گفت و گو با حسن سربخشيان عکاس خبري
عکاس بايد مولف باشد
کيان اماني
کمتر پيش مي آيد حسن سربخشيان را در جايي ببينيد، اما حرفي در مورد عکس و عکاسي در ميان نباشد. عکاس کتاب نبض زمان که اين روزها مشغول به سرانجام رساندن چاپ کتاب افغانستان و فرهنگ ايراني است به تازگي دبيري اولين دوره مسابقه عکاسي سوره را هم پذيرفته و همه اينها در کنار عکس هاي خبري متفاوت و جذابي که مي گيرد وسوسه يي براي انجام گپ و گفتي دو ساعته است تا تبديل به يک گفت وگو شود. روز بعد از مصاحبه به اتفاق هم با 12 دختربچه بي سرپرست که حسن آموزش عکاسي به آنها را به عهده دارد به عکاسي رفتيم که قرار است 15 مهرماه در نمايشگاه نيکل نمايشگاهشان برگزار شود. گزارش برنامه آن روز فرصت ديگري را مي طلبد. در اين مصاحبه به عکاسي خبري، مستند اجتماعي، جايزه کاوه گلستان و سوره پرداخته شده است.
---
به عنوان يک عکاس چه تعريفي از عکاسي خبري داريد و اصولاً چه کسي را عکاس خبري مي دانيد؟
فکر مي کنم عکاسي که در کوران اخبار روزمره و درگير اطلاع رساني به مردم است عکاس خبري است. شايد حتي به صورت دائم هم در يک رسانه کار نکند، اما چون هميشه اخبار را دنبال مي کند و حتي گاهي بيشتر از عکاسي که در يک رسانه کار مي کند درگير حوادث است به نوعي مي توان گفت عکاس خبري است. حالا در بعد تخصصي تر که نگاه کنيم يکي اخبار اجتماعي را دنبال مي کند، يکي اخبار ورزشي را و ديگري عکاسي جنگ را ولي در مجموع فکر مي کنم به عکاسي که هميشه ذهن اش درگير اخبار است و اخبار گوناگون را دنبال مي کند مي گويند عکاس خبري.
چطور مي توان عکس خبري تاريخ مصرف دار نگرفت؟
خيلي سخت است. ببينيد مثلاً از انقلاب اسلامي هزاران عکس گرفته شده، اما مگر چندتاي آنها ماندگار شده اند؟ شناخت عکاس از محيط پيرامون و اخبار و اطلاعات از موضوعي که آن را عکاسي مي کند در ماندگاري عکس خيلي مهم است. بعضي اخبار روزمره مثل ديدارهاي رسمي بار خاصي براي ماندگاري ندارند مگر اينکه اتفاق ويژه يي در جريان آن ديدار بيفتد مثل اتفاقي که براي رئيس جمهور سابق امريکا «ريگان» در يکي از ديدارهايش افتاد و در جريان آن ديدار ترور و باعث ماندگاري عکس شد و عکاس آن عکس هم برنده جايزه پوليتزر شد. معمولاً پيش بيني اين نوع اتفاق ها دست عکاس نيست، اما اگر عکاسي مي خواهد از اين دايره بسته بيرون بيايد حتماً بايد اطلاعاتي از جامعه شناسي محيطي که در آن عکاسي مي کند داشته باشد و آمادگي عکاسي از اتفاق هاي پيش بيني نشده را داشته باشد. عکاس خبري براي ماندگاري عکس هايش بايد سعي کند خيلي وقت ها جريان سازي کند و زاويه هاي پنهان جرياناتي را که ديده نمي شوند به مخاطب نشان دهد و لحظه هاي آن اتفاق را با عکس هايش جاودانه کند. ذات برخي از خبرها هم اين ميان اهميت دارد. بعضي از عکس هاي خبري را که مي بيني حتي بعد از 100 سال سرشار از اطلاعات گوناگون هستند. جداي از مسائلي که گفتم به نظرم شخصيت خود عکاس هم خيلي در عکاسي مهم است و مهمترين مساله يي که باعث مي شود عکاس به اين نقطه برسد تجربه هاي حرفه يي اوست.
به نظر شما چگونه مي شود به يک نگاه متفاوت در عکاسي خبري رسيد؟
زاويه نگرش عکاس به دنياي پيرامون تعيين کننده اين نگاه است. خيلي از عکاس هاي بزرگ به هر دليلي نمي توانند با رسانه هاي معتبر عکس کار کنند و به صورت فردي کار مي کنند، اما مي بيني به خاطر نگرش خاصي که دارند همه رسانه هاي معتبر مشتري عکس هايشان هستند. رسيدن به اين مرحله خيلي سخت است. بايد خيلي باهوش باشي و نگاه مستقل و درستي داشته باشي تا به استانداردهاي لازم برسي. هر روز هم بايد کار جديدي ارائه کني که منحصر به فرد باشد.
چرا وضعيت عکاسي خبري به صورت انفرادي مثل ورزش هاي انفرادي خوب است، اما در کليت اين نوع عکاسي مشکلات زيادي وجود دارد؟
مشکل اينجاست که خيلي از عکاس هاي خبري به جريان سازي با عکس هايشان که ماهيت اصلي اين حرفه است فکر نمي کنند. متاسفانه خيلي از عکاس هاي ما فقط مي خواهند رفع تکليف کنند. درست است که در گذشته و حال عکاس هاي خيلي خوبي داشته و داريم، اما حالا بعد از اين 30 سالي که از انقلاب گذشته نتيجه کارشان کجاست؟ به نظرم درست اين است که وقتي 10 سال بعد خواستيم نتيجه اين 10 سال عکاسي مان را بررسي کنيم حداقل 10 کتاب خوب داشته باشيم، اما آيا از 30 سالي که از انقلاب مي گذرد 30 کتاب از اين سال ها داريم؟
بخشي از مسووليت اين کار با خود جامعه عکاسي است و مسووليت بخش ديگري با مديران فرهنگي. وقتي براي مسوول فرهنگي اين کشور کتاب عکس اهميتي ندارد و خريد کتاب عکس را در سبد خريد کتاب هايشان يک کار لوکس محسوب و از خريد آن اجتناب مي کنند انتظار داري چه بلايي سر عکاسي بيايد؟
نمايشگاه عکس هاي انقلاب را که هر سال در بهمن ماه برگزار مي شود ببينيد. همان عکس هاي تکراري سال هاي پيش را نشان مردم مي دهند يعني به نظر تو عکس هاي انقلاب همين چند عکس است؟ متاسفانه هيچ وقت يک فکر واحد را در يک شکل کلي اجرا نکرده ايم.
به نظر شما فرقي بين عکاسي مطبوعاتي و عکاسي خبري وجود دارد؟
بله، به نظرم بين اين دو فرق هايي است. عکاس خبري خود را هميشه محدود به خبرها و اتفاق ها مي کند ولي عکاس مطبوعاتي هميشه دنبال اخبار و جريان هايي است که کشف کند و معمولاً به سراغ موضوعاتي مي رود که پتانسيل رسانه يي شدن را دارند، اما پيش از اين کسي دنبالشان نرفته. عکاس مطبوعاتي ريزبين تر از عکاس خبري است. البته وقتي عکاسي مطبوعاتي مي کني خود به خود عکاس خبري هم محسوب مي شوي در واقع با همه تفاوت هايي که اين دو نوع عکاسي دارند، خيلي وقت ها لازم و ملزوم يکديگر هستند.
خيلي وقت ها ديده مي شود که از عکس صرفاً جهت تزيين کردن صفحه و خبر استفاده مي شود. فکر مي کنيد عکس نمي تواند ارزش هاي خبري را در خود داشته باشد؟
به نظر من اصلاً چيزي به نام عکس تزييني وجود ندارد. عکس بايد پيش از خبر اطلاعات را به مخاطب عرضه کند. يکي از مسائلي که به عکس لطمه مي زند نوع صفحه بندي در مطبوعات است. وقتي به شکل اجرايي عکس در مطبوعات توجه نشود حالا عکاس هر کاري هم که کرده باشد ارزش کارش از بين مي رود.
تا زماني که مديران مسوول و سردبيران صفحه اول روزنامه را مثل ويترين هاي شلوغ خرازي ها کنند و تيتر همه اخبار را بريزند صفحه اول معلوم است که عکس در ابعاد کوچک و صرفاً به عنوان تزيين خبر استفاده مي شود. البته بخش ديگر اين ماجرا مربوط به خود جريان عکاسي است. خيلي وقت ها عکاس از فرط تنبلي نمي رود عکس ماجراي دم دستي خودش را بگيرد. از عکس تزييني استفاده مي کند. پس وظيفه عکاس چيست؟ وقتي چيزي وجود دارد که مستند است چرا بايد از عکس تزييني استفاده شود؟ عکس بايد توليدي باشد در غير اين صورت اصلاً دليلي براي استخدام عکاس وجود ندارد. تا زماني که عکس خوب نداشته باشيد نبايد انتظار داشت بستر خوبي هم براي چاپ اش فراهم شود. در عرصه استانداردهاي جهاني چنين چيزي وجود ندارد. عکاس خودش بايد مولف باشد.
چرا خبرگزاري هاي داخلي عکس رايگان در اختيار مطبوعات قرار مي دهند؟
چون خبرگزاري هاي ما تبديل شده اند به تريبون يکسري از جريانات و حزب ها. وقتي عکس رايگان در اختيار ديگران مي گذاريد يعني مي خواهيد خودتان را تبليغ و ذهنيت خود را به بيننده منتقل کنيد. عرضه عکس رايگان مثل عرضه برنامه هاي رايگان تلويزيوني است. وقتي بخواهي براي جرياني تبليغ کني عکس رايگان را در سايز بزرگ و با کيفيت مطلوب ارائه مي کني که حتماً عکس چاپ بشود. جاي ديگري نديده ام عکس رايگان در اختيار ديگران قرار دهند اين کار باعث تخريب ماهيت عکاسي مي شود.
به عنوان کسي که هم با رسانه هاي داخلي کار مي کند هم با رسانه هاي خارجي چه تفاوتي بين عکاسي براي اين دو رسانه مي بينيد؟
وقتي در جريان درست و استاندارد اين رسانه وارد شويد همه چيز آنقدر درست و سرجاي خودش هست که تکليف عکاس همان ابتدا مشخص مي شود؛ از تامين هزينه هاي اقتصادي گرفته تا ابزار مورد نياز عکاس.
اينها باعث مي شود عکاس با خيال راحت کار کند، اما به خبرگزاري هاي داخلي که نگاه کنيد بيشترشان به عکاس ابزار کار نمي دهند. پس عکاس هميشه نگران سلامتي وسيله نه چندان ارزاني است که براي کار خود تهيه کرده است. اين نگراني در بين ماها وجود ندارد. من از سوال قبلي براي اينجا هم استفاده مي کنم وقتي توليدات عکاس بازگشت هزينه و سودآوري داشته باشد پس نه عکاس و نه خبرگزاري نگران هزينه کردن نخواهند بود.
تفاوت ديگر کار کردن براي اين دو رسانه اين است که در خبرگزاري هاي داخلي هميشه يکسري از مصلحت انديشي ها و گرايش هاي خاص فکري باعث حذف برخي عکس ها و اخبار مي شود، اما وقتي شما ادعا مي کنيد که خبرگزاري هستيد که به همه جاي دنيا سرويس مي دهد نمي توانيد عکس و خبر خود را چون ممکن است به کسي بربخورد حذف کنيد. عکس را جعل که نکرده ايد. واقعيت را نشان داده ايد پس ناراحتي ديگران نبايد اهميت چنداني داشته باشد.
به نظرم زماني سعي مي کرديد جهان بيني خود را با عکس هاي خبري تان ارائه کنيد ولي در يکي دو سال اخير احساس مي کنم سعي مي کنيد با عکس هاي مستند اجتماعي به اين بيان برسيد. چرا به اين نتيجه رسيديد؟
چند مساله در اين اتفاق دست به دست هم داد که بيشتر به سمت عکاسي مستند اجتماعي بروم؛ اول اينکه هيجانات عکاسي خبري خيلي زود فروکش مي کند و بعد از چند سال عکاس ارضا مي شود حالا اين ارضا شدن ممکن است براي يک عکاس 5 سال طول بکشد و براي ديگري 20 سال. به نظرم عکاس بايد زماني از برنامه هاي روزمره خبري فاصله بگيرد چون اين روزمرگي ها در بلندمدت عکاس را خسته مي کند. آخر سر هم چون عکاس هميشه با خبر پيش رفته عکس زيادي برايش باقي نمي ماند.
خوشبختانه بعد از يکسري محدوديتي که در عکاسي رسمي خبري برايم به وجود آمد باعث شد اين اتفاق بيفتد و بيشتر به سمت عکس هاي مستند اجتماعي و علاقه هاي شخصي خودم بروم. به رغم اينکه عکاسي خبري روتين را ادامه مي دهم فرصت بيشتري پيدا کردم که به درونيات خودم بازگردم. فکر مي کنم ماندگاري اين عکس ها به مراتب بيشتر از عکس هاي خبري است. شرايط سني هم در عکاسي خبري ديگر اجازه نمي دهد انرژي يک جوان را داشته باشم. بعد از انتشار کتاب نبض زمان احساس کردم در جريان بخش اول عکاسي ام موفق بوده ام. اميدوارم در بخش دوم هم موفق باشم.
مراحل عکاسي از يک پروژه مستند اجتماعي را چگونه براي خود تعريف، اجرا و عرضه مي کنيد؟ در واقع مي خواهم بدانم چرا سراغ يک پروژه مي رويد و مراحلي را که گفتم چگونه طي مي کنيد؟
يک پروژه عکاسي براي من به چند بخش تبديل مي شود؛ مطالعه، هماهنگي ها، اجرا و عرضه. به خاطر نوع ماهيت عرضه ام که عکاسي خبري است و بايد يکسري کارهاي روزمره را هم انجام دهم به پروژه يي که در دست اجرا دارم اين طور نگاه مي کنم که در عين حالي که ممکن است مدت زمان زيادي را براي انجام اش نياز دارم، بتوانم براي کار خبري در رسانه ام هم از عکس ها استفاده کنم. بعضي از پروژه ها ممکن است مدت زمان زيادي مثل دو يا سه سال براي انجامشان وقت نياز باشد. پس در لابه لاي اين پروژه ها چند پروژه کوچک تر هم انجام مي دهم، اما مهمترين دليلي که باعث مي شود سراغ يک موضوع بروم علاقه و دلبستگي هاي شخصي ام است.
در حال حاضر درگير انجام چه پروژه هايي هستيد؟
الان روي پروژه فرهنگ ايراني کار مي کنم که خيلي هم پروژه عظيمي است. يکسري کار هم روي پروژه اقليت هاي مذهبي کرده ام که فکر مي کنم نتيجه خوبي داشته باشد. اين دو پروژه تقريباً به مراحل پاياني اجرايي رسيده است و اميدوارم هرچه زودتر آماده چاپ شود. يک کتاب مشترک هم با نيکل فريدني درباره افغانستان در دست چاپ داريم که به زودي منتشر مي شود.
ديدگاه نيکل هم در اين کتاب مستند اجتماعي است؟
50 عکس من و 50 عکس نيکل در اين کتاب است که هر دو با ديدگاهي مستند اجتماعي به عکس هاي اين کتاب پرداخته ايم. عکس هاي نيکل متعلق به 30 سال پيش است و عکس هاي من متعلق به 3-2 سال اخير. در اين کتاب نگاه نيکل هم نگاهي مستند اجتماعي است؛ نگاهي آرام و مختص به خود همانطور که در عکس هاي طبيعت اش ديده مي شود. نگاه نيکل را خيلي دوست دارم.
شما هم در همان محدوده هاي جغرافيايي و اجتماعي که نيکل عکس گرفته عکاسي کرده ايد؟
نه، به هيچ وجه. فقط در عکس بودا در باميان از يک فضاي مشترک عکس گرفته ايم. در اين کتاب سعي شده دو ديدگاه متفاوت را در دو زمان متفاوت ارائه کنيم. ضمن اينکه اميدوارم اين کتاب اداي احترامي هم به نيکل باشد.
ضعف هاي عکاسي مستند اجتماعي را در حال حاضر چه مي بينيد؟
به نظرم اساسي ترين ضعفي که عکاسي مستند اجتماعي دارد اين است که بعضي از عکاس ها روي موضوعي که کار مي کنند مطالعه ندارند و حساسيتي هم نشان نمي دهند چون نمي خواهند اذيت شوند، اما بايد بدانيم يک پروژه خوب به راحتي انجام نمي شود و حتماً دردسرها و نيازهايي به غير از عکاسي به همراه خود خواهد داشت. نمي شود با دو ساعت کار کردن سر و ته يک ماجرا را ختم کرد. براي رسيدن به 10 عکس خوب براي من که دو ساعت عکاسي مي کنم کافي نيست. نمي توان بدون مطالعه، روانشناسي، تيزبيني و خيلي موارد ديگر يک پروژه مستند اجتماعي خوب عکاسي کرد.
به عنوان کسي که در جايزه عکاسي کاوه گلستان هم داور بوده ايد و هم برنده، فکر مي کنيد جايزه کاوه کمکي به پيشرفت عکاسي مطبوعاتي و خبري ما کرده؟
فکر مي کنم هم در زمان خود کمک بزرگي به جامعه عکاسي کرد و هم حالا که به هر دليلي برگزار نمي شود. جايزه کاوه باعث شد خيلي از عکاس ها مسير حرفه يي خود را پيدا کنند. اهميت اين جايزه جداي اداي ديني که به خود کاوه بود انرژي بود که به عکاس هاي جوان مي داد و متاسفم که تعطيل شد. بيشترين نفع را از جايزه عکاسي کاوه جامعه عکاسي مي برد چون توانست جريان سازي کند. فراموش نکنيم که برگزارکننده اين جايزه هم بخش خصوصي بود و اين کار به نظرم بسيار ارزشمند بود.
چرا مسابقه عکس سوره که شما هم دبير اولين دوره آن هستيد برگزار مي شود و اهداف آن چيست؟
به نظرم هر حرکتي که بتواند به رشد عکاسي کمک کند قابل احترام است حالا با هر نامي که مي خواهد باشد. هدف اين مسابقه هم در يک کلام کمک به ارتقاي عکاسي خبري کشور است. با توجه به اداي ديني که بايد به عکاسان شهيد سقوط هواپيماي سي-130 مي شد تصميم گرفتيم اين مسابقه را برگزار کنيم.
مبناي قضاوت هيات داوران در اين مسابقه چيست؟
چون هنوز جلسه يي بين هيات داوران تشکيل نشده نمي توانم در اين مورد نظري بدهم. ولي بايد اشاره کنم که عکس ها قطعاً براساس ديدگاه هاي حرفه يي قضاوت خواهند شد. بعضي از داوران براي اولين بار است که قضاوت را پذيرفته اند که بايد سپاسگزارشان باشيم. فکر مي کنم اين بار نتوان اعتراضي به گروه داوري کرد.
چه تضميني هست که با عوض شدن مديران خانه عکاسان در سال هاي آينده، مسابقه عکس سوره تعطيل نشود و راه خود را ادامه دهد؟
اميدوارم هرگز اين مسابقه تعطيل نشود. اما طبيعي است که با عوض شدن مديران و گروه داوري در سال هاي آينده ديدگاه ها کمي تغيير کند اما فکر نمي کنم کليت کار آسيبي ببيند. به همين دليل پيشنهاد دادم که اسم مسابقه از شهيد جان بزرگي به مسابقه عکس سوره تغيير کند. براي کشوري با صد سال سابقه عکاسي مطبوعاتي برگزاري چنين مسابقه يي دير اما بهتر از نبودنش است.
آيا سياست ها و ديدگاه هاي خانه عکاسان ايران هم در قضاوت داوران دخالتي خواهد داشت؟ به هر حال تعارف نبايد کرد که جريان فکري حاضر در خانه عکاسان يک جريان فکري محافظه کار است.
چون هنوز عملي انجام نشده نمي توانم جواب اين سوال را با قطعيت بدهم، اما اين توضيح را بدهم که وقتي شما مي خواهيد کاري را براي جايي انجام دهيد مجبوريد که برخي سياست هاي آنجا را قبول کنيد. در حال حاضر هم به جز خانه عکاسان جاي ديگري تصميم به برگزاري چنين مسابقه يي ندارد پس بايد سياست هاي آنجا را هم مدنظر قرار داد، اما مطمئن باشيد در اين مسابقه درباره حضور يا عدم حضور عکس ها فقط هيات داوران تصميم خواهند گرفت. حداقل کاري که به عنوان عکاسان حرفه يي بايد انجام دهيم شرکت در اين مسابقه است تا اين حرکت رشد کند.
من قول گرفته ام که محدوديتي در قضاوت و نمايش عکس ها وجود نداشته باشد، اما اگر چنين چيزي اتفاق افتاد از چشم من نبينيد.
منبع