روند ظهور و سقوط صدام(1)
ازآغاز تا پايان
هنگامي که رسانه هاي گروهي جهان خبر دستگيري صدام را اعلام کردند، همه مي دانستند که اين خبر به معناي دستگيري مردي است که در تاريخ بشريت , نام او در کنار هيتلر ، نرون ، چنگيز و خونخواران جهان همواره باقي خواهد ماند.
اشکهايي که با ديدن فلاکت و زبوني صدام ، ديکتاتوري که نامش نفس ها را در سينه حبس مي کرد، فروريخت هر قطره اش گواه به يک معنا بود: گورهاي دسته جمعي ، ترور،حلبچه ، جنگ 8 ساله عليه ايران ، اشغال کويت ، استبداد ، ***** ، کشتار، زندان و...
خبردستگيري صدام در روز يکشنبه 14 دسامبر، مهمترين سوژه خبري رسانه ها و حتي محافل سياسي جهان بود و صدام پس از 9ماه اختفاء مجددا به يکي از خبر سازترين چهره هاي شناخته شده جهان مبدل شد.
ظهور صدام
صدام , در روز 28آوريل سال ,1937در يک خانواده فقير و تقريبا_ آواره ، در روستاي العوجه از توابع شهر تکريت واقع در 175 کيلومتري شمال بغداد به دنيا آمد.
بسياري او را همزاد هيتلر مي دانند چرا که او هم در ماه آوريل و البته با 47 سال فاصله در خانواده اي کشاورز به دنيا آمد و هر دو فرزندان پدراني بودند که در گمرک اشتغال داشتند.
صدام دراوايل نوجواني و در سن 9 سالگي ، پدرش «حين المجيد» را از دست داد و زندگي را نزد دايي خود «خيرالله طلفاح» در بغداد ادامه داد.
وي پس از آن با دختر دايي خود «ساجده» ازدواج کرد که حاصل آن 2 پسر به نام هاي عدي و قصي و 3 دختر با اسامي رغد ، رنا و حلا بود.
وي که از نخستين طرفداران وحدت کشورهاي عربي و سوسياليستي بود، در 22 سالگي پس از پيوستن به حزب زيرزميني بعث عراق ، در سال 1959 با ترور نافرجام«عبدالکريم قاسم» - **** وقت و عامل سرنگوني رژيم سلطنتي عراق - به شهرت رسيد و شليک اين گلوله بود که زندگي سياسي وي را رقم زد.
به دنبال اين اقدام ، او که به طور غيابي به اعدام محکوم شده بود ، از عراق فرار کرد و در مصر و لبنان به ادامه تحصيل پرداخت اما در سال 1968 با روي کار آمدن حزب بعث عراق ، به اين کشور بازگشت.
چندي بعد، کودتايي اين حزب را سرنگون کرد و صدام روانه زندان شد اما چندي بعد او موفق به فرار شد و با شرکت در کودتاي مجدد حزب بعث در سال 1968 پست معاون شوراي فرماندهي (مقتدرترين مرجع حکومتي عراق) و پس از آن , رياست اين شورا را نصيب خود کرد.
مي توان گفت که او در اواخر دهه هاي 1960 و 1970 مراتب عالي ترين حزب سوسياليست بعث عرب و شوراي فرماندهي آن را در دست داشته و اعمال کننده اصلي قدرت در پشت پرده رياست عراق بوده است.
وي با عطش سيري ناپذير خود به قدرت ، سرانجام درسال 1979 «احمد حسن البکر» را در يک اقدام نمايشي از صحنه قدرت کنار زد ودر 16 جولاي همان سال با در دست گرفتن رياست جمهوري عراق ، نخست وزيري ، دبير کلي حزب حاکم بعث ، رئيس شوراي فرماندهي و فرماندهي کل نيروهاي مسلح اين کشور، توانست شمار زيادي از مخالفانش در حزب بعث را اعدام و زنداني کند و حکومتي بر مبناي رعب و وحشت بنا نهد.
جنايات زيادي که صدام در دوران حکومت خود عليه عراقي ها بويژه کردها و شيعيان اعمال نمود، اعتراض سازمان هاي حقوق بشري را برانگيخت تا آنجا که اين سازمان ها شمار کساني که در دوره حکومت صدام مفقود شده بودند را دهها هزار نفر اعلام کرد.
ياران صدام
اگرچه در عرا ق تمامي سررشته هاي قدرت ، فقط و فقط به «ارتشبد صدام تکريتي» ختم مي شد اما تشکيلات امنيتي قدرتمند او بود که توانست تا طرح چندين کودتا عليه وي را خنثي کند.
وي براي حفظ ساختار قدرت خود بر 2 رکن خانواده و بستگان - از شهرزادگاه خود يعني تکريت - و همچنين ياران قديمي اش تکيه زده بود.
عدي و قصي ، 2 فرزند صدام از جمله مهمترين ياران او به شمار مي رفتند که سرانجام جسد آنها در گلوله باران نيروهاي امريکايي در شهر موصل پيدا شد. پسران او براي کسب قدرت و نفوذ, رقابت مي کردند و از هيچ تلاشي براي حفظ موقعيت خود فروگذار نبودند.
قصي با شباهت زيادي که به پدر داشت ، از محبوبيت خاصي در نزد او برخوردار بود تا آنجا که روزنامه عربي زبان «الحيات» نوشت:«قصي نيمي از مسيري را که به کسب جانشيني پدرختم مي شود، طي کرده است.»
قصي تلاش خود را بر ايجاد يک پايگاه قدرت شخصي در ارتش و سازمان هاي امنيتي عراق متمرکز کرده بود و ي به سمت ناظر گارد رياست جمهوري و فرماندهي حزب بعث در سال 2001منصوب شد.
عدي ،بزرگترين پسر صدام نيز داراي شخصيتي ملون و گستاخ بود و در شرايطي حتي حوصله پدرش را نيزاز بين برده بود. وي در سال 1996 از يک سوء قصد به جان خود با وجود جراحات شديد جان سالم بدر برد.
پايگاه هاي قدرت او شماري از رسانه هاي گروهي از جمله روزنامه «بابل» و ايستگاه راديويي صداي عراق بود او با تشکيل نيرويي شبه نظامي تحت عنوان «مجمع ملي» به قدرت خود مي افزود اما علاوه بر فرزندان صدام ، چهره هاي کليدي ديگري نيز در حکومت عراق از حاميان قدرت او بشمار مي رفتند.
ژنرال «علي حسن المجيد»، پسر عموي صدام از اعضاي اصلي حکومت وي بشمار مي رفت. کردهاي عراق او را به خاطر هدايت نيروهاي عراقي در حمله شيميايي به شهر کردنشين حلبچه در سال 1988 «علي شيميايي» لقب داده بودند.
وي پس از حمله سال 1990 عراق به کويت که توسط نيروهاي عراقي انجام گرفت ، فرماندار کويت شد. او که در ***** شورش کردها و شيعيان پس از جنگ خليج فارس ، دست داشت، از معتمدان نزديک رئيس جمهور عراق بشمار مي رفت.
«طارق عزيز»، وزير خارجه مسيحي عراق نيز از همکاران قديمي صدام حسين و از مهمترين رابطين ميان دولت او و غرب بود.
وي پس از کنار گذاشتن مقام وزارت خارجه، به عنوان نخست وزير و عضو شوراي فرماندهي عراق به صدام خدمت مي کرد.
«ناجي صبري الحديثي»، دکتراي رشته ادبيات انگليسي که با داشتن خانواده اي قدرتمند در عراق توانسته بود به مقام سفيري اين کشور در اتريش دست يابد، به عنوان يکي ديگر از وزراي خارجه عراق ، وظيفه تلاش هاي ديپلماتيک براي تضعيف حمايت از طرح حمله امريکا به عراق را به عهده داشت.
وي در جريان جنگ خليج ، معاون وزارت اطلاعات عراق بود که نزديکي او به قصي باعث اعتبارش در نزد صدام شده بود.
«عزت ابراهيم» و«طاها ياسين رمضان» از جمله، نزديکترين ياران صدام و عوامل اجرايي او بودند. بنا برگزارش نيويورک تايمز در مورد عزت ابراهيم، اوبود که در ژانويه 1991 به کردها اخطار داده بود که در جريان جنگ خليج فارس ايجاد دردسر نکنند چرا که حکومت عراق همواره آماده انجام عملياتي نظير حمله شيميايي حلبچه است.
طاها ياسين رمضان نيز از معاونان رئيس جمهور عراق بود. رسانه هاي امريکايي مدعي اند که وي در سال 1998 در بغداد از «ايمان الظواهري» معاون بن لادن پذيرايي کرده است.
برخي اسناد حکايت از آن دارد که ميان او و ژنرال «شوارتزکف »، فرمانده امريکايي جنگ اول خليج فارس ، مذاکراتي صورت گرفت و هر دو طرف با کشتار شيعيان جنوب موافقت کردند.
به اين ترتيب هليکوپترهاي عراقي تحت فرماندهي او و علي شيميايي با اجازه و حمايت نيروهاي امريکايي ، به پرواز درآمدند تا انقلابيون شيعه را در جنوب عراق به گلوله ببندند.
فداييان صدام
فداييان صدام شبه نظامياني بودند که به شدت به **** عراق وفادار ماندند. از اين گروه براي ***** نارضايتي هاي داخلي استفاده مي شد و مردم عراق از آنها به شدت وحشت داشتند.
گروه فدائيان صدام در سال 1995 توسط عدي ايجاد شد و خود اورهبري اين گروه را برعهده گرفت. اين گروه 15 تا 40هزار نفري ، از طايفه خود صدام يا از طايفه هاي سني مذهبي تشکيل شده اند که صدام به آنها اعتماد دارد.
جنگ ايران و عراق
هنگامي که مردم ايران ، خبر دستگيري صدام را شنيدند و او را با ريشي انبوه و چهره اي زار از تلويزيون ديدند، بسيار خوشحال شدند. هر چند که مردم ايران در طول جنگ تحميلي نيز يکبار شايعه خبر مرگ او را شنيده بودند.
البته خانواده شهدا، حدود 50 هزار آزاده اي که سالهايي سخت در اسارت صدام گرفتار بودند و 200 هزار معلولي که بخشي از آنها معلولان شيميايي جنگ هستند، بيش از همه از اسارت صدام خشنود شدند.
در سال 1975 هنگامي که او در الجزاير قرارداد حق اداره ايران در اروند رود را امضائ کرد، همه مي دانستند او که خود را قهرمان عرب مي داند، به اين قرارداد پايبند نخواهد بود چنانچه 5 سال بعد صدام حسين در تلويزيون بغداد ظاهر شد و قرارداد الجزاير را پاره کرد.
او در سال 1980 از فرصت وقوع انقلاب در ايران استفاده کرد و به خيال آنکه فاتح سه روزه جنگ است ، خود را سردار قاديسه ناميد و جنگي 8 ساله را به را ه انداخت که نتايج فاجعه بار آن جان ميليون ها نفر را گرفت.
صدام در همان زمان اعلام کرد که يکي از اهدافش براي شروع جنگ ، آزادسازي جاسوسان امريکايي بوده است که در سفارت سابق امريکا در تهران توسط دانشجويان مسلمان نگهداري مي شدند.
اين هدف يکي از نقاط مشترکي بود که اهداف امريکايي ها و عراقي ها را در آغاز جنگ تحميلي عليه ايران به يکديگر پيوند مي زد.
البته بعدها به خوبي روشن شد که سياستمداران امريکايي چگونه صدام را براي حمله به ايران تحريک و ترغيب کردند. حمايت امريکا و هم پيمانانش از صدام به خصوص پس از فتح خرمشهر توسط نيروهاي ايراني و نگراني از شکست کامل ارتش صدام ، فزوني گرفت.
اعزام ناوهاي امريکايي به خليج فارس براي حمايت از صدور نفت عراق و دوستان عربي او، فروش هواپيماهاي جنگي فرانسوي و انگليسي به عراق که با تجهيزات پيشرفته امريکايي کار مي کردند و تاسيس کارخانه هاي توليد مواد شيميايي در عراق با حمايت شرکت هاي شيميايي امريکا طي سال هاي 1983 تا 1988 بخشي از پيوستگي هاي سياسي ، نظامي و فني ميان امريکا و صدام در زمان جنگ با ايران است.
علي رغم دستگيري هاي فراوان و شکنجه زندانيان در داخل عراق ، کشتار گروهي از اسراي ايراني ، بمباران شيميايي مردم حلبچه و گروهي ديگر از ساکنان عراق و رعب و وحشتي که دستگاه پليسي او در اين کشور و منطقه به راه انداخته بود، دولت امريکا هيچ گاه او و دولتش را به نقض حقوق بشر متهم نساخت و براي جلوگيري از اقدامات او به حربه هايي چون تحريم متوسل نشد.
تهيه وتنظيم: کتايون مافي
ازآغاز تا پايان
هنگامي که رسانه هاي گروهي جهان خبر دستگيري صدام را اعلام کردند، همه مي دانستند که اين خبر به معناي دستگيري مردي است که در تاريخ بشريت , نام او در کنار هيتلر ، نرون ، چنگيز و خونخواران جهان همواره باقي خواهد ماند.
اشکهايي که با ديدن فلاکت و زبوني صدام ، ديکتاتوري که نامش نفس ها را در سينه حبس مي کرد، فروريخت هر قطره اش گواه به يک معنا بود: گورهاي دسته جمعي ، ترور،حلبچه ، جنگ 8 ساله عليه ايران ، اشغال کويت ، استبداد ، ***** ، کشتار، زندان و...
خبردستگيري صدام در روز يکشنبه 14 دسامبر، مهمترين سوژه خبري رسانه ها و حتي محافل سياسي جهان بود و صدام پس از 9ماه اختفاء مجددا به يکي از خبر سازترين چهره هاي شناخته شده جهان مبدل شد.
ظهور صدام
صدام , در روز 28آوريل سال ,1937در يک خانواده فقير و تقريبا_ آواره ، در روستاي العوجه از توابع شهر تکريت واقع در 175 کيلومتري شمال بغداد به دنيا آمد.
بسياري او را همزاد هيتلر مي دانند چرا که او هم در ماه آوريل و البته با 47 سال فاصله در خانواده اي کشاورز به دنيا آمد و هر دو فرزندان پدراني بودند که در گمرک اشتغال داشتند.
صدام دراوايل نوجواني و در سن 9 سالگي ، پدرش «حين المجيد» را از دست داد و زندگي را نزد دايي خود «خيرالله طلفاح» در بغداد ادامه داد.
وي پس از آن با دختر دايي خود «ساجده» ازدواج کرد که حاصل آن 2 پسر به نام هاي عدي و قصي و 3 دختر با اسامي رغد ، رنا و حلا بود.
وي که از نخستين طرفداران وحدت کشورهاي عربي و سوسياليستي بود، در 22 سالگي پس از پيوستن به حزب زيرزميني بعث عراق ، در سال 1959 با ترور نافرجام«عبدالکريم قاسم» - **** وقت و عامل سرنگوني رژيم سلطنتي عراق - به شهرت رسيد و شليک اين گلوله بود که زندگي سياسي وي را رقم زد.
به دنبال اين اقدام ، او که به طور غيابي به اعدام محکوم شده بود ، از عراق فرار کرد و در مصر و لبنان به ادامه تحصيل پرداخت اما در سال 1968 با روي کار آمدن حزب بعث عراق ، به اين کشور بازگشت.
چندي بعد، کودتايي اين حزب را سرنگون کرد و صدام روانه زندان شد اما چندي بعد او موفق به فرار شد و با شرکت در کودتاي مجدد حزب بعث در سال 1968 پست معاون شوراي فرماندهي (مقتدرترين مرجع حکومتي عراق) و پس از آن , رياست اين شورا را نصيب خود کرد.
مي توان گفت که او در اواخر دهه هاي 1960 و 1970 مراتب عالي ترين حزب سوسياليست بعث عرب و شوراي فرماندهي آن را در دست داشته و اعمال کننده اصلي قدرت در پشت پرده رياست عراق بوده است.
وي با عطش سيري ناپذير خود به قدرت ، سرانجام درسال 1979 «احمد حسن البکر» را در يک اقدام نمايشي از صحنه قدرت کنار زد ودر 16 جولاي همان سال با در دست گرفتن رياست جمهوري عراق ، نخست وزيري ، دبير کلي حزب حاکم بعث ، رئيس شوراي فرماندهي و فرماندهي کل نيروهاي مسلح اين کشور، توانست شمار زيادي از مخالفانش در حزب بعث را اعدام و زنداني کند و حکومتي بر مبناي رعب و وحشت بنا نهد.
جنايات زيادي که صدام در دوران حکومت خود عليه عراقي ها بويژه کردها و شيعيان اعمال نمود، اعتراض سازمان هاي حقوق بشري را برانگيخت تا آنجا که اين سازمان ها شمار کساني که در دوره حکومت صدام مفقود شده بودند را دهها هزار نفر اعلام کرد.
ياران صدام
اگرچه در عرا ق تمامي سررشته هاي قدرت ، فقط و فقط به «ارتشبد صدام تکريتي» ختم مي شد اما تشکيلات امنيتي قدرتمند او بود که توانست تا طرح چندين کودتا عليه وي را خنثي کند.
وي براي حفظ ساختار قدرت خود بر 2 رکن خانواده و بستگان - از شهرزادگاه خود يعني تکريت - و همچنين ياران قديمي اش تکيه زده بود.
عدي و قصي ، 2 فرزند صدام از جمله مهمترين ياران او به شمار مي رفتند که سرانجام جسد آنها در گلوله باران نيروهاي امريکايي در شهر موصل پيدا شد. پسران او براي کسب قدرت و نفوذ, رقابت مي کردند و از هيچ تلاشي براي حفظ موقعيت خود فروگذار نبودند.
قصي با شباهت زيادي که به پدر داشت ، از محبوبيت خاصي در نزد او برخوردار بود تا آنجا که روزنامه عربي زبان «الحيات» نوشت:«قصي نيمي از مسيري را که به کسب جانشيني پدرختم مي شود، طي کرده است.»
قصي تلاش خود را بر ايجاد يک پايگاه قدرت شخصي در ارتش و سازمان هاي امنيتي عراق متمرکز کرده بود و ي به سمت ناظر گارد رياست جمهوري و فرماندهي حزب بعث در سال 2001منصوب شد.
عدي ،بزرگترين پسر صدام نيز داراي شخصيتي ملون و گستاخ بود و در شرايطي حتي حوصله پدرش را نيزاز بين برده بود. وي در سال 1996 از يک سوء قصد به جان خود با وجود جراحات شديد جان سالم بدر برد.
پايگاه هاي قدرت او شماري از رسانه هاي گروهي از جمله روزنامه «بابل» و ايستگاه راديويي صداي عراق بود او با تشکيل نيرويي شبه نظامي تحت عنوان «مجمع ملي» به قدرت خود مي افزود اما علاوه بر فرزندان صدام ، چهره هاي کليدي ديگري نيز در حکومت عراق از حاميان قدرت او بشمار مي رفتند.
ژنرال «علي حسن المجيد»، پسر عموي صدام از اعضاي اصلي حکومت وي بشمار مي رفت. کردهاي عراق او را به خاطر هدايت نيروهاي عراقي در حمله شيميايي به شهر کردنشين حلبچه در سال 1988 «علي شيميايي» لقب داده بودند.
وي پس از حمله سال 1990 عراق به کويت که توسط نيروهاي عراقي انجام گرفت ، فرماندار کويت شد. او که در ***** شورش کردها و شيعيان پس از جنگ خليج فارس ، دست داشت، از معتمدان نزديک رئيس جمهور عراق بشمار مي رفت.
«طارق عزيز»، وزير خارجه مسيحي عراق نيز از همکاران قديمي صدام حسين و از مهمترين رابطين ميان دولت او و غرب بود.
وي پس از کنار گذاشتن مقام وزارت خارجه، به عنوان نخست وزير و عضو شوراي فرماندهي عراق به صدام خدمت مي کرد.
«ناجي صبري الحديثي»، دکتراي رشته ادبيات انگليسي که با داشتن خانواده اي قدرتمند در عراق توانسته بود به مقام سفيري اين کشور در اتريش دست يابد، به عنوان يکي ديگر از وزراي خارجه عراق ، وظيفه تلاش هاي ديپلماتيک براي تضعيف حمايت از طرح حمله امريکا به عراق را به عهده داشت.
وي در جريان جنگ خليج ، معاون وزارت اطلاعات عراق بود که نزديکي او به قصي باعث اعتبارش در نزد صدام شده بود.
«عزت ابراهيم» و«طاها ياسين رمضان» از جمله، نزديکترين ياران صدام و عوامل اجرايي او بودند. بنا برگزارش نيويورک تايمز در مورد عزت ابراهيم، اوبود که در ژانويه 1991 به کردها اخطار داده بود که در جريان جنگ خليج فارس ايجاد دردسر نکنند چرا که حکومت عراق همواره آماده انجام عملياتي نظير حمله شيميايي حلبچه است.
طاها ياسين رمضان نيز از معاونان رئيس جمهور عراق بود. رسانه هاي امريکايي مدعي اند که وي در سال 1998 در بغداد از «ايمان الظواهري» معاون بن لادن پذيرايي کرده است.
برخي اسناد حکايت از آن دارد که ميان او و ژنرال «شوارتزکف »، فرمانده امريکايي جنگ اول خليج فارس ، مذاکراتي صورت گرفت و هر دو طرف با کشتار شيعيان جنوب موافقت کردند.
به اين ترتيب هليکوپترهاي عراقي تحت فرماندهي او و علي شيميايي با اجازه و حمايت نيروهاي امريکايي ، به پرواز درآمدند تا انقلابيون شيعه را در جنوب عراق به گلوله ببندند.
فداييان صدام
فداييان صدام شبه نظامياني بودند که به شدت به **** عراق وفادار ماندند. از اين گروه براي ***** نارضايتي هاي داخلي استفاده مي شد و مردم عراق از آنها به شدت وحشت داشتند.
گروه فدائيان صدام در سال 1995 توسط عدي ايجاد شد و خود اورهبري اين گروه را برعهده گرفت. اين گروه 15 تا 40هزار نفري ، از طايفه خود صدام يا از طايفه هاي سني مذهبي تشکيل شده اند که صدام به آنها اعتماد دارد.
جنگ ايران و عراق
هنگامي که مردم ايران ، خبر دستگيري صدام را شنيدند و او را با ريشي انبوه و چهره اي زار از تلويزيون ديدند، بسيار خوشحال شدند. هر چند که مردم ايران در طول جنگ تحميلي نيز يکبار شايعه خبر مرگ او را شنيده بودند.
البته خانواده شهدا، حدود 50 هزار آزاده اي که سالهايي سخت در اسارت صدام گرفتار بودند و 200 هزار معلولي که بخشي از آنها معلولان شيميايي جنگ هستند، بيش از همه از اسارت صدام خشنود شدند.
در سال 1975 هنگامي که او در الجزاير قرارداد حق اداره ايران در اروند رود را امضائ کرد، همه مي دانستند او که خود را قهرمان عرب مي داند، به اين قرارداد پايبند نخواهد بود چنانچه 5 سال بعد صدام حسين در تلويزيون بغداد ظاهر شد و قرارداد الجزاير را پاره کرد.
او در سال 1980 از فرصت وقوع انقلاب در ايران استفاده کرد و به خيال آنکه فاتح سه روزه جنگ است ، خود را سردار قاديسه ناميد و جنگي 8 ساله را به را ه انداخت که نتايج فاجعه بار آن جان ميليون ها نفر را گرفت.
صدام در همان زمان اعلام کرد که يکي از اهدافش براي شروع جنگ ، آزادسازي جاسوسان امريکايي بوده است که در سفارت سابق امريکا در تهران توسط دانشجويان مسلمان نگهداري مي شدند.
اين هدف يکي از نقاط مشترکي بود که اهداف امريکايي ها و عراقي ها را در آغاز جنگ تحميلي عليه ايران به يکديگر پيوند مي زد.
البته بعدها به خوبي روشن شد که سياستمداران امريکايي چگونه صدام را براي حمله به ايران تحريک و ترغيب کردند. حمايت امريکا و هم پيمانانش از صدام به خصوص پس از فتح خرمشهر توسط نيروهاي ايراني و نگراني از شکست کامل ارتش صدام ، فزوني گرفت.
اعزام ناوهاي امريکايي به خليج فارس براي حمايت از صدور نفت عراق و دوستان عربي او، فروش هواپيماهاي جنگي فرانسوي و انگليسي به عراق که با تجهيزات پيشرفته امريکايي کار مي کردند و تاسيس کارخانه هاي توليد مواد شيميايي در عراق با حمايت شرکت هاي شيميايي امريکا طي سال هاي 1983 تا 1988 بخشي از پيوستگي هاي سياسي ، نظامي و فني ميان امريکا و صدام در زمان جنگ با ايران است.
علي رغم دستگيري هاي فراوان و شکنجه زندانيان در داخل عراق ، کشتار گروهي از اسراي ايراني ، بمباران شيميايي مردم حلبچه و گروهي ديگر از ساکنان عراق و رعب و وحشتي که دستگاه پليسي او در اين کشور و منطقه به راه انداخته بود، دولت امريکا هيچ گاه او و دولتش را به نقض حقوق بشر متهم نساخت و براي جلوگيري از اقدامات او به حربه هايي چون تحريم متوسل نشد.
تهيه وتنظيم: کتايون مافي