برگزیده های پرشین تولز

یک داستان جالب در مورد یک نابغه ...

sa

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
3 فوریه 2003
نوشته‌ها
74
لایک‌ها
14
تا آخر بخوانید​

استاد دانشگاه با این سوال شاگردانش را به چالش ذهنی کشاند
آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرده؟

شاگردی با قاطعیت پاسخ داد : بله او خلق کرده

استاد گفت: اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر ماست , خدا نیز شیطان است


شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: استاد می توانم از شما سوالی بپرسم؟
استاد پاسخ داد: البته

شاگرد ایستاد و پرسید: استاد, سرما وجود دارد؟؟
استاد پاسخ داد: این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟
مرد جوان گفت: در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست،در واقع سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد

شاگرد ادامه داد : استاد تاریکی وجود دارد؟
استاد پاسخ داد: البته که وجود دارد
شاگرد گفت: دوباره اشتباه کردید آقا! تاریک هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان ، تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد

در آخر مرد جوان از استاد پرسید: آقا, شیطان وجود دارد؟؟
استاد که زیاد مطمئن نبود پاسخ داد: البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست

و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریک که در نبود نور می آید



....آن مرد جوان همان آلبرت انیشتین بود
 

moonomid

کاربر فعال علم و دانش
کاربر فعال
تاریخ عضویت
15 اکتبر 2004
نوشته‌ها
1,437
لایک‌ها
4
83.gif
 

mohandes_milad

Registered User
تاریخ عضویت
23 می 2005
نوشته‌ها
947
لایک‌ها
34
سن
35
خیلی عالی بود ممنون دوست عزیز
83.gif

اگه از این نوشته ها بازم داری لطف کن در همین تاپیک .....
 

kouroshm

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
23 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
149
لایک‌ها
0
خیلی زیبا و پر محتوا و حیرت انگیز بود ...

ممنون از تو دوست گرامی
 

TehranNet

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 آپریل 2006
نوشته‌ها
4,466
لایک‌ها
561
سن
34
محل سکونت
Tehran
عالي بود ممنون
 

Unknown Zoon

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 فوریه 2007
نوشته‌ها
44
لایک‌ها
0
جناب sa خیلی ممنون از این مطلب بسیار جالب

این ها رو هم من میذارم تنگش:

تحقیقات علمی بر روی این پایه استوار است که همه اتفاقاتی که می افتند معین شده توسط قوانین طبیعت هستند و این در مورد اعمال مردم نیز صادق است. به همین دلیل است که یک محقق علمی به سختی می تواند تمایل به این عقیده داشته باشد که اتفاقها را می توان با دعا خواندن تحت تاثیر قرار داد، مثلا با آرزو کردن و تمنا کردن از یک موجود ماورای طبیعت بتوان به تغییری دست یافت.
آلبرت انیشتین

اگر مردم فقط بخاطر ترس از تنبیه شدن و یا به امید پاداش گرفتن خوب هستند، حقیقتا باید خیلی متاسف باشیم.
آلبرت انیشتین
 

daeialborz

محروم از فعالیت تجاری
محروم از فعالیت تجاری
تاریخ عضویت
29 جولای 2005
نوشته‌ها
539
لایک‌ها
26
فرد بسیار جالبی بوده
کلاً تفکرات مذهبی جالبی داشته ولی کسی بهش برچسب عقب ماندگی نزده(اگر در ایران بود هم همینطور بود؟!)
مثلاً نظریه انفجار بزرگ را رد می کند
چون با مذهب جور در نمی آید
مرسی از توضیحتان
 

raxtastar

"کاربرفعال ورزش""کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 ژوئن 2005
نوشته‌ها
1,959
لایک‌ها
672
سن
39
انیشتین از معدود دانشمندان اخیره که به خدا و غیر ماده اعتقاد داره !! بالای 98 درصد دیگه ندارند!!!;)

البته بدون اشتباه هم نبوده او حتی اول فک می کرده نور ماده است !! (( به خاطر سیاه چاله که نور رو مثل ماده جذب میکنه)) و میگه پس سرعت نور در ماده بیشتره!!! و بعد برعکسش ثابت میشه

پروژه میگیره برای رد غیر ماده ولی سعی میکنه خلافش رو ثابت کنه!!!:D

ولی الان میدونیم که نور نه ماده است و نه انرژی و تمام این تقسیم بندی ها اشتباه:happy:

و در حد همان دبستان و راهنمایی مگر به درد بخورند!!! و تنها میگوییند نظریه هستند!!

پس زیاد جدی نگیرید!!:f34r:
 

Amir_2591

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2006
نوشته‌ها
60
لایک‌ها
0
نخست اینکه من به عنوان یک تئیست ، مدل «بایستگی ِ شر» کارنئادس را ترجیح می دهم به مدل افلاطونی(=مسیحی_آخوندی) «عدم وجود شر»(1). برای رسیدن به «عدم» ابتدا باید «هستی» را تعریف کرد و طبق هیچ تعریفی از «هستی» نمی توان مرزها را چنان تصویر کرد که شر از وجود ساقط گردد، یک «حرکت» ناپسند، زیانبار و یا مخرب وجود دارد که نه تنها «عدم نیکی» شمرده می شود، بلکه «مانع نیکی» نیز هست، و نیز دارای «اثرات» و «نشانه های وجودی» مخصوص به خود است که آن را مستقل می کند: «قتل» یک عمل ِ دارای فاعل، اثرات ِ بعدی، کنش بیرونی و وجوهات تمایز است: دقیقا همانقدر وجود دارد یا ندارد که «نیکی» .

دیگر اینکه ارزشها نمی توانند ثابت، مطلق و دارای اصالت ِ وجود باشند که ما بخواهیم آنها را محوریت «شناخت» قرار بدهیم، هرگز نمی توان آنها را خارج از ذهن ما در چارچوبهای ِ برآمده از زمان، مکان، شرایط ِ فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و شخصی، علمی و مذهبی(و ده ها مورد دیگر)تصور کرد: ما ارزشها را تعریف می کنیم، آنها را نمی شناسیم(قبلا در اینباره مفصل بحث کرده ام، در «خاستگاه ِ شناخت»).


و درباره خداباوری انشتاین:

www.godandscience.org/apologetics/einstein.html

پ.ن:

1)برای دوستان نا آشنا با فلسفه: مدل افلاطونی بیان می کند «شر وجود ندارد، بلکه تصور، برداشت، تأویل و تعریف ما از عدم وجود نیکی است که پلیدی نام می گیرد »، کارنئادس(همینطور پورسینا)در مقابل می گفت : « من تصور می کنم شر را خدایان آفریدند، تا به واسطه آن نیکی معنا یابد و نیز ما حق انتخاب داشته باشیم، زیرا برپایه ادراک انسانی معانی برآمده از تقابل هستند: سیری در برابر گرسنگی است که دارای موجودیت مستقل می شود، روشنایی در برابر تاریکی برای ما معنا می یابد و خوبی، در برابر بدی »، البته او خود یک سوفیست ِ شک گرا بود !

2)استدلال مطروحه(اگر براستی از آن ِ انشتاین باشد)به هیچ کار «دین باوران» نمی آید، زیرا در تمامی ادیان شیطان و پلیدی نه تنها «وجود مستقل» دارند، که تجسم جسمانی نیز دارند و بیشینه فرامین آنها پیرامون چگونه پرهیز کردن و دفع بدی است : این استدلال می تواند به کام یک خداباور ِ بی دین شیرین بیاید .

3)استدلال مطروحه، یک بازی زبانی ِ بی ارزش است و هیچ مشکلی را حل نمی کند، بلکه تنها گستره تعریف از موجودیت ِ مستقل ِ پلیدی را به چالش می کشد، یا به عبارتی قالبهای ِ آن را تغییر می دهد : چرا باید جایی «نیکی» نباشد، چرا حضور خدا «محدود» است، چرا «عدم نیکی» وجود دارد؟
 

Benyaminj

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 آگوست 2005
نوشته‌ها
4,530
لایک‌ها
1,888
محل سکونت
Tehran
عالی بود:)
 

roozen

Registered User
تاریخ عضویت
20 فوریه 2006
نوشته‌ها
147
لایک‌ها
1
حالا اگر خدا باور نبود آدم بدی میشد؟
این مسایل مذهبی شخصیه نباید شاخص خوبی و بدی آدم بشه.
 

daneshmand

Registered User
تاریخ عضویت
26 فوریه 2005
نوشته‌ها
1,540
لایک‌ها
22
انیشتین از معدود دانشمندان اخیره که به خدا و غیر ماده اعتقاد داره !! بالای 98 درصد دیگه ندارند!!!;)
f34r:
منبع آمار لطفا !
چرا از چنین آمار من در آوردی برای زدن حرفتون استفاده می کنید؟:questionm
 

raxtastar

"کاربرفعال ورزش""کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 ژوئن 2005
نوشته‌ها
1,959
لایک‌ها
672
سن
39
منبع آمار لطفا !
چرا از چنین آمار من در آوردی برای زدن حرفتون استفاده می کنید؟

من در آوردی چیه عزیز من!!!!!!؟؟؟؟بجای این حرفها یکم بد نیست اطلاعات عمومیتون رو زیاد کنید!!!
برو زنگی نامه تک تکشون رو بخون!!!!!!!اگر اینقدر اطلاع نداری دیگه ........
__________________________________________________________
[نخست اینکه من به عنوان یک تئیست ، مدل «بایستگی ِ شر» کارنئادس را ترجیح می دهم به مدل افلاطونی(=مسیحی_آخوندی) «عدم وجود شر»(1). برای رسیدن به «عدم» ابتدا باید «هستی» را تعریف کرد و طبق هیچ تعریفی از «هستی» نمی توان مرزها را چنان تصویر کرد که شر از وجود ساقط گردد، یک «حرکت» ناپسند، زیانبار و یا مخرب وجود دارد که نه تنها «عدم نیکی» شمرده می شود، بلکه «مانع نیکی» نیز هست، و نیز دارای «اثرات» و «نشانه های وجودی» مخصوص به خود است که آن را مستقل می کند: «قتل» یک عمل ِ دارای فاعل، اثرات ِ بعدی، کنش بیرونی و وجوهات تمایز است: دقیقا همانقدر وجود دارد یا ندارد که «نیکی» .

]

سلام امیرجان !!!شما همانی هستی که pm از تون سوال کردم!! آواتور عوض کردی یا من اشتباه میگریم!!!

یه سوال داشتم !!! میشه به خدای بی تاثیر اعتقاد داشت یا نه!!! نظر دیگران و خود شما چیه!!!؟؟؟

چطور بگم!! دانشمندانی که فیزیک و ریاضی خواندن نمی توانند به خاطر قوانین مطلقه فیزیک به وجود اینچنین

خدایی (تاثیر گذار)اعتقاد داشته باشن !!! و دیگه خیلی سعی کنن تنها به وجود آفریدگار ((با خدا فرق فوکوله))

می تونن اعتقاد داشته باشن آن هم باز از روی همین محاسبات ریاضی !!! مثلا عدد تقسیم بر عدد را دلیل وجود خدا می دانند!!((حالا بحث نمیکنم))


فقط نگو یک همچین چیزی از لحاظ فلسفسه باطله!!!!
 

raxtastar

"کاربرفعال ورزش""کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 ژوئن 2005
نوشته‌ها
1,959
لایک‌ها
672
سن
39
راستی بگو ببینم واقعا فلسفه میخونی؟؟ خدا را هزار مرتبه شکر که مجبور نیستم!! هر خطش مثال نقض خط بالایی است!!!

همینجا !! جایی که خدا وجود نداد یعنی چه؟؟؟ این همان نقص خداوندی است !! نقص هم در خدا راه نداره!! این نقیض کل حرف خداباوران است !! هر جور فک کنیم نمی شود!!



___________________________________________________________________

پ.ن
کجایند آن یوزرهای قدیمی آدم باهاشون بحث می کرد سر حال می آمد(حتی مخالفین)!!! متاسفانه یا نیستند یا بن شدند
 

Amir_2591

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2006
نوشته‌ها
60
لایک‌ها
0
سلام امیرجان !!!شما همانی هستی که pm از تون سوال کردم!! آواتور عوض کردی یا من اشتباه میگریم!!!

درود، بله !

فقط نگو یک همچین چیزی از لحاظ فلسفسه باطله!!!!

اگر دیدگاه فلسفه را می خواهد باید بگویم فلسفه عرصه ی تردید و چالش است، کارخانه ی بازتولید ِ مفاهیم و تعاریف است: انقلاب بشر دوپا دربرابر هر چیز «فرا بشری». ویتگنشتاین به ما نشان داد تردید حتی در بدیهی ترین مفاهیم زبانی شدنی است(امکان پذیر است) ، «منطق» هم موجودیتی است که تعریف، چیستی، کارکرد، تاثیرات و حتی نشانه های وجودی آن غیر حقیقی، نادقیق، آرمانی و «تخیلی» هستند. من در این پست، نشان دادم منطق کارکردی چنان سترگ که معمولا به آن نسبت داده می شود را دارا نیست، برای مثال چند پارادوکس منطقی مطرح کردم که خرد روان از حل آنها عاجز است : زنون با یک استدلال منطقی به ما اثبات می کرد «حرکت» امکان ندارد و از دیدگاه «منطقی» نمی شود که رخ بدهد، اکنون آیا شما باور می کنید که حرکت روی نمی دهد؟ یا یک چالش دیگر پیش روی ِ تقابل «احساس و منطق» : برای مثال اگر کسی به شما با ابزار و اصول منطقی اثبات بکند نباید مادرتان را دوست بدارید، احساسات را انتخاب می کنید یا منطق را؟ . توجه بکنید نمی خواهم بگویم «منطق را رها بکنیم ، به احساسات بچسبیم» می گویم بهتر است برای گرفتن نتیجه ای خردمندانه تر، گستره ی تعریف از منطق را دگرگون بکنیم تا «هر نوع» از برداشت ِ درست را شامل بشود. پاسکال معتقد بود فقط اصول ریاضی می توانند در حد ِ قابل استناد ، اثبات پذیر باشند؛ این همانجاست که پاسکال از زنون می گریزد !

دانشمندانی که فیزیک و ریاضی خواندن نمی توانند به خاطر قوانین مطلقه فیزیک به وجود اینچنین

خدایی (تاثیر گذار)اعتقاد داشته باشن !!! و دیگه خیلی سعی کنن تنها به وجود آفریدگار ((با خدا فرق فوکوله))

می تونن اعتقاد داشته باشن آن هم باز از روی همین محاسبات ریاضی !!! مثلا عدد تقسیم بر عدد را دلیل وجود خدا می دانند!!((حالا بحث نمیکنم))

به گمانم منظور شما نوعی دئیسم(Deism)باشد، البته که موجود است! می دانید که با پیشرفت دانش باورهای دینی به شدت فروکوفته می شوند، در حالی که تئوری فرگشت ِ گونه های جانوری و یا اصول پایستگی ِ ماده و پیرو آن «ازلی و ابدی» بودن جهان ِ مادی طبق فیزیک و با منطق ریاضی اثبات می شود، ایمان به خدا چنانکه ادیان ابراهیمی(اسلام، مسیحیت، یهود)تعریف می کنند با چالشهای ِ گسترده علمی روبروست. از دیدگاه علمی خدا فقط می تواند یک «محرک اولیه» باشد، چیزی طبق آن تعریف سنتی هیچگاه «خلق» نشده، در نتیجه اگر دنیا را به ماشینی تشبیه بکنیم علم امروز «سازنده» برای آن قائل نیست، بلکه تنها می شود در گوشه و کناری، برای آن یک «استارت زننده» تصور کرد: کسی ماشین را استارت زده(نه اینکه ساخته باشد). مشکل خدا اینست که شواهد و اثرات وجودی ندارد و نه در فلسفه، نه در علم اثبات پذیر نیست، برای همان کسی که بخواهد در این دوران به خدا ایمان داشته باشد ناچار است یا مذهب را کنار بگذارد، یا در زوایای ِ تاریک علم سنگر بگیرد و یا همان استدلال قدیمی را مطرح بکند : از آنجا که خدا مادی نیست، جزئی از ماده را هم به شناخت آن راهی نیست. دئیسم باور به وجود خدا در جایگاه یک محرک نخستین برای «پیدایش» با تعریف علمی آن دارد که تاثیر مستقیمی بر امور در جریان دنیا نمی گذارد، انسان را به خرد خویش سپرده و تنها « نظم نخستین » را پی ریخته، ماده ازلی و ابدی است، انسان فرگشت یابنده است و خلق بی معناست، هرچند شکل ساختاری آن مذهب را منکر است، اما امروز این دیدگاه شالوده ی کلیتی را تشکیل می دهد که هم میان دین باوران وجود دارد هم لامذهب ها .
 
بالا