برگزیده های پرشین تولز

حالات و احوالات کنونی خود را با شعر بیان کنید.

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
دیری‌است از خود، از خدا، از خلق دورم
با این‌همه در عین بی‌تابی صبورم

پیچیده در شاخ درختان، چون گوزنی
سرشاخه‌های پیچ‌درپیچ غرورم

هر سوی سرگردان و حیران در هوایت
نیلوفرانه پیچكی بی‌تاب نورم

بادا بیفتد سایه‌ی برگی به پایت
باری، به روزی روزگاری از عبورم

از روی یكرنگی شب و روزم یكی شد
همرنگ بختم تیره رختِ سوگ و سورم

خط می‌خورد در دفتر ایام، نامم
فرقی ندارد بی‌تو غیبت یا حضورم

در حسرت پرواز با مرغابیانم
چون سنگ‌پشتی پیر در لاكم صبورم

آخر دلم با سربلندی می‌گذارد
سنگ تمام عشق را بر خاك گورم
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
اگر کلمه دوستت دارم نمایشگر عشق خدایی من نسبت به توست
اگر کلمه دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلبهاست
اگر کلمه دوستت دارم پایان همه جدایی هاست
اگر کلمه دوستت دارم نشانگر اشتیاق راستین من نسبت به توست
اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست
پس با تمام وجود فریاد میزنم
* دنیای زیبای من دوستت دارم *
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
کودکی ام را دوست داشتم
روزهایی
که به جای دلم
سر زانوهایم زخمی بود...


حسین پناهی
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
خسته و دلگير در شهري غريب
مانده ام لبــــــريز از دلـــواپسي
دل پر از حال و هواي دوستــان
يـــاد از دوران شــاد اطلســـــي
يــــاد دوران رفاقتهــــــــاي دور
دوستـــــان عاشق و خيلي صبور
يــــادآن باران نم نم روي خــــاك
عاشقــــــان ساده با دلهاي پـــاك
ديگر امروز آن رفاقتها كجــاست؟
دوستان روي سخنها با شمــاست
مانده ام در سوگ اين دل مـردگـي
روزهــــاي پرسه در افســـردگـي
پس چه آمـــد بر سر آن زنـدگــي
سهـــم دلهامان همه شرمنـــدگــي
دوستـان رفتند و ما تنها شـــديم؟!
يا كــه ما مانديم و بي فردا شــديم
كاشـــكي ميشد دوباره گريـــه كرد
خاطــری از خاطــراتم زنــــده کرد
کاشکی می شد در این فصل غریب
لحظــه اي اندوه را شرمنـــده كرد
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
روزگـــاری دیــده در دیــدار یاری داشتیم

بـــودن و دیــدار او را دائمــی پنداشتیــم

غرق شادی ها شدیم و غافل از ایام هجر

ای دریغا فصل گندم بود و ما جو کاشتیـم

روز تـلـخ غربــت و ایـــام سنــگین فراق

آمــد و ما بی خبــر افکــار باطــل داشتیم

چون به تنهایی رسیدیم درد را باور شدیم

باز هم آخر رسیدیــم و عجب گل کاشتیـم

قصه ها تکـرار و تکـرارند اما ای دریـغ

دل چه غافـل بود و او را عاقـلی پنداشتیم
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ما را غم بی همنفسی
تا که رفتیم همه یار شدند
خفته ایم و همه بیدارشدند
قدر آینه بدانیم چون هست
نه در آن وقت که اقبال شکست
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
سهم من چيست؟
پنجره اي به سوي باد كه هر وقت مي گشايم تنها صداي سوت غم انگيزي نشانم كند .
صداي حزن انگيز پرنده اي كه تا مرا ديد غم انگيز تر بخواندآسماني كه وقتي غم دارم شاد است و وقتي ميخندم مي گريد.
دلي كه هيچ وقت مال من نيست.
غريبه هايي كه هيچ وقت آشنا نيستند .
ستاره هايي كه هيچ وقت به من چشمك نمي زنند .
گلهايي كه به ذوق من عطر افشاني نمي كنند.
اگر اينهاست آنچه مي پندارم،
سهمم را نمي خواهم...
 

after

Registered User
تاریخ عضویت
16 اکتبر 2013
نوشته‌ها
100
لایک‌ها
70
همه کارم ز خودکامی به بد نامی کشید آخر نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفلها
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
آغوشم را از آرامش صبح پر می کنم
تا آغاز شوم
مانند روزهای آفتابی.
با من بگو من به صبح،
نزدیک تر از همه آفتاب ها هستم.
قدم امید در هوای صبح
شب و شبنم را دوست دارم؛
چون صبح،
ادامه آنهاست.
من همه زیبائی ها را دوست دارم ...
من شادم چون سالمم.
من با تمام وجودم زندگی می کنم
واز ان لذت می برم
و این گل های زیبا هم برای تو...
تا روزت چون گل باشد
و لبخندت چون گل...
 

golabi2

Registered User
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
1,218
لایک‌ها
734
محل سکونت
کامبادن
به دار سوخته این نیم‌سوز عشق و امید
که سوخت در شرر آرزو چه می‌بینی؟
در آن گلولۀ آتش‌گرفته‌ای که دل است
و باد می‌بردش سوبه‌سو چه می‌بینی؟
<<حسین منزوی>>
 

R.jahanfar

Registered User
تاریخ عضویت
19 ژوئن 2013
نوشته‌ها
511
لایک‌ها
930
زهمه دست کشیدم،که تو باشی همه ام

با تو بودن "زهمه دست کشیدن" دارد
 

R.jahanfar

Registered User
تاریخ عضویت
19 ژوئن 2013
نوشته‌ها
511
لایک‌ها
930
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد،نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد، خطی ننویسم که آزار دهد کسی را.....
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
زندگی با همه وسعت خویش



محفل ساکت غم خوردن نیست



حاصلش تن به جزا دادن و افسردن نیست....





زندگی خوردن و خوابیدن نیست



زندگی جنبش و جاری شدن است....



از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی که خدا می داند



زندگي چون گل سرخي است



پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطيف،



يادمان باشد اگر گل چيديم،



عطر و برگ و گل و خار،



همه همسايه ديوار به ديوار همند....


سهراب سپهری
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
حرف را باید زد!

درد را باید گفت!

سخن از مهر من و جور تو نیست

سخن از

متلاشی شدن دوستی است،

و عبث بودن ِ پندار ِ سرور آور ِ مهر


آشنایی با شور؟

و جدایی با درد؟

و نشستن در بُهت ِ فراموشی

یا غرق غرور؟!


سینه ام آینه ای ست،

با غباری از غم

تو به لبخندی از این آینه بزدای غبار

.
.
.
حمید مصدق
 

فمارا

Registered User
تاریخ عضویت
16 آپریل 2012
نوشته‌ها
1,356
لایک‌ها
1,418
محل سکونت
يا ميم يا ب
دستــــامو بگير اي خــــــــوب ناياب بگو از مهتاب از فتح مـــرداب

بودن يعني عشق غربت يعني درد اي درد کهنه از اين جا برگرد
 

فمارا

Registered User
تاریخ عضویت
16 آپریل 2012
نوشته‌ها
1,356
لایک‌ها
1,418
محل سکونت
يا ميم يا ب
بیا ای هم نفس در هم بریزیم این نفسها را
بیا با عشق خود آتــش زنیم این کهکشانها
صدای عشـق تنها در دل هوشیار می پیچد
بیا میخانه آنجــا هــم صدای یـار مـــی پیچد
 

فمارا

Registered User
تاریخ عضویت
16 آپریل 2012
نوشته‌ها
1,356
لایک‌ها
1,418
محل سکونت
يا ميم يا ب
مینوسم همه ی هق هق تنـهایی را
تا تو از هیچ به ارامش دریا بـــــرسی
تا تو در همهمه همراه سکوتم باشی
به حریم خلوت عـشق تو تنها برسی
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
ای به عالم کرده پیدا راز پنهان مرا
من کیم کز چون تویی بویی رسد جان مرا
جان و دل پر درد دارم هم تو در من می‌نگری
چون تو پیدا کرده‌ای این راز پنهان مرا
ز آرزوی روی تو در خون گرفتم روی از آنک
نیست جز روی تو درمان چشم گریان مرا
گرچه از سرپای کردم چون قلم در راه عشق
پا و سر پیدا نیامد این بیابان مرا
گر امید وصل تو در پی نباشد رهبرم
تا ابد ره درکشد وادی هجران مرا
چون تو می‌دانی که درمان من سرگشته چیست
دردم از حد شد چه می‌سازی تو درمان مرا
جان عطار از پریشانی است همچون زلف تو
جمع کن بر روی خود جان پریشان مرا
 

golabi2

Registered User
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
1,218
لایک‌ها
734
محل سکونت
کامبادن
پشت خط قرمز ترانه ها
عابر یه شهر گمشده تو دود
راوی خاطره های زخمی ام
پر نوستالوژی روزای کبود
پر بغضم پر بهت و انتظار
انتظاری عبس و پوچ و محال
انتظار با تو همسفر شدن
<<حسن علیشیری>>
 
بالا