نه داداش
تو غار نشستی یکی میاد با گرز تو دهن ادم رو سرویس می کنه عکست میکنه رو دیوار غار بعدش غذاهاتو میگره می خوره بعدش باگومبا
تازه من حاضر نیستم دندون درد بکشم الان راحت میرم دندان پزشکی .
بخاطر یه عفونت ساده حاضر نیستم اونجا بمیرم .
اه اه برم غار چه کنم یا سگها دنبالم می کنن یا یه عنکبوت سمی میاد و ادم رو نیش میزنه و خدافظ
نه نمی خوام برگردم عقب . حتی می خوام برم جلوتر چند صدسال پیش تر رو ببینم
احتمالا ماشین ها به عوض زمین رو هوا راه میرن . دیگه اینترنت 512 رو تو موزه گذاشتن. مسافرت ها دیگه بی معنی شده .
هر کجا که بخوای سه سوته میری اونجا
هرکاری بخوای انجام بدی زودی انجام میدی. غصه اب و برق و تلفن رو نداری
تصورش رو بکنید !!
همش تویه این فورم داری وقت میگذرونی به به فکر کنم اون زمان تعداد تاپیکهای این فورم 18 رقمی میشه.
اتفاقا من حاضرم دایناسور دنبالم کنه (چه برسه به عنکبوت) تا این که :
5 صبح با صدای دار و دسته شهرداری که برای آسفالت (اشتباه نشه آسفالت خیابون!) اومدند از خواب بپرم
بعد اگر تموم شد و تونستم دوباره بخوابم از صدای کارگرهای ساختمان بغلی که دارند برج میسازند از خواب بپرم (خواب رو که دیگه بی خیال)
صبحونه خورده یا نخورده بپرم تو ماشین که برم سر کار بعد ببینم که ای بابا بنزین کجا بود !!!
بری سر خیابون سوار ماشین بشی که اصلا قربونش برم خبری از ماشین نیست
بعد بری تو اتوبوس یا مترو که دیگه خودتون میدونید (البته خوب شد صبحونه نخورده بودم و گر نه اون وسط گلاب به روتون!)
بعد برسی سر کار و غرولند رئیست که باز دیر اومدی و...
روزی 100 تا ارباب رجوع از دایناسور بدتر -استرس-اعصاب خوردی و...
کار اداره که تموم شد چون خواهر خانمت یخچال ساید بای ساید گرفته اصلا دیگه روت میشه زنده باشی؟
شیفت دوم کار و شیفت سوم کار و آخر شب هم که جنازه میرسی خونه باید بری دیدن پسر خاله خانم که تازه از فرنگ اومده و دعا کنی که خانم هوس فرنگ نکنه!