بیشتر چه خواب هایی می بینید ؟

["Mohammad"]

رنگی ، بیشتر ژانر اکشن میبینم
بیشترشونم به واقعیت تبدیل میشن!

 

[Ace...!]

خوابام چرتن اصن نمی فهمم راجه به چیه

 

[joorab]

من خیلی وقته که خواب نمیبینم شاید به خاطر اینه که دیر میخوابم و زود بیدار میشم فرصت نمیکنم برم تو عمق خوام اما قبلنا همه جوره خواب میدیدم.. حتی یه بار با آنجلینا جولی صفا کردم...

 

[drdexter]

دوست دارم خواب ببینیم رئیس جمهور شدم یا رئیس بانک مرکزی

پ ن : این سری واسه ریاست جمهوری خودم رو کاندید کردم . با کت شلوار و کراوات رفتم سراغ کارام بر و بکس صراف و رفیقامون هم پشت سرم بودم ولی رد صلاحیت شدم

یونی میگفت شما صلاحیت رئیس جمهور شدن رو نداری فاکککککککککککککککککککککککککک!

 

[hoorsa]

دوست دارم خواب ببینیم رئیس جمهور شدم یا رئیس بانک مرکزی

پ ن : این سری واسه ریاست جمهوری خودم رو کاندید کردم . با کت شلوار و کراوات رفتم سراغ کارام بر و بکس صراف و رفیقامون هم پشت سرم بودم ولی رد صلاحیت شدم

یونی میگفت شما صلاحیت رئیس جمهور شدن رو نداری فاکککککککککککککککککککککککککک!

جدییییییییی رفته بودی؟

 

[gheysar.]

من اکثرا یه صفحه مشکی میبینم تا صبح ... خواب نمیبینم ...
اما اگر م ببینم رویداد های روزمره است که اصلا فکر میکنم واقعا برام اتفاق افتاده ...


دوستان خواب های رنگی میبینن یا سیاه و سفید ؟

قبلا سیاه سفید میدیدم یه مدتی برفکی شد الان با گیرنده دیجیتال دارم رنگی میبینم تازه تله نکست هم داره:دی

 

[Cyberlife]

عجیبترین خوابی که تا به حال دیدم این بود که توی یک مکان زیرزمین مانند بودم و عده زیادی از

فامیل و اقوام دور و نزدیک هم در آن زیرزمین بودند و قفسه هایی توی این زیرزمین بود که یکسری

بطری ارلن مانند در این قفسه ها قرار داشت که در هر کدام از این بطری ها مایعات مختلفی بود

من به صورت امتحانی یکی از این بطری ها رو برداشتم و درش رو باز کردم و خوردم و بدنم به

صورت شیشه ای درآمد و یکسری لکه های سیاه رنگ در بعضی از نقاط بدنم پیدا شد که

یکی توی خواب نجوا میکرد که اینها گناهانی است که انجام دادی و روحت رو لکه دار کردی

بعد از اینکه من اینکارو انجام دادم بطری رو به بقیه اقوام و فامیلهای حاضر در اونجا هم دادم

و اونها هم بعد از خوردن این مایع بدنشان به حالت شیشه ای در می آمد و لکه های سیاهی

رو این بدن شیشه ای ایجاد میشد که در بعضی کم و در بعضی خیلی زیاد و مشمئز کننده

بود. همین خواب و به یاد آوردن صورت کسانی که از اون مایع خورده بودن و لکه هایی که

روی بدنشان ایجاد شده بود، باعث شد که من در رفتار خودم تجدید نظر کنم، اونهایی که

به نظرم آدمهای بدی می آمدند در اصل آدمهای بسیار خوب و مهربانی بودند که تصور و نتیجه گیری

های اشتباه من باعث شده بود که در ذهن و قلبم از اونها آدم بدی بسازم و همیشه اسم اونها

رو مقابل واژه بد قرار بدم. اما اونهایی که توی خواب لکه هایی سیاه رنگ بسیار زیادی داشتند

در جهان واقعی من اونها رو آدمهای بسیار خوبی میدونستم در حقیقت گرگ صفتانی در لباش

میش بودند که با چرب زبانی و تملق گویی باعث خودشان را یک انسان کامل جلوه میدادند.


پ.ن : این خواب کاملاً واقعی است و ساخته و پرداخته ذهن من نبود و واقعاً این خواب رو چند سال

پیش دیدم

 

[Cyberlife]

به خواب من تا حالا نیومدن
عجیبه
من به ندرت خواب ترسناک میبینم.یا خوابی که مردگان بیان سراغم!
همچنین بعضی از خواب هایی که بعضی ها شاید خیلی دوست داشته باشن ببینن...! رو هم اصلا نمیبینم

اکثرا خواب هام تصاویری بی ربط هستند! یا خواب سقوط از ارتفاع و یک چند وقتیم هست که خواب میبینم پادشاه باستانی شدم و همش در میدان جنگ در حال جنگ و گریزم!

فکر کنم سریال اسپارتاکوس زیادی روت اثر گذاشته

 

[KASES]

عجیبترین خوابی که تا به حال دیدم این بود که توی یک مکان زیرزمین مانند بودم و عده زیادی از

فامیل و اقوام دور و نزدیک هم در آن زیرزمین بودند و قفسه هایی توی این زیرزمین بود که یکسری

بطری ارلن مانند در این قفسه ها قرار داشت که در هر کدام از این بطری ها مایعات مختلفی بود

من به صورت امتحانی یکی از این بطری ها رو برداشتم و درش رو باز کردم و خوردم و بدنم به

صورت شیشه ای درآمد و یکسری لکه های سیاه رنگ در بعضی از نقاط بدنم پیدا شد که

یکی توی خواب نجوا میکرد که اینها گناهانی است که انجام دادی و روحت رو لکه دار کردی

بعد از اینکه من اینکارو انجام دادم بطری رو به بقیه اقوام و فامیلهای حاضر در اونجا هم دادم

و اونها هم بعد از خوردن این مایع بدنشان به حالت شیشه ای در می آمد و لکه های سیاهی

رو این بدن شیشه ای ایجاد میشد که در بعضی کم و در بعضی خیلی زیاد و مشمئز کننده

بود. همین خواب و به یاد آوردن صورت کسانی که از اون مایع خورده بودن و لکه هایی که

روی بدنشان ایجاد شده بود، باعث شد که من در رفتار خودم تجدید نظر کنم، اونهایی که

به نظرم آدمهای بدی می آمدند در اصل آدمهای بسیار خوب و مهربانی بودند که تصور و نتیجه گیری

های اشتباه من باعث شده بود که در ذهن و قلبم از اونها آدم بدی بسازم و همیشه اسم اونها

رو مقابل واژه بد قرار بدم. اما اونهایی که توی خواب لکه هایی سیاه رنگ بسیار زیادی داشتند

در جهان واقعی من اونها رو آدمهای بسیار خوبی میدونستم در حقیقت گرگ صفتانی در لباش

میش بودند که با چرب زبانی و تملق گویی باعث خودشان را یک انسان کامل جلوه میدادند.


پ.ن : این خواب کاملاً واقعی است و ساخته و پرداخته ذهن من نبود و واقعاً این خواب رو چند سال

پیش دیدم

با تشکر از شما، قدر خودتون رو بدونید، چون خیلیا این خوابا رو نمی بینن فکر می کنن زاییده توهمه

 

[hossein137]

سلام به دوستان گل !
بیشتر چه خواب هایی می بینید ؟ عجیب ترین خوابی که دیدید چی بوده ؟ ترسناک ترین خوابی که دیدید چی بوده ؟

کلا خواب های جالبتون رو تعریف کنید . اگر از رویاهای صادقه باشد چه بهتر !

راستی ! تا حالا در حالت مکاشفه قرار گرفته اید ؟ کلا راجع به خواب ها و مکاشفات هر چیزی دارید بگید !

سلام
من بیشتر اوقات خواب میبینم.بعضی هاشون چرند هست و بعضی ها هم خیلی خوب.ولی صبح یادم میره.الان چند سالی هست که این طوری شدم
یکی از جالب ترین خواب هام: گفت و گو با یک گنجشگ.اون زمان برام خیلی جالب بود
ترسناک ترین خواب هام: یک بار خواب دیدم که از خواب بیدار شدم و وقتی توی آینه خودم رو دیدم همه ی صورتم به هم ریخته.جای چشم و گوش و دماغ عوض شده بود.شده بودم یک هیولا.خانواده ام هم بودند و فقط نگاه میکردند.بغضم گرفت و رفتم دوباره توی تخت خواب و بعد زیر پتو گریه کردم.خیلی زیاد.راستش وقتی بیدار شدم نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت.
یکی از ترسناک ترین و غمگین ترین خواب هام هم این طور بود: توی یک اتاق من و چند نفر دیگه (و همچنین پدرم که خیلی سال پیش مرده) نشسته بودیم و داشتیم حرف میزدیم.من هم سن پدرم بودم و همه حدودا" هم سن بودیم.بعد یک گروه اومدند توی اتاق با اسلحه.فکر میکنم سیاه پوست بودند و بعد تک تک ما رو کشتند.
یکی دیگه هم خوابی بود که وقتی میرفتم توی خونه ی پدر بزرگم یک دفعه تو یک لاک لاک پشت زندانی میشدم و اون جا میشد میدون جنگ.چندین بار این خواب رو دیدم.
سقوط از ارتفاع هم که همیشه هست.دیگه برام عادی شده.
رویاهای صادقانه نداشتم.یعنی اگر هم داشتم الان یادم نمیاد.
نسبت به زمان یک خواب خوب دیگه هم دیده بودم: وقتی بچه تر بودم یک دختری رو دوست داشتم.دو سه سالی بود که فقط نگاهش میکردم و هیچ چیزی نمیگفتم.خیلی دوست داشتم اسمش رو بدونم.تا این که توی یک خواب دیدم که سر مزار پدرم هست و من دورتر ایستادم.یکی از آشناهامون هم اون جا بود و گفت اسمش فاطمه است.بعد ها که فهمیدم اون دوست داشتن خیلی بچه گانه بوده اسم واقعی اش رو هم فهمیدم که این نبود.

و این که مکاشفه فکر نکنم توی خواب برای آدم به وجود بیاد

 

[بروکی]

خواب های سکزی