یک بانوی ایرانی در این شهر وجود دارد که هر روز ساعت ۱۰ صبح به پارک ملّت میرود تا به گربهها و پرندگان پارک غذا دهد. او ۹ سال است که دارد این کار را انجام میدهد و برایش فرقی نمیکند که هوا گرم است یا سرد و برف میبارد یا باران …
چند روز پیش به اتفاق اروند او را در پارک ملّت تهران دیدم؛ به شرط آن که از صورتش عکسی نگیرم، اجازه داد تا چند تصویر بردارم … پیرزن دل پردردی داشت، میگفت: گربههای من قبلاً خیلی بیشتر بودند، امّا یه عده مردمآزار آنها را میکشند یا معلول میکنند … او با صاحب رستوران روبروی پارک قرار گذاشته است تا تهماندهی غذای مشتریانش را به قیمتی ارزانتر در اختیار او قرار دهد. میگفت: روزی ۸ کیلومتر پیاده میآیم تا به اینجا برسم و گاه از همین غذای گربهها و کلاغها میخورم …
عشقش به حیوانات مثالزدنی بود … آنقدر که سبب شده بود تا کلاغها و گربهها با هم دوست شوند و آنها دیگر از آدمها نترسند .
------------------
گمان برم میشود با مهربانی و عطوفت خیلی از مشکلات را حل کرد و کدورتها را زدود … کاش رهبران جامعهی امروز ما از سلوک این پیرزن یاد میگرفتند و بیمنت به مردمان خویش محبت میکردند … آنگاه دیگر هرگز جهانی چنین درگیر و خونریز و کینهجو و پر از زرادخانههای مرگآفرین نمیداشتیم! میداشتیم؟
منبع