تفاوت احساسات یک مرد 45 ساله با یک پسر 25 ساله

[tabotekhali]

چه اشکالی دارد؟
عشق سن و سال و پیری و جوانی نمی شناسد.

خودت توی همچین شرایطی بودی چکار می کردی؟

 

[sinnaa]

اون مرد 45 ساله 2 حالت داره!
یا اینکه تا به این سن که رسیده همه عشق و حال و جوونیشو کرده بدون اینکه خودشو درگیر مسولیت خانواده و زن و فرزند کنه و حالا هم که داره پا به سن میذاره میخواد بره دنبال یه دختر جوون که جای دخترشه که این از زرنگیش نشات می گیره و دختره باید خوب جوابشو بده دو تا لیچارم بارش کنه نه اینکه تازه بره فکر کنه که درخواستشو قبول کنم یا نه.
همچین مردی باید دنبال یه زن حداقل 35 ساله باشه نه یه دختر بیست و چهار پنج ساله

یه حالت دیگه هم اینه که تا این سن پاک و منزه! مونده و با هیچ احد الناسی هم رابطه ای نداشته که در این صورت مریضه
چجور میشه یه نفر بیست و چند سال یه غریزه طبیعیشو ***** کنه.
پس اون دختر در هر حال نباید این پیشنهاد رو قبول کنه و خودشو فدا کنه مگر اینکه بخواد خودشو بفروشه.
البته بازم بستگی به نطر اون دختر داره که زندگی رو چجوری ببینه.

 

[pishie malus]

موندم تو با اين عقلت چطورى دارى ارشد ميخونى. اگه ميخواى خودتو بدبخت كنى انتخاب خوبيه. بنده خدا، برو يه پسر جوون پيدا كن. بيچاره پسرا دنبال يه دختر جوون و تازه مثل تو ميگردن، تو رفتى دنبال يه پيرمرد ميكنى كه حتى ديگه نميتونه سيخ كنه! واقعا چى فكر كردى كه ميگى ميترسم ضربه بخوره؟! يه مرد 45 ساله ضربه بخوره؟! ضمنا اونوقت خودت هم ميگى قبلا يه بار طلاق گرفته!

 

[tabotekhali]

حرفهاتون رو قبول دارم
بارها بهش فکر کردم و از لحاظ عقلانی متوجه شدم که این کار یه اشتباهه بزرگه
اما شما به تنها چیزی که اهمیت نمی دید این وابستگی و دلبستگی که پیش اومده
شما چطور می تونید کسی رو که هر روز مجبور به دیدنش هستید فراموش کنید؟
با این وابستگی لعنتی چکار می کنید؟
قبول دارم نباید این رابطه تا اینجا پیش می اومد، اما حالا که به اینجا رسیده باید چکار کنم؟

 

[SherlockHolmes]

چه اشکالی دارد؟
عشق سن و سال و پیری و جوانی نمی شناسد.

شما خود طرفی نه ؟!

 

[آرمین]

خاطره ای یادم اومد که به علت حفظ شئونات اخلاقی نمیتونم بگم
اما با حرفای سینا خیلی موافقم
همون 25 ساله رو بچسب به خودت دردسر نده

 

[آرمین]

در مرود وابستگی گفتی
یه مرد 45 ساله چطور بعد این همه سال انقد دلبری کرده یه دختر جوون بهش وابسته شده؟؟؟
اصلا اون دختر واسه چی به یکی سن باباش وابسطه شده مطمئنا این وابستگی عشق و علاقه نیس حداقل دختر برای ارضا شدن حس علاقه اش به یه مرد سن بالا دل نمیبنده!!!
هی من میخوام حرف نزنم نمیشه

 

[pishie malus]

حرفهاتون رو قبول دارم
بارها بهش فکر کردم و از لحاظ عقلانی متوجه شدم که این کار یه اشتباهه بزرگه
اما شما به تنها چیزی که اهمیت نمی دید این وابستگی و دلبستگی که پیش اومده
شما چطور می تونید کسی رو که هر روز مجبور به دیدنش هستید فراموش کنید؟
با این وابستگی لعنتی چکار می کنید؟
قبول دارم نباید این رابطه تا اینجا پیش می اومد، اما حالا که به اینجا رسیده باید چکار کنم؟

ببين دخترجون، منم يه زمانى با يه بنده خدايى رفيق بودم، بعد از حدود يكسال فهميدم به دردم نميخوره، مثل يه آدم عاقل و بالغ رهاش كردم، هر روز هم مجبور بودم ببينمش چون هم دانشگاهيم بود و بيشتر ترم ها هم همكلاسيم. وابستگى اصلا مسخره اس بخوايم درباره اش بحث كنيم، يه حس ديوانگى كه آدم فقط و فقط از روى احساس به كسى پيدا ميكنه. خودت هم خوب ميدونى كار اشتباهى كردى. پس برو حداقل به اون پسر 25 ساله فكر كن و ببين ميتونى بهش علاقمند بشى يا نه. اينطورى اتوماتيك مخت دايورت ميشه اينورى و راحت اون بابا رو فراموش ميكنى. دخترجون تو تازه اول جوونيته، به اون مرد اصلا فكر نكن. اينطورى راحت فراموشش ميكنى. خودتو دست كم نگير. فقط به فكر خودت باش نه كس ديگه، بخصوص تو اين روزگار. اصلا سعى كن از طرف متنفر بشى. بخدا وابستگى يه حس بچگانه است. من هم سن تو هستم اما اين موضوع رو درك ميكنم كه الكى وابسته شدى! اين وابستگى بى پايه و اساسه. وقتى خودت ميدونى اشتباه كردى، پس چرا احساس وابستگى ميكنى؟! جمع كن بابا اين حرفارو