برگزیده های پرشین تولز

حالات و احوالات کنونی خود را با شعر بیان کنید.

Mohammad 20

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
23 مارس 2014
نوشته‌ها
6
لایک‌ها
5
سن
34
چشمانم را مي بندم
و بر ديدگانم نقش بسته است
تصويري از لبخندي زيبا
كه مفهوم زيبايي را آشكار مي كند
مرا آن زيبا رو در ثانيه ها غرق كرد
و داغ نبودش گريانم مي كند
گريه اي از ته دلي كه جا ماند


Sent from my iPhone using Tapatalk
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
گناه

گنه كردم گناهي پر ز لذت
كنار پيكري لرزان و مدهوش
خداوندا چه مي دانم چه كردم
در آن خلوتگه تاريك و خاموش

در آن خلوتگه تاريك و خاموش
نگه كردم بچشم پر ز رازش
دلم در سينه بي تابانه لرزيد
ز خواهش هاي چشم پر نيازش

در آن خلوتگه تاريك و خاموش
پريشان در كنار او نشستم
لبش بر روي لب هايم هوس ريخت
زاندوه دل ديوانه رستم

فرو خواندم بگوشش قصه عشق:
ترا مي خواهم اي جانانه من
ترا مي خواهم اي آغوش جانبخش
ترا اي عاشق ديوانه من

هوس در ديدگانش شعله افروخت
شراب سرخ در پيمانه رقصيد
تن من در ميان بستر نرم
بروي سينه اش مستانه لرزيد

گنه كردم گناهي پر ز لذت
در آغوشي كه گرم و آتشين بود
گنه كردم ميان بازواني
كه داغ و كينه جوي و آهنين بود
 

kyle

مدیر بورس و بانکداری
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,432
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
ما زاده ی کوروشیم و دارا و جمیم


نوروز دوباره آمد و پر ز غمیم


ما را دگران خانه تکانی کردند


می بینی اگر چو تخت جمشید و بمیم
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
پیش این سنگ دلان قدر دل وسنگ یکیست

قیل وقال زغن وبانگ شباهنگ یکیست

دیدی آنرا که توخواندی به جهان یارترین،

چه دل ازار ترین شد

چه دل ازارترین!

نه همین سردی وبیگانگی ازحد گذراند؟

نه همین درغمت اینگونه نشاند؟

باتوچون دشمن دارد سرجنگ!

دل دیوانه تنها دل تنگ!
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
باز باران!

باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه

خانه ام کو ؟؟؟ خانه ات کو؟ آن دل دیوانه ات کو ....

روزهای کودکی کو ؟؟؟ فصل خوب سادگی کو....
یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین

پس چه شد دیگر ؟ کجا رفت خاطرات خوب و رنگین....

در پس آن کوی بن بست در دل تو آرزو هست ؟.....

کودک خوشحال دیروز

غرق در غم های امروز

یاد باران رفته از یاد

آرزوها رفته بر باد

بــاز بــــاران بــاز بــــاران

می خورد بر بام خانه

بی ترانه

بی بهانه

شایدم گم کرده خانه ....
 

iSoheil

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 می 2010
نوشته‌ها
34
لایک‌ها
4
سن
36
محل سکونت
ایران
با من مگو از طعم حلوا وُ عسل ها..، ابليس با من گفته از طعمي كه لب دارد.


Sent from my iPad using Tapatalk.
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
شب تنهایی ام در دست جان بود
خیالش لطفهای بیکران کرد.
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
حالا ديدارِ ما به نمی‌دانم آن کجای فراموشی
ديدار ما اصلا به همان حوالی هر چه باداباد
ديدار ما و ديدارِ ديگرانی که ما را نديده‌اند.
پس با هر کسی از کسان من از اين ترانه‌ی محرمانه سخن مگوی
نمی‌خواهم آزردگانِ ساده‌ی بی‌شام و بی‌چراغ
از اندوهِ اوقات ما با خبر شوند!
قرارِ ما از همان ابتدای علاقه پيدا بود
قرارِ ما به سينه‌سپردن دريا و ترانه تشنگی نبود
پس بی‌جهت بهانه مياور
که راه دور و
خانه‌ی ما يکی مانده به آخر دنياست!
نه، ...
ديگر فراقی نيست
حالا بگذار باد بيايد
بگذار از قرائت محرمانه‌ی نامه‌ها و روياهامان شاعر شويم
ديدار ما و ديدار ديگرانی که ما را نديده‌اند
ديدار ما به همان ساعتِ معلوم دلنشين
تا ديگر آدمی از يک وداع ساده نگريد
تا چراغ و شب و اشاره بدانند که ديگر ملالی نيست!

حالا می‌دانم سلام مرا به اهلِ هوایِ هميشه‌ی عصمت خواهی رساند.
يادت نرود گُلم
به جای من از صميم همين زندگی
سرا رویِ چشمْ به راه ماندگانِ مرا ببوس!
ديگر سفارشی نيست
تنها، جانِ تو و جانِ پرندگان پربسته‌ئی که دی ماه به ايوانِ خانه می‌آيند
خداحافظ!

"سید علی صالحی"
 

عرفان 13

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2013
نوشته‌ها
1,777
لایک‌ها
3,494
من
مثل بادکنکی به دست کودکی
هرجا می روی با یک نخ به تو وصلم
نخ را قطع کنی ، میروم پیش خدا !
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
این شعر را همین حالا بخوان
وگرنه بعدها باورت نمی شود
هنگام سرودنش چگونه دیوانه وار عاشقت بودم
همین حالا بخوان
این شعر را که ساختار محکمی ندارد
و مثل شانه های تو هربار گریه می کنم می لرزد
هربار گریه می کنم
.
.
.
.
.
و پیراهن هیچ فصلی خیس تر از بهاری نخواهد بود
که عاشقت شدم


لیلا کردبچه
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
حالا كه دستم به آغوشت نمیرسد
و بوسیدنت موكول شده
به تمامی روزهای نیامده..
حالا كه هر چه دریا و اقیانوس را
از نقشه جهان پاك كردی
مبادا غرق شوم در رویایت
باید اسمم را
در كتاب گینس ثبت كنم
تا همه بدانند
- زنی
با سنگین ترین بار دلتنگی
روی شانه هایش-
تو را دوست میداشت
میبینی
عشق همیشه
جاودانگی میاورد


گیلدا ایازی
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
از بار گنه شد تن مسکینم پست
یا رب چه شود اگر مرا گیری دست
گر در عملم آن چه تو را شاید نیست
اندر کرمت آن چه مرا باید هست
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
در هر ایستگاهی که پیاده شوی
کنار توام
این قطار
مثل همیشه در کف دستم راه می رود


شمس لنگرودی
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مســت و خراب از مــی انــگور کنیـــد

مزد غـسـال مرا سیــــر شــرابـــش بدهید...
مست مست از همه جا حـال خرابش بدهید

بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ
پـیــر میخانه بخواند غــزلـی از حـــافـــظ

جای تلقـیـن به بالای سرم دف بــزنیــد
شاهدی رقص کند جمله شما کــف بزنید

روز مرگــم وسط سینه من چـاک زنیـد
اندرون دل مــن یک قـلمه تـاک زنـیــــد

روی قـبـرم بنویـسیـد وفـــادار برفــت
آن جگر سوخته خسته از این دار برفــت

(وحشی بافقی)
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
به خاطر روی زیبای تو بود
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
در انتظار توام
در چنان هوایی بیاکه گریز از تو ممکن نباشد
توتمام تنهایی‌هایم را
از من گرفته‌ای
خیابان‌ها
بی حضور تو
راه‌های آشکار جهنم‌اند…


شمس لنگرودی
 

عرفان 13

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2013
نوشته‌ها
1,777
لایک‌ها
3,494
روزهایی که بی تو می گذرد
گرچه با یاد توست ثانیه هاش
آرزو باز میکشد فریاد
در کنار تو می گذشت ایکاش

فریدون مشیری
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
چه سرسبز ،چه سرشارند!
آنان که اگر رنجی آشکار و نهان دارند
توان آن دارندکز زیر آوار سر برآرندبا بانگ بلند من هستم من هستم
کز زیبایی رنگ ها و آهنگ های جهان سرمستم.
ژاله اصفهانی
 

equinoxx

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
8 ژانویه 2014
نوشته‌ها
65
لایک‌ها
173
سن
33
محل سکونت
اصفهان
و چنان بی تابم ، که دلم می خواهد ،
بروم تا ته دشت ، بروم تا سر کوه !
دورها آواییست ، که مرا می خواند ...
 
بالا