Amir_2591
Registered User
- تاریخ عضویت
- 12 جولای 2006
- نوشتهها
- 60
- لایکها
- 0
1) جنگ با استراتژي سرزمين سوخته نمي تواند براي جمهوري اسلامي دوام را به ارمغان آورد چون جنگ نيروي هوائي و دريايي ايران را نابود مي کند + کارخانجات نظامي ايران را نابود مي کند + پالايشگاه ها + نيروگا ههاي برق نابود مي شود و خطوط گازرساني هم همينطور عملا در عرض يک ماه ايران مي شود افغانستان.
2) اگر آمريکا بخواهد از طريق جنگ تمام عيار با حکومت ايران مقابله کند تمام زير ساخت ها را که نابود کند، ديگر درآمدي اضافه براي خرج کردن در راه تروريسم براي ايران باقي نمي ماند و درآمدي هم براي خرج کردن و نمايشات در قالب تظاهرات باقي نمي ماند. يک کشور ويران بايد سالها هزينه ها را صرف بازسازي کند تا مثل اولش شود چه برسد توسعه بيابد!
هیچ کدام از اینها برای سیستم مهمتر از بقای خودش نیست، و برای این منظور نشان دادم که راه دومی وجود ندارد. از این سیستم بارها دیده ایم که همه سیاستهای خود را در خدمت یک چیز قرار داده و آن تضمین بقای خودش است، در این راه هر هزینه ای را می پذیرد(البته به حساب ملت!) : بارها تغییر موضع داده، سخنان ضد و نقیض گفته و به "خود ابطالگری" پرداخته ، همانهایی که امامشان گفته بود "ملی گرایی حرام است" و همانها که پسوند "ملی" را از روی مجلس کشور برداشتند و همانها که قصد تخریب تخت جمشید را داشتند و امروز در آن سد بسته اند، شعار "اتحاد ملی..." سر داده اند ، آنهایی که در زندانهایشان ده ها هزار چپگرای مترقی و آزادی خواه اعدام سیاسی شد، فیلم محاکمه گلسرخی را از تلویزیون پخش می کنند و سالگرد سیاهکل را از رسانه عمومی اعلام می کنند ... تنها اولویت **** تهران "بقای اصلح" است و در این راه، هرچه باید می کند ، تمام سیاستهای آن از درآوردن مترسک رفرمیسم خاتمی تا پوپولیسم احمدی نژاد ، همگی در خدمت بقای بیشتر و بهتر است، زیرا این باند مافیایی هرگز تغییر نمی کند، طبقه مخصوص به خودش را دارد و از منافع طبقاتی خود دفاع می کند.
علاوه بر آنچه گفته شد، تمامی نظامهای توتالیتر ایدئولوژیک طبق یک اصل ساده علمی که "پارادوکس رضایتمندی" خوانده می شود و هانا آرنت اولین بار انرا مطرح کرد، خیلی زود از درون می پاشند مگر آنکه دائما دست به پالایشهای مقطعی بزنند : « ابتدا ناممکن بودن رضایت همه اقشار اجتماعی از یک ایدئولوژی و برآورده نشدن هیچیک از نمادها، عقاید، آرمانها و شعارهای سیستم، موجودیت آن از اعتبار می افتد ، در پی آن نارضایتی عمومی تشدید می شود ، و سیستم برای بقا چناکه هست و جلوگیری از بروز این نارضایتی، ناچار به بستن فضا و ***** مخالفتها می شود، همین ***** خود ایجاد نارضایتی بیشتر می کند و هر قدر بیشتر فضای سیاسی_اجتماعی کشور بسته می شود، شاخص نارضایتی عمومی هم در پی آن افزایش می یابد = و هر قدر شاخص نارضایتی بیشتر می شود، دولت مجددا به همان قصد سابق(یعنی عدم بروز این نارضایتی)دائما فشار به روی جامعه را بیشتر می کند و ... این تسلسل تا فروپاشی کامل **** و در اکثریت مطلق قرار دادن مخالفان شرایط حاکم بر کشور ، ادامه پیدا می کند : جایی که ایران امروز به آن رسیده. افزون بر تمام مشکلاتی که در پست قبل به آنها اشاره کردم و در "قالب فعلی" هیچ راه حلی ندارند. پس برای بقا، ناگزیر هستند به انجام آنچه در پست قبل گفتم، و شواهد نیز همگی استدلالات مرا تائید می کند.
درباره بخش دوم، درآمد نفتی همیشه خواهد بود و آمریکا به هزار قدمی چاه های نفت نزدیک نمی شود(چون قطع صادرات نفت ایران و بحران انرژی پی آمد آن، دنیا را نابود می کند)، پس هیچ نگرانی بابت مسائل مالی ندارند.
3)با توجه به وجود نارضايتي در بين اقوام مختلف دو حالت براي ايران پيش خواهد آمد
الف) اتحاد اقوام ترک و لر و کرد و بلوچ + کمک نظامي غرب و فتح تهران مثل انقلاب مشروطه
ب) عدم اتحاد اقوام ترک و لر و کرد و بلوچ + کمک نظامي غرب و تجزيه ايران
می بینید که حالا، اینها می خواهند بگویند "بقای ایران وابسته به بقای ج.ا است"، چنین جعل و دروغی از هیچ جهت پذیرفتنی نیست، زیرا اولا اگر اقوام ایرانی واقعا خواستار فدرآلیسم، یا حتی استقلال باشند(که چنین فرضی فقط فرافکنی پیرامون جنبش حق طلبانه اقلیتهای قومی این مملکت است)هیچ کس به جز خود آنها مشروعیت تعین آنرا ندارد، ثانیا اصلا خود شرایط فعلی مجموعا معلول سیاستها و موجودیت ج.ا است و سیستم فعلی علت آن، از این جهت ابقای آن در هر قالبی تنها به تشدید این شرایط منتهی خواهد شد.
شما سوادت چقدره؟چند سالته؟متعصبی یا روشن فکر؟
برو تاریخ 5-6 قرن قبلو بخون!این فرهنگ متمدن غرب وحشیانه چند نفر را کشته؟
چند میلیون؟
آمریکا فقط در چند ساعت چند نفر را در هیروشیما و ناکازاکی کشت؟
جنگ جهانی دوم؟
عراق؟
ویتنام؟
آفریقا؟
فلسطین؟؟
از بس آدم کشتن و باز طرف مقابل دیگران را وحشی می داند به من حق دهید که در عقل ایشان شک کنم؟!!!
حمله به شخص سخنگو، و پرداختن به خود او ، به جای استدلال و نقد سخن وی!
دموکراسی "سیستم درون حکومتی" است و کوچکترین ربطی به "سیاست خارجی" یک کشور ندارد ، همینطور لیبرالیسم و سکولاریسم و مابقی ایسمهایی که "ملا حسنی وار" نامشان را تکرار کردید و از ازدیاد گاز معده حکم با اسقاطشان صادر فرمودید...! وقتی شماری از کسانی که خود را پیرو یک نگرش می دانند به نام آن و یا به وسیله آن دست به کاری می زنند، ممکن است دروغ بگویند و ممکن است نگویند، ما باید آن عمل را با خود متن، مقایسه بکنیم و مطابقت بدهیم ، مثلا رفتار طالبان در افغانستان را با متن اسلام مقایسه می کنیم و می توانیم بعد بگوییم آیا به آن ربطی داشته یا نه...
در صورت رسی، خواهیم دید که بسیاری از مطالبی که در جهت غرب هراسی ارتجاعی اسلامگرایان استدلال می شود، جعل واقعیات و مهمل است(مثل ویتنام، جنگ دوم و هیروشیما)اما واقعیت همانست که ایران یک کشور کاملا رو به انحطات کامل و ورشکسته است، ایدئولوژی فعلی از اعتبار عمومی ساقط شده و این "آخرین سنگر شما در برابر تمدن" دارد فتح می شود، در سراسر جهان منزوی و در داخل کشور منفور شده...مهمتر از همه، شهروندان غرب ، این "جعبه پاندورا"، این مظهر تمام پلیدی ها، در حقیقت امر آزادترین، مرفه ترین و خوشبخت ترین ملل موجود در سرتاسر تاریخ بشری و تمام دنیا فعلی هستند و البته الگوی حسرت برانگیزی برای ساکنان "بهشت و ام القرای اسلام" ..
با این متد متافیزیکی اشتباه می توان هر چیز را نفی کرد، سعد چند نفر را سر بریده؟ عمر چند هزار ایرانی را به بردگی کشانده؟ شاه طهماسب صفوی چطور ایرانیان را که هزار سال سنی بودند طی بیست سال شیعه کرده؟ در دهه شصت تحت حکومت فعلی چند هزار نفر اعدام دسته جمعی شدند؟ .. سخن شما بسیار آشناست : ببینید چقدر شرایط غرب بد است، ببینید چقدر آدم کشتند، پس دستاوردهای آنهم بد هستند، برویم جلوی پاپ(=آخوند)زانو بزنیم ، باز گردیم به بدویت شریف !.. سیستم دموکراسی، سکولاریسم، ایدئولوژی زدایی، پلورآلیسم فرهنگی، سوسیالیسم اجتماعی_اقتصادی و ... هیچ ایراد ساختاری نسبت به تحجر حاکم ندارد، به همین دلیل هم از نقد مستقیم گریزان و به فرافکنی پیرامون عملکرد "باورمندان" روی آورده اید.