آخر جمله قرار دارد. زبانهاي هند و اروپائي عنصر اصلي جمله در ابتدا قرار مي
گيرد و عناصر بعدي با ادات ربط بشکل حلقه هاي زنجير به يکديگر مربوط ميشوند و اگر عناصر
بعدي قطع شوند سازمان جمله ناقص ميشود، ولي در تورکي ترتيب عناصر جمله کاملا" بر عکس
است يعني ابتدا بايد عناصر ثانوي و فرعي تنظيم و گفته شود و قسمت اصلي در آخر قرار گيرد و از
همينجاست که هر نويسنده و يا گوينده تورک زبان نمايان ميشود.
حالا بفرماييد که به چي فارسي افتخار کنم و ترکي حرف نزنم
خدا را صد هزار مرتبه شکر که آذري از بين رفته و حتي يک روستا به زبان آذري هم نمونده
اين ديگه واقعا مسخره است در تعجبم کدام نفهمي فارسي رو زبان دونسته
اين زبان ملي نه زبان فارسي با هزاران هزار تناقص
حالا اين فارسي ببينيد آذري که يه تيره اي از اين بوده ببينيد تا چه حد اين آذري که با افتخار تکرارش مي کنن افتضاح بوده
والا اگه من بودم هيچ وقت اين آبرو ريزي رو تکرار هم نميکردم چه برسه بهش افتخار هم بکنم بدترين نوع آبروريزي در زير آمده
واژه ترکي=سئوييشدير مه ليک
معني فارسي=آنها را بايد وادار کنيم که همديگر را دوست داشته باشند
معني يک کلمه ترکي دو جمله فارسي ميشه واقعا خنده آوره
واقعا براي يک ترک آذربايجاني افت فرهنگي داره که بياد و اينجا عربي تايپ کنه
هزاران واژه ترکي در فارسي مصطلح است که از اين واژه ها بيش از 600 لغت جزو مصطلحات روزمره هستند
مانند، آقا، خانم ،سراغ ،بشقاب، قابلمه ،دولمه، سنجاق، اتاق ،من، تخم ،دوقلو، باتلاق، اجاق، آچار، اردک، آرزو ،سنجاق، دگمه، تشک
سرمه، فشنگ، توپ، تپانچه، قاچاق، گمرک، اتو ،آذوقه ،اردو، سوغات، اوستا، الک ،النگو، آماج، ايل، بيزار ،تپه ،چکش چماق، چوپان
چنگال، چپاول، چادر ،باجه ،بشگه، بقچه، چروک، قشرق، بيرق ،سرنگ:wacko:
این ها رو می خواهید چه کار کنید
یه چیزهایی هم هست که باید بگم تا عده ای نگن که فلانی خوب خر بود
جناب رادکیش یک چیزی رو خوب بدونید که شما براي نابودي فرهنگ آمده ايد نه گسترش آن
ما مي خواهيم معدودي از آذربايجاني هاي گمراه رو درست کنيم نه شما که تا زير چانه در گل فرو رفته ايد
مهمتر از همه ممکنه يه کلمه آذري بگين بفهميم چه بوده اين ابر زبان
در آخر باید بگم که منظورم برتری ترک بر فارس نیست
مطمئن باشید