خب راستش افشين جان من خيلي روي اين مسئله تحقيق كردم وآدم هاي مختلفي رو ديدم به نتايج جالبي هم رسيدم
به طور خلاصه بهت چندتا نكته رو ميگم واقعا اگه روش كار كني نتايج باور نكردني داره...
يكي از علل اصلي عدم تمركز حواس
فكر دائم هست،اين فكر دائم مغز انسان رو داغون ميكنه و تمركز رو كامل از بين ميبره خودتو در نظر بگير از صبح كه بلند ميشي تا آخر شب چقدر فكرت درگيره وقتي صحبت نميكني و يا تنها هستي داري مدام فكر ميكني يا نه ؟!معمولا همه افراد اين فكر دائم رو دارن شدتش كم و زياده خب يه استاد داشتم يه مثال قشنگ ميزد در اين مورد معتقد بود كه اين فكر دائم چيزيه شبيه شهوت كه اگه كنترل نشه نتايج مخربي به بار مياره (حالا اگه اين رو قبول نداري يه چيز ديگه رو در نظر بگير )مثالش اين بود ميگفت اگه تو بهار كه علف تازه هست يه گوسفند(يا بز اينوش يادم نيست)رو تو آغل ببندي و همينجور جلوش علف تازه بريزي اينقدر ميخوره تا شكمش پاره ميشه فكر دائم هم همينجوريه يعني مغر انسان خوشش مياد مدام درگير باشه و فكر كنه و اگه كنترل نشه معمولا اول تمركز رو از بين ميبره و بعدا هم فراموشي و ...
خب حالا اين فكر دائم رو چه جور از بين ببريم؟موثر ترين راه
آگاه بودن هست،بحث اگاه بودن و آگاه زندگي كردن خيلي بحث گسترده اي هست و نتايج فوقالعادهاي هم داره البته در حد انسان هاي معمولي نيست يعني يكم سخته و تمرين زياد ومراقبت ميخواد البته براي استارت كار و اون حدي كه ما نياز داريم تا به تمركز برسيم و فكر دائم رو از خودمون دور كنيم يه چيزايي ميگم البته بيشتر حالت تمرين داره ...دستورش خيلي ساده هست ولي اجراش يكم سخته حداقل براي سه روز (تا راه بيوفتي) بايد آگاه باشي و آگاه زندگي كني يعني براي هر حركتي و فكر و عملي كه ميخواي انجام بدي دليل داشته باشي چرا من ميخوام اين ليوان رو بردارم ؟چرا دارم پام رو تكون ميدم؟واقعا اگه نياز نيست خوب اون ليوان رو بر نميدارم و پام رو تكون نميدم چرا دارم به قرار ملاقاتي كه فردا دارم فكر ميكنم؟واقعا نيازه كه اينقدر بهش فكر كنم ؟پس اگه نياز نيست جلوي فكر خودم رو ميگيرم...
ميدوني افشين جان اكثر انسان ناآگاه هستن و اكثر كار هايي كه انجام ميديم بدون آگاهي هست بازم مثال ميزنم تا قشنگ جا بيفته چند نفر وقتي دارن رانندگي ميكنن واقعا رانندگي ميكنن؟چند نفر وقتي دارن نهار ميخورن واقعا دارن نهار ميخورن؟من دارم رانندگي ميكنم ولي به چكي كه فردا قرار پاس كنم فكر ميكنم دارم نهار ميخورم ولي دارم به حرفي كه دوستم زده فكر ميكنم وناراحتم...ميبيني هيچ وقت اونجا كه بايد باشيم نيستيم آگاه بودن يعني در هر لحظه در همون لحظه باشي و اون لحظه رو زندگي كني.اگه بتوني چند روز اين كار رو انجام بدي واقعا فكر دائم كه داري كم ميشه .
همون استاد ميگفت " وقتي تصميم ميگيري بخوابي(شب)اگه بعد از دو دقيقه بخواب بري يه انسان نرمال هستي، بعضي ها به من ميگن دوساعت طول ميكشه تا خواب برن (دليلش همون فكر كه درگيره)اينا كه ديگه رواني هستن..."البته يكم شوخ بود .من كه خودم معمولا 15 تا 30 دقيقه طول ميكشه تا بخوابم البته بگم خيلي تمركزم ضعيف شده در اوج تمرينات كه بودم باورت نميشه قشنگ سر 5 دقيقه خواب عميق بودم بگذريم....
البته براي اينكه آگاه باشي و جلوي فكر دائم رو بگيري روش هاي ديگه اي هم وجود داره كه از گفتنش اجتناب ميكنم شايد چون به اين مسائل معتقد نباشي (يكي ديگه از راهاي مفيد و سريع نماز با حضور قلب(بحث فصل)و ذكر دائم هست)البته بهت توصيه ميكنم براي امتحانم كه شده يه تستي بزني
خب يكي ديگه از علل سلب تمركز ،شايد باورت نشه ولي همين
موزيك گوش كردن هست
من اولش اصلا حاضر نميشدم قبول كنم كه اين دو مسئله بهم ربطي داشته باشه ولي معمولا چيزهايي رو كه با بحث و منطق نميتونم قبول كنم خودم امتحان ميكنم البته بايد بهت بگم كه من يه معتاد واقعي به موزيك گوش كردن بودم بطوري كه اگه يك روز نميرسيدم موزيك گوش كنم پلير رو با خودم به رختخواب ميبردم و حداقل دوساعت گوش ميكردم تا خواب برم يه چي ميگم يه چي ميشنوي در حالت عادي روزي 8 ساعت موزيك گوش ميكردم.
آقا ما اومديم براي اين كه به تمركز برسيم و بهمون گفته بودن يكي از دلايلش همين موزيك گوش كردنه اين كار رو تعطيل كرديم يعني پلير رو گذاشتم تو گنجه هرچي هم موزيك رو سيستم داشتم پاك كردم(واقعا مجبور بودم نميتونستم جلوي خودم رو بگيرم)به مدت 5 ماه يك ترك موزيك هم گوش نكردم (البته اون چيزي كه توي رادبو و تلوزيون ناگزير ميشنيدم رو بيخيال)در اين مدت هم تمرينات آگاه بودن رو انجام ميدادم و هم ريلكسيشن موقع خواب رو داشتم (پلاس اينكه نمازم رو تقويت كرده بودم و ذكر هم ميگفتم)آقا باورت نميشه چه زندگي و چه نتايجي ديدم كه قابل وصف نيست دوراني بود فقط بگم تغيرات در درس و دانشگاه به طور وحشتناكي محسوس بود راحت تر بودم چيزي به اسم استرس نميشناختم ميدوني يه جوري شده بودم كه بزرگترين تغيرات و حوادث نميتونست تكونم بده راستش تو همون مدت پنج شش ماه به كلي زندگيم عوض شد.حالا درست نيست آدم از خودش تعريف كنه اينا رو هم گفتم كه قشنگ درك كني چي ميگم.متاسفانه همه چيز نياز به مراقبت و نگه داري داره ،من به خاطر يه مسائلي كه پيش اومد كم كم به عادات گذشته برگشتم و نتونستم ادامه بدم البته هنوز اثارش مشهوده ولي به اون شيريني گذشته نيست انشالله تصميم دارم دوياره شروع كنم....
اميدوارم تا حدودي بهت كمك كرده باشم البته دلايل اصلي عدم تمركز رو گفتم كه نصف بيشترش همون قسمت اول بود يه سري موارد ديگه هم هست كه اگه همين دو مورد رو رعايت كني اونا خود بخود حل ميشه زير مجموعه هميناس!!
امتحانش ضرر نداره..