برگزیده های پرشین تولز

جرج ارول!

SherlockHolmes

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
3,068
لایک‌ها
825
سلام دوستان!
من چند وقته كه متوجه يك موضوع شدم!اونم اينكه خيليا تو پيتي به جرج ارول علاقه دارند(كاكو , كسرا ,موري تو پستهاشون گفته بودن)
پس بنابر پيشنهاد كسري عزيز اين تاپيكو راه انداختم! :)
اول ميخواستم اين تاپيكو بزارم تو آزاد بعد ديدم به دلايل كه خودتون ميدونيد هنر بهتره ;)
چاكريم

061l.jpg
 

SherlockHolmes

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
3,068
لایک‌ها
825
نويسنده اى ضد ديكتاتور.
[email protected] آرام بختيارى
---------------
جرج ارول،نويسنده انگليسي،خالق دو رمان “مزرعه حيوانات“ و “اوتوپى 1984“ است. كتاب مزرعه حيوانات او درباره ديكتاتورى استالينيستى و رمان اوتوپى 1984، او پيرامون فاشيسم هيتلرى است. جرج ارول 47 ساله بود كه درسال 1950 بدليل بيمارى سل وجراحات ناشى از جنگ درگذشت. اودرسال 1903 در شهر مطهرى در بنگلادش امروزى بدنيا آمد. پدر و مادرش انگليسى تباربودند كه به خدمت نيروهاى استعمارى انگليس در شبه قاره هند درآمده بودند. نام اصلى او، اريك بلير است.اودر 30 سالگى نام ارول را كه اسم رودخانه اى در بريتانيا است،براى خودبرگزيد. جرج ارول درجوانى مدتى پليس نيرو هاى انگليس دركشور برمه بود،ولى بعد ازچندى بدليل اعتراض به سياست استثمارگرانه انگليس و نوشتن رمان “روزهاى برمه اي“ اخراج گرديد.
گرچه ارول خودرا سوسياليست آزاديخواه ميدانست، چپها ولى اورا تروتسكيست ناميدند. سنت گرايان وناسيوناليستهاى انگليس اورا سوسياليستى بدبين ونااميد بشمار مى آوردند كه دردى از خواسته هاى ملى انگليس حل نخواهند كرد.درجنگ داخلى اسپانيا اودركنار تروتسكيستهاى ايالت كاتالونى عليه فاشيسم جنگيد ولى بعداز 6ماه مجروح شد وبعداز بازگشت به انگليس كتاب “كاتالونى من“ را منشر كرد.
جرج ارول را ميتوان يكى از مدافعان وسخنگويان قربانيان فاشيسم و توتاليتاريسم قرن گذشته دانست.ارول كوشيد بعد از جنگ،درآثارش زيباشناسى هنرى وادبى را با سياست انتقادى باهم بياميزد.او روزنامه نگار،رمان نويس و نويسنده اى سياسى بود كه رمانهاى اجتمايى-انتقادى نوشت. آثار اورا گروهى ازصاحبنظران،دماسنجى براى اعلان اخطار به شخصيت پرستى وقدرت طلبى درسياست بشمار مى آورند. ارول گزارشهايى نيزدرباره مناطق صنعتى شمال انگليس تهيه كرد وبه انتقاد ازفرهنگ صنعتى پرداخت كه به نظر او باعث فلج كردن آگاهى هاى كارگران ميشود. او مينويسد در حكومتهاى توتاليتر تمامتگرا روشنفكران را يا به قتل ميرسانند يا به سكوت وادار مى نمايند يا اينكه آنها را مجبور ميكنند تا استعدادهاى خودرا بفروشند.
ارول به دليل انجام شغلهاى موقتى مانند ظرفشويى وغيره در انگليس و فرانسه، با كارگران و اقشار پايين جامعه از نزديك آشناشد. بعد از جنگ ،اومدتى دربخش برنامه هندى راديو بى بى سى نيز مشغول فعاليت فرهنگى شد. در رمان مزرعه حيوانات ،او به انتقاد از روشنفكرانى مى پردازد كه بعداز بقدرت رسيدن،اصول اخلاقى وانقلابى رازير پا ميگذارند و مثل حاكمان قبلى فاسد و مبتذل ميشوند. در دوره جنگ سرد بين كمونيسم و سرمايه داري،به علت تبليغات بورژوازى و امپرياليسم، رمان مزرعه حيوانات اوبه شهرت جهانى رسيد.
رمان ديگر مشهور او، اوتوپى 1984 بود كه درسالهاى بعد از جنگ جهانى دوم نوشته شده.اين كتاب رمانى است طنزآميز و آينده نگر. در اين كتاب او به پيش بينى رژيمهاى تمامتگرا و توتاليترى ميپردازد كه احساسات وآگاهى انسانها را دستكارى ميكنند وغريزههاى مهم و طبيعى انسان مانند عشق و همدردى را فلج مى نمايند. قهرمانان غالب آثار او از اقشار پايين جامعه ميباشند كه براى فرار از فشار سرمايه دارى به رمانتيك خيالى گذشته پناه ميبرند.
منتقدين چپ تضادهاى شخصى و درونى ارول را محصول شرايط زندگى تاريخى او ميدانند. او فرزند دوره استعمار،استثمار واستحمار انگليس بود كه دررشبه قاره هند بدنيا آمد ،سوسياليست شد،عليه فاشيسم جنگيد،از استالينيسم سرخورده گرديد، در جنگ مجروح شد و سرانجام به دليل ابتدا به بيمارى سل وساير ناگواريها در ميانسالى درگذشت.
عده اى هم آثار اورا پيش بينى اوضاع نميدانند بلكه اورا مبلغ ياس و نااميدى وسرخوردگى از سوسياليسم بعد از جنگ . اوبقول خودش هميشه جوياى حقيقت بود و ميدانست كه آزادى و عدالت فقط در زير چتر حقيقت قادر به ادامه زندگى هستند. گروهى ديگر اورا يك شورشى ميدانند تا يك انقلابي، چون يك انقلابى گاهى بدليل نياز بايد باديگران همكارى ياسازش كند تابقدرت برسد، ولى يك شورشى درتمام شرايط مبارزه ،رفتار سركش خودرا حفظ مى نمايد.
جرج ارول چنان نااميد شده بود كه ميگفت : كشورم ؛ چه چپ،چه راست،درفلاكت مردم تغييرى پيش نخواهد آمد. او از ديكتاتورهايى شكايت ميكرد كه حتا مهاجرت درونى روشنفكران رانيز تاب نمى آورند وآنها را تعقيب مى نمايند. ارول مى نويسد، ايمان به خدا براى فلك زده گان نشان، ضعف نيست، وجود مذهب زمانى غيرضرورى است كه دشمن ديگر نياز به ريختن اشك رنجبران نداشته باشد.


http://www.roshangari.net/as/sitedata/20041003102552/20041003102552.html
 

SherlockHolmes

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
3,068
لایک‌ها
825
روز 25 ماه ژوئن امسال مصادف است با صدمين سال تولد نويسنده نامدار انگلستان، جرج اورول. به اين مناسبت در محافل ادبی و فرهنگی جهان بحث‌هايی در گرفته است كه در آنها ضمن تاكيد بر تيزبينی و درايت اورول در تشخيص جنبه‌های منفی ،آزادی سوز و انسان ستيزنانه رژيم‌های توتاليتر به توضيح و تببين يك اقدام منفی و غيرقابل درك او يعنی ارائه ليستی از 38 روشنفكر، نويسنده و هنرمند زمانه اش به يكی از كارمندان دائره تحقيق اطلاعاتی وزارت خارجه انگلستان نيز معطوف است. اين 38 نفر كه نام كسانی همچون چارلی چاپلين و اي. اچ . كار (نويسنده معروف كتاب "تاريخ چيست؟" كه به فارسی هم ترجمه شده است) در ميان آنها ديده می‌شود از نظر اورول به اين يا آن حد به كمونيسم و اتحاد شوروی نظر مثبت داشته اند. اين اقدام اورول گرچه برای آن 38 نفر تقريبا با عواقبی توام نبود ليكن انجام آن از سوی كسی كه در تمامی نوشته‌ها ، گزارش‌ها و كتاب‌هايش نگاهی بدبينانه به قدرت و تفتيش عقايد و آراء شهروندان از سوی حكومت‌ها داشت هنوز برای آشنايان به آثار وی و منتقدان وستايشگران او لكه‌ای تيره و مبهم در زندگی اش به شمار می‌رود. كسی همچون " تيموتی گارتی اش" محقق و روزنامه نگار معروف انگليسی نيز كه در شماره 21 ژوئن روزنامه گاردين كوشيده است در متن و فضای آغاز دوران جنگ سرد توضيح قابل فهمی برای اقدام ناشايست ارول بيابد نيز چندان كامياب و موفق نبوده است. با اين همه آنچه كه از نام ارول بر جا ی مانده است بيشتر مضمون و جوهر نوشته‌ها و كتاب‌های اوست كه گرايشی شكاكانه ، بدبينانه و منتقدانه به قدرت و ابزارهای اعمال آن جوهر آنها را تشكيل می‌دهد. گرچه اينك ديگر از اثری از رژيم‌های توتاليتر هيتلری و استالينی بر جای نيست ليكن رفتار و مكانيزم‌های رژيم‌هايی مثل جمهوری اسلامی در برخورد با شهروندان و يا تلاش‌هايی كه در ايالات متحده آمريكا تحت لوای مبارزه با تروريسم و بر بستر محدود كردن حقوق و آزادی‌های مدنی در جريان است و به ايجاد يك سيستم امنيتی فراگير برای كنترل همه فعاليت‌های شهروندان معطوف است هنوز هم به كتاب‌های ارول كه چنين سيستم‌ها يی را با طنز تلخ خود به نقد می‌كشند اهميت و تازگی می‌بخشد.
نگاه يقين ستيز ، پرسشگر و شك آميز جرج ارول را علاوه بر كتاب‌هايش شايد در اين نكته نيز بتوان يافت كه در واپسين روزهای زندگی اش از پسرش پرسيد: "دو دو تا چه قدر می‌شود؟" پسر پاسخ داد: " اين كه خيلی ساده است." و ارول در واكنش گفت : "اتفاقا اين پرسش از دشوارترين پرسش‌های دنياست." همين پرسش و پاسخ نشان از آن دارد كه نويسنده نامدار انگليسی در برخورد با مسلم ترين و بديهی ترين امور و قضايا نيز ما را به نگاهی ترديد آميز و پرسشگرانه فرا می‌خواند.
آن چه كه در پی می‌آيد نگاهی است كه «بی‌بی‌سی» به زندگی و فعاليت‌های جرج ارول انداخته است.
 

SherlockHolmes

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
3,068
لایک‌ها
825
از تولد جرج اورول، نويسنده و روزنامه‌نگار بريتانيايی و خالق مزرعه حيوانات و 1984 صد سال می‌گذرد

بی‌بی‌سی‌

اورول در مقطعی پرهياهو و تكان دهنده در تاريخ قرن بيستم كه بخش‌های مهم آن را شخصا تجربه كرد، زندگی می‌كرد: سال‌های افول امپراتوری بريتانيا، عصر ركود شديد اقتصادی آمريكا، جنگ داخلی اسپانيا، ظهور فاشيسم در اروپای غربی در دهه 1930، جنگ جهانی دوم، و مراحل اوليه جنگ سرد.
او امروز به ويژه به خاطر دو رمان مزرعه حيوانات و 1984شهرت دارد. اين كتاب‌ها مجادله‌ای پايدار، مستدل و ضد كمونيستی است كه همچنين ايرادهای نيش داری به جامعه غربی و ارزش‌های آن وارد می‌كند.
خواندن آثار اورول، كه البته اكنون شايد كمی از نفوذ آنها كاسته شده باشد، از فرايض دوره بعد از جنگ جهانی دوم بود. عبارات "برادر بزرگ تو را زير نظر دارد" و "جنايت فكري" از كتاب 1984 اقتباس شده و اكنون عميقا در فرهنگ غرب جا افتاده است.

زندگی كوتاه
اورول كه نام اصلی او اريك بلر بود در سال 1903 در آنچه بعدا خود "قشر پايين طبقه متوسط" اجتماعی بريتانيا توصيف كرد، متولد شد.
او در نخستين سال‌های زندگی برای آغاز حرفه‌ای در خدمات دولتی آماده شد، اما در اواخر دهه 1920 از آن دلسرد شد و در عوض چند سال از زندگی اش را در اطراف محل زندگی طبقات كارگری در لندن، پاريس و شمال غربی انگلستان سپری كرد.
مشاهدات او در اين دوره خميرمايه نوشته‌های اوليه او نظير پايين و بيرون در پاريس و لندن، و راه اسكله شهر ويگان است.
اورول از لحاظ سياسی بخشی از يك جنبش كارگری راديكال (سوسياليست آزاد يا سنديكاليسم) بود كه اعتقاد داشت هيچكس نبايد بر مردم حكومت كند.
براساس اين الگو، شركت‌ها در تصاحب كارگران است و مردم مستقل می‌انديشند، از اشتباهات خود درس می‌گيرند و جهان محل زندگی خود را درك می‌كنند.
او نيز مانند بسياری از نويسندگان و روشنفكران چپگرای هم عصر خود در دهه 1930 به اسپانيا رفت تا عليه ارتش فاشيست ژنرال فرانكو بجنگد.
او در اين جنگ مجروح شد و گويا هرگز كاملا شفا نيافت و همين جراحت از عوامل اصلی مرگ او در اثر ابتلا به سل در سال 1950 بود، يعنی زمانی كه هنوز كمتر از 50 سال داشت. تجارب جرج اورول در اين دوره در اسپانيا الهام بخش او برای نگارش ادای دين به كاتالونيا بود.

اورول و فرهنگ انگليسی
اورول همچنين ناظر تيزبين جامعه و فرهنگ انگلستان بود. او انگليسی‌ها را انسان‌هايی نرم كردار و البته كمی منزوی می‌دانست كه از افراط و تفريط منزجر هستند و به در مجموع به "عقل متعارف" در مقابل عقايد انتزاعی فلسفی ايمان دارند.
با اين حال او از تصويری رمانتيك از انگلستان به عنوان ملتی "متحد" انتقاد داشت. اورول اين "اتحاد" را توهمی بيش نمی‌دانست و يك بار انگلستان را چنين توصيف كرد: "انگلستان طبقاتی ترين سرزمين جهان است... سرزمين افاده فروشی و امتيازات ويژه، كه عمدتا توسط افراد پير و احمق اداره می‌شود."

نگاهی تاريخی
اورول شخصيتی جذاب و متناقض داشت: "مردی مردمي" از قشر بالای طبقه متوسط كه در زندگی می‌كوشيد بر تعصبات و پيشداوری‌های ناشی از تربيت خود چيره شود.
اورول امروز احتمالا با نگاهی تاريخی مورد مطالعه قرار می‌گيرد، به عنوان كسی كه با بينش منحصر به فرد و خاص خود در صحنه حضور داشت تا بسياری از نقاط عطف تاريخ قرن بيستم را تشريح كند.

رمان‌های بزرگ اورول
اورول در تمام عمر به ساختار سياسی دمكراتيك و رد هرگونه حكومت استبدادی متعهد بود.
او برخلاف بسياری از معاصران خود در بخش‌های چپ طيف سياسی، هرگز فرصت نكرد كمونيسم را در اتحاد جماهير شوروی سابق به ويژه در دوره استالينی تجربه كند. اورول در مقطعی پرهياهو از قرن بيستم زندگی می‌كرد
اورول (البته به درستي) پيش بينی كرد كه چنين نظامی هرگز قادر به ادامه حيات در چنين شرايطی نخواهد بود و در دو رمان بزرگ خود سعی كرد نشان دهد چگونه دو نظامی سياسی افراطی زمانه، يعنی كمونيسم از چپ و فاشيسم از راست، در واقع يگانه و غيرقابل تفكيك هستند.
موضوع كار اورول خطر تماميت خواهی و استبداد به طور كلی بود و نه خطر ناشی از يك نوع خاص از تشكيلات اجتماعي.

مزرعه حيوانات
در پايان جنگ جهانی دوم، هيتلر به عنوان يك هيولا توصيف می‌شد. اما تصويری كه از استالين ارائه می‌شد، يك شخصيت صميمی و دوست متفقين بود، شخصيتی كه نمی‌تواند شرارت كند چون در بردن جنگ به متفقين كمك كرده است.
البته بر واقعيت سرپوش گذاشته شده بود. استالين كار خود را به عنوان دشمن بی امان مردم كه در جريان پاكسازی‌های داخلی ميليون‌ها نفر را به قتل رساند، آغاز كرد.
يك نكته بدتر برای سوسياليست‌ها اين كه استالين انديشه سوسياليسم را آلوده كرده بود و از كمونيسم به عنوان وسيله‌ای برای كسب قدرت شخصی بهره برداری كرد.
در كتاب مزرعه حيوانات كه در نگاه اول كتابی ساده جلوه می‌كند، حيوانات يك مزرعه دست به شورش می‌زنند و "حاكم" را كه در نقش "مزرعه دار جونز" ظاهر شده سرنگون می‌كنند. انقلاب را خوك‌ها ***** می‌كنند كه **** آن ناپلئون است و يك خوك نقش استالين را دارد.
در ابتدا كليه حيوانات برابر هستند، و براساس اصول كلی كه خوك ديگری به نام "پير ارشد" آنها را پيشنهاد كرده، زندگی می‌كنند. "پير ارشد" در واقع نماينده ماركس است. با اين حال خوك‌ها به تدريج حاكم می‌شوند.
فرامين "پير ارشد" كه بر ديوار انبار مزرعه نقاشی شده است به آهستگی تغيير داده می‌شود تا معدود حيواناتی را كه از ذكاوت كافی برای درك تغييرات برخوردارند، سردرگم كند.
تنها حيوانی كه شرارت خوك‌ها را درك می‌كند الاغی به نام "بنجامين" است اما از اعتراض خودداری می‌كند. بنجامين اغلب نماينده روشنفكران بدبين فرض می‌شود و با تعميمی می‌توان او را نماينده شخص نويسنده دانست.

1984
اين كتاب نسبت به زمان زندگی اورول در آينده می‌گذرد و كليه كشورهای جهان در يكی از سه گروه ابرقدرت كه در منازعه هستند ادغام شده اند.
شخصيت اصلی كتاب، وينستون اسميت، در كشور "اوشيانا" تحت كنترل شديد حزب "اينگسوك" و **** مرموز آن "برادر بزرگ" زندگی می‌كند. زبان انگليسی در زبان جامع تری به نام "سخن نو" غرق شده است كه خود آلت ديگری در ميان ابزار حزبی برای كنترل اذهان است.
وينستون برای "مينيترو" كار می‌كند و وظيفه او دستكاری اسناد مكتوب مانند روزنامه‌ها به گونه‌ای است كه نشان دهد "حزب" همواره بر حق بوده است. او بالاخره از معنی واقعی حزب آگاه می‌شود و با انقلابيون ارتباط پيدا می‌كند.
1984 نيز مانند مزرعه حيوانات در نتيجه ظهور استالين به اورول الهام شد. در زمانه‌ای كه درباره استالين به عنوان دوست انسان‌ها خيالبافی می‌شد، اورول از بصيرت كافی برای شناسايی هويت ديكتاتور خونخوار روسيه و جسارت كافی برای بازگو كردن واقعيت به جهان ساده دل برخوردار بود.
نگارش اين كتاب برای اورول مسابقه‌ای در برابر گذشت زمان بود. او از اين وحشت داشت كه فاجعه‌ای به بار آيد و به جنگ سرد دامن بزند. در همين حال بيماری اش شدت می‌يافت.
اورول در پايان سال 1948، به قدری نحيف شده بود كه نمی‌توانست از بستر بيماری برخيزد. او درحالی كه دستگاه كهنه تايپ را روی پاهايش گذاشته بود با حالی نزار كار نگارش كتاب را به پايان برد.
رمان 1984 تنها پس از مرگ او مورد استقبال قرار گرفت، هرچند اكنون شهرت جهانی دارد و يكی از مهم ترين آثار تاريخ بشر معرفی می‌شود.
http://216.239.59.104/search?q=cach...ooz.de/more.php?id=58_0_13_0_M+جرج+ارول&hl=fa
 

SherlockHolmes

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
3,068
لایک‌ها
825
صد سالگي جرج ارول، سيدمحمد مظفري
بازجو در رمان 1984: "بگذار به تو بگویم که واقعیت برون ذاتی نیست. واقعیت در ذهن انسان وجود دارد و بس، نه در ذهن فرد که مرتکب اشتباه می شود بلکه تنها در ذهن حزب که جمعی و جاودانه است. آن چه در تلقّی حزب، حقیقت باشد، حقیقت است"


سيدمحمد مظفري

درآمد

«جرج ارول» با نام اصلی ِ «اریک بلر» در 1903 در موتیهاری، روستایی در هند در نزدیکی مرز نپال، به دنیا آمد. وی دومین فرزند خانواده ای پنج نفره بود. دوران نوجوانی او مصادف با جنگ جهانی اول(1914-1918) شد که اولین تاثیرات را بر شکل گيری روان ارول ِ جوان نهاد. در جوانی مدتّی در شمال غربی ِ انگلستان، لندن و فرانسه(پاریس) به کارگری گذراند و سپس به عنوان گارد سلطنتی انگلستان در برمه گماشته شد. فقر و شکست حاصل از این موارد چنان که خود می گوید: «نفرت طبیعی ام را نسبت به دولتمردان افزون ساخت و برای اولین بار از وجود طبقات زحمتکش آگاهم کرد و شغلم در برمه شناختی از ماهیّت امپریالیسم به من داده بود.» براساس این تجربیات «روزهای برمه» را نگاشت تا اینکه در 1930 چون دیگر نویسندگان آزادی خواه به اسپانیا رفت و علیه استیلای ژنرال فرانکو مبارزه کرد. حاصل این سفر اثر ارزشمند دیگری به نام «بیعت با کاتالونیا» بود؛ کتابی که آمارهای منتشره حکایت از قرارگرفتن این اثر در فهرست پرفروش ترین کلاسیک های 2002 دارد. تا این که بین سال های 37-1935 مصادف با رویدادهایی چون به حکومت رسیدن هیتلر در آلمان ، جنگ های داخلی ِ اسپانیا و ... به اذعان خویش از بی تصمیمی در آمد و راه خویش را در زندگی شناخت؛ مسیری که وی را به عنوان نویسنده ای یگانه، جاودان نگاه داشته است. «هر خطی از نوشته های جدّی من که از 1936 تاکنون به رشته ی تحریر در آمده به گونه ای مستقیم یا غیر مستقیم علیه **** توتالیتر و به خاطر نحله ی اجتماعی انسان گرایانه بوده است.» وی در سال 1950 پس از پایان نگارش آخرین کتابش در لندن گذشت.
-----------------------------------------------------------

روش شناسی جـرج ارول

ارول نویسنده ای عمیقاُ انفرادی و درون گراست، چنان که بایسته فردی چون اوست. خود می گوید؛ کودکی منزوی که اشتیاق ادبی اش با احساس تنهایی و حقارت درهم تنیده بود و وی از طریق نوشتن با خلق دنیایی شخصی برای خویش شکسـت ها و سرخـوردگی های زندگی روزمره را جبـران می کرده. نوشته هایی سـراسـر توصــیفی در دوران نوجوانی که او را در خلق دقیق ترین رمان سیاسی - تخیلی، 1984، موفق ساخته که بارزترین مشخّصه اش پرداخت حرفه ای جزئیات دنیایی است که خرده قلمرویش را این جا و آن جای تاریخ می بینیم:
«آمار افسانه ای از تله اسکرین بیرون می ریخت.در مقام قیاس با سال گذشته، غذای بیشتر، لباس بیشتر، خانه بیشتر، ظروف آشپزی بیشتر، سوخت بیشتر، کشتی بیشتر-همه چیز بیشتر شده بود الا مرض، جنایت و جنون(...)»
«احساس می کردی تو را از حق مسلم خودت محروم داشته اند. واقع امر این که تا آن جا که به یاد داشت تفاوت چندان فاحشی در روند امور نبود. هیچ وقت غذای کافی برای خوردن نبود. جوراب و لباس زیر پر از سوراخ بود و اثاثیه ها همواره زهوار دررفته، اتاقها پرحرارت، قطارهای زیرزمینی شلوغ، خانه ها در حال ویرانی، نان به رنگ تیره(...)»
ارول نویسنده ای است که در تمام آثارش به یک موضوع نظر داشته : سیاست؛ آن هم در زمانه ای که همه چیز با تغییر ماهویّ معنا در نابسامانیِ محض فرورفته؛ عصر جنگ های جهانی، دوران تصادم ایدئولوژی هایی که در نهایت با مرگ ایدئولوژی ، خود ایدئولوژی تازه ای را فراهم آورد؛ عصر بی یقینی.
ارول یک فاش گوی تمام عیار و برجسته ترین شاخصه اش نقد قدرت است. نویسنده ای که با تیزبینی به عمیق ترین لایه های تحول مدنی جامعه شناختی و تحول سیاسی نقب می زند و از بیان واضح و قاطع پرهیز نمی کند و همین روند باعث آن شد که بسیاری وی را یک جزوه نویس صرف سیاسی قلمداد کنند ولی خود می گوید: «عصری که یک نویسنده در آن می زید، سوژه ی کتابش را تعیین خواهد کرد. دست کم این امر در اعصار متلاطم و انقلاب خیزی چون عصر ما صادق است.» و در جای دیگـر: « این عقیده که هــــنر باید از سیاست برکنار بماند، خود یک گرایش سیاسی است.»
---------------------------------------------------------


جرج ارول

مزرعه حیوانات

سوسیالیست های انقلابی در خیزش های سترگ سال های آغازین سده گذشته ، قطب های سرمایه داری را به خوک تشبیه کردند. ارول با بر گرفتن این تمثیل در اثر ساده ولی پر محتوا و گران سنگ مزرعه حیوانات ، سیر تدریجی انقلاب های توده ای برای تحصیل پرولتاریا و حکومت کارگران ، آن گونه که نحله های سوسیالیستی (مارکسیسم - لنینیسم، کمونیسم و ...) ترویج می کردند ، را از زبان خوک های انقلابی تشریح کرد که ملهم از رویای تساوی و برابری و آینده روشنی که نوید پایان تاریخ می داد ، دست به جنبش می یازند ولی خویش در ناکجاآباد قدرت مذبوحانه گرفتار همان پدیدارهایی می گشتند که ایده آغازین جنبش بر تبّری از آن استوار بود؛ خوک هایی که با گذشت زمان ، با آغاز استحاله در «منشور حیوانات» از آن جز عبارتی گنگ برجای نمی گذارند و بیش از پیش در سلوک و رفتار به فئودال مخلوع مزرعه شبیه می شوند تا جایی که با وی و هم مسلکانش از دز سازش در می آیند ... بیانی«فابل» گونه از حقیقتی که بورکهارت درباره اش چنین می گوید: « چه نیکبخت است انقلابی که کارش با برتخت نشاندن دشمن اصـلیِ خویش پایان نیابد.» یا به قول گابریل گارسیا مارکز : «باید زجر این تغییر **** را بکشند. این همان بهشت آزادی خواهان است که انتظارش را می کشیدند.»
ارول به زیبایی تشبیه «خوک» را به همان سوسیالیست های دو آتشه ای که گاه تا آنارشیسم پیش می رفتند (امثال باخونین و تروتسکی) بازمی گرداند و سیر فیزیولوژیک انقلاب را که با تفاوت های زمانی و مکانی همه و همه از ساز و کارهای مشابهی پیروی می کنند،تشریح می کند.
تاثــیر مزرعه حیوانات و اثر بعدی او ،1984، تا آن جا پیش می رود که گروه افسانه ای موسیقی راک، پینک فـلوید،
آلبوم جانوران خویش را با وام گیری از شخصیت های نمادین مزرعه حیوانات می آفریند. پینک فلويد، وامدار میراث ارزشمند ارول، از خوک نمادی برای همه قدرت های جنگ آور و توتالیتر تاریخ می سازد و تیغ تیز انتقاد خویش را از آمریکا تا اسراییل و انگلستان نشانه می رود. «دیــوار »، آلبوم جاودانه و سمبل گروه پینک فلويد نیز عصاره این دو اثر را در دل خویش دارد: چگونه انقلاب شکل می گیرد، چگونه عصیان به قدرت می رسد، چگونه بلاهت توده ها آشکار می شود و در نهایت چگونه دیــوار فرو می ریزد ...(در یکی دوسال آغــاز اصلاحات اقبال دانشجویان ایرانی به این اثر نوستالژیک بسیار چشمگیر بود.)

1984

اگر مزرعه حیوانات ترسیم روند استحاله ی آرمان های آزادی خواهانه ای است که منجر به انقلاب و کوششی انفجاری در جهت بنیاد افکنی نظم نوین می شود، در 1984، از دنیایی به مراتب تیره تر سخن می گوید که مانیفیست حاکم بر آن بدون هر پرده پوشی مهوّع است:
«جـــنگ صــــلح است ، آزادی بـــــردگی است ، نادانی توانایی است.»
1984 ، دنیایی سه قطبی را تشریح می کند: اقیانوسیه ، که رمان در آن اتفاق می افتد ، اروسیه و شرقاسیه.
داستان زندگی مردی به نام وینستون در اقیانوسیه ، کشوری که حزب توتالیتر و میلیتار اینگساک INGSOC (حزب سوسیالیست انگلستان) ، بر آن حاکم است؛ رژیمی فاشیستی که بر چهار وزارتخانه (حقیقت ، عشق ، فراوانی و صــلح) اتکا دارد. وینستون کارمند ساده وزارت حقیقت است که وظیفه روز آمد کردن اخبار یا همان جعل تاریخ را بر عهده دارد. سیر تدریجی داستان ، رشد و اتّساع فردیت شکّاک در وجود وینستون است که در نهایت به بی اعتمادی و عناد وی با حاکمیت می انجامد و پس از توقیف و شستشوی مغزی که وی را عاشق حزب می سازد ، کشته می شود.
ارول نظامی را به تصویر می کشد که با وجود همه ی شباهت های تاریخی، استبدادی منحصر به فرد است؛ همه چیز در حدّ بیشینه اش توصیف می شود ؛ حزب نه تنها حاکم تن و اقلیم فیزیکی که تسخیرگرِ اذهان و اندیشه است ؛ تصویر کاملی از «دیکتاتوری پرولتاریا» و استبداد یک حزب ، یک طبقه مجهول که به ضرورت تاریخی شکل می گیرد ولی مذبوحانه دسته ی خویش را «می بُرَد».
آن چه از خلال کنکاش در بطن 1984 در زیر فهرست شده اند را می توان به قول ولادیمیر ناباکوف در رده ی «مهتاب کلی گویی ها» قرار داد. جزئیات درخشان و آفتابی رمان از خوانش مستمر اثر در ذهن می نشیند:
۱- یکسان سازی بیهوده ای که سوسیالیسم با نفی تفاوت ها و تباین های فکری، فرهنگی، عملکردی، درجهت هضم و ذوب همه در آلیاژی ساختگی و ناپایدار است؛ آلیاژی نه چندان صلب که با اندک فشاری (تحوّلی) از هم می گسلد؛ مفتّش به هنگام بازجویی از وینستون به او می گوید: «ترجیح می دادی که دیوانه اقلیّت یک نفره باشی (...) درباور تو حقیقت چیزی عینی و برون ذاتی است (...) در باور تو ماهیّت واقعیّت بدیهی است. وقتی خودت را با این فکر فریب می دهی که چیزی را می بینی، می پنداری که هرکس دیگری نیز همان چیز را می بیند، اما بگذار به تو بگویم که واقعیت برون ذاتی نیست. واقعیت در ذهن انسان وجود دارد و بس، نه در ذهن فرد که مرتکب اشتباه می شود بلکه تنها در ذهن حزب که جمعی و جاودانه است. آن چه در تلقّی حزب، حقیقت باشد، حقیقت است.»
این بیان که سوژه را از ابژه جدا می کند و آن را با فروکاست خِرَد فردی درعقلانیّت جمعی قرار می دهد، روندی کاهشی است که معکوس تعالی حیات مدنی را طی می کند. این همان روند خردورزی است که به مدّعای بودریار خطّ ِ سیر خود را پیش گرفته ، تنها رشته ی تاریخ را در امتداد لبه ی باریک قشر اجتماعی ِ حامل معنا تعقیب کرده و درکل تنها به بهای سوء برداشتی از توده ها، به بهای تحریف اساسی ِ توده ها، به درون آن ها رخنه کرده است. این گونه خرد اجتماعی است که به تولید ِ توده می پردازد. اگرچه این مکانیسم نیز در ادامه ی سیر طبیعی خویش با فروپاشی **** فکری ِ خود در غرقاب توده ها به تعادل می رسد؛ تعادلی تاریخی که چرخه ی باطل تاریخ را سامان می بخشد. ارول آن جا که وینستون پاره هایی از کتاب ممنوع انجمن اخوّت را برای معشوقه اش ،جولـیا، می خواند، به این حقیقت نیز اشاره ی مستقیمی دارد: « ساخت اصلی ِ اجتماع هیچ گاه تغییر نیافته است. حتّی پس از تحوّلات عظیم و تغییرات به ظاهر برگشت ناپذیر، همواره همان نقشینه ی خود را بر جای نشانده است. درست مانند دستگاه گردش نما که به زعم رانده شدن به هر سو همواره تعادل خود را باز می یابد. » که یادآور این بیان آناتول فرانس (در رمان خدایان تشنه اند) است: «به خود وعده نمی دهم که انقلاب، مساوات را برقرار خواهد کرد. این غیر ممکن است. همیشه در جامعه بزرگ و کوچک، چاق و لاغر وجود خواهد داشت.»
٢- در این دنیای یکسو شده که همه چیز در معرض دید است سکس و مسایل جنسی، این ویژگی های منفرد از تظاهرات اجتماعی، این خصوصی ترین ابعاد رفتار آدمی، نیز به گونه ای بنیادین تحوّل می یابد چرا که انرژی سیّال مورد نیاز برای به حرکت در آوردنِ چرخ های جامعه است. این تحوّل از یک سو از مفاد هجمه ی یکسان سازی است که ارول آن را در جلوه ی بیشینه اش توصیف می کند و از دیگر سو، وارد نمودن این انرژی است در جهت تهییج توده ها از طریق منع و تحذیر آن؛
«رابطه جنسی مانند استعمال شیاف می بایست به صورت عملی انزجارآور و فرعی تلقّی شود(...) نطفه ی تمام بچّه ها می بایست با تلقیح مصنوعی بسته می شد و در نهادهای عمومی پرورش می یافتند.»
«عمل جنسی در صورت انجام موفقیّت آمیز آن عصیان گری بود.»
«(...) سخنرانی ها، رژه ها، آوازها، شعارها و موزیک نظامی؛ احساس طبیعی از نهان خانه ی وجودشان بیرون کشیده شده بود.»
٣- ویژگی ِ دیگر 1984 پرداخت دقیق همان معضل آشنای حکومت های انقلابی ِ توتالیتر یعنی، «خودی و غیر خودی»(!) است. در 1984 ارول با الهام گرفتن از شرایط پدید آمده در آلمان نازی جامعه ی دوطبقه ای را شرح می دهد که اقلیت آن پای بندان به ایدئولوژی حزب اینگساک ، حزب حاکم ناظر کبیر Big Brother و اکثرّیت آن توده های غیر خودی اند که وی نام «رنجبران» بر آنان می نهد؛ اکثریّتی خاموش که وینستون، کاراکتر محوری رمان، آن زمان که در خلوت خویش از حزب و آرمان های آن فاصله می گیرد، دل به آنان خوش می دارد و این که اگر امیدی به اصلاح باشد در رنجبران نهفته است. از این رو بیشتر خود را به آنان نزدیک می سازد و از این رهگذار، ارول تصاویر آشنایی از مسخ توده ها را ارایه می کند. وینستون به تز سنتّی ارسطویی که نارضایتی ناشی از نبود عدالت و مساوات به انقلاب منتج می شود، پای بند است غافل از این که حزب نه سایه خویش را بر سر آنان گسترده که تا ژرفای شان رسوخ کرده است؛ غافل از این که این نگرش ساده انگارانه ی بطئی در قیاس با مکانیسم شبه ترمودینامیکی ِ حاکم بر آن چه آسان رنگ می بازد؛ «توده ی بی سخن برای هر سخنگوی پوک بی گذشته ای. پیوندی شگرف میان آنان که حرفی برای گفتن ندارند و توده ها، توده هایی که سخن نمی گویند. توده، این جعبه ی سیاه همه ی ارجاعیات، همه ی معناهای فراچنگ نیامده ، تاریخ های ناممکن و **** های بازنمایی ناپیدا ، همه ی آن چیزی است که پس از امحای کامل امر اجتماعی برجای می ماند.» (ژان بودریار)
٤ – دیگر انگاره ای که ارول با نگاه تیز بینانه اش به آن می پردازد تلاش برای تغییر تاریخ ، تغییر ادبیات و کوشش برای دگرگونی در سازه های بنیادین تاریخ یک سرزمین از سوی حکومت توتالیتر است : وینستون در وزارت حقیقت کار می کند که کارش انطباق گذشته با شرایط حال است، در آن جاست که گذشته به طور پیوسته مورد حکّ و اصلاح قرار می گیرد؛ از نوشته های جراید گرفته تا حتّی سخنان ناظر کبیر و همه و همه برای انطباق با شرایط حال. در این فضا مرز قراردادی گذشته، اکنون و آینده در خلایی از تردید فرومی پاشد و قضاوت تاریخ از حیز انتفاع می اُفتد چرا که دیگر تاریخ نه به مثابه ی قاضی ِ بی طرف که به صورت تاریخِ «خود نوشت» Autohistography*درآمده:
«تمام تاریخ لوح محفوظی بود که به تناسب ضرورت پاک می شد و دوباره رقم زده می شد. کار که انجام می گرفت نمی شد ثابت کرد که جعل حقیقتی صورت گرفته است. بزرگ ترین بخش اداره ی بایگانی که بسیار بزرگ تر از محل کار وینستون بود، شامل افرادی بود که وظیفه شان عبارت از ردیابی و گرد آوری تمام نسخ کتاب ها، روزنامه ها و دیگر اسنادی بود که از حیز انتفاع
افتاده و مشمول انهدام شده بودند.»
٥- حکومت های توتالیتر در ساده ترین راه برای قوام عصبیّت هایی که به دوام آنان منجر می شود، به پارادایم دشمن پنداری روی می آورند. ارول برای نُمود این امـر ظریف ترین بیان را برمی گزیند: در ابتدای رمان از «انجمن اُخوّت» سخن به میان می آید، اپوزیسیون براندازی که درصدد نابودی ِحکومت ناظــر کبیــر، پدرسالار 1984، است. و همگان باید درهفته ای موسوم به «هـــفته ی نفـــرت» انزجار خویش را نسبت به **** آن «گلدشتاین» نشان دهند: «گلدشتاین با یکی از دشمنان اقیانوسیه متّحد شده بود.» وی با «چهره ای کشیده و یهودی وار و با طرّه ی پریشان موی سفید وریش بزی کوتاه»(به توصیفات ارول دقّت کنید.) به «سمپاشی های کذایی خود علیه آیین های حزب مشغول بود- شیوه ی سمپاشی ها چنان اغراق آمیز و انحرافی بود که کودک هم می توانست به آن پی ببرد »... «هرچند گلدشتاین مورد نفرت و انزجار عمومی بود ،هرچند که هر روز و روزی هزار بار در سخنرانی ها و تله اسکرین، روزنامه ها وکتاب ها نظریات او با طعنه و شماتت شمرده می شد و چرندیات او در معرض دید همگان قرار می گرفت- به رغم تمام این ها چنین می نمود که تاثیر او هیچ گاه کاسته نمی شود، همواره آدم های خام و احمقی چشم به راه فریب او نشسته بودند. روزی نبود که جاسوسان و خرابکارانی که زیر نظر او کار می کردند به دست پلیس اندیشه شناسایی نشوند.او فرمانده ی ارتشی عظیم و سایه ای بود...»
اما در بخش های پایانی ِ رمان متوجّه می شویم که انجمن اخوّت نامی موهوم بر تشکیلات ساختگی بوده که هرگز وجود خارجی نداشته است .«اوبـرایـن»، رابط انجمن اخوّت و وینستون به شکنجه گر او بدل می گردد، همان کسی که عشق به ناظر کبیر را در وجود وی بیدار می کند!
پدیده ی دیگر جنگ دائمی و بی پایانِ اقیانوسیه با دو قطب دیگر، شرقاسیه و اروسیه است؛ اطّلاعاتی کاذب و بی ریشه همواره جنگ و صلحی متناوب را بین این سه قطب اعلام می کند و این پرسش بی پاسخ همواره به جا می ماند که آیا اصولا ً تبردی در کار است؟....


●"ادموند اوبراین" در نقش "وینستون اسمیت"در فیلم 1984 (1955)

۶- داستان های علمی- تخیلی نقش الهام را در پیشبرد دانش و فنّ آوری ایفا می کنند. نویسندگان عمدتا ً دانشمند این آثار با «برون یابی» از خلال چشم اندازهای موجود وجهی از آینده را ترسیم می کنند که در آن ایده ی نوین بسط یافته ای به کمال یا نظریه ای به اثبات یا اکتشافی به سرانجام می رسد. داستان سیاسی- تخیلی 1984 نیز از آن جا که از این سنّت برآمده (بند بعدی را ببینید.) از این خصیصه تهی نیست.
چنان که در رمان می بینیم حزب حاکم بر دنیای 1984 از شعار «این کار را نکن» Thou shalt not، شعار ديکتاتورها، و «این کار را بکن» Thou shalt شعار توتالیترها، جدا می شود و به «تو هســـتی» Thou art می رسد.
اوبراین ِ شکنجه گر، وینستون را تا بالاترین سطح می آزارد نه اینکه وی را با اطاعت کورکورانه یا تسلیم مذلّت بار به انقیاد درآورد، بلکه وی در توصیف کارش می گوید :
« ما رافضی را به این دلیل که در برابرمان مقاومت می کند نمی کشیم ، مادام که مقاومت می کند، نمی کشیم. او را به آیین خویش در می آوریم. ذهن درونی اش را در اختیار می گیریم وشکل دوباره ای به او می دهیم، پلیدی و پندار را در وجود او می سوزانیم، او را به جبهه ی خویش می کشانیم و او نه به صورت ظاهری که از صمیم قلب و با جان و دل هوادارمان می شود(...) برایمان تحمّل ناپذیر است که جایی در دنیا اندیشه ای بر خطا، هرچند مخفی و عاجز وجود داشته باشد (...) در روزگاران پیشین رافضی وقتی به قربانگاه خویش می رفت هم چنان رافضی بود و اندیشه ی رافضیانه اش را با افتخار اعلام می کرد(...) اما ما پیش از آن که مغز را با گلوله پریشان کنیم کاملش می سازیم. فرمان ما "تو هســتی" است...»
آیا این پیشگویی آن چه که امروز به نام «شستشوی مغزی» و «شکنجه ی سفید» می شناسیم، نیست؟
در کنار توسعه ی مکانیکی و فیزیکی ِ روش های غیرانسانی آیا ارول امروز ِما و اتّکای شکنجه به روش های روان شناختی را پیش بینی نکرده است؟...
٧- و در کل می توان گفت :
فضای رمان سراسر تیره، خشن، ترسناک و خفقان آور است. بی اعتمادی، بی یقینی و سردرگمی در آن موج می زند. خوانش اثر پرتابی است به سوی دنیایی دراگونیک که ویژگی ِ تکامل یافته و منحصر به فرد 1984 است و با وجود تحوّلات عمیق پس از آن در حیطه ی ادبیّات – از جنبش های آوانگارد گرفته تا موج نیهیلیسم و آزمون های اگزیستانسیالیستی و حتّی پس از آن در نوجویی های پسامدرنی ِ دهه ی 60 و 70 – که تمام قرن گذشته را از خویش انباشته نموده اند، هنوز اثری که در این شاخصه 1984 را زیر تاثیر خویش در آورد، سراغ نداریم؛ جز «کوری» ِ ساراماگو که البته غیر سیاسی بوده، به واسطه ی پایان غیر منطقی و شاید مضحکش قابل رقابت با 1984 نیست.
علاوه بر این تازگی و بی زمانی اثر باعث شده، پسامدرنیست های دوآتشه ای نظیر«لری مک کافری» که با بسط زمانی ِ دوران پسامدرن سعی در جذب نویسندگان بیشتری در این جریان فراگیر دارند، 1984 را در قالب یکی از گرایش های مهمّ پسامدرنی قرار دهد و برای اثبات این که آثار پسامدرن «بیش از آن چه عموما ً پنداشته می شود درباره ی مقولات اجتماعی و سیاست حرف برای گفتن دارند» ، 1984 را مثال می آورد:
«جرج ارول یکی دیگر از نویسندگانی است که از ضرورت ِ بررسی نقش زبان در زمینه های گسترده تر کاملا ً آگاه بود و 1984 وی هنوز و هم چنان مشهورترین برخورد داستانی با مقوله ی فریب کاری سیاسی است.»
به اعتقاد وی 1984 اثری است که از دل سنّت داستان های علمی – تخیلی سربرآورده و تحت تاثیر رمان «مــا» از «یوگنی زامیاتین» بوده است.




***
جرج ارول در آستانه ی صدسالگی ، هنوز و هم چنان زنده و پویاست. آثارش کماکان خواندنی، آگاهی بخش و پرفروش اند. قلعه حیوانات و 1984 که نام اولیّه اش «آخرین مرد در اروپا» بود و سپس به 1984 تغییر یافت، طومار افشاگرانه ی جاودان از خیانت سوسیالیسم توده ای و حکومت های توتالیتر انقلابی بوده و هم چنان باقی خواهد ماند.

* - اصطلاح تاریخ خودنوشت را قبلا ً در جایی ندیده ام ولی به لحاظ معنایی برای نُمود طنز تیره ی تاریخ سازی حکومت های تمامیت خواه مناسب ترین واژه یافتم
http://216.239.59.104/search?q=cach...om/culture/archives/011847.php+جرج+ارول&hl=fa
 

SherlockHolmes

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
3,068
لایک‌ها
825
نام اصلي جرج اورول ، Eric Arthur Blair هست
جرج اورول در ۱۹۰۳ در هندوستان زاده شد و در ۱۹۵۰ همانطور كه گفتم به مرض سل در گذشت.
پدرش كارمند جز‌‌ء امپراطوري انگليس در هند شد و مادرش تبار فرانسوي داشت .
وي پس از پايان تحصيلات دبيرستاني شغل پدر را اختيار كرد و به خدمت پليس برمه درآمد .
(برمه ، در آن زمان جزو مستعمرات بريتانيا بود)

با اينكه در مدت اشتغال به كار دولتي در دستگاه حكومت كارمندي برجسته بشمار مي آمد ،
اما به تدريج مشاهده اختلاف طبقاتي و استثمار مردم بومي و رفتار تبعيض آميز و غير انساني ماموران استعمار
چنان نفرت وي را بر انگيخت كه از شركت خود در اعمال جور و ستم به مردم بومي مستعمرات شرمگين گرديد ،
و در سال ۱۹۲۸ شغل دولتي را يكباره به كنار گذاشت
و به كفاره خدماتي كه به سهم خود در راه استعمارگري امپراطوري انگليس بعمل آورده بود ،
زندگي بين طبقات محروم جامعه را اختيار كرد تا مستقيما در رنج و مشقت اين طبقه شريك شود.
با اين نيت مدتي در پاريس به ظرفشوئي در هتل ها و رستوران ها پرداخت ، و بعد به خيل خانه بدوشان انگليس پيوست ،
و مدت زيادي را در نوانخانه ها و اجتماع بينوايان و آوارگان كشور خود سپري كرد .



جرج اورول سوسياليست و طرفدار و مدافع طبقه محروم است ،
و هرگز با كمونيسم سر آشتي ندارد و مخالف سرسخت اين مرام به شمار مي آيد .
همانطور كه همگي مي دانيد ، خميرمايه دو كتاب قلعه حيوانات و 1984 در مخالفت با رژيم مذكور است.


براي پايان دادن به اين نوشته ، متني را از مقاله ايكه در فصل مربوط به آينده در سالنامه امريكايي Hammond Almanac
ديويد گودمن David Goodman زيست شناس روانكاو (Psychobiologist) و آينده شناس (Futurist) مي نويسد :
« جرج ارول در كتاب ۱۹۸۴ بالغ بر ۱۳۷ مورد علمي و سياسي پيش بيني كرده
كه تا كنون ۱۰۰ مورد آنها به واقعيت پيوسته و جامه عمل پوشيده است . »

زندگي جرج اورول ، نويسنده انسان دوست و انديشمند و آينده نگر
 

SherlockHolmes

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
3,068
لایک‌ها
825
تهران، خبرگزاری سینا – ریحانه طباطبایی
"اریک آرتور بلی" معروف به "جرج ارول" که در تاریخ 25 ژوئن 1903 در "موتیاهری" ایالت بنگال هند متولد شد، خالق یکی از بزرگترین شاهکارهای ادبیات دنیا است.
ارول که عموم نوشته های خود را با مضامین سیاسی و اجتماعی پیوند می زند، در اثر وصف ناپذیر خود، "قلعه حیوانات" با بیانی شیوا اما طفره آمیز از زبان و دید حیوانات اعتراض خود به از بین رفتن آزادی را اعلام می دارد.
او با بیان جمله "همه حیوانات با هم برابرند اما خوکها برابرترند" در بخش پایانی داستان قلعه حیوانات به بیراهه رفتن قدرت را به سخره می گیرد.
ارول در هر دو کتاب معروف خود "مزرعه حیوانات" و "1984" شدیداً به سیاستهای انحصار طلبانه استالین و حزب کمونیست شوروی و از بین رفتن راستی و آزادی اعتراض می کند.
این نویسنده که در دنیای داستان نویسی به "جرج ارول" معروف شده است، فرزند دوم خانواده ی انگلیسی فقیری بود که در هندوستان زندگی می کردند و پدرش در دایره مبارزه با مواد مخدر کار می کرد.
ارول در 1920 به همراه خواهر و مادرش به انگلستان بازگشت و برای ادامه تحصیل به دانشگاه دولتی "اتون" رفت.
او آنقدر فقیر بود که این مساله باعث می شد تا از دیگر همشاگردی های خود پایین تر باشد.
وی دو سال بعد به هند بازگشت و در پلیس امپراطوری مشغول به کار شد. اما آنجا هم چند سالی بیشتر دوام نیاورد و مجدداً به انگلستان بازگشت و به علت نداشتن کار در خیابان ها آواره شد تا اینکه پیشنهاد کار در یک مدرسه خصوصی را پذیرفت.
وی اولین کتاب خود "روزهای برمه" را با نام مستعار "جورج ارول" در سال 1934 منتشر کرد.
"ارول" پس از انتشار این کتاب و بهبود وضع مالی اش با دختر یک پزشک ازدواج کرد و زندگی خود را سامان بخشید.
جرج ارول در 21 ژوئن 1950 در سن 47 سالگی بر اثر بیماری سل درگذشت.
خلاصه ای از داستان مزرعه حیوانات، معروفترین اثر جورج ارول، که در سال 1945 نوشته شده در زیر آمده است.
مزرعه حیوانات در انگلستان توسط صاحب ظالم و ستمکارش اداره می شود او جز ظلم و ستم و بیگاری از حیوانات کار دیگری انجام نمی دهد.
حیوانات که از این وضعیت سخت خسته شده اند در یک شب به ***** خوک های کتاب خوان و با سواد، از بی خبری صاحب مزرعه استفاده کرده، انقلاب می کنند.
صاحب مزرعه برای نجات جان خود به مزارع دیگر فرار کرده و مزرعه به دست حیوانات می افتد.
دو خوک ***** انقلاب حیوانات را بر عهده می گیرند و با سر دادن شعار "برابری" از همه ی حیوانات می خواهند که یکدیگر را "رفیق" صدا کنند.
آنان همه آن چه را که نمادی از زندگی انسانی داشت، نابود یا پنهان کرده و با نوشتن قانونی جدید، با شرایط متفاوتی زندگی در مزرعه را آغاز می کنند.
در حالیکه بسیاری از مزارع، مزرعه حیوانات را تحریم کرده اند و منتظر سقوط آنها هستند، حیوانات با تلاش و امید بسیار و بدون داشتن امکانات سابق به امید زندگی بهتر که در آن غذا، امنیت و آزادی وجود دارد مشغول به کار می شوند.
در این میان بز دانایی وجود دارد که چندان به خوک ها امیدوار نیست اما به خاطر از بین نرفتن امید حیوانات سکوت می کند و اسبی نجیب و وفادار که با نهایت فداکاری سعی در بهبود اوضاع دارد اما نهایتاً با وجودیکه تمام سلامتی خود را در راه انقلاب و پیشرفت مزرعه می گذارد، به علت پیری و از کارافتادگی او را به سلاخ خانه می فرستند.
حیوانات دیگر جز شنیدن و پاسخ مثبت دادن توانایی دیگری ندارند. بین دو خوک اختلاف می افتد و خوکی که دارای قدرت نظامی (سگهای تربیت شده درنده خو) است، خوک داناتر و باسوادتر را از میدان به در می کند و از آن پس حیوانات یاد می گیرند که باید از یک قدرت واحد اطاعت کنند .
حیوانات با وحشت زندگی می کنند و همه جا پر از سگهای تربیت شده و خوکها نیز تأمین امنیت خود را به سگها سپرده بودند. انسانها به مزرعه آنها حمله می کنند اما حیوانات به هر ترتیب از مزرعه خود دفاع می کنند و در این راه کشته های بسیاری می دهند .
بعد از این جنگ ها و استقرار دوباره امنیت، خوکها برای ثبات هر چه بیشتر مزرعه چندین گوسفند را به جرم برقراری رابطه با خوک طرد شده اعدام می کنند .
پس از گذشت زمانی حیوانات می بینند که در خانه آدمها باز شده و خوکها آنجا مستقر شده اند، سیگار می کشند، روی دو پا راه می روند و از انسانها پذیرایی می کنند و با آنها داد و ستد می کنند .
در یکی از شبها چند گوسفند به پشت پنجره خانه انسانها می آیند و با چشمانی وحشت زده می بینند خوکها در حالیکه در دستانشان نوشیدنی است می خوانند: "همه حیوانات با هم برابرند اما خوکها برابرترند".
 

daftarekhaterat

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 جولای 2003
نوشته‌ها
4,989
لایک‌ها
58
سن
41
محل سکونت
در قلب پاك او
خسته نباشي شرلوك!
من يه بار كتاب قلعه حيوانات رو خلاصه كردم و به عنوان تحقيق براي درس ادبيات ارائه كردم. آخرش هم يه تفسيري از كتاب نوشتم. بايد فايلش روي هاردم مونده باشه...
كتاب جالبيه.
 

Kako

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 اکتبر 2003
نوشته‌ها
1,259
لایک‌ها
9
سن
44
:heart: :heart: :heart: :heart: :heart: :heart: :heart: :heart: :heart: :heart: :heart: :heart:
شرمنده کردی شرلوک جان ممنون. :blush:
ایشالله تو عروسی جبران کنیم :happy:

(راستی اگر درباره جی دی سلینجر هم اینجور تاپیکی باشه من که خوراکمه و میخونمش. الانم متاسفانه فرصت نیست عصر که برگشتم همشو میخونم.)

ممنون ;)
 

mori

Registered User
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2004
نوشته‌ها
1,706
لایک‌ها
14
محل سکونت
Tehran
ايول شرلوك
دمت گرم
بايد سر فرصت بخونمش
داش كاكو نيستي ديگه؟!؟!
 

kasra_kh

Registered User
تاریخ عضویت
23 آپریل 2004
نوشته‌ها
532
لایک‌ها
4
ایول شرلوک
من تاحالا عکسشو ندیده بودم
حالا هرکی بگه کدوم کتابشو از همه بیشتر دوست داره؟:D
 

mori

Registered User
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2004
نوشته‌ها
1,706
لایک‌ها
14
محل سکونت
Tehran
lمن هنوز گیرش نیاوردم
بحث بیشتر از یکی بود
فکر کنم
یکی تو کی کتاب میخونه
یه بار هم من جوگیر شده بودم یه تاپیک زده بودم
و ...
 

SherlockHolmes

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
3,068
لایک‌ها
825
با سلام و عرض ارادت خدمت دوستان!
دفتر خاطرات عزيز شما هم اگه گير آوردي مقالتو بزار اينجا مام يه فيضي ببريم!!
در مورده بهترين كتاب هم بهتره نگيم چون اصلا قابل انتخاب نيست!
آقا من ميگم يكي از مديران اينجا رو پيدا كنيم ومجبورش كنيم كي كتاب ميخونه رو انتقالش بده به هنر!!اينجا خيلي مساعد تره!
ممنون
 

mori

Registered User
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2004
نوشته‌ها
1,706
لایک‌ها
14
محل سکونت
Tehran
با اجازه من این مطالب رو تو فروم خودم هم گذاشتم
 

Kako

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 اکتبر 2003
نوشته‌ها
1,259
لایک‌ها
9
سن
44
سلام
نيستن كه نه داش موري هستيم فقط فكر كنم زنده هستيم نه چيز ديگه. وجود خارجي هم گويا ندارم. يك فكر معلق در فنا .........از همين حرفا ديگه;)

درباره كاتالونيا خواستم بنويسم كه كسايي كه نخوندن بنظرم بعد از قلعه حيوانات و 1984 كاتالونيا رو حتما بخونن. بنظرم بهترين تفسيري كه درباره جنگ خوندم همين بود. يعني ببخشيد تفسير نه تصوير.
نه تصوير هم نه.....اممممم......آقا گند زدن فعلش چي ميشه؟ :p
اين گند زده به جنگ. همين كاري كه حاتمي كياي خودمون ميكنه......همين كه جنگ رو خوب نشون ميده و مقدس و متصل به روحانيت و معجزه و .....

همين كار رو 180 درجه برعكسشو اورول ميكنه. و خوش بحال اورول!!(كوشي محسن......:happy: )
يعني واقعيت جنگ كه همانا دعواي بچه گانه سياست مداراني است كه ميليونها جان و روح انسان را فنا ميسازد برملا كرده:eek:
اين چيزي است كه حكومت ها(از جمله حكومت مقدس خود ما!) بهش افتخار ميكنن! يعني پيروزي در جنگ! دفاع مقدس!! .......بماند اين بخشش بهتره. ميترسم نوك سيبيلاتمو بچينن با اين حرفا.....

كاري ميكنه كه خواننده بخونه و بخنده......باور كنيد كه تمام كتاب ميخنديد. جنگي كه به تصوير كشيده جنگي است كه خود اورول توش شركت داشته و حتي توش زخمي هم شده. حتي در جبهه مخالف كشورش(!!!!) ميجنگيده.
و آخر فهميده كه چيزي كه سياست مداران ميخواهند همين جنگيدن اوست!!!!!!!(+ هزاران علامت تعجب ديگر....) و اينكه در كدام جبهه هست اهميتي نداره.......


عاقلان را اشارتي....
 

sefrvayek

Registered User
تاریخ عضویت
23 ژانویه 2003
نوشته‌ها
559
لایک‌ها
5
سن
43
محل سکونت
Iran
سلام. منم دارم animal farm رو ميخونم. واقعا محشره. شرلوك جان كارت درست. تاپيك خوبيه.
 

SherlockHolmes

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
3,068
لایک‌ها
825
به نقل از sefrvayek :
سلام. منم دارم animal farm رو ميخونم. واقعا محشره. شرلوك جان كارت درست. تاپيك خوبيه.
ممنون :)
اينم يه نقد از ارول كه خالي از لطف نيست!

------------


قلعه حیوانات

میگن جرج اورول جاسوس بوده و این کتاب رو بر ضد حکومت های کمونیستی اون دوران نوشته.ولی من وقتی این کتاب رو خوندم شخصیت ها و موضوع های کتاب دائم برام معادل پیدا میکرد.
شاید اورول این کتاب رو برای تمام حکومت های دیکتاتوری دوران نوشته.

داستان مزرعه حیوانات از اون روزی شروع شد که حیوانات انقلاب کردند و خوکها ***** رو بدست گرفتند:

گوسفندها نمی توانند خوندن نوشتن یاد بگیرند و تنها چیزی که یاد گرفتند شعار "دوپا بد، چهار پا خوب " استآدم رو یاد ملت همیشه در صحنه در راهپیمایی ها می اندازه .
خوکها پس از انقلاب حکومت رو به دست گرفتند من رو یاد روحانیت و افراد درون حکومت انداخت.
عده ای از خوکها ازاعمال دیگر خوکها ناراضی بودند و در اخر هم اعدام شدند شاید اونها اصلاح طلبان مزرعه حیوانات بودند.
اقای جونز صاحب مزرعه که حیوانات بر علیه او شورش کردند و او را از مزرعه اش بیرون انداختند تلاش میکنه که مزرعه اش را پس بگیرد من رو یاد محمد رضا پهلوی می انداخت اقای جونز در اخر در یک اسایشگاه متروک جان به جان تسلیم کرد.


خوکها همواره حیوانات را از چیزی به نام "جونز " می ترسانند "نمی خواهید که جونز برگردد" به نظرتان این خیلی شبیه واژه "دشمن "در ایران نیست .
ناپلئون یک خوک است دیکتاتور مزرعه حیوانات هم است .مطمئنا لازم نیست برای دیکتاتور معادلی پیدا کنم
همواره چند سگ ترسناک و خشن در کنار ناپلئون هستند و او را حمایت می کنند چیزی شبیه انصار و یا ...
مولی مادیان زیبای مزرعه من رو یاد مردم می اندازه مردمی که تنها خواسته شان زندگی همراه با رفاه و اسایش است.
حیوانات در ابتدا قرار می گذارند با انسانها رابطه بر قرار نکنند ولی در اخر با امریکا رابطه برقرار می کنند.
اسکوئیلر را می شه معادل صدا و سیما مزرعه حیوانات قرار داد. یک خوک که تمام اعمال دیکتاتور مابانه ناپلئون را برای حیوانات توجیه میکند.
حیوانات در طول داستان در تلاشی احمقانه برای ساخت آسیاب هستندو با اصراری احمقانه تر از ناپلئون و با وجود مشکلات بسیاری که برایشان در این باره به وجود می اد اسیاب را بالاخره می سازند . این تلاش برای استفاده از مزایای اسیاب نیست بلکه فقط برای رو کم کنی باانسانهاست .یک چیز هایی تو مایه های فناوری هسته -ای.

------------------------
این کتاب سراسر از معادلها ست

http://jim.persianblog.com/
 
بالا