esfandiyar2002
مدیر بازنشسته
خوب به استثنای صفحه اول مجبور شدم این چند صفحه را نیز بخوبی مطالعه کنم تا ببینم بحث به کجا رسیده!!!
دوست نازنینی که دیگران را مداوما مورد تاخت و تاز قرار می دهی... ذکر چند نکته مفید ضروری است:
1-من بواقع بسیار به تاریخ علاقمندم و تاریخ را نه از منابع رسمی بلکه از منابع نزدیک به واقع مطالعه می کنم چراکه خود نیک می دانید که همواره تاریخ در هر دوره ای بگونه ای نگاشته می شود که مد نظر همان دوره بوده باشد..و متاسفانه بخورد بنده نیز داده می شود و چقدر مشکل است زدودن اثرات سمی و مهلک آن....
2-بحث مرده باد و زنده باد و سرنگون باد و نابود باد و ننگ باد و.....اینک تاریخ مصرف خود را از دست داده و در کتب تاریخی بوضوح می توان اثرات تخریبی چنین نگرشی را بخوبی دید....
3-شما که به شاهنامه توهین می فرمایید لابد نیک می دانید که همین کلماتی که در رد آرای دیگر فارس دوستان!!!می نگارید در سایه همین شاهنامه فرودسی است.....مفهوم "عجم زنده کردم بدین پارسی"در همین است....
ما جملگی وامدار فردوسی و دیگر بزرگان عرضه ادب و هنر هستیم....در غیر این صورت زبان پارسی که در گذر زمان بدلیل دارا بودن همین پشتوانه غنی فرهنگی خود از تاراج روزگار صدمه کمی دید هم اینک اصلا وجود نمی داشت....
4-آیا می توانید در همین عرصه ادب هماوردی همانند شاهنامه در ادبیات غنی فولکوریک خودمان بیابید که بر اساس آن بتوان استناد نمود؟
5-ببینید با توهین و تحقیر راه به جایی نمی بریم....بنده با وجود آذری بودن و زندگانی سی و اندی ساله ام در تبریز و با آشنا بودن به زیر و بم شهر و بافت کهن و غنی آن هیچگاه به مفاخر ادبی خود فخر نمی فروشم...اسائه ادب به سایر مفاخر ادبی هم کار چندان جالبی نیست...شما حتما دکتر مرتضوی که از مفاخر بنام-مولوی شناس شهیر-حافظ شناس سرشناس-نیز می باشند اسمی شنیده اید..بنده افتخار تلمذ از ایشان را داشته ام....
امیدوارم درک کنید منظورم چه بود...یه آذری برجسته که شاگرد بدیع الزمان فروزانفر بود ولی علامه ای چیره دست در ادبیات پارسی....کجای این امر منافات با آنچه دارد که هم اینک علم شده بر سر نیزه دستان کسانی که بخود زحمت تطبیق و تفحص و تدبیر در آثار سایر ملل را نمی دهند؟!چه رسد به آثار قومیت های مختلف در ایران..
6-در باب آقای پیشه وری صحبت نمودید...نمی دانم تا چه حد به آثار و عواقب کار ایشان در امر خودمختاری آذربایجان در همان زمان و البته خدمات وی در همان دوره آشنایی دارید؟فقط می خواهم به شما بگویم که از همان زمان خود مختاری و برچیده شدن آن در همان زمان پهلوی چنان شد که انواع تبعیض ها در حق این استان روا شد...کوچک ترین پیشرفتی از بودجه عمرانی مملکت در این استان بایکوت شد و فرمانداران این استان جملگی نظامی و تهرانی بر سرکار آمدند....به این مطلب که چرا چنین شد توجه فرمودید؟!
7-اگر بخواهیم کمی عمیق تر به مسئله نگاه کنیم و زوایای تاریک آن را بکاویم به این جمله می رسیم که:"
چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید...گفتا زکه نالیم که از ماست که بر ماست".
دوست نازنینی که دیگران را مداوما مورد تاخت و تاز قرار می دهی... ذکر چند نکته مفید ضروری است:
1-من بواقع بسیار به تاریخ علاقمندم و تاریخ را نه از منابع رسمی بلکه از منابع نزدیک به واقع مطالعه می کنم چراکه خود نیک می دانید که همواره تاریخ در هر دوره ای بگونه ای نگاشته می شود که مد نظر همان دوره بوده باشد..و متاسفانه بخورد بنده نیز داده می شود و چقدر مشکل است زدودن اثرات سمی و مهلک آن....
2-بحث مرده باد و زنده باد و سرنگون باد و نابود باد و ننگ باد و.....اینک تاریخ مصرف خود را از دست داده و در کتب تاریخی بوضوح می توان اثرات تخریبی چنین نگرشی را بخوبی دید....
3-شما که به شاهنامه توهین می فرمایید لابد نیک می دانید که همین کلماتی که در رد آرای دیگر فارس دوستان!!!می نگارید در سایه همین شاهنامه فرودسی است.....مفهوم "عجم زنده کردم بدین پارسی"در همین است....
ما جملگی وامدار فردوسی و دیگر بزرگان عرضه ادب و هنر هستیم....در غیر این صورت زبان پارسی که در گذر زمان بدلیل دارا بودن همین پشتوانه غنی فرهنگی خود از تاراج روزگار صدمه کمی دید هم اینک اصلا وجود نمی داشت....
4-آیا می توانید در همین عرصه ادب هماوردی همانند شاهنامه در ادبیات غنی فولکوریک خودمان بیابید که بر اساس آن بتوان استناد نمود؟
5-ببینید با توهین و تحقیر راه به جایی نمی بریم....بنده با وجود آذری بودن و زندگانی سی و اندی ساله ام در تبریز و با آشنا بودن به زیر و بم شهر و بافت کهن و غنی آن هیچگاه به مفاخر ادبی خود فخر نمی فروشم...اسائه ادب به سایر مفاخر ادبی هم کار چندان جالبی نیست...شما حتما دکتر مرتضوی که از مفاخر بنام-مولوی شناس شهیر-حافظ شناس سرشناس-نیز می باشند اسمی شنیده اید..بنده افتخار تلمذ از ایشان را داشته ام....
امیدوارم درک کنید منظورم چه بود...یه آذری برجسته که شاگرد بدیع الزمان فروزانفر بود ولی علامه ای چیره دست در ادبیات پارسی....کجای این امر منافات با آنچه دارد که هم اینک علم شده بر سر نیزه دستان کسانی که بخود زحمت تطبیق و تفحص و تدبیر در آثار سایر ملل را نمی دهند؟!چه رسد به آثار قومیت های مختلف در ایران..
6-در باب آقای پیشه وری صحبت نمودید...نمی دانم تا چه حد به آثار و عواقب کار ایشان در امر خودمختاری آذربایجان در همان زمان و البته خدمات وی در همان دوره آشنایی دارید؟فقط می خواهم به شما بگویم که از همان زمان خود مختاری و برچیده شدن آن در همان زمان پهلوی چنان شد که انواع تبعیض ها در حق این استان روا شد...کوچک ترین پیشرفتی از بودجه عمرانی مملکت در این استان بایکوت شد و فرمانداران این استان جملگی نظامی و تهرانی بر سرکار آمدند....به این مطلب که چرا چنین شد توجه فرمودید؟!
7-اگر بخواهیم کمی عمیق تر به مسئله نگاه کنیم و زوایای تاریک آن را بکاویم به این جمله می رسیم که:"
چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید...گفتا زکه نالیم که از ماست که بر ماست".