Kamran_t
کاربر تازه وارد
زندگي يه بازيه ، کي از عمرش راضيه
ابر گريونه دلم ، چشمه’ خون دلم
نمي تونم دلمو راضي کنم
اين دل ديوونه رو راضي به اين بازي کنم
يه بهونه براي خوندن و موندن ندارم
تو گلوم بغض غمه، هواي خوندن ندارم....
ابر گريونه دلم ، چشمه’ خون دلم
نمي تونم دلمو راضي کنم
اين دل ديوونه رو راضي به اين بازي کنم
يه بهونه براي خوندن و موندن ندارم
تو گلوم بغض غمه، هواي خوندن ندارم....