برگزیده های پرشین تولز

نقش اسب در ادبیات

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
گزیدن رخش

رستم چون این سخنان را شنید کمند کیانی را تاب داد و پر تاب کرد و سر کره را در بند آورد. مادیان بازگشت و چون پیل دمان بر رستم تاخت تا سر وی را بدندان برکند.

رستم چون شیر ژیان غرش کنان با مشت بر گردن مادیان کوفت. مادیان لرزان شد و بر خاک افتاد و آن­گاه برجست و روی پیچید و به سوی گله شتافت. رستم خم کمند را تنگ تر کرد و رخش را فراتر آورد و آن­گاه دست یازید و با چنگ خود پشت رخش را فشرد. اما خم بر پشت رخش نیامد، گویی خود از چنگ و نیروی رستم آگاه نشد. رستم شادمان شد و در دل گفت:

« اسب من اینست و اکنون کار من به سامان آمد.»

آن­گاه چون باد بر پشت رخش جست و بتاخت درآمد.

سپس از چوپان پرسید: « بهای این اسب چیست ؟»

چوپان گفت: « بهای این اسب بر و بوم ایران است. اگر تو رستمی از آن توست و بدان کار ایران را به سامان خواهی آورد .»

رستم خندان شد و یزدان را سپاس گفت و دل در پیکار بست و به پرورش رخش پرداخت. به اندک زمانی رخش در تیزگامی و زورمندی چنان شد که مردم برای دور کردن چشم بد از وی سپند در آتش می­انداختند.

دل زال زر شد چو خرم بهار .......... ز رخش نو آیین و فرخ سوار



-----------------------------------

بنمایه : پایگاه پژوهشی آریابوم
 

Persiana

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 جولای 2005
نوشته‌ها
4,220
لایک‌ها
129
سن
47
محل سکونت
Persian Empire
.
از جناب جاويد ايران عزيز بابت مطالب زيبا و خواندينشان در رابطه با اسب و زحمتى‌ که براى‌ گردآورى آن کشيده اند بى‌ نهايت سپاسگزارم، خيلى عالى بودند، مرسى ^_^
.
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
.
از جناب جاويد ايران عزيز بابت مطالب زيبا و خواندينشان در رابطه با اسب و زحمتى‌ که براى‌ گردآورى آن کشيده اند بى‌ نهايت سپاسگزارم، خيلى عالى بودند، مرسى ^_^
.

خواهش می کنم بانو پرشیانا، سپاس از رویکرد شما، امیدوارم مطالب مورد استفاده دوستان گرامی قرار گیرد.
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
کاخ فرح آباد




کاخ زیبای فرح آباد ( فیروزه ، دوشان تپه ) که از بناهای دوره مظفرالدین شاه می باشد، در زمستان به عنوان ییلاق شاهی مورد استفاده شاهان قاجار قرار می گرفته است و محل برگزاری مسابقات اسب دوانی نیز بوده است.

 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
آنكس كه بداند و بداند كه بداند .......... اسب شرف از گنبد گردون بجهاند ( فخر رازی )

اسب تازی در طویله گر ببندی پیش خر .......... رنگشان همگون نگردد، طبعشان همگون شود ( روحی )

اسب تازی دو تک رود به شتاب .......... شتر آهسته می‌رود شب و روز ( سعدی )

اسب تازی شده مجروح به زیر پالان .......... طوق زرین همه در گردن خر می‌بینم ( حافظ )

اسب فربه شود ، شود سركش ( سنایی )

اسب لاغر میان به كار آيد .......... روز میدان، نه گاو پرواری ( سعدی )

اگر اشتر و اسب و استر نباشد .......... کجا قهرمانی بود قهرمان را ( ناصرخسرو )

اگر سکندر با شاه هم‌سفر بودی .......... ز اسب تازی زود آمدی فرود به خر ( فرخی سیستانی )

ای بسا اسب تیزرو كه بمرد .......... خرک لنگ جان به منزل برد ( سعدی )

راهرو را فاقه و نعمت كند منع از سلوک .......... اسب راه آن است كو نه فربه و نه لاغر است ( علی‌شیر نوایی )

مر سگان را عید باشد مرگ اسب .......... روزی وافر بود بی‌جهد و كسب ( مولوی )

هست مامات اسب و بابا خر .......... تو مشو تر چو خوانمت استر ( سنایی )

یا رب اين نو دولتان را بر خر خودشان نشان .......... كاین همه ناز از غلام و اسب و استر می كنند ( حافظ )
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
شبدیز به معنای دژ شب یا شبدیس به معنای ماننده‌ی شب می باشد.

شبدیز تموم شد؟


مرگ شبدیز


از جمله نوادر جهان که نویسندگان آنرا در ردیف گنجهای خسرو پرویز و تخت تاقدیس و باربد و شیرین ... آورده‌اند، اسب سیه رنگی است بنام شبدیز که در وصف او آنچنان سخن گفته‌اند که در وصف رخش رستم.

پیکره‌ی این اسب نامور در تاق بستان کرمانشاهان می باشد ‌و دوستداری خسرو پرویز آن اسب را حد و مرزی نبود، از جمله هنگام پیری او، خسرو گفته بود که هرکس خبر مرگ شبدیز را برای من بیاورد، در زمان فرمان مرگش را خواهم داد...




مرگ شبدیز پیش آمد و هیچکس را یارای آگاهی دادن آن نبود، میر آخور هراسان شد و به باربد پناه برد... باربد هم ضمن آوازی، مرگ شبدیز را با ایهام، تلمیح و آهنگی که خسرو پرویز از شنیدن آن چنان در غم فرو رفت، به شاه گفت...

شاه فریاد برآورد که: ای بدبخت! مگر شبدیز مرده؟

باربد در پاسخ گفت: شاه خود چنین فرماید.

خسرو که پاسخی برای گفتن نداشت، گفت: بسیار خوب ، هم خود را نجات دادی و هم دیگری را

---------------------------------------

بنمایه : پایگاه پژوهشی آریابوم
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
فیلسوف گرانقدر حکیم عمر خیام، در کتاب نوروزنامه نوشتارها و حکایتهایی پیرامون اسب نگاشته است:

یاد کردن اسپ و هنر او و آنچه واجب آید درباره او


از صورت چهار پایان هیچ صورت نیکو تر از اسپ نیست، چه وی شاه چهار پایان چرنده است، ...


و همچنین نامهای اسپان به زبان پارسی را نگاشته است: (ص53)

الوس ، چرمه ، سرخ چرمه ، تازی چرمه ، خنگ ، بادخنگ ، مگس‌خنگ ، سبزخنگ ، پیسهٔ کمیت ، کمیت ، شبدیز ، خورشید ، گور سرخ ، زرد رخش ، سیارخش ، خرماگون ، چشینه ، شولک ، پیسه ، ابرگون ، خاک‌رنگ ، دیزه ، بهگون ، میگون ، بادروی ، گلگون ، ارغون ، بهارگون ، آبگون ، نیلگون ، ابرکاس ، باوبار ، سپیدزرده ، بورسار ، بنفشه‌گون ، ادس ، زاغ‌چشم ، سبزپوست ، سیمگون ، ابلق ، سپید ، سمند
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
اسب در خانواده های عشایری لرستان ، نقش مهمی را ایفا می کرده است، تا جایی که اسب و تفنگ بخش جدایی ناپذیر از خانواده های لران گشته بود،

بازتاب این باورها در ادبیات شفاهی این سرزمین بسیار زیباست:

لکی:

خدات وه بئن دئ دؤ گل ژه وهار .......... اول اسب و زین دوم ژن و مال



لری:

زین و برگم بونئت واو مادئونم .......... خور مض بؤرئتو سی حالوونم
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
تصویر اسب در شاهنامه

یکی از مهمترین ویژگیهای شعر واقعی، هنر تصویر آفرینی شاعر است که در ادبیات غرب به آن ایماژ می گویند. در اصطلاح عبارت است از اثری که به وسیله ی کلمه، عبارت یا جمله نویسنده یا شاعر ساخته می شود تا تجربه حسی او به ذهن خواننده منتقل شود.

یکی از شاعران بی رقیب ایران زمین که توانسته است هنر تصویرگری و تصویر آفرینی را در شاهکار بی نظیر خود، شاهنامه، به نمایش گذارد، فردوسی بزرگ است. تصویر آفرینی متنوع در شاهنامه باعث شد بسیاری از شاعران به سرودن منظومه های مشابه پرداختند ولی هیچکدام نتوانستند از عهده این کار بر آیند، زیرا آنها در سروده های خود صرفا تصویر را برای تصویر آورده اند، اما تصویر برای فردوسی وسیله القای حالت ها، نمایش لحظه ها و جوانب گوناگون طبیعت و زندگی بود.

یکی از حیواناتی که بیشترین حوزه ی تصویر را در شاهنامه به خود اختصاص داده، اسب است. یکی از قوانین کلی داستان های حماسی داشتن مرکبی خاص است که به قوت، سرعت و هوشمندی ممتاز باشد.

اسامی و اوصاف این حیوان در شاهنامه فراوان است و به اعتبار رنگ، سرعت، قدرت و... به شرح زیر به کار رفته است:
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
ابرش: اسبی است که خال های سفید، مخالف رنگ اعضای بدنش، دارد.

بینداخت رستم کیانی کمند ............... سر ابرش آورد ناگه به بند

ابلق: اسب دو رنگ

به گفت و برانگیخت ابلق ز جای ............... تو گفتی شد آن باره پرّان همای

اژدها: اسب درشت اندام و قوی

سپهبد عنان اژدها را سپرد ............... به خشم از جهان روشنایی ببرد

اشقَر: اسب سرخ رنگ

بدین گونه تا برگزید اشقری ............... یکی باد پایی گشاده بری

اهریمن: اسب سرکش

چنین بود اندیشه پهلوان ............... که اهریمن آمد بر این جوان

بارکش: اسب بار بر

برانگیخت آن بارکش را زجای ............... سوی لشکر خویشتن کرد رای

بارگی: اسب قوی بارکش

بدان مرغزار اندرون بنگرید ............... ز هر سو همی بارگی را ندید

باره: اسب تیز رفتار و نیک

یکی باره پیشش به بالای او ............... کمندی فروهشته تا پای او

بالا: اسب جنیبت، اسب کتل

ببر تخت و بالا و زرینه کفش ............... همان تاج با کاویانی درفش

بور: اسب سرخ و قهوه ای

بیازید چنگال گردی به زور ............... بیفشارد یک دست بر پشت بور
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
پوینده: اسب دونده

چو پوینده در زابلستان رسید ............... سراینده در پیش دستان رسید

پیل: اسب بزرگ و سنگین

به آوردگه رفت چون پیل مست ............... یکی پیل زیر اژدهایی به دست

پلنگ: اسب متکبر

چمان و چران چون پلنگان به کام ............... نگون گشته زین و گسسته لگام

تازی: اسب لاغر اندام

نگون شد سر تازی و جان بداد ............... دل توس پر کین و سر پر ز باد

تکاور: اسب نجیب و خوش رفتار

عنان تکاور همی داشت نرم ............... همی ریخت از دیدگان آب گرم

تند تاز: اسب دونده ی خشمگین

همان گه پدید آمد از دشت باز ............... سپهبد بر انگیخت آن تند تاز

تیز رو: اسب تند رو

یکی تازیانه بر آن تیزرو ............... بزد خشم را نام بردار گو

چرمه: اسب خاکستری رنگ

فرستاده در پیش او باد گشت ............... به زیر اندرش چرمه پولاد گشت

خر: اسب آرام و بار بر

به رزم اندرون رخش گویی خر است ............... دو دست سوار از همه بتّر است

خِنگ: اسب سفید

همان شب یکی کرّه ای زاد خنگ ............... برش چون برِ شیر و کوتاه لنگ
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
دیزه: اسبی است که از کاکل تا دمش خط سیاه کشیده شده است.

چماننده دیزه هنگام گرد ............... چراننده ی کرکس اندر نبرد

رخش: نام اسب رستم

یکی رخش بودش به کردار گرگ ............... کشیده زهار و بلند و سترگ

سیه: نام اسب اسفندیار

سیاوش سیه را به تندی به تاخت ............... به شد تنگ ذل جنگ آتش بساخت

سمند: اسب زرد رنگ

کمان را به زه بر به بازو فکند ............... سمندش بر آمد بر ابر بلند

شباهنگ: نام اسب بیژن

به پشت شباهنگ بر بسته تنگ ............... چو جنگی پلنگی گرازان به جنگ

شبرنگ: اسب تمام سیاه

بر انگیخت از جای شبرنگ را ............... بیفشرد بر نیزه بر چنگ را

شبدیر: اسب سیاه خسرو پرویز

بگفت و بر انگیخت شبدیز را ............... بداد آرمیدن دل تیز را

شولک: اسب تیز رو

بیفتاد زان شولک خوب رنگ ............... بمرد و نرست اینت فرجام جنگ

شیر: اسب شجاع و دلیر

چو مادرش بیند کمند سوار ............... چو شیر اندر آید کند کارزار

عقاب: اسب تیز رو

به زیر اندر آورد و کردش دوال ............... عقابی شده رخش با پرّ و بال
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
کشتی: اسب آب پیما

دوان باد پایان چو کشتی بر آب ............... سوی غرق دارند گفتی شتاب

کوه: اسب قوی هیکل

یکی ژنده پیل است بر پشت کوه ............... مگر رزم سازند یک سر گروه

گرگ: اسب خطرناک

یکی رخش بودش به کردار گرگ ............... کشیده زهار و بلند و سترگ

گلرنگ: نام اسب رستم

سرش تیز شد کینه و جنگ را ............... به آب اندر افکند گلرنگ را

نهنگ: اسب جنگی

چو زین برنهادش بر آهخت تنگ............... بجنبید بر جای تازان نهنگ

نوند: اسب تیز فهم و با هوش

گراینده ی تیز پای نوند ............... همان شست بدخواه کردش به بند

هژبر: اسب زورمند

ورا دید بر تازی ای چون هژبر ............... همی تاخت بر دشت مانند ابر

همای: اسب با شکوه

بر آمد چو باد آن سران را ز جای ............... همان بادپایان فرّخ همای

هیون: اسب بزرگ

خروش تبیره برآمد ز در ............... هیون دلاور بر آورد پر


--------------- بنمایه:

ماهنامه ی رشد، آموزش زبان و ادب فارسی، دوره ی بیستم، پاییز85، اسماعیل نساجی زواره
 

AMINOSHARIE

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
23 آگوست 2007
نوشته‌ها
8
لایک‌ها
0
سلام
کسی کتابی خونده که توش يه پسر مهتر يه اسب عربه که ماله سلطانه .... اسبه يه کره بدنيا مياره زمان بارداری چون ماه رمضون بوده سلطان دستور ميده همه بايد روزه باشند که به اسب هم تا اذون غذا نميدن اما پسره که اسمش یوسفه برا اسب غذا مياره سلطان کره ای رو که اين مادين بدنيا مياره رو پيشکش ميکنه به انگليسها که بعلت پيوند عاطفی يوسف و اسب مجبور ميشن يوسف رو هم همراش بفرستن....
اگه کسی اين کتابو خونده ...داره...يا حتی اسمشو ميدونه يه خبر به من بده خيلی ممنون ميشم
امين الشريعه
[email protected]
 

bizinetman

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
3 آگوست 2005
نوشته‌ها
69
لایک‌ها
2
جناب جاوید ایران تشکر بابت مطالبتون
 
بالا