برگزیده های پرشین تولز

حالات و احوالات کنونی خود را با شعر بیان کنید.

sam_nevada

Registered User
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2011
نوشته‌ها
146
لایک‌ها
57
یک خرس قهوه ای مخملی خریده ام
برای دختری که
ندارم
و یک عینک
برای پدر
که چشم هایش دیگر نمی بیند
و حالا می روم
برای او که نیست
گل نسرین بچینم
شاد یا غمگین
زندگی، زندگی ست
و اگر فردا
برای شکار پلنگ
به دریا رفتم
تعجب نکنید.
***
رسول یونان،
کتاب روز بخیر محبوب من.
 

sam_nevada

Registered User
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2011
نوشته‌ها
146
لایک‌ها
57
روشن است که خسته ام
زیرا آدمیان در جایی باید خسته شوند
از چه خسته ام، نمی دانم
دانستنش به هیچ رو به کارم نیاید
زیرا خستگی همان است که هست
سوزش زخم همان است که هست
و آن را با سببش کاری نیست
آری خسته ام
و به نرمی لبخند می زنم
بر خستگی
که فقط همین است ...
در تن ، آرزویی برای خواب
در روح ، تمنایی برای نیندیشیدن


فرناندو پسوآ
 

Max.Pain

Registered User
تاریخ عضویت
11 آپریل 2010
نوشته‌ها
1,188
لایک‌ها
710
محل سکونت
Into the Wild !!!
اکنــون که نـوبـت جــوانــی من است
می نوشم از آنـکه کامرانی من است
عیب مکنید گرچه تلخ است خوش است
تــلـخ است از آنـکـه زنـدگــانی من است
oregonian_winesmiley.gif
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
گفتی معجزه؟
آری معجزه
مثل همینکه اینجا دراز کشیده ام و کتاب میخوانم
یا اصلا همینکه دلم برای یکی غنج میزند
یا اصلا اینکه
هنوز لذت میبرم از چای
از توت
واز هزار هزار چیز دیگر
آن هم وقتی که
پشت سرم را که نگاه میکنم
میبینم انگار قدِ چند قرن
کارهای عیجب و غریب کرده ام
قدِ چند قاره آدم شناخته ام
که دیگر نیستند
و بعضی هاشان هم
_انگار معجزه باشد_
هنوز هستند
اصلا معجزه همین است
همین هستن ها و هستم ها.......
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
قصه نیستم که بگویی

نغمه نیستم که بخوانی

صدا نیستم که بشنوی

یا چیزی چنان که ببینی

یا چیزی چنان که بدانی

من درد مشترکم

مرا فریــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــاد کن ...
 

AMD.POWER

مدیر بخش کامپیوتر
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
از خودت بگو
از پیشه ات
تا به حال مهتاب را از نزدیک دیده ای؟
دریا را چی؟
عاشق چی؟
تا به حال عاشق شده ای؟
بین خودمان باشد من یکبار یواشکی حوض حیاط باران را بوسیده ام
تو چقدر ساکتی؟
چیزی بگو
لبخند بزن!
من آخرین بار
چمدانم را با یک فنجان قهوه بستم
شاید همنشین پیدا کنم
راستی!
تو میدانی همنشین چه شکلی است؟!
 

masudehsan

Registered User
تاریخ عضویت
15 سپتامبر 2013
نوشته‌ها
461
لایک‌ها
192
بابا تصادف کردم ماشینم به گا رفت
زدم با ماشین به یارو ببین کجاااااااااااا رفت
فکر کنم کشتمش بابا دیه شو بیار بده
بابا اعصابم خورده یه دو سه نخ سیگار بده
 

kyle

مدیر بورس و بانکداری
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,434
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
من عاقبت از اینجا خواهم رفت

پروانه ای که با شب می رفت

این فال را برای دلم دید

دیری است

مثل ستاره ها چمدانم را

از شوق ماهیان و تنهایی خودم پر کرده ام ولی

مهلت نمی دهند که مثل کبوتری

در شرم صبح پر بگشایم

با یک سبد ترانه و لبخند

خود را به کاروان برسانم، اما

من عاقبت از اینجا خواهم رفت

پروانه ای که با شب می رفت

این فال را برای دلم دید.
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
اي اشک ، آهسته بريز که غم زياد است / اي شمع آهسته بسوز که شب دراز است
امروز کسي محرم اسرار کسي نيست / ما تجربه کرديم ، کسي يار کسي نيست . . .
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
کلمه کوچک است
برای بیان تنهایی،شکلها ،رنگها
باید نقاش می بودم
تا رنگها را بشناسم
آن وقت میفهمیدم چشمان تو چه رنگی است
باید نقاش میبودم
تا شکلها را بناسم،حجم را بفهمم
آن وقت میدانستم
حجم خالی تو را
حجم تنهایی خود را...
باید نقاش می بودم
تا بدانم گرما چیست
رنگ دستان تو بود....


علیرضا بی پناه
 

فمارا

Registered User
تاریخ عضویت
16 آپریل 2012
نوشته‌ها
1,356
لایک‌ها
1,418
محل سکونت
يا ميم يا ب
از کـفر وز اسلام برون صحرائیست --- مـــا را بــــه میان آن فضا سودائیست

عارف چو بدان رسید ســر را بنهد --- نه کفر و نه اسلام و نه آنجا جائیست
 

Max.Pain

Registered User
تاریخ عضویت
11 آپریل 2010
نوشته‌ها
1,188
لایک‌ها
710
محل سکونت
Into the Wild !!!
تـا چنـد زنـم به روی دریــاها خشت ؟
بیــزار شدم زه بـت پرستان کنـشت
خیـام که گفت دوزخی خواهد بـود ؟
که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت ؟
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من

من خودم هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد

من خودم هستم ویک دنیا ذکرکه درونم لبریز شده از شعر حقیقت جویی

من دلم میخواهد ساعتی غرق درونم باشم

عاری از عاطفه ها خالی از هرچه فراق

من دلم تنگ خودم گشته و بس
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
بی خبر می آیم
ترسم که پاسبان را
خبر کنی به جرم حبس نفست
و
شاید هم اسارت روحت
با شادی تو لبخند بر
لبانم نقش می بندد
بگذار برود هر آنچه دلتنگی هست
من می آیم٬ اما ...
چه
فایده که تو نمی مانی
گویا با هر آمدنی رفتنی هست ما با همیم
گرچه دور
اما نزدیکتر از هر نفس به هم
همین مارا بس است.
آری من برای همیشه دوستت
خواهم داشت...
 

AMD.POWER

مدیر بخش کامپیوتر
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
بعد از تو ما مثل بنفشه ها زندگی کردیم

ناچار بودیم

به درخت ها فکر کنیم

و زندگی کنار پنجره بود

کنار آستین کتم

زندگی در یک قدمی بود

به خاطر تو خشمم را در بهار پنهان کردم

دستم را به نرده ها گرفتم

و از هیاهو دست کشیدم

زانو زدم

و سرم را چون دهان عطری باز کردم.


"غلامرضا بروسان"
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
سهراب…

تو چه گفتی سهراب؟

قایقی خواهم ساخت …

با کدوم عمر دراز؟

نوح اگر کشتی ساخت، عمر خود را گذراند
با تبر روز و شبش، بر درختان افتادسالیان طول کشید، عاقبت اما ساخت
پس بگو ای سهراب … شعر نو خواهم ساخت

بیخیال قایق ….

یا که میگفتی ….

تا شقایق هست زندگی باید کرد؟

این سخن یعنی چه؟

با شقایق باشی…. زندگی خواهی کرد

ورنه این شعرو سخن
یک خیال پوچ است
پس اگر میگفتی …

تا شقایق هست، حسرتی باید خورد

جمله زیباتر میشد

تو ببخشم سهراب …

که اگر در شعرت، نکته ای آوردم، انتقادی کردم

بخدا دلگیرم، از تمام دنیا، از خیال و رویا

بخدا دلگیرم، بخدا من سیرم، نوجوانی پیرم

زندگی رویا نیست

زندگی پردرد است

زندگی نامرد است، زندگی نامرد است!
 

AMD.POWER

مدیر بخش کامپیوتر
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
آتش و آدم

ترکیبی نامتجانس است

من از میان این آتش گر گرفته

در رویاها و عشق ها

غیر ممکن است سالم برگردم

بازگشت من

اندوه بار خواهد بود

کاش مثل نان بودم

چه زیبا بر می گردد

از سفر آتش!
رسول یونان
 

afshin5

Registered User
تاریخ عضویت
5 اکتبر 2012
نوشته‌ها
1,979
لایک‌ها
1,548
محل سکونت
tehran
خیلی وقته تک و تنهام توی باغی از ترانه
منتظر واسه یه خوبی، یه رفیق بی بهانه
توی دنیای پر از گل واسه عالمی غریبم
میون اینهمه خوبی این منم که بی نصیبم
روزگاری زیر بارون، روزگاری بی قرارم
جز یه لحظه مهربونی دیگه خواسته ای ندارم
تو کنار من بشینی، دل خستمو ببینی
بیای از تو باغ قصم یه شکوفه ای بچینی



منم اون مترسکی که شدم عاشق کلاغا
واسه من ابد بریدن میون حصار باغا
آخه این صورت زشتو کی به من داده خدایا
آدمارو دوست ندارم، عاشق شمام کلاغا
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
کاش کودکـــی ام بـاز میـگشـت،
من دیگر تاب دردهای بزرگتر را ندارم.
کاش تمام غصه ام ترس از قهر کردن مادرم بود.
کاش . .
 
بالا