برگزیده های پرشین تولز

بدترین خاطره از ضایه شدن!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mohamad elx

Registered User
تاریخ عضویت
1 می 2013
نوشته‌ها
3,157
لایک‌ها
2,808
محل سکونت
کرمانشاه
سلام دوستان
خاطره من زیاد ضایع شدن توش نیست ولی باحاله تعریف میکنم براتون
سال سوم دبیرستان بودیم از طرف مدرسه رفتیم اردو
با اتوبوس رفتیم به یک منطقه ای کرمانشاه به نام
این منطقه یه دیاچه ای داشت که ابش فوق العاده فوق العاده سرد بود !!
در این حد که پاتو نمی تونستی بذاری تو اب اگر هم میذاشتی بعد چند دقیقه از شدت سرما قرمز میشد !!
اقا ما هم اومدیم چندتا از رفیقامون رو جمع کردیم دست و پای یه نفر رو گرفتیم که بندازیمش تو اب (تاکید میکنم اب واقعا سر بود !)
خلاصه چهار نفر بودیم هر کدوم یه دست/پا اون شخص مذکور رو گرفتیم انداختیمش تو اب !
بعد این ازار ملت خیلی به دهنمون مزه کرده بود تقریبا این طرحو رو نصف بچه های کلاسمون اجراش کردیم !! حتی مدیر و ناظمون هم اومده بودن کمک !
داشتیم یکیو مینداختیم تو اب همه بچه ها جمع شده بودن با یک حالت ترحم به اون فرد نگاه میکردن ! (در این حد)
خلاص اقا یک ساعت کار ما این شده بود !!
فرایند گرفتن یک بچه هم سخت شده بود !
همه میترسیدن
چهار نفری میوفتادیم دنبال یه نفر اونم با سرعت هر چی تمام میدویید از کوه بالا میرفت و ... !!
این اخرا داشتیم یکیو منداختیم تو اب که مدیرمون گفت بچه ها محمد رو بگیرین نوبت اینه !!
اغا ما هم از ترس جفتش کرده بودیم... با سرعت هر چه تمام به سمت کوه های اون منطقه دویدم تا بلکه سرما نخوردم و نندازنم تو اب که یهو قهرمان دو میدانی ناحیه ( خا** مال) افتاد دنبالم
منم ده بودو اونم میدویید !
اون اخرا گیرم اورد
منم در حالی که نفس نفس میزدم مدیر و ناظم گرفتنم و انداختن تو اب یخ !!
حتی گوشیم ه تو جیبم بود به اونم رحم نکردن !
 
Last edited:

extract

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژانویه 2010
نوشته‌ها
335
لایک‌ها
109
محل سکونت
همه جای ایران سرای من است!
چندیدن سال پیش ک جونتر بودیم کلاس زبان میرفتیم تو ی موسسه ای که مختلط بود، دختر و پسر قاطی....
منم سال اول دبیرستان بودم کلاس ساعت شیش برگزار میشد واه همین من اکثر موقع ها بعد از مدسه ی راس میرفتم کلاس،
من ی مشکلی هم داشتم ک اگه برا ی مدت طولانی مثله زمان مدرسه (طولانی!!:D) غذا نمیخوردم شکمم افتضاح صدا میدا، افتضاح به معنای واقعی کلمه!!
خلاصه رفتم سر کلاس و صباحی ک گذشت شکمم شروع کرد به قار وقور کردن و منم مثله مار به خودم میپیچیدم ک ی جوری درش کنم ک صدا نده، و باور کنید فقط صدای شکمم از گرسنگی بود!
از اونجایی ک بچه کم رویی بودم اصلا روم نمیشد بگم ک من برم بیرون خصوصا ک نصف بچه های کلاس دختر بودن!
درس رسید به قسمت Reading و بچه ها یکی یکی میخوندن و بین یکی از وقفه های نوبت خوندن بود که واسه کافرش هم پیش بیاد من دلم به رحم میاد!! یهو دلم با صدای فوقوالعاده زیاد وکیفیت 80 decibel بشدت مشابه صدای اون گور به گور شده!! ی صدایی از خودش در کرد،
باور کنید اینقدر شبیه بود ک ی لحظه شک کردم ک نکنه ی وقت.....!!
کلاس منفجر شد باور کنید حتی دبیره ک خانوم بود نتونست جلو خودشو بگیره و خندید، ما که همگی تو ی ردیف افقی نشسته بودیم من دورترین نفر به سمت دخترا بودم، باور کنید عین حقیقت، همین لحظه هم دبیره رو کرد به من و گفت بخون، منم رنگم مثه گچ سفید و تنها کسی ک نمیخندید من بودم!
تابلو تابلو شروع کردم به خوندن با تته پته، هیچی دیگه با هر مشقتی بود کلاس تموم شد، با یکی از بچه ها که مثلا دوست صمیمیم تو اون کلاس بود برگشتیم خونه تو راه بش گفتم دیدی چ صدای خفنی داد تو کلاس، زد زیره خنده و گفت اره وای چی بود، گفتم لامصب غذا نمیخورم اینجوری، رودم عصبیه!
یهو داد زد توووووووووو بووووووووووودی؟؟؟؟؟؟؟:eek:
اقا این پسر دراز کشید رو اسفالت به من خندیدن ک این صدای تو بود؟!!!
من الاغ ک فکر میکردم این منگل کنار من نشسته تو کلاس حتما میدونه ک صدا از من بوده خودم خواستم ی تصلی ب خودم بدم و بش بگم نگو ک اقا اصلا نمیدونه صدا از کدوم بلندگو بلند شده!!!
الانم خیلی خوشحالم که کسی تو این لحظه ک دارم تعریف میکنم نمیتونه منو ببینه!!!
 

extract

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژانویه 2010
نوشته‌ها
335
لایک‌ها
109
محل سکونت
همه جای ایران سرای من است!
سلام دوستان
خاطره من زیاد ضایع شدن توش نیست ولی باحاله تعریف میکنم براتون
...................
پهلوان!! شما ضایع نشدی، سرویس شدی... مصیبتیه این شوخیا، خدا جنبه شو بده به قربانی های اینجور وقایع!!!
 

griefcottage

Registered User
تاریخ عضویت
10 اکتبر 2012
نوشته‌ها
1,792
لایک‌ها
2,637
محل سکونت
YzD
چندیدن سال پیش ک جونتر بودیم کلاس زبان میرفتیم تو ی موسسه ای که مختلط بود، دختر و پسر قاطی....
منم سال اول دبیرستان بودم کلاس ساعت شیش برگزار میشد واه همین من اکثر موقع ها بعد از مدسه ی راس میرفتم کلاس،
من ی مشکلی هم داشتم ک اگه برا ی مدت طولانی مثله زمان مدرسه (طولانی!!:D) غذا نمیخوردم شکمم افتضاح صدا میدا، افتضاح به معنای واقعی کلمه!!
خلاصه رفتم سر کلاس و صباحی ک گذشت شکمم شروع کرد به قار وقور کردن و منم مثله مار به خودم میپیچیدم ک ی جوری درش کنم ک صدا نده، و باور کنید فقط صدای شکمم از گرسنگی بود!
از اونجایی ک بچه کم رویی بودم اصلا روم نمیشد بگم ک من برم بیرون خصوصا ک نصف بچه های کلاس دختر بودن!
درس رسید به قسمت Reading و بچه ها یکی یکی میخوندن و بین یکی از وقفه های نوبت خوندن بود که واسه کافرش هم پیش بیاد من دلم به رحم میاد!! یهو دلم با صدای فوقوالعاده زیاد وکیفیت 80 decibel بشدت مشابه صدای اون گور به گور شده!! ی صدایی از خودش در کرد،
باور کنید اینقدر شبیه بود ک ی لحظه شک کردم ک نکنه ی وقت.....!!
کلاس منفجر شد باور کنید حتی دبیره ک خانوم بود نتونست جلو خودشو بگیره و خندید، ما که همگی تو ی ردیف افقی نشسته بودیم من دورترین نفر به سمت دخترا بودم، باور کنید عین حقیقت، همین لحظه هم دبیره رو کرد به من و گفت بخون، منم رنگم مثه گچ سفید و تنها کسی ک نمیخندید من بودم!
تابلو تابلو شروع کردم به خوندن با تته پته، هیچی دیگه با هر مشقتی بود کلاس تموم شد، با یکی از بچه ها که مثلا دوست صمیمیم تو اون کلاس بود برگشتیم خونه تو راه بش گفتم دیدی چ صدای خفنی داد تو کلاس، زد زیره خنده و گفت اره وای چی بود، گفتم لامصب غذا نمیخورم اینجوری، رودم عصبیه!
یهو داد زد توووووووووو بووووووووووودی؟؟؟؟؟؟؟:eek:
اقا این پسر دراز کشید رو اسفالت به من خندیدن ک این صدای تو بود؟!!!
من الاغ ک فکر میکردم این منگل کنار من نشسته تو کلاس حتما میدونه ک صدا از من بوده خودم خواستم ی تصلی ب خودم بدم و بش بگم نگو ک اقا اصلا نمیدونه صدا از کدوم بلندگو بلند شده!!!
الانم خیلی خوشحالم که کسی تو این لحظه ک دارم تعریف میکنم نمیتونه منو ببینه!!!
منم اینجور ضایع شدم ولی خو تو دانشگاه..

Sent from my C2305 using Tapatalk
 

salar12

Registered User
تاریخ عضویت
15 ژوئن 2012
نوشته‌ها
69
لایک‌ها
38
راه افتادی تو تاپیک ها فرت و فرت اسپم میدی !

Sent from my GT-I9505 using Tapatalk
اسپم منم یا تو؟؟؟
دو سال قبل تو عضو شدم 30تا پست دادم
همین دیروز عضو شدی 1500تا پست داری!!!!!!!
درضمن سایت بابات که نیست تالار گفتمانه
 

miladdn2

Registered User
تاریخ عضویت
2 ژانویه 2014
نوشته‌ها
2,384
لایک‌ها
802
سن
33
محل سکونت
?
دو سال پیش یوزرو ساختی دیگه ولش کردی
1500یا 15000 مثل تو ک پستام اسپم نیس
تالار گفتمانه نه ک.س شر

Sent from my GT-I9505 using Tapatalk
 

pavilion

Registered User
تاریخ عضویت
22 جولای 2013
نوشته‌ها
4,875
لایک‌ها
5,453
محل سکونت
IRAN-19
دو سال پیش یوزرو ساختی دیگه ولش کردی
1500یا 15000 مثل تو ک پستام اسپم نیس
تالار گفتمانه نه ک.س شر

Sent from my GT-I9505 using Tapatalk

چطور خوشتیپ. تو تاپیک همین الان چی میخوری دنبالت میگردن.بدو ملحق شو
 

miladdn2

Registered User
تاریخ عضویت
2 ژانویه 2014
نوشته‌ها
2,384
لایک‌ها
802
سن
33
محل سکونت
?
عه؟!
کی دنبال من میگرده؟!

Sent from my GT-I9505 using Tapatalk
 

new24-5

کاربر فعال بخش پاتوق
کاربر فعال
تاریخ عضویت
6 سپتامبر 2013
نوشته‌ها
2,025
لایک‌ها
2,697
اسپم منم یا تو؟؟؟
دو سال قبل تو عضو شدم 30تا پست دادم
همین دیروز عضو شدی 1500تا پست داری!!!!!!!
درضمن سایت بابات که نیست تالار گفتمانه
درود بر تو ای بزرگمد 2 سال پیش عضو شده خیلی کم اسپم ده :دی
 

salar12

Registered User
تاریخ عضویت
15 ژوئن 2012
نوشته‌ها
69
لایک‌ها
38
درود بر تو ای بزرگمد 2 سال پیش عضو شده خیلی کم اسپم ده :دی
والا من مثل تو نیستم با پستهای بیخودی تبلیغ امضا کنم من چیزی برا تبلیغ ندارم
اینقدر وقت هم ندارم تو سایتها بچرخم هر از گاهی وارد یوزرم میشم
 

new24-5

کاربر فعال بخش پاتوق
کاربر فعال
تاریخ عضویت
6 سپتامبر 2013
نوشته‌ها
2,025
لایک‌ها
2,697
والا من مثل تو نیستم با پستهای بیخودی تبلیغ امضا کنم من چیزی برا تبلیغ ندارم
اینقدر وقت هم ندارم تو سایتها بچرخم هر از گاهی وارد یوزرم میشم
خری دارم،خریداری؟!

لطفا از محیط انجمن لذت ببر و در این مورد بحثی نکن که همه ما یه روز مثه شوما بودیم و الآ« آدم شدیم(دقیقا همین چرت و پرتا رو همه نیویوزر ها میگن)

موفّق و موئد باشی

اینم قیافه یکی واسه زیبایی پست و جلوگیری از اس/پم:
(دقت کنید چشمش روی فنس افتاده)
 

Mohammad_Vazin

Registered User
تاریخ عضویت
10 آگوست 2013
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
1,190
محل سکونت
آ ســمــو نـــ
سه سال پیش مهر ماه یک سری دانشجوی خاص وارد دانشگاه شده بودند که با توجه به اینکه ترم اولی بودند و برای کتابخونه دانشگاه (من مسئولش بودم) درخواست داده بودند که کار کنند امکانش نبود (باید ت 2 باشند) به هر حال با بند پ و سفارش رئیس اومدند...
خلاصه همه چی خوب مرتب عالی....
دوتا خانم بودند که گذاشتم که قفسه ها رو بررسی کنند که کتابها سرجاشون باشه.
اون روز یکیشون نیومده بود و خلاصه مجبور شدم برم بالای چهارپایه و..... از شانس ما.... شلوار گیر کرد و.....

اون ساعت حداقل 40 تا دانشجو بودند و .......
:eek:
چشتون روز بد نبینه....:general507:
البته خیلی عمیق نبود اما... اون اتفاقی که نباید افتاد!
 

MOHAMMAD026

Registered User
تاریخ عضویت
26 سپتامبر 2013
نوشته‌ها
2,340
لایک‌ها
1,870
محل سکونت
Internet

faridcboy

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2012
نوشته‌ها
2,189
لایک‌ها
1,259
ببخشید که برخی جزئیات نامربوط رو میگم :general307:
آخه چیزایی هست که سانسور کردم
به خاطر وقت.
+18 نیست :general705:
خو داوش انتظار نداریم عین داستان 3 ک 30 همچی با جزیات بگی اما دیگه عین ایران هم سانسور نکن
تو تاپیک بخش سلامت و پزشکی بری ملت راحت دارن حرف میزنن
از کلمه هایی (شاید) زشت تر از کلماتی که شما اینجا استفاده نمیکنی هم استفاده میکنن
و همکار هم کاریشون نداره چون میگه استفاده کلمات جرم نیست
استفاده از معادل کوچه بازاریش جرمه
بهرحال یجور بنویس خواننده یچی بفهمه!
تچکر
 

panda2

Registered User
تاریخ عضویت
19 آگوست 2013
نوشته‌ها
412
لایک‌ها
332
محل سکونت
تهران
عاقا یه روز برنامه سانفرانسیسکو داشتیم؛لباس کار هم فقط واسه یه سفر داشتم!:)خلاصه سرشو درد نیارم!به در خواست طفل معصوم همسفرم !بنا شد یه سفر دیگه بریم؛منتها!من تابحال بدون لباس کار سفر نرفتم!اما چون سفر,یک سفر تفریحی بود و سیاحتی و اصرار پشت سر اصرار داشتم از همسفر!به بهونه سیگار گرفتن پریدم بیرون که برم یه دست لباس از سوپری محل بخرمو بیام؛تو مسیر دیدم ملت بدجور چپ چپ و زیر چشمی منو می نگاهن؛اما جدی نگرفتم؛حتی تو سوپری هم که بودم؛یارو لبخند ریزی زد که منو بدجور برد تو فکر؛عاقا خلاصه رسیدم خونه؛امدم تو آیینه خودمو نگاه کردم!دیدم بله!چند جای صورتم رنگیه و جای .......... مونده رو صورتم خلاصه خیلی ضایع بود؛ولی من که ....رمم نبود!!!!!!:)
 

MOHAMMAD026

Registered User
تاریخ عضویت
26 سپتامبر 2013
نوشته‌ها
2,340
لایک‌ها
1,870
محل سکونت
Internet
خلاصه سرشو درد نیارم!
294.gif
 

mohamad elx

Registered User
تاریخ عضویت
1 می 2013
نوشته‌ها
3,157
لایک‌ها
2,808
محل سکونت
کرمانشاه
عاقا یه روز برنامه سانفرانسیسکو داشتیم؛لباس کار هم فقط واسه یه سفر داشتم!:)خلاصه سرشو درد نیارم!به در خواست طفل معصوم همسفرم !بنا شد یه سفر دیگه بریم؛منتها!من تابحال بدون لباس کار سفر نرفتم!اما چون سفر,یک سفر تفریحی بود و سیاحتی و اصرار پشت سر اصرار داشتم از همسفر!به بهونه سیگار گرفتن پریدم بیرون که برم یه دست لباس از سوپری محل بخرمو بیام؛تو مسیر دیدم ملت بدجور چپ چپ و زیر چشمی منو می نگاهن؛اما جدی نگرفتم؛حتی تو سوپری هم که بودم؛یارو لبخند ریزی زد که منو بدجور برد تو فکر؛عاقا خلاصه رسیدم خونه؛امدم تو آیینه خودمو نگاه کردم!دیدم بله!چند جای صورتم رنگیه و جای .......... مونده رو صورتم خلاصه خیلی ضایع بود؛ولی من که ....رمم نبود!!!!!!:)
دادا این اکانت فیس بوکتو میدی؟ #صرفا جهت کنجکاوی
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا