reza-taker
Registered User
یکی بود یکی نبود
یادش بخیر .
تو مدرسه همیشه یا من یا اون رفیقمون جای کتاب خوردنی تو کیفمون بود
یه روزی ما تو دبیرستان تو کلاس نشته بودیم یه رفیقی دارم خیلی باحاله بهم گفت دست کن تو کیفت اون بسته لواشک رو در بیار ماهم دست کردیم تو کیفمون درش اوردیم و خوردیم بهدش زنگ بعدش یه معلم معتاد مفنگی داشتیم اومد سر کلاس این بار دوستم نخد دراورد یه بسته بود کم کمکش 400 تا داخلش بود 10 تا دونش رو داد به من گفت یه نی خودکار هم بهم داد گفت هریچی بزنی تو سر معلم معتاد مفنگی برای هر یکیش 10 تا بهت میدم منم گفتم باش بده به من 9 تای روش طرف تخته بود فقط یکیش بهش خورد عین خیالش نبود ولی آخریش که پرت کردم اونم داشت بر میگشت خورد توی چشمش حالا اون معلم بدبخت هم هیچی نگفته بودا من برای این که تلافی سر رفیقم در بیارم (که 10 تا بیشتر بهم نداده) گفتم این بود آقا این رفیق منم قرمز کرد منم پوکیده بودم از خنده همون موقع مدیر مدرسه اومد تو کلاس که به منو رفیقم بگه بریم بازی فوتبال داره شروع میشه (بین تیم معلم ها و بچه های مدرسه من که دربازه بان تیم اونا بودم و دوستم هم مهاجمشون بود)دوستم شانسش زده بود برای این بازی دوتا شلوار روی هم پوشیده بود همون موقعی که این مدیر مدرسه اومد تو این دوستمون خودشو خیس کرد قطره قطره میریخت روی زمین از تو پاچه شلوارش ولی بخواط این که دوتا شلورا مشکی بود معلوم نبود که شلوارش خیسه این دیگه روش نشد بیرون بمونه یواشکی از مدرسه بردمش بیرون یه تو سری محکمی هم بهش زدم موقعی که اومد تلافی کنه و بزنه بهش گفتم خجالب بکش برو گمشو رو رو برم اونم سرشو گرفت پایین و رفت خونه یه هفته مدرسه نمیومد وقتی هم که اود عاتو گرفتم ازش هنوز که هنوزه چیگر نمیکنه حرفیی بزنه
یادش بخیر .
تو مدرسه همیشه یا من یا اون رفیقمون جای کتاب خوردنی تو کیفمون بود
یه روزی ما تو دبیرستان تو کلاس نشته بودیم یه رفیقی دارم خیلی باحاله بهم گفت دست کن تو کیفت اون بسته لواشک رو در بیار ماهم دست کردیم تو کیفمون درش اوردیم و خوردیم بهدش زنگ بعدش یه معلم معتاد مفنگی داشتیم اومد سر کلاس این بار دوستم نخد دراورد یه بسته بود کم کمکش 400 تا داخلش بود 10 تا دونش رو داد به من گفت یه نی خودکار هم بهم داد گفت هریچی بزنی تو سر معلم معتاد مفنگی برای هر یکیش 10 تا بهت میدم منم گفتم باش بده به من 9 تای روش طرف تخته بود فقط یکیش بهش خورد عین خیالش نبود ولی آخریش که پرت کردم اونم داشت بر میگشت خورد توی چشمش حالا اون معلم بدبخت هم هیچی نگفته بودا من برای این که تلافی سر رفیقم در بیارم (که 10 تا بیشتر بهم نداده) گفتم این بود آقا این رفیق منم قرمز کرد منم پوکیده بودم از خنده همون موقع مدیر مدرسه اومد تو کلاس که به منو رفیقم بگه بریم بازی فوتبال داره شروع میشه (بین تیم معلم ها و بچه های مدرسه من که دربازه بان تیم اونا بودم و دوستم هم مهاجمشون بود)دوستم شانسش زده بود برای این بازی دوتا شلوار روی هم پوشیده بود همون موقعی که این مدیر مدرسه اومد تو این دوستمون خودشو خیس کرد قطره قطره میریخت روی زمین از تو پاچه شلوارش ولی بخواط این که دوتا شلورا مشکی بود معلوم نبود که شلوارش خیسه این دیگه روش نشد بیرون بمونه یواشکی از مدرسه بردمش بیرون یه تو سری محکمی هم بهش زدم موقعی که اومد تلافی کنه و بزنه بهش گفتم خجالب بکش برو گمشو رو رو برم اونم سرشو گرفت پایین و رفت خونه یه هفته مدرسه نمیومد وقتی هم که اود عاتو گرفتم ازش هنوز که هنوزه چیگر نمیکنه حرفیی بزنه