به نقل از amirhoman :
عنوان تاپیکت قبول و بجای خود. بیشتر توضیح بده .
چی بگم والا
نگم بهتره
راستش تا حالا هرچی در مورد بی عدالتی میشنیدم خوب بود دیگه نه می تونستم نسبت بهش اعتراض کنم البته اعتراض اگر در توان خودم بود انجام میدادم و....
ولی در مورد کارهای بزرگ اگه یه ذره بخوام و بخوایم.. احتمالا سربنیست خواهم شد مثل خیلیای دیگه.
اصل ماجرا:
فوق دیپلمم رو گرفتم و برای اینکه بتونم تو امتحان ورودی کاردانی به کارشناسی آزاد امثال شرکت کنم یه 6 ماهی باید به هرطریقی شده سربازی رو به عقب بندازم.
تنها مشکلی که داشتم مشکل افسردگیم بود که با این وضع بقرنج گل و بلبل ایران طبق آمار 60/70% هم سن و سالان من به همین درد حالا با مقیاس های کم و بیش گرفتارن.
اقدام کردمو مرکز استان احضار کرد واسه کمیسیون و ... حالا چیزای عجیب و غریب دیگه بماند.
2/3 نفر به عنوان کمیسیون بودن مدارک پزشکیمو دیدن و انصافا کامل هم بود
گفتن اسمت چیه؟
گفتم فلانو بهمان
یه نگاهی به سرووضعم انداختن
کلا 45ثانیه هم فکر نکنم تو اتاقشون بودم گفتن بورو بیرون کار ما تموم شد و یه سر به سربازه بزن(شایان ذکر است این سربازه خیلی بیشعور و عقده ای بود که با مادر یکی از این مراجعین اینقد ببخشید بی ادبی نشه ولی عین واقعیت می گم لاس میزد به تمام معنا اون مادره هم فقط بخاطر نیمچه پارتی ای که به احتمال یک دهم درصد براش می تونست باشه تن به این وضعیت داده بود)
تموم شد قرار بود هفته ی بعدش برم **** وضیفه ی شهرمون فکر کردم نتایج مرکز استانو میخوان بدن ولی اینجا هم به ظاهر یه کمیسیون دیگه بود.
حدود 200 نفری تو این روز برای کمیسیون دوم و نتیجشون اومده بودن.
که وضعیت برخورد برادران بزرگوار نیروی انتظامی و پاسگاه مربوطه رو اگه رفته باشین میتونید بفهمید چطوریه (آدم به غرور و شخصیتش برمیخوره آدم با حیون جنگلی این برخورد ها رو شرمش میشه انجام بده ولی اینا انجام دادن باز کار ندارم)
ازبد روزگار یه نیم ساعتی تاخیر داشتم موقعی که اسم ها رو میخونن از من اسرار و التماس که آقا بخدا دارم واسه کنکورم اماده میشم برای من یک دقیقه برابر یک تست و دارم اینطور از وقتم استفاده میکنم ولی مگه گوش میکرد هرچند تیک زدن اسم من براش هیچ کاری نداشت تازه پزشک کمیسیون هم نیومده بود. اصلا قبول نمی کرد یه 10 دقیقه ای وایستاده بودمو اصرار میکرد وگرنه کارم دوباره واسه هفته بعد میوفتادو دوباره الافی...
حالا اضافه شدن اسم من به لیست بماند که با یه دونه ماژیک 300 تومنی به سربازه که منشی بود و گفت بورو یه ماژیک آبی بگیر بیا و...اسمم به انتهای لیست(یکی مونده به آخر) اضافه شد ولی باز با این وجود حودود 2/3 ساعت منظر بودم که پزشک کمیسیون بیاد.
اصل ماجرا:
این پزشکی که بعنوان پزشک میومد مشکلات مراجعین رو بررسی می کرد پزشک جراح عمومی بود.
حالا مشکل من چی؟ افسردگی!
حالا مشکل اون 199 نفر دیگه بماند یکی کر درد یکی بینایی یکی گوش درد یکی روانپزشکی و....
یک آدم چطور میشه با مدرک جراح عمومی تخصص همه ی موارد پزشکی رو داشته باشه و نظر بده. اون هم در کمتر از 15 ثانیه؟
رفتم پیشش گفت اسمت چیه:
گفتم فلان بهمانی
گفت مشکلت چیه؟
گفتم افسردگی
گفت بورو تو مشکل نداری.
یه لحظه مات و مبهوت موندم
رفتم بیرون اما وجدان خودم اجازه نداد که این مورد رو نادیده بگیرم چند لحظه منتظر شدم اونی که رفته بود تو بیاد بیرورنو
برگشتم گفتم: شما چطور با یه لحظه نگاه تشخیص دادید که من مشکل ندارم؟
مگه تخصص تو روانپزشکیه؟
تازه یه روانپزشک اگه آخرش هم باشه نمی تونه با یه نگاه کردن بفهمه که طرف چه مرگشه.
صحبت نکرد و یه لحظه بغض گلومو گرفت بهش گفتم اگه وجدان نداری اگه جواب مردمو نمی دیدی بدون روزی خواهد رسید که پیش خدای خودت شرمنده و جوابگو خواهی بود.
یه پزشک با یک تخصص میاد در مورد 200 نفر و 200 نوع مشکل اونم در کمتر از 2 ساعت قضاوت میکنه.
200 نفر یعنی 200 ضربدر 2 سال
یعنی 400 سال با عمر من و امسال من.
جالبیش اینجاست که اصلا پرونده منو نخونده بودن و نمی دونست هم پزشکای کمیسیون اول و هم این یکی و نمی دونستن که من برای معافیت دائم لازم ندارم و فقط برای موقت 6 ماهه اقدام کردم.
حالا یک مسئله هست من که می دونم مشکلم تا اون اندازه ای هست که حداقل بشه معافی موقتمو بگیرم.
دلم از این میسوزه که اصلا اینایی که نظر میدن نه تخصصشون این بوده و نه اینکه اصلا با من صحبت نکردن که واقعا بدونن و تشخیص بده که مشکل داشتم یا نه حتی 2تا کمیسیون روی هم رفته 2دقیقه هم ازم سوال نکردن چه برسه به خوندن پرونده و...
اگه واقعا میومدن کمیسیونه به معنای واقعی یعنی واقعا ببینن من مشکل دارم یا نه بعده این، میگفتن شما مشکل ندارید اینقد ناراحت نمی شدم. ولی از این ناراحتم که نه سوادشو داشتن و نه کاری که باید انجام میدادن رو انجام دادن و همینجوری گفتن نو پرابلم. برید بیرون.
با این بی عدالتی که با چشم خودم برای خودم دیدم. نه حسی و نه دینی دیگه برای این مملکت دارم هرچه بشه بشه.
از این به بعد از من هم سربازی بورو نیست و حتی گذروندن یک لحظه ی سربازی ای که هیچ فایده ای نداره حرام است! با اینکه به هنگام نوشتن این مطالب روزه هستم ولی هرچه که تاحالا فکر کردم پوچ بوده.(مثل ماجرای حرام و حلال شدن قند یا مثل حرام شدن تنباکو و بعد حلال شدنش و میرزای شیرازی)
خیلی دوست داشتم بیشتر بنویسم ولی باور کنید سرم داره میترکه و نوشته های خودمم دقیقا نمی دونم چی نوشتم ولی امیدوارم که بی عدالتی ای که در حق مصلم مردم میشه رو که گفتم گرفته باشید هرچند می دونم میدونید.
اسلام رو قبول دارم نه اسلامی که برام تحریف شده.
به روزی که وعده داده شده هم اعتقاد دارم : پس به صاحب همون روز میسپارم.
.