خخخخخخخیه سری داشتم از یه ارتفاع دم پل فلزی میپریدم تا پریدم تایر عقب چرخ در رفت با یون اومدم زمین جلو مردم ای یونم سوخت
مگه واس شما جداست؟!!!!مگه انقلاب اسلامیتون مختلطه؟!
یوهاها از دماغت دراومده!!!!!یه بار یکی از بچه ها(شاهین) که ازش زیاد خوشم نمیاد sms داد که بیا با هم بریم بیرون. حمید رو هم بگو بیاد. منم به حمید sms دادم که "حمید این شاهینو بپیچون.اصلا باهاش حال نمیکنم." بعد یه sms از شاهین اومد که گفته بود "با من بودی؟" .... من تازه فهمیدم که sms رو اشتباهی به شاهین دادم!!!
بعد برا اینکه گوه نشم گفتم "آره.چطور مگه؟"
اونم جواب داد "آخه نوشتی حمید"
منم گفتم "باو حواسم نبود داشتم فیلم میدیدم. کلا" با حمید حال نمیکنم. خودمون دوتای بریم بیرون" (در حالی که حمید رفیق فابمه :lol: )
فکر کنم باورش شد
اونروزم با شاهین 4 ساعت بیرون بودم :wacko:
داداش پیش میاد زیاد بهش فکر نکنسال نو مبارک
چند وقت پیش اومدیم تهران ، از آخرین بار هم که اومدیم یه مدتی میگذشت برای همین یه جورایی مترو ندیده بودیم.
حالا اومدیم که با مترو بریم از این بلیت های معمولی گرفتیم ، منو بگو دیگه گفتم جا به این شیکی لابد این کارت هاش RFID داره
وقتی نگه میداری جلوی این ماسماسک ها خودش ثبت میکنه ، حالا ما دو ساعت همینجور روی اینا نگه داشتیم گفتم شاید خرابه
رفتم یکی دیگه :دی
یه خانومی گفت آقا این از اونا نیست من نفهمیدم منظورش چیه گفتم بیخیال ادامه میدیم )
خدا خیرش بده اومد کارته رو از دستم گرفت خودش زد.
آبرو ریزی شد
سلام
اینو براتون بگم
دیرووز تو کرج دختره داشت با مامانش میرفتن اقا دختره هی آمار میداد مادرو دختر چادر پوشیده بود :general609:
اقاااااا منم بدبخت
بلند شدم شمارمو نوشتم از پشت سریع رفتم گفتم میرسم بهش شمارمو میزارم تو دستش حتما زنگ میزنه
اقا از پشت رسیدم حواسم نبود جای اینکه بزارم دست دختره گذاشتم دست ننش
یهوووو دیدم جیغو داد شروع شد
مادر ق..هوه خجالت نمیکشی {سبک ترین فوش نصبت به بقیه فوشاش همین بود}:general405:
اقااااا مارو میگی
از طرفی به خنگیت خودم دارم میخندم از طرفی
کورکو پرم همش ریخت
زورکی فرار کردیممممممم
ببخششمادر قهوه غلط است
مادر قح...به
Sent from my Nokia lumia 820 italy_232 using Tapatalk
خخخخخخخخخخخخخمادر قهوه غلط است
مادر قح...به
Sent from my Nokia lumia 820 italy_232 using Tapatalk
احسنت آقا گل شادمون کردیاقا دوران دبیرستان بود. چشمتون روز بد نبینه
ی بابامون تازه برامون یه ان95 خریده بود(اون موقع ابهتی داشت در حد بی ام دبلیو) و ما هم پرش کرده بودیم از فیلم های مثبت 18 و میبردیم مدرسه جلو یچه ها کلاس میزاشتیم و اینا
خلاصه یه روز نمیدونم کدوم بی پدری امار ما رو به معاون مدرسه داد و اومدن ما رو خفت کردن و گوشی رو در اوردن از جیبمون
خلاصه خدا رو شکر گوشی ما رمز داشت. رفتیم تو دفتر معاون گفت رمزش رو بزن ببینم. منم که میدونستم رمزو بزنم از مدرسه اخراجم گفتم نمیشه اقا شرمنده فیلم خانوادگی توشه نا محرم نباید ببینه(تیریپ تغس)
خلاصه پا شد 4 تا داد زد و دید نه من اصلا وا نمیدم گفت خب عیب نداره. رفت از پایین خدمتکار زن مدسه رو صدا کرد گفت باز کن کوکب خانم ببینه
من که شوک شده بودم گفتم نمیشع تو فیلم ها بابام لباس درستی تنش نیست
خلاصه اونا هم زنگ زدن خونه همون موقع و بابای ما پا شد اومد مدرسه. رمز رو ناچارا زدیم و بابامون دید و خلاصه از اون موقع بود که دوباره با 1100 ارتباط ویژه ای برقرار کردیم برای چند ماه
زود بیا بگو منتظریم آقا گلدر راه این فیلم های مثبت 18 چه مرارت ها که نکشیدیم ما دوران دبیرستان
یادش بخیر
حالا یه دون دیگه هم هست الان حال ندارم تایپ کنم بعدا میام میگم