هووووووووووم
دست رو دلم نزار که پر غذاس!
ما که چند باری مزه سیلی های اب دار پدر گرامیمان را با آن دست سنگینش چشیدیم(اینجا به این نوع سیلی میگیم چپاله یا سیلی افسری) که موجش تسبت به سیلی چنیدین برابره
آخ خدا براتان نیاره از کسی سیلی بخورین که دستش سنگین باشه
چند باریم با کمربند و کابل برق مورد اصابت پدر قرار گرفتیم
دلایل: نمره کم مخصوصا توی درس ریاضی که دو ساعت دیقیقا در اتاقو بست و من به تمام معنی توپاند:blush: بعدشم نشست ریاضی یادم بده
فکر کنم پجم دبستان بودم
وقتی از کسی پول قرض می گرفتم- دزدکی میرفتم کلوپ - اگه از کسی بیرون کتک میخوردم یا حرف میشنیدم گریه میکردم بد میزد منا - اوه اوه اوه سر این چند بار توپ یادمه کتک خوردم به شدت بابام از دروغ بدش میاد خدا را شکر الان چندین ساله اصلا دروغ به هیشکی نمیگم دمش گرم بابام - خبر چینی از اوضاع خانه مساوی بود با کتلت شدن و دیگه از این جور چیزا
یه بارم فکر کنم اول دبیرستان بودیم چند تا از بچه های کلاس شروع کزدن دادو بیدادو اربده کشی جناب ناظم آمد هیشکی هیشکیو لو نداد با آن چوب گرامیش چنان بر دستانمان کوبید که نگو و نپرس
دیگه از دوران مدرسه زیاد یادم نمیاد بیشار با همه رفیق شیشدانگ بودیم
یکی از تنبیه هایی هم که تو باشگاه شدمو یادمه مربوط به 12-13 سال پیش میشه که استاد گرامیان به علت انجام ندادن کاری که زمان بهش داده بود مثلا 10 ثانیه چون استاد حرکات نمایشی کا با چوب هم بود با همان چوبش چنان بر دلمان ضربه زد که نفسمان بند آمد(بچه بودم)
یه تنبیه بدم شدیم هوم موقع ها استاد نبود افتادیم زید دست یه ارشد از اول تا آخر باشگاه تنبیه شدیم انواع و اقسام( کلاغ پر چندین دور دور باشگاه(اونموقع توی یه سالن فوتسال تمرین میکردیم) بلافاصله بعدش انواع پشین پاشو و ...) و اینکه فاجعه زمانی شروع شد که فهمیدیم مسیر یه ربعه تا خانه را توی بیش از یک ساعت طی نمیدیم!!
ولی در کل نظر من در رابطه با کتک زدن بچه به عنوان تنبیه مثبته این روانشانسا آمدن گفتن نزنین الان شده بدبختی منکه میبینم میخوام بچه هه و پدر مادر را باهم جر بدم
موفق باشین
یا علی