O_o O_O o_O
Registered User
از اسم تاپیک معلومه که از چی باید بگید
فقط دوستان قول بدن از خاطرات شمال رفتنشون بگن و خاطرات جنوب رفتن رو بیخیال بشن
فقط دوستان قول بدن از خاطرات شمال رفتنشون بگن و خاطرات جنوب رفتن رو بیخیال بشن
«خاطرات شمال محاله یادم بره»
اونهمه پرتقال محاله یادم بره!
از نکا تا پلور موبایلم آنتن نداد
اونهمه اختلال محاله یادم بره
رستورانی که داد به جای ماهی کباب
پلو با گوشت وال! محاله یادم بره
حرف رانندههه که گفتش از انزلی
رفته بابل کرال محاله یادم بره!
دختره توی رشت کشیده بود رو مژهش
جای ریمل زغال محاله یادم بره
وقتی دور از همه تو ساحل عاشق شدیم
اون همه اتصال! محاله یادم بره
باز دوباره چهقدر ازونبرون مزه داد
طعم گوشت حلال محاله یادم بره!
پیشنهادی که داد طرف بهم تو هتل
بعد هفتـــــــاد سال محاله یادم بره!
جادههای شمال هر وجبش خاطرهس
منتها بیخیال! محاله یادم بره…
یکی از بهترین خاطراتی که از شمال رفتن دارم مربوط به ده یازده سالگیمه
با خونواده رفته بودیم چمخاله و با داداشم قرار گزاشتیم صبح زود و قبل از طلوع آفتاب بریم لب ساحل تا طلوع خورشید رو ببینیم(چه کنیم ندیده بودیم دیگه) ، آقا طلوع رو دیدیم و موقع برگشتن از یه مسیر دیگه اومدیم ، یه جا تو شن ها از این بلوک های سیمانی گرد بود و رفتیم جلو و دیدیم توش پر آبه و تو آب پر از ماهی هائی به اندازه کف دست ، نگو جزر و مد شده بوده و آب تو ساحل اومده و ماهی ها تو این بلوک موندن ، یه کیسه پلاستیکی همراهمون بود و جاتون خالی کل ماهی ها رو گرفتیم و انداختیم تو کیسه(یه پونزده بیست تائی بود) ، تا رسیدیم اتراقگاهمون منقل رو زغال ریختیم و جاتون خالی ماهی هارو کباب کردیم و کشیدیم به نیش ، هنوز که هنوزه مزه و لذت خوردن اون ماهی ها زیر زبونمه ، خاطراتِ شمال محاله یادم بره
«خاطرات شمال محاله یادم بره»
اونهمه پرتقال محاله یادم بره!
از نکا تا پلور موبایلم آنتن نداد
اونهمه اختلال محاله یادم بره
رستورانی که داد به جای ماهی کباب
پلو با گوشت وال! محاله یادم بره
حرف رانندههه که گفتش از انزلی
رفته بابل کرال محاله یادم بره!
دختره توی رشت کشیده بود رو مژهش
جای ریمل زغال محاله یادم بره
وقتی دور از همه تو ساحل عاشق شدیم
اون همه اتصال! محاله یادم بره
باز دوباره چهقدر ازونبرون مزه داد
طعم گوشت حلال محاله یادم بره!
پیشنهادی که داد طرف بهم تو هتل
بعد هفتـــــــاد سال محاله یادم بره!
جادههای شمال هر وجبش خاطرهس
منتها بیخیال! محاله یادم بره…
قرار گزاشتیم صبح زود و قبل از طلوع آفتاب بریم لب ساحل تا طلوع خورشید رو ببینیم(چه کنیم ندیده بودیم دیگه) ،
من هی منتظر بودم بگی رفتیم انداختیم تو آب نجاتشون دادیم :lol: :blush:
بابا من مازندرانم این همه طلوع و غروب رو دیدیم مگه چی شد؟ :دی
ولی یه چیزی بگم به اینا که هی زرت و زرت میان شمال.
خداییش چی دیدین از شمال که ما توی این همه سال ندیدیم؟
دادا همین هوای پاکش نعمتیه
من سه سال تهران بودم میدونم چی بسرشون داره میاد
از شهرهای دیگه اطلاع ندارم که مثل تهران شلوغ و آلودست یا نه...
ولی شمال بدلیل داشتن کوه و دریا هر قدر هم که شلوغ بشه باز هواش پاک میمونه که نعمتیه.