همه مدلش رو ما خوردیم.
فلفل /که یادم میاد یه دفعه قشنگ یه نصف شیشه خالی کردن تو دهنم/یادم نیست برای چی بود!
دمپایی تا دلت بخواد...دفعه ی اولی که اینطوری زدن ما رو گریه کردیم... ولی دفعه های بعد حال میداد بهم نمیدونم چرا !تنها چیزی بود که باهاش حال میکردم هر وقت میخوردم میخندیدم ...
5.6 دفعه کمربند بود ... که یکیش رو یادم میاد. 10/15 روز مونده بود به چهارشنبه روزی...ما هم رفتیم یه شانسی خریدیم
فکر کنم زمان ما لپ لپ اینا بود دی: رفتیم 20.30 کپسولی توش خالی کردیم انداختیم تو چاه اب خونمون {اون زمان خونمون خیلی بزرگ بود . طوری که باید حتما با چاه اب میدادی درخت ها .چمن و...یه 2 تا استخر هم داشتیم دی: یادش بخیر } اول یه صدای خیلی وحشتناک اومد از چاه ... بعد یه دود خیلی خفن.... چشمت روز بعد نبینه بابام اومد حیاط //// ای بزن کی نزن...
با کمربند اینقدر زد ما رو اینقدر زد که دیگه جوری تمام بدنم سیاه شده بود /بدنم درد میکرد که تا یه هفته هیچ جا نمیتونستم برم. این بد ترین کتکی بود که خوردم تو عمرم بعد از اونم. دیگه بابام ما رو نزد... دی:
مامانم خیلی کتک زد ما رو .... ولی بازم هنوز ادم نشدیم که نشدیم... هنوز همونی هستیم که بودیم
:lol:یادش بخیر دلم برای کتک هاش تنگ شده دی:
عجب دوره کودکی داشتیم ما .... چه زود گذشت....
بهترین روزهای زندگیم بود...
یه چند باری هم تو دبیرستان کتک خوردیم... /// یه دعوایی عجب رخ داد بین کلاس ما اون زمان ما دوم دبیرستان بودیم... با سومی ها درگیر شدیم...
ما زدیم 3.4 نفر رو ناقص کردیم حسابی ... که یکشون نزدیک بود بره بهشت زهرا
شانس اوردیم کار به پلیس ... تشکیل پرونده نرسید... خدا رحم کرد خیلی بهمون...
بعد از این دعوا هم ما از همه کتک خوردیم.... از مدیر . از مامانمون . از طرف پدر. مادر طرفی که زدیم ناقص کردیم.... و...
خلاصله یه پولی دادیم به خانواده طرف ولمون کرد...