عجب ایرانیای با غیرتی نوچ نوچ نوچ ....(بهاکذا همینطور نوچ نوچ ... )
فیلم سازش عجب سودی کرد با غیرت این ایرانیای با غیرت هر کسی هم که نمیدونست رفت و فیلم رو دید چقدر این غیرت چیز خوبیه. بخصوص وقتی در راستای افزایش سود باشه.
---------------------------------------------------------------------------
واقعا آیا غیرت اینه ؟؟؟؟
غیرت اصلا یعنی چی ؟؟؟؟ من فکر کنم آون ... آمریکایی خیلی باغیرت تر از این ایرونی جماعته چون اون یه کشور ساخته ماها حسرت رفتن بهش رو داریم ولی ما چی ببخشید اگه به غیرتتون بر نمیخوره ر...دیم به کشورمون
----------------------------------------------------------------------------
آقایون باغیرت فعلن امضا جمع کنید تا صبح دولت این مملکت بدمد.
شما این خبرو بخون تا یکم حساب کار دستت بیاد:
علت ركوردشكني فيلم ضدايراني در گيشه
اكران فيلم «300»، همزمان با دستيابي به يك ركورد، باعث خشم و ناراحتي ايرانيها شده است، چون آنان بر اين باورند كه بازسازي نبرد يونانيها با پارسيان، توهين به فرهنگ باستاني آنها و تحريك احساسات خصومتآميز عليه ايران است.
به گزارش سرويس بينالملل «بازتاب» به نقل از «لوسآنجلستايمز»، در هفته اول، اين فيلم با محتواي نبرد باستاني ترموپيل، هفتاد ميليون دلار فروش كرد؛ حدود 233 هزار دلار براي هر اسپارتاني كه در اين فيلم عليه پارسيان ميجنگد. فيلم «300» ركورد فروش ماه مارس تاريخ سينماي آمريكايي را كه در دست فيلم «عصر يخي» در سال گذشته با 68 ميليون دلار بود، شكسته است.
«برندون گري»، بنيانگذار سايت «Box Office mojo»، ميگويد: ما خودمان هم تعجب كردهايم و در حال بررسي هستيم كه ببينيم چگونه اين فيلم به يك پديده تبديل شده است.
شماري از كارشناسان بر اين باورند كه موفقيت اين فيلم، به علت جلوههاي ويژه جذاب آن است؛ امري كه شركت برادران وارنر در سال 1999 نيز با فيلم «ماتريكس» به آن دست يافت. علل ديگري نيز براي فروش بالاي «300» گفته شده است كه عدهاي آن را گرماي دلپذير هوا در هفته گذشته ميدانند كه باعث شد عده زيادي از خانههاي خود خارج شوند و نيز چون فيلم مهم ديگري به همراه اين فيلم اكران نشده؛ بنابراين، بيشتر مردم را جذب كرده است. در حالي كه منتقدان به شدت از ديالوگها و فيلمنامه ضعيف آن انتقاد كردهاند، اما كسي ديدگاه منفي در مورد جلوههاي ويژه نداشته است.
«300» براي نسل كودكاني كه با بازيهاي كامپيوتري خشن بزرگ شدهاند، يك سناريوي آشناست كه باعث جلب آنان ميشود، به گونهاي كه 52 درصد افرادي كه «300» را ديدهاند، زير 25 سال بودهاند.
«برگ گارا بدين»، مدير سايت «Joblo»، ميگويد: من كاملا مطمئنم كه موقعيت «300» تنها به علت جلوههاي ويژه آن بوده است. هيچكدام از آنهايي كه از سينما بيرون ميآيند، نميگويند اين بهترين فيلم زندگي آنان بوده است، بلكه به شدت تحت تأثير جلوههاي فيلم، قرار گرفتهاند.
«300» راجع به مقاومت سيصد سرباز يوناني در نبرد تنگه «ترموبيل» در 480 سال پيش از ميلاد در برابر ايرانيان است. حتي عدهاي از منتقدان آمريكايي نيز بر اين باورند كه زمينه داستان، رنگ سياسي داشته و بيشتر مربوط به رويارويي غرب با ايران است.
اين فيلم در زماني پخش ميشود كه تنشهاي آمريكا و ايران درباره برنامه اتمي ايران و جنگ عراق در حال افزايش است، اما جداي از سياست، اين فيلم توهين به تاريخ پارسها ـ كه يكي از علل افتخار و غرور ايرانيان در صحنه سياست است ـ نيز به شمار ميرود.
در سال 2004 نيز فيلم «اسكندر» در مورد غلبه سردار مقدونيهاي بر امپراتوري پارسيان، باعث بروز چنين واكنشهايي شد.
در اين حال، «فاكسنيوز» هم نوشت: پس از اينكه سال گذشته ايران همه اعتراضها به كنفرانس «هولوكاست» را ناديده گرفت، هماكنون تحريف و توهين به فرهنگ آنها به شدت باعث خشمشان شده است.
«تايم» نوشت: با افزايش محبوبيت فيلمهاي به اصطلاح چوب و شمشير، «300» نيز پس از «تروي» با 73 درصد و «گلادياتور» با 59 درصد قرار ميگيرد كه اين امر براي فيلمي كه با بودجهاي 65 ميليون دلاري در مونترال فيلمبرداري شده، بد نيست.
«تايم» هفت علت را براي موفقيت «300» اعلام ميكند؛
1ـ بازاريابي: اين فيلم پيش از اكران در اينترنت داراي تبليغات گستردهاي بود و سيصد عكس اين فيلم در اختيار كاربران قرار گرفته بود.
2ـ تاريخ: به روايت افسانهها، «لئونيداس» فرمانده اسپارتها از نسل هركول بوده است و در گذشته نيز فيلمهايي كه به نوعي به هركول مربوط بودند، فروشهاي خوبي را داشتند. در سال 1958 نيز فيلمي از همين ژانر به كارگرداني «پيهترو فرانسيسكي» و بازيگري «استيو ريوز» ركورد خوبي را به دست آورد. بر روي اين فيلم به طور مختصر نام هركول را نهاده بودند. بعدها «سرجيو لئونه» فيلمي را به نام «300 اسپارتي» ساخت كه با بازيگري «ريچارد ايگان» در نقش «لئونيداس» بسيار جذابتر و موفقتر از «300» كنوني بود.
3ـ كميك استريپ: رمان ميلر در حالي منبع اصلي داستان اين فيلم است كه 90 درصد فيلمهاي آمريكايي، الهامي از كارتونها، بازيهاي كامپيوتري و كميكاستريپها هستند. «ميلر»، «لئونيداس» را به عنوان يك قهرمان معرفي ميكند و به هموطنانش شخصيت فوقالعادهاي ميدهد.
4ـ استعارههاي سياسي و مذهبي: به طور خلاصه لئونيداس را ميتوان استعارهاي از بوش دانست كه در اعتراض به عملكرد دولت بالاتر (سازمان ملل) به جنگ يك قدرت خاورميانهاي ميرود. اسپارتها را همچنين ميتوان به شورشيان عراق تشبيه كرد كه براي مقابله با متجاوزان بيگانه دست از زندگي ميشويند.
«300» را ميتوان از نگاهي ديگر يك «مصائب مسيح» دانست و به هر حال شباهتهاي زيادي را از اين فيلم ميتوان برداشت كرد.
5ـ ديد فيلم: فيلم به طور قابل توجهي تاريك است. خورشيد تا حد زيادي محو است و به طور كلي فيلم كشتار ناجوانمردانه عدهاي كاملا سياه است.
6ـ زن: نقش «گورگو» ملكه يونان براي گرفتن انتقام مرگباري از يك سياستمدار كه به او تجاوز كرده بود، تنها نقطه افتراق فيلم با رمان ميلر.
7ـ مرد: اسپارتيها مرداني آهنين و جنگجو هستند كه حاضر بودهاند براي يونان بميرند. ميشود رگههايي از همجنسبازي را نيز در ميان آنان با توجه به نحوه رفتار با اجساد كشتهشدگانشان ديد. آنها زيبايي اندام باستاني هستند.
من از گرايشهاي جنسي «اشنايدر» يا «ميلر» اطلاعي ندارم و به بازيگرداني «300» هم انتقاد نميكنم، بلكه تنها آن را نشان ميدهم. اما تعجب ميكنم كه فيلم چه گرايشي به بلوك مردان جوان آمريكايي دارد كه بسياري از آنها لقب «همجنسگرا» را عنوان ناشايستي ميدانند. شايد يك جنبه موفقيت ديگر «300» نيز همين جذابيت باشد كه باعث شود كارگردانان ديگري هم با استفاده از اين جذابيتها، سوژههاي مرده و سوخته را باز هم جذاب كنند.