برگزیده های پرشین تولز

زايمان‌ شگفت‌انگيز جهاني‌ يك‌ زن‌ در ايرانشهر قورباغه‌ زایيد!

Metal Mafia

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 اکتبر 2003
نوشته‌ها
46
لایک‌ها
0
خيلي باحاله ها ! يه غورباغه يه زنو بنمايه ! شايدم وزغ بوده ّ!
 

MohammadR

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
18 ژانویه 2004
نوشته‌ها
2,613
لایک‌ها
10
سن
33
محل سکونت
Tehran
حالا دختره ميخواد زن بگيره؟
خبر قورباغه هم جالب بود اما ميشد باور كرد.
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
به نقل از MohammadR :
حالا دختره ميخواد زن بگيره؟
خبر قورباغه هم جالب بود اما ميشد باور كرد.
پس اینو بشنو چند سال پیش تو خارج یه مرده که زن و بچه داشته به سرش میزنه و زن میشه و شوهر هم میکنه :D :D :D :D :D این موارد عجیب هست اما واقعیت داره و تو پزشکی چیز عجیبی نیست
البته این افراد هیچ وقت به طور کامل نمی تونند تغیر جنسیت بدند و تنها با یه سری جراحی اعضا رو ترمیم می کنن و شبیه سازی می کنند و تغیر جنسیت فقط در اعضایه ظاهری هست ا;)
 

Queen_of_hearts

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 اکتبر 2003
نوشته‌ها
209
لایک‌ها
4
سن
37
محل سکونت
Every where!
به نقل از mehrdad1355 :
پس اینو بشنو چند سال پیش تو خارج یه مرده که زن و بچه داشته به سرش میزنه و زن میشه و شوهر هم میکنه :D :D :D :D :D این موارد عجیب هست اما واقعیت داره و تو پزشکی چیز عجیبی نیست
البته این افراد هیچ وقت به طور کامل نمی تونند تغیر جنسیت بدند و تنها با یه سری جراحی اعضا رو ترمیم می کنن و شبیه سازی می کنند و تغیر جنسیت فقط در اعضایه ظاهری هست ا;)

اگه شوهر من بود خودم زنش مى كردم! تكه تكه اش مى كردم!
بى چاره زنش!!
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
به نقل از Queen_of_hearts :
اگه شوهر من بود خودم زنش مى كردم! تكه تكه اش مى كردم!
بى چاره زنش!!
مردي‌ مصري‌ هر روز قورباغـه‌ زنـده‌ مي‌ خورد. به‌ نوشته‌ يك‌ روزنامه‌ مصري‌، عباس‌ علي‌ رواش‌ از كودكي‌ در يكي‌ از روستاهاي‌ مصر با مارها، مارمولك‌ ها ، قورباغه‌ ها و عقـرب‌هاي‌ غيرسمي‌ بزرگ‌ شده‌ و نخستين‌ قورباغه‌ را در زمان‌ كودكي‌ خورده‌ و بيمار نشده‌ است‌.
وي‌ گفت‌ : من‌ هرگز از بيمـاري‌ هـايـي‌ مانند درد استخوان‌ و مفاصل‌ كه‌ معمـولا پـس‌ از 40 سالگي‌ انسان‌ به‌ آن‌ مبتلا مي‌ شود رنج‌ نمي‌برم‌ و معتقدم‌ اين‌ مسـالـه‌ از فـوايـد بسيار زياد خوردن‌ قوربـاغـه‌ اسـت‌ ، زيـرا مصري‌هاي‌ باستان‌ نيز از خون‌ قورباغه‌ براي‌ پيشگيـري‌ يـا درمـان‌ بـيمـاري‌هـاي‌ لاعـلاج‌ استفاده‌ مي‌كردند.
عباس‌ علي‌ رواش‌ افزود : مـن‌ بـراي‌ آنكه‌ براي‌ همسر و فرزندانم‌ مشكل‌ ايجاد نكنم‌ در موقع‌ غـذا خـوردن‌ بـراي‌ خـود سفـره‌يي‌ جداگانه‌ تدارك‌ مي‌بينم‌



لابد اینجوری نه :D :D :D :D :D نکنه که خودتی هان ;)
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
!
آيا واقعا ممکنه که از يک انسان قورباغه به دنيا بياد؟

اين خبر که يک زن از ايرانشهر يک قورباغه بدنيا آورده يک هفته ای است که سر زبونها افتاده.
البته اين اولين باری نيست که از اين خبرها در ايران پخش می شه.

پيش از انقلاب شبيه اين خبر که يک بچه قورباغهای ! به دنیا آمده همراه با یک عکس چاپ شد البته حافظه اجازه نمی ده که اسم روزنامه رو به ياد بيارم ولی خبر و عکس رو یادمه و بی شباهت به عکس این صفحه نبود. البته اینجور بچه ها بعد از چند ساعت می ميرند.

البته اينکه بچه های ناقص الخلقه با شکلهای عجيبی به دنيا ميان و مردم را به وحشت می اندازن يک پديده جديدی نيست. بچه هائی حتی به دنيا آمدن که نيم تنه پائينشون مثل ماهی بوده (البته بدون باله).

ولی اين خبر جديد که يک زنی از ايرانشهر يک قورباغه بدنيا آورده (راست يا دروغ؟) و در روزنامه اعتماد خبرشو چاپ کردن، حس کارآگاهی ما رو تحريک کرد که به بهانه اش به شگفتی های طبيعت نظری بندازيم و مسئله رو بذاريم زير ميکروسکوپ. (البته به فرض بر اینکه این خبر ساختگی نباشد. که به احتمالی هست!)

اسماعيل کهرم: اين خبر مخلوطی است از وقايع ممکن و وقايع غير ممکن. مثلاً حامله شدن يک زن از يک قورباغه، غير ممکن است. به خاطر اينکه سلول اسپرم و تخم بايد حدالمقدور از يک گونه جانوری و حيوانی باشند که عمل لقاح انجام بگيرد.

مثلاً لقاح يک خزنده و يک پستاندار غير ممکن است. حتی اين کار توسط دو خزنده متفاوت هم انجام شدنی نيست. مثلاً انسان نمی تواند از يک ميمون بارور شود، به خاطر اينکه در اسپرم نر ميمون دستگاهی وجود دارد که تشخيص می دهد آيا سلول تخم ماده از نوع خودش هست يا نيست.

اگر از نوع خودش باشد شکافته می شود و محلول کروموزوم ها را وارد تخمک کرده و تبديل به سلول تخم می کند. سپس تقسيم شده و تبديل به يک موجود کامل می شود. ولی اگر اين دستگاه تشخيص بدهد که سلول تخم از جنس اين اسپرم نيست و يا به عبارتی دو گونه متفاوت هستند، لقاحی انجام نخواهد گرفت. بنابراين تلفيق يک انسان با قورباغه غير ممکن است.

دکتر کهرم، در اين مقاله نوشته شده که احتمال ديگر اين است که تخم قورباغه ای وارد آلت تناسلی اين خانم ايرانی شده ، رشد کرده، و وقتی که قورباغه کاملی شده از بدن زن بیرون پریده!

- من در اين مورد به ياد ضرب المثل معروف " يک کلاغ چهل کلاغ " می افتم! تخمهای قورباغه در داخل محيطی ژله مانند و به شکل کمربندی به هم می چسبند و به صورت مجموعه ای از بچه های قورباغه پرورش پيدا می کنند. بنابراين ، اين امکان هست که يک يا چند تخم وارد رحم زنی بشود ، ولی بیشتر از چند ساعت نمی تواند در محیط رحم بماند، و بدون شک بصورت بچه قورباغه های سیاه ریز، دفع می شوند! بنابراين چنين حرفی غيرممکن است.
از طرفی ديگر قورباغه ها اقلب نياز به برکه های آب شيرين دارند و محيط رحم زن بسيار متفاوت تر از محيط طبيعی زندگی قورباغه هاست.

آيا فکر می کنيد منطقه ايرانشهر در شکل گرفتن این افسانه موثر بوده !؟-

اين امکان هست ... به اين دليل که جنس خاک اين مناطق به صورتی است که بعد از باران آب جذب نشده و برکه هايی به صورت موقت به وجود می آيند. اين برکه ها با کمال تأسف محل زاد و ولد انواع و اقسام بيماری ها ، و انگلهاست مانند مالاريا و يا کرم پيوک (کرم نواری که زير پوست حرکت می کند) . در نتيجه آب تنی در اين جور برکه ها نظر به اينکه هميشه با انواع امراض جلدی همراه بوده ، می تواند عامل مهمی برای به وجود آمدن چنين افسانه هايی باشد.

به نقل از روزنامه "اعتماد" ، اين قورباغه دارای بعضی ويژگی های انسانی هم هست ! شما فکر نمی کنيد ممکن هست بچه انسان بعضی وقت ها به صورت عجيب الخلقه دربياد وبه يک قورباغه شباهت پيدا کنه ؟

- در اين صورت ديگه اين "بچه انسان عجيب الخلقه" هست. تا به حال جنينهای بدون سر، با دو سر و غيره بدنیا می آيند. اين ها در اثر يک سری مسائل بسيار خاص ژنتيک پيش می آيند که به آنها " جهش " گفته می شود. بنابراین اين نوع بچه ديگر قورباغه نيست ، بلکه بچه انسان است که به قورباغه دارد.

اینکه واقعیت داستان چه بوده، برای ما که در لندنیم و فرسنگها از محل وقوع داستان فاصله داریم غیرممکنه!
ولی، زیر رو کردن این داستانهای عجیب نیمه واقعی، خالی از لطف نیست و کلی به آدم چیز یاد می ده. کاشکی درسهای "علوم" دبیرستان اینجوری به ما یاد داده می شد

20040702150039mutant.jpg

نمونه ای از بچه های عجيب الخلقه که به قورباغه شباهت دارند
منبع بی بی سی ورد
 

Metal Mafia

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 اکتبر 2003
نوشته‌ها
46
لایک‌ها
0
احساس ميكنم خط آخرو كه مربوط به منبع مطلب بود خوندم !
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
قورباغه‌ سه‌ سر
اين‌ قورباغه‌ سه‌ سر در يكي‌ از روستاهاي‌ نزديك‌ شهر شفيلد انگليس‌ پيدا شده‌ كه‌ اكنون‌ متخصصان‌، سرگرم‌ آزمايش‌هاي‌ ژنتيكي‌ بر روي‌ اين‌ قورباغه‌ عجيب‌ هستند.[منبع روزنامه اعتماد امروز
attachment.php





image.php
 

فایل های ضمیمه

  • gorbage_15_590.jpg
    gorbage_15_590.jpg
    13.4 KB · نمایش ها: 361

Metal Mafia

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 اکتبر 2003
نوشته‌ها
46
لایک‌ها
0
چه علاقه اي داره به اين مخلوقات ! نسبتي داري باهاشون ؟
 

Mashaheer

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2003
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
17
سن
43
محل سکونت
UAE
مهرداد جان اطلاعات خوبي بود دستتون درد نكنه
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
به نقل از Metal Mafia :
جالبه ! مهرداد اول عکس خودشو میذاره بعد عکس من ! با اینکه احترام من واجب تره ! :D
اون عکس بچگی هایه اون موجوده و دومی هم عکس جونی هاش :D :D :D :D
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
سرگذشت‌ پر ماجراي‌ دختران‌ پسرنما
كرج‌، خبرنگار «اعتماد»: دو دختر كه‌ لباس‌ و ظاهري‌ پسرانه‌ داشتند، در برابر قاضي‌ دادگاه‌ كرج‌ نشسته‌ بودندتا به‌ پرونده‌ اتهامي‌شان‌ رسيدگي‌ شود.
اين‌ دو جوان‌، جزو هزاران‌ دوجنسي‌ هستند كه‌ هر بيننده‌يي‌ را در تشخيص‌ دختر يا پسر بودن‌شان‌ به‌ شك‌ مي‌اندازند.
دو جواني‌ كه‌ در برابر قاضي‌ نشسته‌ بودند، رفتار و حركاتي‌ دخترانه‌ داشتند ولي‌ لباس‌ و ظاهرشان‌ آنها را پسر نشان‌ مي‌داد. نام‌ و مشخصات‌شان‌ در شناسنامه‌ها هر دو را «پسر» معرفي‌ مي‌كرد.
قاضي‌ رو به‌ يكي‌ از آنها كه‌ كلاه‌ سرخي‌ به‌ سر داشت‌، كرد و از او خواست‌ خودش‌ را معرفي‌ كند.
وي‌ گفت‌: من‌ طبق‌ شناسنامه‌ اسمم‌ بهنام‌ است‌ و 20 سال‌ دارم‌، اما احتياج‌ به‌ يك‌ عمل‌ جراحي‌ دارم‌ تا از اين‌ بلاتكليفي‌ نجات‌ پيدا كنم‌ و دختر شوم‌. من‌ در يك‌ خانواده‌ پرفرزند به‌ دنيا آمده‌ام‌. از همان‌ زمان‌ تولد من‌ را يك‌ پسر تصور كردند و برايم‌ شناسنامه‌ گرفته‌اند اما سعي‌ مي‌كردم‌ حالات‌ و رفتار اصلي‌ام‌ را كه‌ دخترانه‌ بود، پنهان‌ كنم‌. بچه‌ درسخواني‌ بودم‌. 3 سال‌ پيش‌ هم‌ ديپلم‌ حسابداري‌ام‌ را گرفتم‌. حركات‌ و رفتار ذاتي‌ دخترانه‌ام‌ باعث‌ شده‌ بود برادرانم‌ مرا تحقير كنند چون‌ من‌ را باعث‌ سرافكندگي‌ خانواده‌ام‌ مي‌دانستند و با زخم‌ زبان‌شان‌، آزارم‌ مي‌دادند. آنها حتي‌ كتكم‌ مي‌زدند و انگار من‌ در ميان‌ خانواده‌ يك‌ انسان‌ زيادي‌ بودم‌، آنها مرا نه‌ به‌ ميهماني‌ و نه‌ مسافرت‌ مي‌بردند و مجبورم‌ مي‌كردند در خانه‌ زنداني‌ شوم‌.
من‌ مي‌توانستم‌ با يك‌ عمل‌ جراحي‌، دختري‌ كامل‌ شوم‌ ولي‌ خانواده‌ام‌ حاضر به‌ انجام‌ اين‌ عمل‌ نمي‌شدند چون‌ همه‌ فاميل‌ مرا يك‌ پسر مي‌دانستند و از ترس‌ اينكه‌ آبروي‌شان‌ نرود، راز وجودم‌ را از همه‌ پنهان‌ مي‌كردند.
روزي‌ يكي‌ از دوستان‌ برادرم‌ در خانه‌ ما ميهمان‌ بود. برادرم‌ از من‌ خواست‌ تا ظرف‌ ميوه‌ را از آشپزخانه‌ بياورم‌. من‌ هم‌ به‌ آشپزخانه‌ رفتم‌، بعد با ظرف‌ ميوه‌ وارد اتاق‌ شدم‌ و هنگام‌ تعارف‌ ميوه‌ به‌ ميهمان‌، ناگهان‌ جعبه‌ لوازم‌ آرايش‌ از جيبم‌ به‌ زمين‌ افتاد و رنگ‌ از صورت‌ برادرم‌ پريد.
بعد از رفتن‌ ميهمان‌، برادرم‌ به‌ جانم‌ افتاد و مرا تا مرگ‌ كتك‌ زد. همان‌ موقع‌ بود كه‌ تصميم‌ گرفتم‌ براي‌ نجات‌ از اين‌ وضع‌ خودكشي‌ كنم‌. خودم‌ را آتش‌ زدم‌ ولي‌ مادرم‌ بموقع‌ سر رسيد و مرا به‌ بيمارستان‌ رساند.
پس‌ از آن‌ شرايط‌ زندگي‌ در خانواده‌ برايم‌ سخت‌تر شده‌ بود. چنان‌ جان‌ به‌ لب‌ شده‌ بودم‌ كه‌ يك‌ روز دوباره‌ در حمام‌ منزل‌ با ريختن‌ نفت‌ خودم‌ را آتش‌ زدم‌، وقتي‌ در ميان‌ شعله‌ها بودم‌ مادرم‌ با شكستن‌ شيشه‌ وارد حمام‌ شد و با ريختن‌ آب‌ به‌ رويم‌، آتش‌ را خاموش‌ كرد.
پس‌ از چند ماه‌ از خانه‌ فرار كردم‌ و در كوچه‌ و خيابان‌ سرگردان‌ شدم‌. يك‌ روز كه‌ در خيابان‌ها پرسه‌ مي‌زدم‌ پليس‌ دستگيرم‌ كرد و مرا تحويل‌ بهزيستي‌ دادند. همانجا بود كه‌ مردي‌ به‌ ظاهر خيرخواه‌ گفت‌ حاضر است‌ خرج‌ عمل‌ جراحي‌ام‌ را بدهد و بعد از عمل‌ كه‌ دختر كاملي‌ شدم‌، با من‌ ازدواج‌ كند. از اين‌ پيشنهادش‌ بدم‌ آمد و از بهزيستي‌ فرار كردم‌ و مجبور شدم‌ به‌ خانه‌مان‌ برگردم‌. بعضي‌ از روزها با ظاهر پسرانه‌ به‌ پارك‌ مي‌رفتم‌ تا گوشه‌ خلوتي‌ بنشينم‌. در اين‌ پارك‌ بود كه‌ با همين‌ دوستم‌ پوريا آشنا شدم‌. او هم‌ سرنوشتي‌ مثل‌ من‌ داشت‌، يك‌ جوان‌ دوجنسي‌ كه‌ مي‌بايست‌ با يك‌ عمل‌ جراحي‌، دختر شود.
وضعيت‌ پوريا از من‌ هم‌ بدتر بود. پوريا در يك‌ كارگاه‌ لوسترسازي‌ در تهران‌ كار مي‌كرد اما وقتي‌ صاحبكارش‌ متوجه‌ شده‌ بود، يك‌ دختر پسر نما است‌، او را اخراج‌ كرد.
نمي‌دانستيم‌ چطور در جامعه‌ ظاهر شويم‌. اگر تيپ‌ دخترانه‌ مي‌زديم‌، بازداشت‌مان‌ مي‌كردند و اگر لباس‌ پسرانه‌ مي‌پوشيديم‌ و شكل‌ و قيافه‌مان‌ را تغيير مي‌داديم‌ باز به‌ ما شك‌ مي‌كردند و توسط‌ مامورها گرفتار مي‌شديم‌. از همه‌ بدتر، مردم‌ با نگاه‌ عجيب‌ و سرزنش‌باري‌ به‌ ما نگاه‌ مي‌كردند.
بالاخره‌ خانواده‌ام‌ با عمل‌ جراحي‌ام‌ موافقت‌ كردند و فقط‌ به‌ زور خرج‌ مرحله‌ اول‌ عمل‌ را كه‌ يك‌ ميليون‌ و پانصد هزار تومان‌ بود، دادند. اما هزينه‌ عمل‌ جراحي‌ام‌ بيش‌ از 5 ميليون‌ تومان‌ مي‌شد.
قاضي‌ دادگاه‌ پرسيد: تو و پوريا چطور دستگير شديد؟
بهنام‌ جواب‌ داد: من‌ و پوريا به‌ دنبال‌ كار بوديم‌ تا خودمان‌ پولي‌ براي‌ خرج‌ عمل‌ جراحي‌ به‌ دست‌ بياوريم‌ كه‌ با مردي‌ آشنا شديم‌ و به‌ او اعتماد كرديم‌. آن‌ مرد مي‌گفت‌ مي‌تواند در يك‌ آژانس‌ براي‌مان‌ كاري‌ پيدا كند. به‌ اين‌ بهانه‌ ما را به‌ خانه‌يي‌ برد تا به‌ صاحب‌ آژانس‌ معرفي‌ كند. به‌ ما گفت‌ نيم‌ ساعتي‌ اينجا بنشينيد تا من‌ برگردم‌.
وقتي‌ وارد آن‌ خانه‌ شديم‌ ديديم‌ افرادي‌ مشغول‌ كشيدن‌ ترياك‌ هستند و خيلي‌ ترسيديم‌. مطمئن‌ شديم‌ توطئه‌يي‌ در كار است‌. به‌ فكر فرار بوديم‌ كه‌ خودمان‌ را در محاصره‌ پليس‌ ديديم‌. بعد هم‌ دستگيرمان‌ كردند و به‌ دادگاه‌ آوردند.
به‌ گزارش‌ خبرنگار ما قاضي‌ رحيمي‌ فرد، دادرس‌ شعبه‌ 116 دادگاه‌ جزايي‌ كرج‌ پس‌ از شنيدن‌ سرگذشت‌ اين‌ دو جوان‌، هر دو را با قرار وثيقه‌ آزاد كرد تا درباره‌شان‌ تصميم‌ بگيرد.
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
اين‌ قورباغه‌ را شناسايي‌ كنيد!

در خواست‌ روزنامه‌ اعتماد از متخصصان‌ علوم‌ زيستي‌ و پزشكي‌
اين‌ قورباغه‌ را
شناسايي‌ كنيد!

از دكتر آبسالان‌ مي‌پرسم‌، در اتاق‌ عمل‌ اتفاق‌ ديگري‌ نيفتاد؟ مثلا بقاياي‌ جفت‌ ديده‌ نشد؟ پاسخ‌ او منفي‌ است‌: نه‌ فقط‌ هيچ‌ نشاني‌ از جفت‌ نبود، بلكه‌ هيچ‌ نشاني‌ از يك‌ موجود زنده‌ خارجي‌ هم‌ در رحم‌ ديده‌ نمي‌شد بطوري‌ كه‌ وقتي‌ من‌ با هيسترومتر ارتفاع‌ رحم‌ را اندازه‌گيري‌ كردم‌ حدود 9 يا 10 سانتيمتر بود كه‌ كاملا طبيعي‌ است‌ بنابراين‌ من‌ احتمال‌ هرگونه‌ زايماني‌ را به‌ جد رد مي‌كنم‌.
ماده‌يي‌ كه‌ خارج‌ كرديد چه‌ بود؟
من‌ واقعا نمي‌دانم‌. مقداري‌ از آن‌ را براي‌ پاتولوژي‌ فرستادم‌ كه‌ در جواب‌ گفتند حاوي‌ مقداري‌ R.B.C(سلول‌ خوني‌) است‌ و البته‌ دارا بودن‌ R.B.Cبه‌ تنهايي‌ چيزي‌ را ثابت‌ نمي‌كند.
احتمال‌ مي‌دهيد كه‌ مثلا فضله‌ يك‌ جانور باشد؟
من‌ واقعا نمي‌دانم‌ و نمي‌توانم‌ در اين‌ باره‌ اظهارنظر كنم‌. تنها چيزي‌ كه‌ بطور قطعي‌ مي‌توانم‌ درباره‌ آن‌ صحبت‌ كنم‌ اين‌ است‌ كه‌ بيمار حامله‌ نبوده‌ زيرا دهانه‌ رحم‌ او كاملا نرمال‌ بود.
روستاي‌ نوكجوب‌
روستايي‌ كه‌ »فاطمه‌.ج‌« در آن‌ زندگي‌ مي‌كند،در 15 كيلومتري‌ ايرانشهر قرار داردأ روستايي‌ كه‌ خشكسالي‌هاي‌ مداوم‌ جاني‌ براي‌ نخل‌هاي‌ خرماي‌ آن‌ باقي‌ نگذاشته‌ و خشكي‌ را نه‌ فقط‌ از زمين‌ و ريگزار كه‌ از درختان‌ نخل‌ و خانه‌هاي‌ گرد گرفته‌ هم‌ مي‌شود تشخيص‌ داد.
فاطمه‌ به‌ همراه‌ همسر و دو دخترش‌ در خانه‌يي‌ با دو اتاق‌ زندگي‌ مي‌كند. شوهرش‌ پيرمردي‌ 75 ساله‌ است‌ كه‌ 40 سال‌ از او بزرگتر است‌. فاطمه‌ درباره‌ زايمانش‌ فقط‌ خونريزي‌ و درد را به‌ ياد دارد. او مي‌ گويد:وقتي‌ دختر كوچكش‌ زن‌ همسايه‌ را براي‌ كمك‌ طلبيد، او از شدت‌ خونريزي‌ نايي‌ به‌ تن‌ نداشت‌. به‌ گفته‌ او زن‌ همسايه‌ اين‌ جانور را از لباس‌ او بيرون‌ آورد.
متاسفانه‌ تلاش‌ ما براي‌ صحبت‌ با همسايه‌ به‌ نتيجه‌ نمي‌رسد و او براي‌ مسافرت‌ به‌ جهرم‌ رفته‌ است‌.
فاطمه‌ و همسرش‌ درباره‌ يك‌ فرزند ناقص‌ الخلقه‌يي‌ كه‌ قبلا داشته‌اند نيز چنين‌ مي‌گويند: او استخوان‌ نداشت‌ و ما براي‌ بغل‌ كردنش‌ خيلي‌ مشكل‌ داشتيم‌. آن‌ فرزند به‌ گفته‌ ايشان‌ تا چهارسالگي‌ زنده‌ مانده‌ است‌.
وضع‌ زندگي‌ خانواده‌ فاطمه‌ به‌ گونه‌يي‌ است‌ كه‌ آنها توان‌ مراجعه‌ به‌ پزشك‌ و انجام‌ معاينات‌ و آزمايش‌هاي‌ پزشكي‌ را نداشته‌اند و با اينكه‌ فاطمه‌ در تمام‌ پنج‌ ماهي‌ كه‌ به‌ قول‌ خودش‌ »بي‌نماز« نشده‌ و درد و تكان‌هاي‌ زيادي‌ را در ناحيه‌ زير شكم‌ احساس‌ مي‌كرده‌ است‌، بخاطر وضع‌ مالي‌ نتوانسته‌ به‌جز يك‌ بار به‌ پزشك‌ عمومي‌ مراجعه‌ كند و آن‌ يك‌بار هم‌ دو هفته‌ پيش‌ از حادثه‌ بوده‌ كه‌ پاسخ‌ سونوگرافي‌ او از نظر بارداري‌ منفي‌ بوده‌ و فقط‌ دو »كيست‌ « نشان‌ داده‌ شد.
البته‌ پزشكان‌ هيچ‌ يك‌ از اين‌ موارد را براي‌ اثبات‌ حاملگي‌ كامل‌ نمي‌دانند. به‌ گفته‌ آنها بسياري‌ از زنان‌ بخاطر تاخير در خونريزي‌ ماهانه‌، احساس‌ بارداري‌ مي‌كنند. اين‌ احساس‌ به‌ لحاظ‌ رواني‌ به‌ حدي‌ براي‌ آنها جدي‌ مي‌شود كه‌ ممكن‌ است‌ نفخ‌ شكم‌ را به‌ حساب‌ برآمدگي‌ بارداري‌ و تكان‌هاي‌ داخل‌ روده‌ را دليلي‌ بر تكان‌ جنين‌ بپندارند.
برخي‌ از پزشكان‌ ديگري‌ كه‌ با آنها درباره‌ اين‌ حادثه‌ عجيب‌ صحبت‌ كرده‌ام‌ معتقدند مسائل‌ رواني‌ و فشارهاي‌ اجتماعي‌ هم‌ ممكن‌ است‌ باعث‌ بروز دادن‌ رفتارهاي‌ عجيبي‌ از جانب‌ زنان‌ شود مثل‌ دروغ‌ گفتن‌ بخاطر نداشتن‌ فرزند پسر. البته‌ همسر 75 ساله‌ فاطمه‌ از زن‌ اولش‌ دو پسر دارد كه‌ همين‌ باعث‌ ترديد در پذيرفتن‌ فرض‌ اخير مي‌شود.
اما درباره‌ احتمال‌ بروز بيماري‌ رواني‌، بدون‌ شك‌ پيش‌ از هرگونه‌ اظهارنظري‌ نياز به‌ بررسي‌هاي‌ پزشكي‌ و روانكاوي‌ ضروري‌ به‌ نظر مي‌رسد.
زيست‌محيط‌ قورباغه‌
پرسش‌ بي‌پاسخ‌ ديگري‌ كه‌ در اين‌ پرونده‌ عجيب‌ پزشكي‌ با آن‌ روبروييم‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ فرض‌، اگر ادعاي‌ چنين‌ پزشكاني‌ (كه‌ تاكيد مي‌كنم‌ برطبق‌ فرضيات‌شان‌ و نه‌ معاينه‌ پزشكي‌) مبني‌ بر غيرواقعي‌ بودن‌ ادعاي‌ اين‌ زن‌ درست‌ باشد،اين‌ قورباغه‌ در شنزاري‌ كه‌ دست‌كم‌ تا شعاع‌ چندصدكيلومتري‌ آن‌ حتي‌ قطره‌ آبي‌ بر سطح‌ زمين‌ ديده‌ نمي‌شود، چه‌ رسد به‌ جويبار يا لجنزار يا بركه‌، چگونه‌ امكان‌ زيست‌ يافته‌ است‌؟ در اين‌ باره‌ از دكتر اربابي‌ (جانورشناس‌) درباره‌ چگونگي‌ زيست‌محيط‌ قورباغه‌ سوال‌ مي‌كنم‌. توضيح‌ وي‌ اين‌ است‌ كه‌ قورباغه‌ براي‌ زيستن‌ حتما به‌ محيط‌ مرطوب‌ نياز دارد.
دكتر شهركي‌ داراي‌ دكتراي‌ فيزيولوژي‌ انساني‌ و استاد دانشگاه‌ زاهدان‌ نيز وقتي‌ درباره‌ عجيب‌ بودن‌ اين‌ قورباغه‌ سوال‌ مي‌كنيم‌، مثل‌ بزرگي‌ آن‌ و رنگش‌، يا دست‌ها و پاهايي‌ كه‌ بين‌ آنها پره‌يي‌ ديده‌ نمي‌شود يا پره‌هاي‌ بسيار كوچك‌ دارد، يا مثلا زبان‌ پهن‌ آن‌، مي‌گويد:بزرگي‌، رنگ‌ يا نوع‌ قورباغه‌ دليلي‌ بر هيچ‌ ادعايي‌ نيست‌. ضمن‌ اينكه‌ من‌ قورباغه‌هايي‌ بزرگتر از اين‌ را هم‌ خودم‌ براي‌ تشريح‌ در كلاس‌ برده‌ام‌ و آنها را از زابل‌ پيدا مي‌كردم‌.
آقاي‌ دكتر، نزديك‌ زابل‌ درياچه‌ هامون‌ قرار دارد. در صورتي‌ كه‌ در چندصد كيلومتري‌ ايرانشهر هيچ‌ رودخانه‌ يا درياچه‌يي‌ نيست‌!
بله‌ از اين‌ نظر بايد جانورشناسان‌ درباره‌ نوع‌ قورباغه‌ نظر بدهند ولي‌ بخاطر تست‌ پاتولوژي‌ و كالبدشكافي‌ كه‌ صورت‌ گرفته‌، اين‌ جانور به‌ قطع‌ قورباغه‌ بوده‌ است‌. به‌ سراغ‌ قورباغه‌ تا پاتولوژي‌ بيمارستان‌ خاتم‌ در زاهدان‌ مي‌روم‌. دكتر نيازي‌ مسوول‌ اين‌ پاتولوژي‌ نيز معتقد است‌،جانور قطعا قورباغه‌ بوده‌ است‌ زيرا قلب‌ آن‌ سه‌ حفره‌يي‌ است‌. او نيز احتمال‌ وجود داشتن‌ اين‌ قورباغه‌ در بدن‌ يك‌ انسان‌ را رد مي‌كند اما در عين‌ حال‌ بر وجود مقدار زيادي‌ ماده‌ عجيب‌ تيره‌رنگ‌ در بدن‌ اين‌ زن‌ و همچنين‌ شكل‌ ظاهري‌ دست‌ها و پاهاي‌ قورباغه‌ توضيحي‌ ندارد.
علامت‌ سوال‌ يا تعجب‌در كشور ما اخبار علمي‌ معمولا طرفدار زيادي‌ ندارند. شايد اين‌ بخاطر ريشه‌ نداشتن‌ بخش‌ تحقيق‌ و پژوهش‌ در بنيه‌ علمي‌ و اجتماعي‌ كشور است‌، شايد هم‌ به‌ اين‌ خاطر است‌ كه‌ رنگ‌ و بوي‌ خبرها معمولا به‌ قدري‌ سياسي‌ است‌ كه‌ مثلا از زايمان‌ يك‌ قورباغه‌ هم‌ مي‌شود تعابير سياسي‌ كرد!
به‌ هر حال‌، اين‌ اتفاق‌ تا همين‌ جا هم‌ كه‌ رخ‌ داده‌، اتفاق‌ نادري‌ است‌ و نيازمند تحقيق‌ و بررسي‌ است‌.
يك‌ پزشك‌ زاهداني‌ وقتي‌ در مورد اين‌ حادثه‌ با او صحبت‌ مي‌كنم‌، مي‌گويد:شما مطبوعات‌ فقط‌ به‌ دنبال‌ جنجال‌سازي‌ هستيد! حال‌ به‌ او مي‌گويم‌: دوست‌ عزيز، كاش‌ اندكي‌ از شوق‌ جنجال‌سازي‌ ما را شما در كنجكاوي‌هاي‌ علمي‌ داشتيد!
چرا كه‌ تاكنون‌ اين‌ زن‌ فاطمه‌ نه‌ يك‌ تست‌ روانكاوي‌ شده‌ كه‌ نشان‌ دهد وي‌ به‌ علت‌ بيماري‌ رواني‌ دست‌ به‌ اين‌ كار زده‌، نه‌ او و همسر و فرزندانش‌ تست‌ ژنتيكي‌ شده‌اند و نه‌ قورباغه‌ براي‌ اين‌ منظور نمونه‌برداري‌ شده‌ است‌.
هيچ‌ جانورشناسي‌ اين‌ خبر را دنبال‌ نكرده‌ است‌ تا به‌ اين‌ پرسش‌ پاسخ‌ دهد كه‌ آيا چنين‌ »نوعي‌« وجود دارد يا نه‌؟! هيچ‌ زيست‌شناسي‌ به‌ دنبال‌ جهش‌هاي‌ ژنتيكي‌ انواع‌ انسان‌ يا حيوان‌ در اين‌ حادثه‌ عجيب‌ نبوده‌ است‌ و بالاخره‌ تنها پاسخي‌ كه‌ در گفت‌وگو با كارشناسان‌ مختلف‌ شنيديم‌، اين‌ بوده‌ كه‌: »اين‌ اتفاق‌ محال‌ است‌.«
اما اين‌ اتفاق‌ محال‌ به‌ هر حال‌ ردپاهايي‌ از خود به‌ جا گذاشته‌، زيرا: 1. دكتر معالج‌ از بدن‌ فاطمه‌ به‌ اندازه‌ دو مشت‌ ماده‌يي‌ عجيب‌ مثل‌ خمير تيره‌ رنگ‌ خارج‌ كرده‌ است‌. 2. خانواده‌ فاطمه‌ در يك‌ نخلستان‌ داغ‌ و تفتيده‌ و به‌ دور از هر بركه‌يي‌ زندگي‌ مي‌كنند كه‌ احتمال‌ وجود قورباغه‌ در آن‌ حوالي‌ بعيد به‌ نظر مي‌رسد پس‌ نمي‌توان‌ بسادگي‌ به‌ ادعاي‌ او »دروغ‌« نسبت‌ داد. 3. اين‌ قورباغه‌ به‌ ظاهر كمي‌ با همنوعان‌ خود متفاوت‌ است‌ (به‌ عكس‌هاي‌ ما دوباره‌ نگاه‌ كنيد.) 4.ما هم‌ بر اين‌ باوريم‌ كه‌ نمي‌شود به‌ هيچ‌ نتيجه‌يي‌ رسيد مگر در پايان‌ تحقيقات‌ علمي‌. آيا براي‌ چنين‌ مواردي‌ هم‌ بايد منتظر بمانيم‌ محققان‌ غربي‌ از ما پي‌جو شوند؟!





6-11_6_596.jpg
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
attachment.php

:happy: :happy: :happy: :happy: :D
 

فایل های ضمیمه

  • ghorbage.jpg
    ghorbage.jpg
    81.9 KB · نمایش ها: 36
بالا